در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۸۱۳۷۵
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۲
یک استاد تاریخ معتقد است مورخ آگاه و منصف غیر از دو، سه نفر سراغ نداریم چراکه بقیه مورخان عموما از روی دست پیشینیان مشق می‌کنند.
عبدالرفیع حقیقت: به غیر از 2-3 نفر، مورخ واقعی در ایران نداریم
گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - «تاریخ نهضت‌های فکری ایرانیان» مجموعه‌ای پنج جلدی است به قلم عبدالرفیع حقیقت که هفته گذشته از سوی نشر پیکان منتشر شد.

عبدالرفیع حقیقت، متخلص به رفیع، محقق، مورخ و شاعر، متولد 1313 سمنان، مدت هفت سال از محضر آیت‌الله‌ محمدصالح حائری مازندرانی صاحب کتاب حکمت بوعلی‌سینا به تحصیل علوم قدیمه و رجال بهره برد.

تحصیلات عالی در رشته مدیریت اداری را در مدرسه عالی بازرگانی تهران و دوره‌های تخصصی تاریخ را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به پایان برد و در سال 1991 میلادی (1370 خورشیدی) از دانشگاه یو.سی.ال.ای کشور امریکا دکترای تاریخ دریافت کرد.

تاریخ جنبش سربداران و دیگر جنبش‌های ایرانیان در قرن هشتم، تقویم تاریخ سیاسی ایران از آغاز تا پایان دوره پهلوی، تاریخ نهضت‌‌های ملی ایران از نفوذ اروپاییان تا استقرار مشروطه، خدمات ایرانیان به اسلام، سهروردی شهید فرهنگ ملی ایران، جلوه‌های جهانی مهاجرت‌های تاریخی ایرانیان از قرن اول هجری تا امروز، مکتب‌های عرفانی در دوران اسلامی، حکومت دینی ساسانیان، عناوین برخی از تالیفات و تحقیقات منتشر شده اوست.


وقتی اسم کتاب را «تاریخ نهضت‌های فکری ایرانیان» انتخاب کردید مخاطب انتظار دارد یا تصور می‌کند شما فقط به جنبش‌های فکری ایرانیان پرداخته‌اید در حالی که زرتشت بیش از نهضت فکری، نهضت دینی ایجاد کرد یا مولوی و جامی نهضت شعری و عرفانی را موجب شدند.


جلد اول این مجموعه از زرتشت تا سهروردی را مورد بررسی قرار می‌دهد. جلد دوم از مولوی تا جامی، جلد سوم از دشتکی تا نراقی، جلد چهارم از ملاعلی نوری تا ادیب‌الممالک فراهانی.

اگر به صفحات نخست جلد اول کتاب رجوع کنید متوجه می‌شوید، این مجموعه در زمان انتشار و رسانه‌هایی مثل روزنامه و ماهنامه و هفته‌نامه‌ها چه بازتاب‌هایی داشت و چقدر مورد استقبال قرار گرفت.

در این کتاب اگر به صفحات پایانی جلد پنجم رجوع کنید، می‌بینید استادان دانشگاه تهران – گروه تاریخ- همه از این اثر به نیکی یاد کردند و آن را جزو آثار برجسته در زمینه تاریخ‌نگاری ارزیابی کردند.

مثلا دکتر سادات ناصری نوشت من در تمام عمرم کتابی به این جامعیت ندیدم. آقای دکتر اشراقی هم نظرات مشابهی ابراز کردند که من این اظهارنظرها را با دستخط خودشان در پایان جلد پنجم گنجانده‌ام.

شما وقتی از زرتشت یا سهروردی می‌نویسید طبیعی است که این افراد دارای تفکری دینی و فلسفی بودند و آرا و افکارشان جریان‌ساز بود و یک نهضت فکری به دنبال داشت، اما جامی و ادیب‌الممالک فراهانی شاعر و ادیب بودند و نهضت فکری هم ایجاد نکردند. چطور همه این چهره‌ها را در یک مجموعه جمع کرده‌اید؟

من در این کتاب تمام اصول نهضت‌های فکری را بررسی کردم. یعنی تمام علمای شیعه، تمام عرفا و ادبا حضور دارند. تمام هنرمندان خطاط هستند. تمام نقاشان، حتی تمام وزیران هم موردبحث و بررسی قرار گرفتند. درواقع در این کتاب تمام جریان‌های فکری موردنظر است.

موضوع این کتاب نهضت‌های دینی، تاریخ سیاسی اجتماعی، نهضت‌های هنری و ادبی است، سوال این است که چرا اسم کتاب را نهضت‌های فکری گذاشتید؟

فکر یعنی عرفان، ادب، هنر، سیاست و... تمام چیزهایی که در این اثر آورده‌ام مربوط به فکر می‌شود. فکر، یعنی اندیشه. اندیشه هم شقوق مختلفی دارد.

