به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا مهدی گلشنی رییس گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف در گفتوگو با تسنیم با بیان اینکه علمآموزی ما در حال حاضر با علمآموزی قدیم تفاوت بسیاری پیدا کرده، افزود: دیگر مانند دوره محمد ابن زکریای رازی و ابن سینا در کسب علم سختکوشی نداریم. آنها تا میفهمیدند استادی در شهری حضور دارد به هر دشواری که بود خود را به آن استاد میرساندند تا چیزی بیاموزند. اما ما چنین نمیکنیم.
وی ادامه داد: ما کتابها و مقالات و آموزههای غربی را میگیریم و صرفا به ترجمه، تقلید و یا در نهایت به حاشیهنویسی بسنده میکنیم. کمتر به نسخهنویسی و ابداع و نوآوری در علم میپردازیم. در حالی که در زمان اعتلای تمدن و علوم اسلامی هرگز چنین نبود، ریاضیدانان ما بر ارشمیدس نقد مینوشتند و خود رازی نقدی جانانه بر جالینوس دارد و مکتب جدیدی ساخته است. رازی نوشته با اینکه از فرط تحقیق و مطالعه چشمانم کمسو شده و دستم از کار افتاده است اما همچنان میخوانم و یادداشت بر میدارم و از نزدیکانم خواهش میکنم تا برایم کتاب بخوانند و یادداشتهایم را بنویسند.
به گفته این استاد فلسفه علم یکی از عوامل پیشرفت علم در اسلام جامعنگری و کلینگری در آن دوران بوده است. در قرون طلایی رشد علم و حکمت در اسلام بین علوم انسانی و طبیعی، علم دینی و غیردینی تمایزی وجود نداشت. آنها با روش علمی در همه حوزهها کار علمی میکردند. مثلا ابوریحان هم در نجوم دارای آثار درجه اول است، هم در گوهرشناسی و هم در جامعهشناسی هندوستان. او جاهایی به ارسطو انتقاد میکند و در مواقعی که برخی انتقادات را به ارسطو وارد نمیداند از ارسطو دفاع میکند. در گذشته همه علما و حکما در جستجوی دانش به دنبال حقیقت بودند نه منافع دنیوی. اگر خواجه نصیر به انتقاداتی که به ابنسینا وارد کردند پاسخ میدهد، به گفته خودش هدف او نه دفاع از ابنسینا، بلکه دفاع از حق بوده است.
گلشنی سپس با طرح این پرسش که «چرا علم و تمدن غنی اسلامی رو به انحطاط نهاد؟» گفت: برخی میگویند دلایل مختلفی از جمله دلایل سیاسی مثل جنگها صلیبی و یا پیدایش تصوف و... در این انحطاط نقش داشتهاند و بعید هم نیست، اما دلیل اصلی این انحطاط حاکم شدن یک گروه کلامی خاص با مذاق اشعری بود که فقط نگاهشان به قرآن و حدیث بود و باقی منابع را دارای اعتبار نمیدانستند و رد میکردند. متاسفانه این اشاعره از سوی دولتمردان هم حمایت شدند، مثلا خلفای عباسی به شدت از این جریان پشتیبانی کردند. دلیل حمایت خلفا از این جریان این بود که به مردم القا می کرد که این شرایط خواست خداست و نباید آن را تغییر داد.
به گفته استاد دانشگاه دانشگاه صنعتی شریف در همین دوره است که علم به 2 دسته تقسیم میشود: یکی فقه حنفی و دیگری فقه شافعی. در کنار اینها اندکی هم ریاضی و نجوم؛ همه چیز را غیر از اینها از جمله فلسفه و علوم طبیعی را از نظامیه بغداد برچیدند. البته در همان زمان هم به طور پراکنده و تکینه دانشمندان و بزرگانی ظهور کردند ولی دیگر این یک جریان پویای علمی نبود.
فقط قشرِ علم را از غرب گرفتیم
گلشنی افزود: پس از حاکم شدن این جریان فکری و تقویت آن توسط حاکمیت سیاسی کمکم فقط مقداری از فلسفه الهی باقی ماند و همه شاخههای دیگر علوم از بین رفت تا به دوره جدید رسیدیم. ظهور علم جدید در غرب دقیقا مقارن است با دوره صفویه که زمانه انحطاط علم و تمدن غنی اسلامی است. پیشرفتهای غرب و رشد تعاملات میان فرهنگها باعث شد که در قرن 19 جهان اسلام مجبور شود نگاهی به شرایط خود بکند و به سمت پیشرفت گام بردارد، شرایط تاریخی و سیاسی باعث شد که مسلمانان هم در دوره قاجار به فکر علمآموزی بیفتند. اما متاسفانه آنها فقط قشر علم غربی را یاد گرفتند نه عمق و ژرفای آن را و توجه آنها به ابداع و نوآوری در علم نبود. این جریان آمد و آمد تا رسید به دوره ما.
