رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران:
به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) عبدالحسین خسروپناه در سخنانی با موضوع «نسبت اسلام و مدرنیته» که در مرکز مطالعات جهانی شدن برگزار شد، گفت: جهانی شدن یا جهانی سازی موضوعی است که با پرسش های مختلفی مواجه است از جمله اینکه یک پروژه است یا پروسه؟ لازم است یا متعدی؟ در حوزه سیاست یا اقتصاد یا فرهنگ است یا در همه عرصه ها جامع نگری دارد؟
وی با اشاره به اینکه اصطلاح جهانی شدن در چارچوب مفهوم مدرنیته مطرح می شود پس باید از مبانی مدرنیته نیز برخورد باشد، افزود: در این مساله که گوهر مدرنیته چیست، اختلاف نظر وجود دارد.
رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ادامه داد: برخی مدرنیته را در دستاوردهای آن مانند صنعت و.. می دانند در حالیکه اینان نه گوهر که لوازم مدرنیته هستند. برخی عقب تر می روند و با اشاره به علوم مهندسی و پایه، علم مدرن را گوهر مدرنیته می دانند حال آنکه علم مدرن هم از دستاوردهای مدرنیته است. عده ای نیز سطحی نگرند و لایه هایی چون هنر، معماری و... را به جای گوهر مدرنیته می گیرند هرچند این لایه ها تاثیرگذاری بیشتری از دیگر سطوح مدرنیته دارند.
وی به باور عده ای مبنی بر اینکه فلسفه، گوهر مدرنیته است نیز گریزی زد و گفت: گوهر مدرنیته، عقلانیت خودبنیاد است که با رنسانس مطرح شد.
خسروپناه در تبیین این باور افزود: عقلانیت خودبنیاد غیر از عقل مستقل است که در فلسفه اسلامی هم ظاهر می شود و ما نیز به آن باور داریم. در عقلانیت خودبنیاد، وحی همیشه ابژه (متعلق شناسا) و نه سوژه (فاعل شناسا) است؛ بدین معنا که فقط انسان، شناسنده است و بقیه امور از خدا گرفته تا وحی و... متعلق شناخت است. این من آدمی هستم که می توانم بگویم وحی چیست و چه باید باشد؛ خدا نمی تواند بگوید! اصالت برای معتقد به این نظریه شناخت آدمی است و وحی تابع شناخت اوست. در این نگاه، فلسفه، علم، صنعت و... تولیدات و دستاوردهای این شناخت و فاعل شناساست و وحی را باید با فاعل شناسا تفسیر و تاویل کرد.
رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این میان به نکته ای دیگر نیز اشاره کرد و گفت: فرد معتقد به عقل خودبنیاد می تواند به خدا هم باور داشته باشد مانند دکارت؛ کمااینکه تعداد براهین اثبات وجود خداوند بعد از رنسانس، به مراتب بیشتر از قبل است. ولی برای فرد قائل به عقلانیت خودبنیاد، وحی یک ابژه است و متعلق ِشناخت.
وی افزود: این تفکر در مذهب پروتستان، الهیات مدرن (به تعبیر ما کلام جدید) را پدید آورد چراکه خود مذهب پروتستان از دستاوردهای عقلانیت خودبنیاد است و برای همین الهیات مدرن در مذهب کاتولیک یا ارتدوکس وجود ندارد.
خسروپناه به نتیج این باور اشاره و تصریح کرد: از تبعات این تفکر می توان به تجربه دینی شدن وحی، پلورالیسم و... اشاره کرد و در تعارض علم و وحی نیز این علم است که وحی را تفسیر می کند.
وی با ذکر این مساله که حتی پست مدرنیسم نیز به عقل خودبنیاد باور دارد، تاکید کرد: اگر این تبیین را بپذیریم، همه دستاوردهای مدرنیته از جمله جهانی شدن نیز این مبنا را دارند.
خسروپناه در مقام تببین نگاه اسلام به مدرنیته گفت: اسلام عقل مستقل را به رسمیت می شناسد؛ ما ابتدا می فهمیم و سپس ایمان می آوریم. با عقل مستقل است که به وحی می رسیم اما از آن پس وحی را در عرض عقل و به عنوان یک فاعل شناسا قرار می دهیم. حال باید با این مبنا، مدرنیته و دستاوردهای آن از جمله جهانی شدن را بسنجیم.
