خبرگزاری علمی و آموزشی دانا، در راستای اهداف خود، به سراغ مدارس سرشناس تهران رفته است. مدارسی که گرچه نقش پررنگی در تربیت نسل های مختلف شهروندان اثر گذار کشور داشتند ولی کمتر از سوی عموم مردم شناخته شده اند.
مدرسه فرهنگ با همت غلامعلی حداد عادل و با تایید آیت الله خامنه ای، رهبر معظم جمهوری اسلامی، برای ترویج علوم انسانی بنا گذارده شد. ساختمان اصلی این مدرسه در حاشیه شمالی پل سید خندان، هنوز یک ساختمان قدیمی است که در سال های اخیر یک ساختمان تازه برای گسترش پایه های تحصیلی به آن اضافه شده است. محمدرضا یقینی، سرپرست مدرسه فرهنگ، 15 سال است که با عنوان های متفاوت در این مدرسه خدمت می کند. با او درباره اهداف و برنامه های این مدرسه به گفت و گو نشستیم.
از سابقه تاسیس مدرسه فرهنگ بفرمایید.
حدود سال 1369، رهبر معظم انقلاب، تهاجم و بلکه شبیخون فرهنگی دشمنان سخنرانی داشتند و در این باره هشدار دادند. دکتر غلامعلی حداد عادل آن زمان به حضور مقام معظم رهبری رسید و گفت در زمینه مبارزه با تهاجم فرهنگی، نیاز به سرباز فرهنگی داریم. یعنی کسانی که در زمینه علوم انسانی کار و تحصیل کرده باشند. در حالی که مدارس و رشته های علوم انسانی ما پر شده است از دانش آموزانی که یا از نظر اخلاقی و یا از نظر مسایل درسی مشکل دارند. کسانی که نتوانسته اند در رشته های دیگر موفق باشند و از همه جا رانده به رشته علوم انسانی آمده اند. باید مدارس علوم انسانی تاسیس شود تا بچه های تربیت شده در آن هم از نظر اخلاقی و هم از نظر درسی قوی باشند.
حضرت آیت الله خامنه ای از حداد عادل خواستند این وظیفه را به عهده بگیرد و فرمودند که از آن حمایت می کنند. دکتر حداد هم به وزارت آموزش و پرورش، یعنی وزارتخانه محل خدمت خود رفت و مساله را مطرح کرد ولی وزیر وقت معتقد بود نمی توان تصویر مثبتی از علوم انسانی ارایه داد و با ماجرا مخالفت کرد.
دکتر برای پیگیری ماجرا به مدارس اسلامی هم مراجعه کرد اما این مدارس هم بیشتر روی ریاضیات و علوم تجربی متمرکز بودند و از تاسیس یک مدرسه با تخصص علوم انسانی حمایت نکردند. این در حالی بود که دکتر حداد خودش در این مدارس درس خوانده بود و در رشته های مورد نظر این مدارس تحصیل کرده بود اما در میانه راه تغییر رشته داده و در رشته علوم انسانی به تحصیل و تدریس پرداخت.
تا این که در حدود سال 70، مجلس قانونی تصویب کرد که طی آن مدارس خصوصی تحت عنوان غیرانتفاعی می توانند تاسیس شوند. روی حساب همان قانون مجوز مدرسه فرهنگ صادر شد و از اول مهر 71 دانش آموزان در آن مشغول تحصیل شدند. سال بعد از آن هم مدرسه دخترانه تاسیس شد.
صرف نظر فعالیت حزیره ای مثل تاسیس این مدرسه متاسفانه علوم انسانی در مدارس کشور ما جدی گرفته نشده است. به آینده چقدر امیدوار هستید؟
همچنان اقبال مردم به رشته های علوم تجربی و ریاضی بیشتر از علوم انسانی است اگر کسی به رشته انسانی برود از او می پرسند مگر نمره ات کم بود یا مشکلی داشتی. وقتی هم که با دانش آموزان برای حضور در مدرسه مصاحبه می کردیم دو حالت وجود داشت. یا دانش آموز مستعدی که از نظر مذهبی مورد قبول نبود و یا دانش آموز کم استعدادی که بنیه مذهبی هم نداشت.
سعی کردیم از این میان دانش آموزانی را انتخاب کنیم که کمی استعداد دارند و شرایط مذهبی خانواده شان نیز به ما نزدیک است. البته دانش آموزان مستعدی که هم بودند که زیاد مذهبی نبودند ولی شرایط لازم را داشتند و جذب شدند.