ادیب جداست. شاعر جداست، نویسنده و وزیر و وکیل جداست. تمام مفسران هستند، تمام عالمان دین و بزرگان صوفیه هستند. اندیشه‌ورزان هستند. تمام هنرمندان حوزه‌های گوناگون، خط و نقاشی و... هستند. این مجموعه پنج جلدی مجموعه‌ای کامل است که تمام مسایل تاریخ سیاسی، فکری، فلسفی، هنری و دینی را در بر می‌گیرد. هیچ جریانی در تاریخ سده‌های مختلف ایران نیست که نامی از آن در این تاریخ نیامده باشد.

وقتی از جنبش‌های سری اسم می‌برید منظورتان کدام جنبش‌ها هستند؟

جنبش‌های زیرزمینی را مدنظر داشتم. مثلا جنبش زیدیه یا جنبش اسماعیلیه، جنبش تشیع هم تا قرن هفتم، جنبشی زیرزمینی بود. می‌دانید که قبل از سربداران هیچ حکومتی در ایران، در اختیار تشیع نبوده است. همیشه قدرت در اختیار اهل سنت بود. بنابراین تشیع زیرزمینی فعالیت می‌کردند. یا اندیشه‌های میترائیسم هم زیرزمینی بود، یا بابک مزدکی بود و نهضت‌شان زیرزمینی بود. من همه این رویدادها را در کتاب آورده‌ام.

شما قبلا «تاریخ نهضت‌های ملی» را در پنج جلد، نوشته بودید، تاریخ نهضت‌های فکری با تاریخ نهضت‌های ملی چه تفاوت و تمایزی دارند؟ چون بخشی از صحبت‌های شما در این کتاب هم آمده بود.

درست است ولی محدودتر و مختصرتر است. تاریخ نهضت‌های ملی به مبارزات و رویدادهای جنگی بیشتر توجه نشان می‌دهد. مثلا قیام ابومسلم، مبارزات یعقوب لیث صفاری و... به شکل مبسوط روایت می‌شود. تاریخ نهضت‌های ملی را در پنج جلد نوشته‌ام که جلد اول از حمله تازیان تا ظهور صفاریان را دربرمی‌گیرد. جلد دوم از سوگ یعقوب تا سقوط عباسیان است. جلد سوم تا اوج حکومت صفویان را مورد کنکاش قرار می‌دهد و جلد چهارم نفوذ اروپاییان تا استقرار مشروطه و جلد پنجم هم از جدال مشروطه تا سقوط جبهه ملی را شامل می‌شود. اینها جنبه‌های ظاهر و سیاسی و جنگی بوده است.

نوشتن «تاریخ نهضت‌های فکری ایرانیان» را از سال43 شروع کردید و سال68 هم تمام کردید. در طول این مدت دیدگاه‌هایتان نسبت به رویدادهای تاریخ دچار تغییر نشده است؟ با توجه به اینکه هر سال اسناد و مدارک تازه‌ای از دوران گذشته کشف و کتاب‌‌های تاریخ جدیدی نوشته می‌شود.

چرا. من در چاپ دوم این مجموعه، تغییراتی دادم. مثلا اطلاعاتی که از اسماعیلیه به دست داده بودم، در چاپ جدید با توجه به اطلاعاتی که در این مدت کسب کردم تاریخ اسماعیلیه را مورد بازنگری قرار دادم. خود وزارت ارشاد هم برای اخذ مجوز اصلاحیه داده بود که باید اعمال می‌کردیم، البته حذف زیاد نبود اما توضیحات زیاد و مفصلی دادم.

بحث من بیشتر به نوع نگاه به تاریخ است؛ با توجه به نگاه مورخانی که در دهه‌های اخیر نسبت به تاریخ گذشته ایران داشته‌اند. مثلا در مورد فرقه اسماعیلیه کتاب‌های زیادی در جهان نوشته شد که دکتر فریدون بدره‌ای به فارسی برگردانده‌اند.

خوشبختانه با توجه به دقتی که داشتم تغییرات سیاسی چندانی نسبت به دوران گذشته به وجود نیامد. من از آثار دکتر بدره‌ای هم در ارتباط با تاریخ اسماعیلیه استفاده کردم، اما واقعیت این است که کشف جدیدی در تاریخ اسماعیلیه صورت نگرفت. از دید من این آثار نسبت به آنچه راجع به اسماعیلیه قبلا نوشته بودم، حتی عقب‌تر است.

