گروه راهبرد خبرگزاری دانا- «حکومت دینی یا دین حکومتی» این کلمات از زمانی که رییسجمهور در مراسم محیط زیست عنوان کرد که «دولت دینی خوب است اما دین دولتی جای صحبت دارد؛ حتی تبلیغ دین باید به دست عالمان، مراجع، صاحب نظران و دلسوزان انجام شود و دولت نیز حمایت لازم را انجام دهد.»
در این راستا مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری در این گفتوگو با آرمان به تشریح دیدگاه خود درباره دین دولتی و دولت دینی پرداخت.
تفاوت دین دولتی و دولت دینی چیست؟
من جای این بحثها را در حوزههای افکار عمومی نمیبینم. فکر میکنم بهخصوص ما سیاستمداران بهتر است کمتر وارد مباحث تئوریک شویم. چون دیگران حرفهای ما را خیلی مدرسهای و کلاسی ارزیابی نمیکنند و با پسوندها و حاشیههای سیاسی تحلیل و برداشت میکنند. جای این بحثها بیشتر در دانشگاه، حوزه و کانونهای تخصصی است. چون بدون این حاشیهها به آن پرداخته و رسیدگی میشود. البته خوب است که بررسی شود. حالا هم چون مطرح شده و بهخصوص جناب رییسجمهور محترم این تعبیر را به کار بردند باید تبیینی در این جهت صورت بگیرد. به نظر من دین فوق حکومت است. حکومت بر اساس آموزههای دینی طبق تعریف ما باید شکل بگیرد. دین، حاکم بر حکومت و دولت است.
با این منطق فقط تعبیر حکومت دینی صحیح است. از این جهت اگر بگوییم دین حکومتی یا دین دولتی، احتمالا این خلجان ایجاد شود که دین از حکومت خط میگیرد یا حکومت و دولت مقاصدش را به دین تحمیل، مواضع و مطالباتش را قاطی دین میکند. این حتما یک دغدغه جدی است. دین تابع حکومت نیست. دین ذیل حکومت و متاثر از حکومت نیست. البته من با آقای رییسجمهور صحبت نکردم ولی بر اساس دغدغهای که دارند و سوالی که کردند فکر میکنم قبول دارند که حکومت دینی مورد قبول است. من فکر میکنم نظر ایشان این باشد که اگر دین حکومتی و دولتی شود حتما خطر بزرگی است. من هم قبول ندارم. با این تفسیر، دین دولتی و دین حکومتی غلط است. تعریفشدن دین در ذیل حکومت اشتباه است. چون دین امری حاکم بر حکومت است. حکومت باید طبق دستور دین و اوامر و احکام دینی عمل کند. طبق تعاریفی که ما داریم نه تنها حکومت بلکه همه آحاد شهروندان، همه مردم از بزرگ گرفته تا کوچک، حاکم و مردم عادی، رییس و مرئوس، عالم و عامی و مجتهد،
رییسجمهور و همه مردم باید به دستور دین عمل کنیم و تابع دین باشیم. طبق این مبنا تبعا حکومت دینی قابلدفاع و قابلقبول است. بایداین دو واژه را به روشنی تفسیر و تبیین کنیم. این مساله اصلا محل منازعه نیست. تعجب میکنم عدهای این را موضوع منازعه قرار میدهند. یک اصطلاح است. شاید هر کس از آن یک منظوری دارد. باید منظورش را پرسید. اگر هم شبهه و تردیدی هست مثل امر مشتبه ومتشابهی میماند. باید سوال کرد. واقعا انسان نگران این است که عدهای دنبال تاویل و تحریف خیلی از مطالب باشند. آن هم با مقاصد ناصحیح و ناروا مثل حذف رقیب، ایجاد اختلاف، ایجاد کشمکش و تفرقه و ایجاد فتنه. همانطور که تعبیر قرآن «ابتغاء الفتنه / ایجاد فتنه» است.