استاد فلسفه علم دانشگاه اظهار کرد: در عصر ما اساسا تعاریفی که از معیارها و پیمانههای رشد علمی میشود مخدوش است. مثلا میگویند اگر فلان قدر مقاله نوشته شود یا اگر کسی فلا تعداد مقاله را داشته باشد از رشد علمی کافی برخوردار است، در حالی که این معیار و پیمانه به طور کلی معیوب است. آیا نباید حساب کنیم که این مقالات میتوانند مشکلاتی از ما حل کنند؟ آیا این همه مقاله توانسته مشکلاتی که ما در علوم مختلف داریم حل کنند؟ آیا این مقالات میزان وابستگی علمی ما را به غرب کم کردهاند و توانستهاند نیازهای ما را برآورده کنند؟
بیشترین وابستگی ما در رشتههایی است که بیشترین مقاله را دارند
وی ادامه داد: در همین کشور حدود 10 سال پیش به کسانی که بیشترین مقاله را داشتند امتیازهایی میدادند. مقالاتی که فقط 20 درصد از ارجاعات آنها برای منابع خارجی بوده و 80 درصد آن از دیگر مقالات ایرانی و درون رشتهای بوده است. همچنین فقط 21 درصد از این مقالات در سطح مقالات آی اس آی بودهاند و 79 درصد آن در سطح پایینی قرار داشتهاند. چند سال پیش مقالات را بررسی کردند و از حدود 7 هزار مقاله و یک ششم آنها در حد آی اس آی بودهاند. با تعداد مقالات و ارجاعات و سطح علمی آنها کار نداریم، اما چرا پس این همه محتاج کشورهای خارجی هستیم؟ اگر در علم رشد داریم، علم باید به کار رفع نیازهای ما بیاید. با این پیمانهها و معیارها مشکل ما حل نمیشود. در رشتههای دانشگاهیای که بیشترین مقالهها را داریم، بیشترین حد واردات را هم در همان رشتهها داریم. چرا باید اینگونه باشد؟!
رییس گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف گفت: یکی دیگر از مشکلات در دانشگاهها این است که برای مقاطع وقت معینی تعیین میکنند. همچنین برای انجام پروژهها پژوهشی دانشجو یا استاد را مجبور میکنند که باید سر فلان وقت مقاله را تحویل دهید و اگر تاخیر داشته باشید جریمه میشوید. در صورتی که کار علمی کردن با این حدود و وقت تعیین کردنها منافات دارد، پژوهشگر مجبور میشود مقاله یا پژوهش را زود تحویل دهد، بدون اینکه به کیفیت کارش اهمیت بدهد. پیمانههای علمی و دانشگاهی ما کاملا اشتباه هستند.
وی با اهمیت نظم و الویتبندی و برنامهریزی در رشد علمی و فرهنگی در جامعه اشاره کرد و گفت: اگر با شرایطی که هماکنون در دانشگاهها حاکم است پیش برویم اگر 100 هزار مقاله هم منتشر کنیم به هیچ جایی نمیرسیم. همواره میگوییم باید در منطقه اول باشیم. مگر در این منطقه چه داریم که خود را با اینها میسنجیم؟ در ضمن حدود و وسعت این منطقه کجاست؟ آیا پیشرفت علمی هند را هم مد نظر داریم و هندوستان هم جزو این منطقه به حساب میآید؟ آیا دشمن دیرینه که ما حتی آن را به عنوان کشور به رسمیت نمیشناسیم، یعنی رژیم اشغالگر قدس هم جزو کشورهای منطقه به حساب میآید؟
به گفته گلشنی متاسفانه در کشور ما یک زمان بیو تکنولوژی رایج میشود و همه در راستای آن حرکت میکنند، زمانی میخواستند بعد از دیپلم دوره دکتری بیوتکنولوژی را در دانشگاه تاسیس کنند. زمان دیگری نانوتکنولوژی باب میشود و سرمایهها و پولهای هنگفتی به این حوزه سرازیر میشود. با علم و پیشرفت علمی که نمیشود بازی کرد. باید حساب و کتاب در کار باشد و نگاه جدی و جامعی به رشد علمی و فرهنگی داشته باشیم.