یکی از مورخان معاصر، علت عقب‌‌ماندگی تاریخ اجتماعی ایران را، یکی عصبیت و دیگری هجوم ایلات و حکومت درازمدت قبایل مختلف می‌داند و می‌گوید: «ما میراث‌خوار یک تاریخ عصبی و عصبانی هستیم و چه بسا حال و آ‌ینده را فدای این عصبیت، ویران‌سازی کردیم. تاریخ سیاسی- اجتماعی بازتاب این عصبیت‌هاست.» شما چه نظری دارید؟


ایران یکی از کشورهایی است که در طول تاریخ مورد هجوم متعدد و متناوب کشورهای دیگر قرار گرفته بود، از حمله اسکندر گرفته تا حمله اعراب و هجوم افاغنه، حمله مغولان و تیمور و... ایرانی در شرایط خاص خودش همیشه ظاهرش با باطنش فرق می‌کرد. این را براساس تحقیقات وسیع و دقیق خودم عرض کردم، به همین جهت این فکر در زندگی روزمره ما هم متاسفانه اثرگذار شده است، یعنی بعضی‌ها در ظاهر «قربونت برم» می‌گویند و پشت سر همه‌جور «اهانت» را حق شما می‌دانند.

فشار به خاطر اندیشه‌های سیاسی بوده که در اخلاق شخصی هم اثر گذاشته و خرابش کرده است اما همیشه ایرانیان در مواجهه با هجوم بیگانگان توفیق داشتند. به خاطر اینکه اندیشه‌شان عمومی و پنهان بوده ولی زبانشان ظاهری بوده است. علت ماندگاری و پایداری این کشور هم از این طریق میسر شده است. نگاه کنید در حمله اعراب مسلمان به کشورهای مختلف، همه کشورها زبانشان به عربی تغییر کرده است. تنها کشور ایران است که توانست در جریان این حمله و هجوم، زبان فارسی خودش را حفظ کند و همچنان زبان فارسی زبان اول ایران باقی بماند. راز ماندگاری ایرانیان حفظ هویت زبان فارسی است.

یکی از متفکران می‌گوید: «آغاز دوره انحطاط ایران با اوج زوال اندیشه همزمان بود» یعنی نقش زوال اندیشه از دیگر عوامل اساسی‌تر و پررنگ‌تر بود.

این ظاهر امر بود. باطن این‌گونه نبود. الان هم دچار انحطاط نشده‌ایم. هیچ وقت ایرانی، انحطاط فکری نداشت ولی ظاهرا در بعضی مواقع اجبارا تقیه کرده است.

به اعتقاد شما برخی مورخان، هجوم ترکان سلجوقی را عامل خسوف فکر و فلسفه می‌دانند یا گروهی دیگر از مورخان می‌گویند، اینها عوارض بوده، عوامل نبوده است. چون تسلسل و تکرار حمله به ایران و استقرار حکومت‌های محلی باعث شده که حکومت به معنای اروپایی در ایران شکل نگیرد.

این نظر درست است. چون حکومت‌های ایران تا قرن‌ها حکومت‌های ملکوک‌الطوایفی بودند ولی از نظر کلی ماندگاری ایران در طول تاریخ همان‌گونه که در کتاب «نهضت‌های ملی» نوشتم.

تشکیل سلسله صفویه در ایران باعث شد در مقابل عثمانی آن مبارزات خاص را انجام دهند و ماندگاری کشور در جغرافیای جهان امروز قطعیت پیدا کند. همین الان هم با تمام گرفتاری‌ها و مشکلات جامعه، با وجود اینکه در تمام کشورهای منطقه جنگ و جدال و درگیری است و امنیت از این کشورها رخت بربسته، در ایران در سایه اسلام با ثبات و آرامش زندگی می‌کنیم. عامل یکپارچگی و وحدت از مهمترین و اساسی‌ترین عوامل امنیت در جامعه ایران است.

 ما در ایران دوره‌بندی تاریخی به آن صورت که در کشورهای اروپایی اتفاق افتاد نداریم. یعنی دوره برده‌داری، دوره فئودالیته، دوره سرمایه‌داری صنعتی و... در ایران نداشتیم ولی دوره سامانیان در قرن دهم میلادی را دوره طلایی یا دوره رنسانس فکر و فلسفه در ایران می‌دانند. چرا؟

اتفاقا من هم بر این باور هستم و این را نوشتم. علتش از نظر من این بود که در آن مقطع یک مبارزه سیاسی با اعراب وجود داشت. عشق ایرانیان به ماندگاری در تاریخ و حفظ سرمایه‌های فکری و فرهنگی دوران گذشته باعث شده بود که ما از زمان صفاریان دوران خودباوری را تجربه کنیم و به فرهنگ و ادبیات و زبان فارسی بازگردیم. به اعتقاد من اگر صفاریان نبودند، شاهنامه هم نبود. برای اینکه آثاری را که برای یعقوب لیث آوردند، حفظ کردند. هیاتی را هم که در خراسان قبل از فردوسی و رودکی منابع تاریخی قبل از اسلام را جمع‌آوری کردند و در اختیار رودکی گذاشتند و بعداً در اختیار فردوسی قرار دادند.