بزرگترین فتنه هم اختلاف است. کلامی که بالاتر از کلام خدا نیست. اما بعضیها از متشابهات کلام خدا و قرآن برای فتنهگری، ایجاد اختلاف، درگیریهای بیحاصل و تاویلهای ناروا استفاده میکنند. به هر حال اگر موضوعی مطرح شود باید سوال کنیم، توضیح بخواهیم و نظرمان را بگوییم. مثلا از کسی مثل من بپرسید. بله، منِ مدرسهای باید جواب دهم. به هر حال آنچه مطرح شد را توضیح دادم. این مساله موضوع اختلاف نیست. به هر حال اگر کسی از این تعبیر منظور دیگری متفاوت با آموزههای دینی ما داشته باشد، جای اعتراض و ابراز نگرانی است. البته آنجا هم باید به روش صحیح و منطقی بیان شود.
آیا جلوگیری از مظاهر فساد مثل بدحجابی و بطور کلی امور خلاف شرع از وظایف حکومت است؟
وقتی مردم به یک دین یک اصول و یک قواعد پایبندند و حکومتی را هم بر آن اساس پایه میریزند، آن حکومت خودش را مقید به آن مبانی میداند و طبعا باید مجری باشد. نمیتوانیم بگوییم حکومت دینی هستیم و به احکام دینی بیتفاوت و بیتوجه باشیم. اینکه معنا نمیدهد. آیه «الذین ان مکناهم فی الارض»هم نشان میدهد مخاطب اصلی اجرای این وظایف، خود افرادی هستند که به قدرت و حکومت رسیدند. حکومت موظف است پیگیری کند. در قوانین ما هم این آمده. الان بخش عظیمی از قوانین ما درباره اجرای دستورات دینی است.
پس همه حکومت موظف هستیم. ازجمله دربرخورد با مفاسد. این همه با مفاسدی مثل مواد مخدر، مظاهر فسادهای اخلاقی، تولیدات فرهنگی ضداخلاقی، مفاسد اقتصادی و مفاسد اجتماعی مبارزه میکنیم. همه حکومت دارد برخورد میکند. اصلا وظیفه حکومت است. بخش عظیم این مفاسد خلاف دین است. یعنی دین میگوید اینها فساد و خلاف است. پس برخورد با اینها وظیفه حکومت است. البته نه به این معنا که دیگران وظیفه ندارد. بهخصوص در مواردی مثل امربهمعروف و نهیازمنکر. این وظیفه عمومی است نه صرفا وظیفه حکومت. البته آن قسمت که به قهر، یک خرده اعمال قدرت و همراهی نیروهای قانونی و قهریه نیاز باشد، در اختیار حکومت است و توسط حکومت اعمال میشود.
ولی مردم باید همدیگر را راهنمایی و نصیحت کنند و تذکر و هشدار بدهند و حتی توبیخ کنند. یعنی امربهمعروف و نهیازمنکر جزو وظایف عمومی و متوجه همه ماست. اصلا در این رابطه نباید تردید کنیم. اما اینجا سوالی مطرح میشود که برای اصلاح جامعه چه روشی را باید اتخاذ کرد. همه مردم اعم از متدینین، مردم عادی، حکومت، مسوولین و غیرمسوولین وظیفه دارند دستورات دینی را اجرا کنند. این بحث مطرح است که چه روشی نتیجهبخشتر و صحیح و چه روشی غلط است. به هر حال تردیدی در این نیست که دستورات دینی اجرا شود و نسبت به دین بیتفاوت نشویم. البته دولت مسوول تعیین وظایف دینی مردم نیست. اما کل نظام مسوول است. در قله این نظام هم رهبران دینی یعنی مقام معظم رهبری و مراجع هستند. در کنار آنها حوزههای علمیه مسوول تعریف، ترویج و تبیین دین و اجتهاد، تشخیص وظایف مردم، تشخیص فروع، تطبیق احکام با فروع و بیان احکام شرعی هستند. اینها مسوولند.