خود فارغ التحصیلان مدرسه فرهنگ هم که از این جا رفته اند، به مدیریت های فرهنگی پرداخته و فضا را به نفع مدرسه فرهنگ تغییر داده اند. البته تحولات سیاسی و فرهنگی هم باعث شده تعداد بیشتری از مردم متوجه اهمیت علوم انسانی شده اند. افرادی مثل دکتر ولایتی به اهمیت علوم انسانی پی برده اند و دکتر حداد عادل و مرحوم حسن حبیبی عمر خود را وقف این علوم کردند.
من چشم انداز آینده روشن می بینم. هرچند شیب تغییر ملایم است. بعد از تاسیس مدرسه فرهنگ آمدند و به آقای دکتر گفتند می خواهیم مدارسی با نام فرهنگ برای علوم انسانی تاسیس کنیم. حداد عادل هم گفت که مانعی ندارد و خیلی خوب است.
درباره منابع درسی چه؟ به هر حال شما اخصاصا با علوم انسانی سر و کار دارید و حتما ضعف هایی را در کتاب های درسی این رشته ببینید.
برای ترویج علوم انسانی نیاز به منابع خوب و همچنین معلمان خوب داریم.این مدارس تازه علوم انسانی هم فعال هستند ولی کاری که انجام می دهند مناسب فعالیت در زمینه علوم انسانی نیست. فعالیت در مدرسه علوم انسانی با مدارس دیگر فرق دارد.
وقتی ما یک کتاب فیزیک را باز می کنیم گرچه نظریه پردازان آن کسانی هستند که جهانبینی غیر اسلامی دارند، نظریاتشان بر جهانبینی اسلامی دانش آموزان تاثیری ندارد. ولی وقتی شما کتاب مطالعات اجتماعی یا اقتصاد دست دانش آموز می دهید باید بدانید که مفاهیم نظری آن بر اساس چه جهان بینی تالیف شده است.
از سوی دیگر، می بینیم که متداول ترین رشته ها در دانشگاه های ما حقوق و علوم سیاسی است اما تفریبا چیزی از این رشته ها در کتاب های درسی مدرسه وجود ندارد.
یک بخش مهمی از درس های بچه ها مربوط به تاریخ ادبیات و شاخه های مختلف ادبی است. البته سلیقه خود حداد عادل هم همین است و من به عنوان یک معلم به آن نقدهایی دارم.
این که کتاب اقتصاد بیاید فقط نظریات کینگز و آدام اسمیت را آموزش بدهد و روانشناسی هم فقط به نظریات فروید بپردازد، آینده روشنی را پیش روی علوم انسانی ما نمی گذارد. دکتر نصر هم می گوید این ها تعمد داشته اند که از فضای جامعه غربی دین زدایی کنند. درست نیست که این ها را بیاوریم و بگوییم که علوم انسانی جهت ندارد.
می خواهم بگویم در یک نگاه بلند ما فیزیک دینی و فیزیک غیر دینی هم داریم. محصول فیزیک دینی می شود شهید شهریاری و شهید احمدی روشن و محصول فیزیک غیردینی می شود تولید کننده زرادخانه هایی که می توانند چندین هزار بار زمینه را منهدم کنند.
علوم انسانی که دیگر خیلی بیشتر از این حرف ها جهت گیری دارد و نباید از آن غفلت کرد. انتهای کرامت قرآنی عبودیت است و انتهای کرامت غربی به رسمیت شناختن حقوق همجنس گرایان.نباید بگوییم کرامت یک لفظ مشترک است و مهم نیست کدام کرامت را در کتاب درسی آموزش دهیم.
متاسفانه در دوره ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی منابع درسی از این طور مشکلات زیاد داشتند و ما ناچار می شدیم منابع تکمیلی را ارایه دهیم تا بچه ها هر دو حرف را بشنوند. اما بعدها کتاب ها اصلاح شد و حالا با وجود تمام ضعف ها بهتر از قبل است.
