در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۷۵۱۵۱
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۹
کسانی که توسعه اقتصادی را پاره ای از مدرنیزاسیون می دانند، جوامعی را توسعه یافته می دانند که اشکال قدیمی تولید و مصرف را کنار گذاشته اند و در چارچوب قواعد جدید تولید و مصرف می کنند.

توسعه اقتصادی و شجاعت سیاسیبه گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا، محمود صدری، تحلیلگر اقتصادی طی یادداشتی در خبرآنلاین، به مساله توسعه سیاسی پرداخته که از این دیدگاه به بحث شجاعت سیاسی هم گریزی داشته است. متن این یادداشت از نظرتان می گذرد:

لفظ توسعه اقتصادی عمدتا دلالت بر دو چیز دارد. کسانی که توسعه اقتصادی را پاره ای از مدرنیزاسیون می دانند، جوامعی را توسعه یافته می دانند که اشکال قدیمی تولید و مصرف را کنار گذاشته اند و در چارچوب قواعد جدید تولید و مصرف می کنند. از این جهت همه اشکال نظریات توسعه اعم از راستگرا و چپگرا متفق القولند. اما گروه دیگری، توسعه یافتگی را منحصر در فقر زدایی می دانند. فرض این گروه این است که جامعه سالم جامعه ای است که همگان از حداقل هایی مانند غذا و سرپناه و آب سالم برخوردار باشند. آغازگر این تلقی از توسعه، نهادهای اقتصادی سازمان ملل و بسط دهنده آن اقتصاددانانی مانند محمد یونسِ بنگلادشی هستند. مسیری که ایران تاکنون پیموده در قالب اول بوده است. برنامه های نوسازی اقتصادی قبل و بعد از انقلاب اسلامی معطوف به افزایش تولیدات صنعتی و کشاورزی از طریق بسط تکنولوژی بوده است. راه پیموده شده ایران در واقع راه متعارفی بوده که همه کشورها پیموده اند. اما در مقطعی از تاریخ اقتصادی ایران، الگوی دوم غلبه کرده است. برنامه هایی مانند تغذیه رایگان مدارس در سال های قبل و بعد انقلاب، تثبیت قیمت ها در همین دو دوره و توزیع یارانه و سهام عدالت در دولت احمدی نژاد و توزیع سبد کالا در دولت حسن روحانی همگی ذیل الگوی فقر زداییِ مورد نظر سازمان ملل قرار می گیرند و با این الگو تنها یک تفاوت دارند: هدف الگوی فقر زداییِ سازمان ملل، فقیران و بینوایان است اما هدف برنامه های ایرانیِ فقر زدایی توزیع گسترده و نوعا بی هدف میان جمعیتی انبوه است که فاصله در آمدی میان آنها ممکن است به چند ده میلیون تومان در سال برسد!

الگوی فقر زدایی در کشورهایی مانند بنگلادش تا حدودی موفق بوده است اما در کشورهایی مانند ایران تاکنون چنین طرح هایی به نتیجه نرسیده است. محمد یونس درباره الگوی فقر زدایی خودش در بنگلادش اینگونه توضیح می دهد که در جریان گشت و گذار در روستاهای بنگلادش متوجه می شود برخی روستاییان چنان فقیرند که نان و آب و سر پناه ندارند اما از مهارت کافی برای کار کردن و در آمدزایی برخوردارند. از روستاییان می پرسد اگر چه اتفاقی بیفتد آنها می توانند در آمد کسب کنند و می شنود که اگر مبالغ ناچیزی در حد 20 تا 25 دلار پول داشته باشند می توانند با آن ابزار مختصری تدارک ببینند و مثلا با کندن پوست بامبو روزی یک دلار یا قدری کمتر و بیشتر در آمد کسب کنند و با آن از فقر رهایی یابند. یونس با توجه به این موضوع «گرامین بانک» را بنا می نهد و با دادن وام های اندک به روستاییان شمار زیادی از آنها را از فقر مطلق خارج می کند.

اما در ایران و کشورهای مشابه آن چه؟ در ایران پدیده هایی مانند عدم دسترسی به غذا و آب آشامیدنی و سرپناه، در معنای مورد نظر سازمان ملل و الگوی فقر زدایی، یا اساسا وجود ندارد و یا مواردی تصادفی و نادر است که قاعدتا باید بتوان آن را از طریق چتر حمایتی بهزیستی و تامین اجتماعی چاره کرد. پس آنچه می ماند فقر در معنای دیگر آن یعنی فقر از منظر الگوهای جدید زندگی است. مثلا بسیاری از خانوارهای مرزی ایران به آموزش و بهداشت مناسب دسترسی ندارند؛ بسیاری از خانوارهای شهری برای تامین هزینه آموزش فرزندانشان در مدارس و دانشگاههای غیر دولتی دچار مضیقه اند؛ بسیاری از خانوارها توانایی پرداخت هزینه های دندانپزشکی را ندارند و در سطوح لوکس تر، بسیاری از خانوارها توانایی خرید خودرو شخصی ندارند. این موارد هم از مصادیق فقر شمرده می شوند؛ اما این نوع فقر با آن نوع دیگر تفاوت ماهوی دارد و در نتیجه روش فائق آمدن بر آن هم روشی غیر از برنامه فقر زدایی سازمان ملل و یا وام های کوچکِ «گرامین بانک» است. به یاد داریم که وجوه وام های زود بازده که شکل سخاوتمندانه ترِ همان طرح های گرامین بانک بودند، چنان به مصارف لوکس رسیدند که هیچ رد و نشانی بر تولید و توسعه نگذاشتند.

در کشوری که مطابق آمارهای دهه گذشته سالانه 100 میلیارد دلار عایدی بی زحمت نفت دارد، قاعدتا و منطقا سخن گفتن از گرسنگان و تشنگان و بی سرپناهان بی معناست و اگر دولت های ما با چنین درآمد سرشار و بی زحمتی نتوانسته باشند و یا نتوانند برنامه فقر زدایی به مفهوم مورد نظرسازمان ملل و محمد یونس را اجرا کند، و در ایران کسانی هنوز گرسنه و تشنه و بی سرپناه هستند، قهرا باید دولت ها را ناکارآمد مطلق خواند. پس با این فرض که در ایران امروز صورتی از فقر که مورد نظر سازمان ملل و امثال محمد یونس است، وجود نداشته باشد، مفهومی از توسعه که در ایران، موضوعیت دارد، همان مفهوم اول و یا مدرن سازیِ اشکال تولید و مصرف است.

بیان این سخن توسط دولت و خطاب به مردم وجهی از شجاعت سیاسی و البته پر مخاطره و محبوبیت کُش است؛ اما نتیجه آن به احتمال زیاد خارج شدن از دور باطلی است که اقتصاد ایران در 40 یا 50 سال اخیر گرفتار آن است. باید کسی بتواند برای مردم ایران توضیح دهد که فقر آنها از نوع فقر بنگلادشی ها نیست که بتوان با کمک های ناچیز دولت و یا نهادها و بنگاههای خیریه درمانش کرد. فقر ایرانیان، به استثنای موارد معدود و تصادفی که به آن اشاره شد، معطوف به تمنای زندگی مرفه تر و مجلل تر و دستیابی به معیارهای زندگیِ مرغوب است و دستیابی به چنین هدفی مستلزم افزایش بهره وری شخصی و جمعی است که راه چاره اش هر چه باشد، برنامه هایی مانند فقر زدایی و یارانه و سبد کالا و تثبیت قیمت ها و دستکاری در نرخ ارز و نرخ بهره و نظایر اینها نیست.

ارسال نظر