دولت نباید اشتباه کند و خودش را جای آنها بنشاند. اتفاقا به نظر من این تعبیر جناب آقای روحانی کاملا درست است که علما مسوول تبیین و نشر و بیان احکام دینی هستند. دولت وظیفه اجرای احکام و حمایت از دین و دستورات و معارف دینی را دارد. این اتفاقا نقطه ظریف و دقیقی است که باید به آن توجه شود و متخذ از آن است که آیا دین بر دولت حاکم است یا حکومت میخواهد دین را در خدمت خود بگیرد. متخذ از همان فکر است. به هر حال اینها ظرایفی است و اتفاقا اشکال ندارد بحث شود. حالا هم که بحث شده به نظر من باید مباحثه کنیم، حرف بزنیم، نظر بدهیم و مبانی مان را بگوییم. متاسفانه زود متهم میکنیم، نسبت میدهیم، خطونشان میکشیم، حکم صادر میکنیم، احکام را تشخیص میدهیم، اجتهاد میکنیم، فتوا میدهیم، قضاوت میکنیم و بعد مجری میشویم، فرماندهی میدانی میکنیم و بسیج میکنیم که همه برای اجرای این حکم بیایند. اینکه رسمش نیست. اینکه مدل صحیحی نیست.
به هر حال دین محور و مصدر همه امور جامعه ماست. این کاملا موضوع روشنی است. دولت متخذ از معارف دینی است. جمهوری اسلامی برگرفته از تعالیم دینی ماست. دولت موظف به اجرای دستورات دینی است. نسبت به این هم خود را متعهد و ملتزم میداند. البته در راه اجرای این دستور باید با دقت و بررسی بهترین، موثرترین، کمهزینهترین، کمآسیبترین و پربهرهترین روش را انتخاب کند تا زودتر و با هزینه کم به هدف برسیم. اینها یک اصول صحیح و منطقی و عقلانی است. دین هم ما را به همین روشها دعوت کرده و هدایت میکند.
چنین برخوردهایی سابقه تاریخی هم دارد؟
بله، زمان پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) داشتیم. پیامبر میرفت جایی که مشروب بود و دستور میداد همه اینها را را بریزید بشکنید. نیز مثلا زنها تا قبل از اینکه آیه حجاب آمد رعایت نمیکردند. وقتی آیه حجاب آمد تذکر داده شد که همه رعایت کنند. زمان صدر اسلام، زمان خلفا و همچنین زمان حضرت امیرالمومنین اینها تذکر داده میشد. البته بیشتر در حوزه ظاهری جامعه بود. یعنی مسائل دینی باید در نظم و ظاهر جامعه رعایت شود. دولت هم نسبت به این ظاهر مسوول است. در حوزه فردی خیلی دخالت نمیکرد.
اگر ظهور علنی داشت، فرق نمیکند. اگر علنی باشد حوزه اجتماعی یا فردیاش خیلی فرق نمیکند. وقتی اجتماعی باشد همهاش علنی و ظاهری است. تردیدی در آن نیست. چون اینها به همه مربوط است. حکومت و دولت نسبت به دین مسوولیت تام دارد. طبیعی است نسبت به حوزه فردی وقتی مسوول است که رفتارش ظهور اجتماعی پیدا میکند. نمونههای تاریخی داریم. به هر حال چون حکومت، بهخصوص بر اساس آموزههای شیعی، کمتر در اختیار ما بوده تکههای تاریخی ما بسیار محدود و کم است.
به تعبیر مرحوم شهید مطهری دین راه است، منزل و توقفگاه نیست. یعنی اسلام متناسب با نیازهای روز جامعه برنامه دارد. وقتی اکراه در دین ما وجود ندارد، این تناقض را چطور رفع میکنید؟
ببینید من گفتم خوش ندارم به عنوان یک مدیر اجرایی وارد این ادبیات شوم ولی چون بحث مطرح شده دیگر اینجا جای سکوت نیست و اگر مختصر اطلاع و نظری داریم، وظیفه ماست که نظرمان را ابراز کنیم. اسلام حتما به انسانی احترام میگذارد که عاقل، مختار و آزاد باشد و آگاهانه تصمیم بگیرد. از این جهت اصلا تکلیف در اسلام بر اساس عدم اکراه، عدم اجبار و عدم اضطرار است. پاداش، ثواب و عِقاب هم دقیقا با این اصول ارتباط مستقیم دارد. از این جهت خداوند کسی که از باب اضطرار و اکراه عمل نامناسب و نامشروعی انجام داده را عقاب نمیکند و کسی که از روی ناآگاهی یا اجبار عمل خوبی انجام داده را مستحق ثواب نمیداند. مگر امتنانا. در فقه هم داریم که خدا منت میگذارد و به کسی تفضل میکند.