عرایضم به هیچ وجه به این معنی نیست که دانش آموزان را در علوم انسانی تک بعدی بار بیاوریم. این خطرناک است. تلاش می کنیم هردو طیف دیدگاه های اسلامی و غیر اسلامی را به دانش آموز آموزش دهیم تا وقتی وارد دانشگاه می شود بتواند تحلیل درستی از مسایل داشته باشد. دو سوم کلاس های خود من به طرح دیدگاه های غیراسلامی می گذرد. بچه هایی که با تربیت گلخانه ای بار بیایند با اولین نسیم پاییز پژمرده می شوند. برای همین است که عمده دانش آموزان فرهنگ وقتی وارد دانشگاه می شوند و با دیدگاه های غیر اسلامی روبه رو می شوند تحت تاثیر قرار نگرفته و قدرت تحلیل مسایل را دارند زیرا برای اولین بار نیست که آن حرف ها را می شوند. آن ها حتی دیدگاه رسمی مدرسه را آزاد بوده اند که نقد کنند.
آیا حالا واقعا تحصیل در رشته علوم انسانی ساده تر از سایر رشته هاست؟
از یک جهت بله و از یک جهت نه. یک وقت منظور ما این است که دانش آموز بتواند در علوم انسانی مدرک دانشگاهی بگیرد. این آسان است و آسان تر از رشته های دیگر است. اگر تعریف از موفقیت این باشد که حالا دانش آموز نمره بیاورد و برود دانشگاه مدرک هم بگیرد و بعد از آن هم یک شغل با مدرکش به او بدهند. بله این در علوم انسانی ساده است. البته این هم چندان ساده نیست. بعضی وقت ها مثلا همین کتاب تاریخ ادبیات دبیرستان را ورق می زنم و در آن نام شاعرانی را می بینم که در این 25 سال تحصیل و تدریس علوم انسانی یک بار چشمم به آن ها نخورده است. حفظ کردن همه این ها هم کار چندان ساده ای نیست هر چند از حساب انتگرال ساده تر باشد.
و یک وقت منظور این است که فرد تبدیل به یک دانشمند علوم انسانی شود. این دو فرق دارند. برای تبدیل شدن به یک دانشمند، ذهن شما نیاز به یک قدرت زایش و خلاقیت زیاد دارد. باید درک عمیقی از مسایل و نظریات علوم انسانی داشته باشید. تا وقتی نظریه را درک نکنید نمی توانید نقد کنید و نظریه جدید تولید کنید. تا وقتی دانشجو فقط حفظ می کند، شانش شان دستگاه ضبط و پخش صوت است. دانشجو فارغ التحصیل می شود، چند جزوه دارد و با همان ها به عنوان استاد می رود سر کلاس و همه چیز را سال ها تکرار می کند. در یکی دو مورد نقد دم دستی هم برای دانشجو ارایه می دهد. بدون تعارف وضعیت اکثریت استادان علوم انسانی دانشگاه همین است. البته زحمت برخی استادان را نادیده نمی گیرند. این اسمش موفقیت نیست.
فکر می کنم مشاوران بچه ها در دوره راهنمایی سابق و متوسطه اول حالا، دانش آموزان مستعد را شناسایی کرده و به علوم انسانی علاقه مند کنند، کار شایسته ای انجام داده اند. آرام آرام می توانیم به تولد نسلی از دانش آموزان و دانشجویان علوم انسانی دست یابیم که مستعد و معتقد هستند و ذهن منتقد و خلاقی هم دارند. ولی تا وقتی می بینیم فضا این است که هرکس از همه جا مانده است می رود علوم انسانی و بعد وارد دانشگاه شده و طبیعتا استاد علوم انسانی در دانشگاه هم می شود، نمی توانیم منتظر انقلابی در علوم انسانی باشیم.
در جامعه بیرون این طور می گویند که اگر می خواهی علوم انسانی بخوانی و تضمین هم داشته باشی که کنکور قبول شوی، برو مدرسه فرهنگ. این مساله کنکور و دانشگاه برای شما هم اولویت دارد؟
بله، قطعا اولیت دارد. ما می خواهیم دانش آموزانی را تربیت کنیم که دانشمند علوم انسانی شوند. راه این دانشمند شدن هم ورود به دانشگاه است. منتهی سعی می کنیم برنامه های آموزشی را طوری ترتیب دهیم که ورود به دانشگاه مفروض باشد و در کنار آن پی ساختن یک دانشجوی با کیفیت برای دانشگاه های کشور باشیم. یعنی الان 100 درصد فارغ التحصیلان ما وارد دانشگاه می شوند و از این میان 80 تا 90 درصد وارد دانشگاه های تراز اول کشور هم می شوند.