به همین جهت دوران سامانیان دوران اندیشه والای ایرانی بوده و راز ماندگاری آن‌ها هم علاقه‌مندی شدیدشان به هویت و فرهنگ ایران و مردمش بوده است.

 دوره سامانیان را دوره رشد عرفان و ظهور شاعرانی امثال ابوسعید ابوالخیر و... می‌دانند. این دوره را دوره مدارا و تساهل ارزیابی می‌کنند و معتقدند زمانی که ما در قرن دهم میلادی تسامح و مدارا داشتیم تازه در قرن شانزدهم در اندیشه‌های اراسموس و اسپینوزا اندیشه تساهل و رواداری پیدا می‌شود. به عبارت دیگر دوره سامانیان را دوره رنسانس ایرانی می‌دانند.

اتفاقا کتابی که من اخیرا تحت عنوان «پرتو انجمن» نوشتم در آنجا طی مقاله‌ای نوشتم که اوج تفکر ایرانی در دوره سامانی اتفاق افتاده است. به هر حال دوره سامانیان دوران ارزنده‌ای در تاریخ ایران است و ماندگاری فرهنگ ایران در سایه تلاش و بصیرت حکومت سامانی بوده است.

سامانیان بسیاری از آداب و رسوم ایرانیان در خراسان و ماوراالنهر را احیا کردند. کتاب‌های سودمندی نظیر تاریخ طبری و تفسیر طبری و کلیله و دمنه ابن مقفع از عربی به فارسی ترجمه شد. سران حکومت با آزاداندیشی به مذاهب مختلف و دیگر ملت‌ها نگاه می‌کردند و در سایه آن پیروان ادیان مختلف در کنار هم به آزادگی و دوستی زندگی می‌کردند و هیچ کسی در این دوران با اختناق و تضییق‌هایی که در دوره غزنویان و سلجوقیان پدید آمد، روبه‌رو نشد.

اصولا عرصه تاریخ‌نگاری را عرصه نسبت‌ها و احتمالات و امکانات می‌دانند یعنی بیشترین مورخان معاصر سعی دارند به جای نظرات قطعی و حتمی و پیشداوری، به روایت رویدادها بپردازند. شما چگونه به تاریخ و تاریخ‌نویسی نگاه می‌کنید؟

اگر خودستایی نباشد، مورخی آگاه و منصف غیر از دو - سه نفر سراغ ندارم. بقیه مورخان عموما از روی دست پیشینیان مشق می‌کنند. مورخانی مثل زرین‌کوب یا دکتر ذبیح‌الله صفا یا اقبال و چند نفر دیگر به معنای دقیق کلمه مورخ بودند.

کتاب‌های تاریخ که در این دوران می‌بینم، اغلب مورخان میرزابنویس هستند و سطحی. من حتی به باستانی پاریزی وقتی گفتم: مورخ، گفت مورخ تویی، من میرزا هستم. شوخی می‌کرد البته.

هگل سه نوع تاریخ‌نویسی را دسته‌بندی می‌کند؛ یک نوع تاریخ‌نویسی اصیل یا دست اول که بدون هیچ دستبردی در تاریخ از سوی نویسنده نوشته می‌شود و آن را یک نوع رویدادنگاری ناب و حقیقت‌گونه عنوان می‌کند و به اسم «گزارش» از آن یاد می‌کند. این نوع تاریخ‌نگاری تاریخ بیهقی، تاریخ مشروطه و تاریخ هجده ساله آذربایجان است. 

در نمونه دوم هگل، تاریخ‌نویسی را تاریخ‌نویسی اندیشیده شده می‌داند که همین تاریخ‌نویسی مرسوم است یعنی هر تاریخ‌نویس به خواست خود و در قالب اندیشه و ایدئولوژی خودش، تاریخ می‌نویسد. این نوع  تاریخ را اگر بخواهیم مثال بزنیم، «خدای نامک»هاست. نوع سوم تاریخ‌نویسی، تاریخ‌نویسی فلسفی است و کشف چرایی رویدادهاست. در واقع همان «فلسفه تاریخ» است.

من می‌خواهم بپرسم، شما در کدام دسته قرار می‌گیرید؟


من در دسته اول قرار می‌گیرم. یعنی اگر حمل بر خود بزرگ‌بینی نباشد، من سعی کردم همیشه در ردیف اول در کنار امثال بیهقی باشم و حقایق را با شرایط خاص خودش منعکس کنم. همیشه قسم خورده‌ام اگر مساله‌ای حتی بر ضد فکر و فلسفه‌ام باشد و حقیقت داشته باشد، بدون حب و بغض منعکس کنم.

منبع: ایران
ارسال نظر