همانطور که به خیلیها لطف میکند و نعمت میدهد، به این آدم هم میدهد. ولی او را مستحق ثواب و پاداش نمیداند. این اساس تفکر دینی ماست. اسلام از این جهت اصلا کسی را قبول ندارد. از تفکر دینی این را میفهمیم. مگر میشود با زور و اجبار کسی به بهشت برود. نه، این منطق قابلدفاع نیست. حکومت هم نباید این کار را بکند. دین هم دنبال این نیست که مردم را با زور به بهشت ببرد. اصلا بهشت برای انسانهایی است که عاقلانه، آگاهانه و از روی اختیار عمل ثواب و درست و خیر را انجام دادهاند. روشن است که بهشت برای این آدمهاست. در آیات قرآن آمده: «الذین انعمالله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهدا و الصالحین» یا «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم». خیلی روشن است که بهشت برای اینهاست. اما اینجا یک مطلب خیلی جدی وجود دارد. به نظر من آنچه جناب آقای رییسجمهور فرموده درست است اما ایشان به بخشهای دیگر بحث اشاره نکرد. برخی بزرگان ما به بخشهای دیگرش را اشاره کردند. آن هم به نظرم کاملا حرف درستی است. البته ما باید راه بهشت را برای مردم هموار کنیم. یعنی مردم را هدایت و راهنمایی کنیم. این کار دولت است.
حکومت و دولت باید راه رسیدن به بهشت را برای جامعه هموار کند. طرف مقابلش هم کاملا درست است. یعنی حکومت باید تا آنجا که میتواند راه سقوط و پرتشدن به جهنم، گمراهی و جهنمیشدن را محدود کند. البته نه محدودیتی که انسانها دیگر نتوانند خلاف کنند. در آن صورت ارزش انسانی از دست میرود. ما نمیتوانیم هیچ کس هم نمیتواند راه جهنم را بر کسی ببندد. اصلا برخی از مفسرین «لا اکراه فی الدین» را امر تکوینی میدانند. یعنی میگویند خدا تکوینا نخواسته و اینچنین قرار نداده که انسانها مکرها متدین شوند.
اصلا ساخت انسان اینچنین نیست. خدا انسان را آزاد و مختار آفریده. موجودی با این مختصات خلق کرده. طبعا به موجودی که اینچنین خلق کرده اکراه و اجبار نمیکند. چون میداند او نمیپذیرد. چون او مصنوع و مخلوق این خداست و خدا با این مختصات خلقش کرده. بنابراین برخی مفسرین «لا اکراه» را امر تکوینی میدانند. البته به نظر من نیاز نیست آن را امر تکوینی بدانیم. امر تشریعی میدانیم. تفسیرش مفصل است و نمیخواهم وارد آن شوم. در احکام دینی مان هم کاملا روشن است. پس از این جهت همه اینها قابلجمع و روشن و درست است. اگر یک عالم بزرگ بگوید ما باید راه بهشت را باید هموار و راه جهنم را سخت کنیم، کسی نباید استنباط کند میخواهند با زور مردم را به بهشت ببرند.
اگر کسی چنین استنباط کند اشتباه کرده. اگر جناب آقای رییسجمهور بفرماید ما نمیخواهیم مردم را به زور به بهشت ببریم، کسی حق ندارد استفاده و استنباط کند که ایشان میگوید ما برای بهشتیشدن مردم وظیفهای نداریم و کاری نمیکنیم یا در رابطه با جهنمیشدن مردم مسوولیت و دغدغهای نداریم. اصلا کسی نمیتواند دغدغه جهنمیشدن جامعه، مردم و هموطنانش و دیگر انسانها را نداشته باشد. ما دغدغه همه انسانهای دنیا را داریم که جهنمی نشوند. چرا دغدغه نداریم. ما دغدغه همه انسانهای عالم را داریم که بهشتی شوند. چرا این دغدغه را نداریم.