البته ما اجازه نمی دهیم هول و اضطراب کنکور از سال اول در دل بچه ها ایجاد شود. ترتیبی داده ایم که بدون آن که اسمی از کنکور برده شود، برای آن آماده شود. بسیاری از خانواده ها در وهله اول که برنامه آموزشی ما را نگاه می کنند گمان می کنند در زمینه کنکور سهل انگاری صورت می گیرد. اما وقت یآمار قبولی را می بینند خیالشان راحت می شوند.
وقتی بچه ها از سال اول با مفاهیم کنکوری آشنا شوند، طبیعی است وقتی در سال چهارم مانند همه جا، وارد فاز تست زنی می شوند، این کار برایشان ساده است. نکته مهم این است که در برخی از مدارس دانش آموز سال چهارم، باید برگردد و همه کتاب های خود را مرور کند. برنامه ما به شکلی است که اصلا نیازی نیست دانش آموز همه کتاب ها را مرور کند. زیرا خلاصه درس هایی را که در طول این چهار سال تهیه کرده است را با یک نگاه منطقی و بالغ تر مرور می کند. نظر ما این است که لازم نیست مانند بسیاری از موسسات و مدارس بچه را از همان سال اول دبیرستان به تست و آزمایش ببندیم. برای همین دانش آموزان فرهنگ چند منزل از رقیبان خود جلوتر هستند.
البته این به این معنا نیست که ادعا کنیم هرکس می خواهد در کنکور موفق شود باید در فرهنگ درس بخواند. سال هایی بوده رتبه اول از مدرسه ما نبوده یا تنها 2 رتبه تک رقمی داشته ایم.
مزیت مدرسه فرهنگ آمار بالای قبولی کنکور نیست. این برای ما هدف پیش پا افتاده ای است که البته به آن دست یافته ایم. چیزی که ما ادعا می کنیم این است دانش آموزی با ویژگی های یک دانشجوی حرفه ای تحویل دانشگاه می دهیم.
وقتی شما از همان سال های اول تحصیل هول و اضطراب کنکور را در ذهن دانش آموز به وجود آوری به او یاد می دهی که از همان اول همه چیز را برای زدن تست از بر کند. همین نقطه مقابل فراگیری عمیق و نقادانه است.
شما همین تست های درس «معارف اسلامی» را جلوی یک مرجع تقلید بگذارید، یا باید هیچ کدام را جواب ندهد و یا اگر جواب دهد احتمال آن زیاد است که نمره منفی بگیرد. نه به خاطر این که سخت باشد. دلیل آن این است که به خصوص در علوم انسانی شما لازم نیست یک مساله را حل کنی تا به یک جواب برسی. در تست معارف اسلامی اغلب، همه گزینه ها صحیح است.
مثلا می گوید این که خداوند انسان را هدایت می کند به کدام صفت خداوند مربوط است؟
گزینه هم می دهد که «حکمت، رحمت، فیاضیت و قدرت» خوب طبیعی است که همه گزینه ها درست است. اما در کتاب درسی آمده است فیاضیت. این دانش آموزی که فقط تست می زند و برای کنکور درس می خواند، این گزینه را از همان اول یاد می گیرد و سطحی بار می آید.
ما همه این ها را گذاشته ایم کنار و فقط یک آزمون داریم که در پایان هر ترم برگزار می شود. این برای این است که بچه ها را از نظر آموزشی هم بسنجیم و با مدارس دیگر محک بزنیم تا خیلی هم جزیره ای عمل نکرده باشیم. اما تمرکز ما روی یادگیری عمیق است.
هزینه تحصیل در مدرسه فرهنگ چقدر است؟
هزینه تحصیل همان چیزی است که آموزش و پرورش مصوب کرده است. اما چون بنای ما جذب دانش آموزان مستعدی است که مایه های مذهبی هم داشته باشند، اما به بنیه مالی خانواده نگاه نمی کنیم.
بسیار شده است که خانواده ای کسر کوچکی از شهریه را توانسته پرداخت کند. کمک از بیرون هم نداریم. در موارد نادری خود والدین متمکن به صورت داوطلبانه کمک هایی می کنند. ساختمان و ظاهر مدرسه هم نشان می دهد که مدرسه وابسته به بنیه مالی قوی نیست.