این روزها حضرت آیتا... مهدویکنی در بستر بیماری است. از خدا میخواهیم که شفای عاجل نصیبش کند. ایشان یک جمله بسیار زیبا و شنیدنی دارد. یادی و تجلیلی از ایشان کنیم. همیشه میفرماید: ما بنا داریم برویم بهشت. بعضی وقتها مطرح میکرد که وظیفه داریم مردم را هدایت و بهشتی کنیم. باید همه را بهشتی کنیم. این منطق علمای ما و همه ماست. در این زمینه وظیفه داریم. به هر حال طرح این مطالب اگر بی حاشیه، بدون سوءظن،گروکشی، انتقامگیری، حذف و کشمکشهای ناروا و بیحاصل باشد، خوب است. اتفاقا این بحثها بحثهای قشنگ و زیبایی است. جامعه هم از آن استفاده میکند و لذت میبرد. ولی متاسفانه این برداشتها میشود. باز توصیه میکنم که بهخصوص ما مسوولین باید یک خرده از طرح این مطالب احتراز کنیم. به دلیل همان «فی قلوبهم زیغ».
به هر حال اینطرف هم مشکلات زیادی داریم. بهشتیکردن مردم فقط با نماز و روزه که نمیشود. اما اصول و مبانی احکام دین لایتغیر است. یعنی حرام حضرت رسول تا قیامت حرام است. حلالش هم همینطور. تفسیر شما از اینکه اسلام با مقتضیات زمان تغییر میکند چیست؟در این سیوپنج سال ما چقدر موفق بوده بر اساس مقتضیات نیاز مردم تغییر ایجاد کند؟
به نکات خوبی اشاره کردید. ولی اینها چند موضوع است که باید هر کدام را به تنهایی مورد بحث قرار دهیم. اگر بخواهیم به فرهنگ جامعه توجه کنیم، همانطور که مقام معظم رهبری فرمود، باید به اقتصاد هم توجه کنیم. این کلام خیلی حکیمانه و خوب است. رهبری میفرماید امسال سال اقتصاد و فرهنگ است. باید رابطه اقتصاد و فرهنگ را کشف کنیم، تاثیر و تاثر فرهنگ و اقتصاد را ببینیم، از نگاه دروندینی و بروندینی به این مقولات بیندیشیم و راههای ارتباط آن دو را با هم ارزیابی کنیم. آن وقت این میشود یک منطق هوشمندانه و پیشبرنده. فرهنگ بدون اقتصاد پایدار نخواهد شد، عمق پیدا نخواهد کرد و عوامل مخرب و مزاحمش زیاد خواهد بود. اقتصاد بدون فرهنگ جامعه را جلو نمیبرد، اصلاحات عمیق در جامعه ایجاد نمیکند، نابرابریها را حل نمیکند، تعالی روحی- معنوی در جامعه به وجود نمیآورد و توسعه اش توسعه ناقص خواهد کرد. اقتصاد، که موتور توسعه است، بدون فرهنگ توسعه ناقص به وجود میآورد. اینها مسائل اساسی است.
همانطور که اشاره کردید مگر میشود فرهنگ جامعه را اصلاح کرد در حالی که به جوان، نیاز و کششهای درونیاش بیتوجه بود. مگر میشود نیازهای یک خانواده را تامین نکرد بعد به این خانواده گفت در مسیر سالم حرکت کند. متاسفانه بسیاری از سرقتها، دزدیها و روآوردن به تبهکاریهای اجتماعی، ناهنجاریهای اخلاقی، مواد مخدر و اعتیادها، افول شخصیت انسانی، مادیشدن شخصیت انسان و کالاشدن انسان به خاطر فقر، مشکلات معیشت افراد جامعه، عدم آموزش، عدم تحصیل، عدم تربیت و ضعف رفتاری اجتماعی است. ما به اینها توجه نکردیم. آن وقت انتظار داریم که جامعه ما خوب باشد و شهروندها، جوانها، دخترها و پسرهای ما از هر عیب و نقصی مبرا باشند. نمیشود. این انتظار درست نیست. باید بطور جدی به آن پرداخت.
در این مورد روایات عجیبی داریم. پیامبر(ص) میفرماید: «اللهم بارک لنا فی الخبز. لولا الخبز ماصلینا و لاصمنا و لاادینا فرائض ربنا عزوجل/ پروردگارانان ما رامبارک فرما! اگر نان نباشد نمیتوانیم نمازبخوانیم ونه روزه بگیریم ونه دیگرواجبات پروردگارعزوجل راانجام دهیم». این قدر این عبارت عجیب و گویاست. از این بیان واضحتر. البته خبز به معنای نان نیست. همان معاش است. در ادبیات دینی و روایات چنین تعبیری زیاد داریم. به هر حال اینها وظایف حکومت است. حکومت دینی یعنی این. یعنی حکومت دغدغه دین مردم را داشته باشد. دغدغه دین این نیست که فقط مدام بگوید درست راه برو، لباست را درست بپوش، نزاکت رفتاری داشته باش و اینجا شلوغ نکن. تنها اینها نیست. میگوید زندگی، معاش، رفتار، دانش و رفاه واخلاق و دینش را درست کن، ضمنا تربیتش کن، واجبات دینی را به او آموزش بده و بستر را برای واجبات دینی آماده کن. وقتی محلات مسجد تمیز و مرتب ندارد جوان رغبت نمیکند برود نماز بخواند.
یکی از دلایلی که رغبت جوانهای ما در دانشگاهها به نماز زیاد شده این است که مساجد خوب، بزرگ، تمیز و نظیف در دانشگاهها ساختهایم. البته کارهای خوب دیگری هم شده ولی این یک دلیل است. هر کجا یک مسجد خوب وتمیز، یک امام جماعت خوب و یک هیات امنای خوب داریم نمازخوان و بهخصوص نمازخوان جوان زیاد داریم. این روشن است. رابطهها خیلی مشخص است. نمیتوانیم به اینها بیتوجه باشیم. حکومت و دولت در اینجا نقش زیادی دارد. از این جهت حکومت دینی آمده برای پاسخگویی به همه حرفها. واقعا باور دارم جمهوری اسلامی کارهای بسیار بزرگ، قابلستایش، قابلتقدیر و قابلمباهات انجام داده. ببینید ما یک فقر، کمبود و عقبماندگی چندصدساله و بیش از هزارساله داریم. نباید انتظار داشته باشیدجمهوری اسلامی بتواند به راحتی این فاصله طولانی را پر کند.
اگر شما از ضعفها، عیبها و اشتباهات هم بگویید فکر میکنم بیشتر از شما اطلاع دارم و به آن اقرار دارم و معترفم. اما راه رفتهمان راه بسیار بلند و قابلتقدیری است. اگر به آن راهِ رفته خوب نگاه کنیم میتوانیم این امید و اعتماد و توان را برای حل مشکلات باقیماندهمان پیدا کنیم. به نظر من این نگاه دقیق است.
اتفاقا حضرت امام(ره) فوقالعاده روی این مساله توجه داشتند. ایشان به ما یاد دادند که اصول چیست و اول سراغ اصول بروید. مقام معظم رهبری هم به دقت این خط را تعقیب کرد. اول باید به اصول توجه شود. آن وقت کمکم از اصول به فروع و مطالب بعدی میپردازیم. بله، الان واقعا خیلی ضعف و کاستی داریم. مشکلات مان خیلی زیاد است. نباید اینها را پنهان کنیم. من جزو آدمهایی هستم که به پنهانکاری اعتقاد ندارم. معتقدم باید مشکلات جامعه و ضعفها را گفت. نباید هراسید. باید به مردم اعتماد کرد، اطلاعات مردم را بالا برد و از مردم کمک خواست. هرچه در این امور به جامعه اعتماد کنیم، فضایش را باز کنیم وبه آن اطلاعات بدهیم باید بدانیم که بازخورد و نتیجه بهتری به ما خواهد داد. اما معتقدم این اطلاعات را باید به همراه دیگر اطلاعات داد. اگر فقط این اطلاعات را بدهید یأس، بیامیدی، نگرانی و آینده سیاه و تاریکی در روال جامعه و مردم بهخصوص جوانها قرار دادهاید. ولی اگر واقعیتها را قشنگ گفتید اما تواناییها، راه رفته، موفقیتها، دستاوردها و ظرفیتها را هم بیان کردید نه تنها جامعه پیامهای منفی دریافت نمیکند بلکه انگیزهاش بیشتر خواهد شد، روحیهاش بالا خواهد رفت و اتفاقا نسبت به حل مشکلاتش واقعبین خواهد شد. چون میبیند این ضعفها، سنگلاخها، چالهچولهها ودرهها جلوی پایش است. ضمنا میداند این توانایی را هم دارد. پس آگاهانه، هوشمندانه و با اراده میرود مشکلاتش را حل و از خطرها عبور کند.
اگر با یک منطق عاقلانه به صورت متعادل و هوشمندانه به مباحث دینی، چه نظری و چه اجرایی، بپردازیم فکر میکنم هیچ دغدغهای نداشته باشیم. امام ما را وارد این میدان کرده. اتفاقا شعار «ما میتوانیم» بیش از آنکه به ما توان حل مشکلاتمان را بدهد، به ما روحیه بیشتر و ظرفیت تولید محتوای بیشتری میدهد. این موضوع مهمتری است. الان دنیا دنیای توان نرم، قدرت نرم و ثروت نرم است. در آینده دنیا را ظرفیتهای نرم تشکیل میدهد. سهم قدرت نرم، ثروت نرم و ابزار نرم بسیار بزرگتر خواهد بود. همه نظریهپردازان این را میگویند. امام در این دنیای پرادعا، پرآشوب و پرمکتب بااین همه زرقوبرقهای مدعیان و تمدنسازان و فیلسوفان به ما جسارت داد. به ما گفت اتفاقا شما صاحب ثروت بسیار بسیار عظیم و بزرگی هستید.
من واقعا از این جهت جامعهمان را توانا میدانم. نخبگان زیاد، اهل فرهنگ خوب، اهل هنر، نظریهپردازان زیاد و جوانهای باانگیزه و باجسارتی داریم. بهخصوص در حوزههای نرم و حوزههای مجازی. ما الان صاحب یک لشکر قدرتمند باانگیزه در حوزه مجازی هستیم. در حوزه مجازی نگران نیستم و معتقدم الان وقت هماوردی در این حوزههاست. الان به جایی رسیدهایم که میتوانیم به عنوان یک قدرت تاثیرگذار در این فضاها ورود پیدا کنیم و تاثیرگذار باشیم. البته جنگ است. کسی فکر کند تلفات نمیدهیم. اشتباه است اگر کسی چنین فکر کند. هر جنگی تلفات دارد. رفتن به میدانها حتما همراه با تلفات است. ولی از تلفاتش نباید بترسیم. باید دقت کنیم و تلفاتمان را به حداقل برسانیم. همچنین یک رکن اساسی این است که بدون سوءظن به همدیگر وارد این میدانها شویم. به هم اعتماد کنیم، نسبت به همدیگر خوشبین شویم وسعی کنیم از ظرفیتهای همدیگر خوب استفاده کنیم. اگر اینطور شود نظام، که موفق بوده، در آینده موفقیتهای بزرگی در انتظارش است. یعنی این رفتار ما را به قلههای موفقیت بسیار بسیار نزدیک خواهد کرد. تبیینی که از اسلام، آموزههای اماممان ورهنمودهای رهبری و علما و بزرگان و نخبگانمان میفهمیم این است. فکر میکنم الحمدلله این ظرفیت در بین ما وجود دارد.