وی افزود: به طور کلی می توان 4 دیدگاه را نسبت به غرب از یکدیگر تمیز داد؛ نگاه اول غرب ستیز است و همه دستاوردهای غرب و حتی تمدن اسلامی را رد می کند چراکه فلسفه اسلامی را متاثر از میراث یونان می داند. افرادی چون سید احمد فردید در این دسته جای می گیرند که می گویند تمدن جدید را باید از صفر ساخت. رویکرد دوم، تجددگرایی است؛ دیدگاه میرزا ملکم خان، تقی زاده و برخی روشفکران دینی یا سکولار معاصر در این طبقه جای دارد. آنان بر این باورند که نه فقط از جنبه سخت افزاری بلکه حتی باید عقل خودبنیاد را جذب کرد. هرچند برخی از این افراد، عمق ماجرا را نیز به درستی نمی دانند. درباره وحی نیز قائل به کنار رفتن کامل یا به تاویل بردن آن هستند. دسته سوم را می توان غرب گزیر نامید؛ آنها می گویند کاری به غرب نداریم و حرف خود را می زنیم. حال برخی از این افراد نسبت به غرب شناخت دارند و برخی هم ندارند. رویکرد چهارم را غرب گزینی می نامم. در این نگاه با باور به عقل مستقل و نه خودبنیاد، باوری به نام عقلانیت اسلامی ایجاد می کنیم و با آن دستاوردهای مدرن را می سنجیم. هر دستاوردی که با این عقلانیت سازگاری داشته باشد را می پذیریم و بالعکس. این نگاه وقتی ایجاد می شود که به مدرنیته نگاه تجزیه گرانه داشته باشیم.
خسروپناه در پایان تصریح کرد: این عقلانیت اسلامی باید فلسفه و به دنبال آن علم نیز تولید کند. من معتقدم می توان از اصطلاح عقلانیت قدسی نیز بهره گرفت تا این بحث را جهانی کنیم.
وی با اشاره به اینکه اصطلاح جهانی شدن در چارچوب مفهوم مدرنیته مطرح می شود پس باید از مبانی مدرنیته نیز برخورد باشد، افزود: در این مساله که گوهر مدرنیته چیست، اختلاف نظر وجود دارد.
رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ادامه داد: برخی مدرنیته را در دستاوردهای آن مانند صنعت و.. می دانند در حالیکه اینان نه گوهر که لوازم مدرنیته هستند. برخی عقب تر می روند و با اشاره به علوم مهندسی و پایه، علم مدرن را گوهر مدرنیته می دانند حال آنکه علم مدرن هم از دستاوردهای مدرنیته است. عده ای نیز سطحی نگرند و لایه هایی چون هنر، معماری و... را به جای گوهر مدرنیته می گیرند هرچند این لایه ها تاثیرگذاری بیشتری از دیگر سطوح مدرنیته دارند.
وی به باور عده ای مبنی بر اینکه فلسفه، گوهر مدرنیته است نیز گریزی زد و گفت: گوهر مدرنیته، عقلانیت خودبنیاد است که با رنسانس مطرح شد.
خسروپناه در تبیین این باور افزود: عقلانیت خودبنیاد غیر از عقل مستقل است که در فلسفه اسلامی هم ظاهر می شود و ما نیز به آن باور داریم. در عقلانیت خودبنیاد، وحی همیشه ابژه (متعلق شناسا) و نه سوژه (فاعل شناسا) است؛ بدین معنا که فقط انسان، شناسنده است و بقیه امور از خدا گرفته تا وحی و... متعلق شناخت است. این من آدمی هستم که می توانم بگویم وحی چیست و چه باید باشد؛ خدا نمی تواند بگوید! اصالت برای معتقد به این نظریه شناخت آدمی است و وحی تابع شناخت اوست. در این نگاه، فلسفه، علم، صنعت و... تولیدات و دستاوردهای این شناخت و فاعل شناساست و وحی را باید با فاعل شناسا تفسیر و تاویل کرد.
رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این میان به نکته ای دیگر نیز اشاره کرد و گفت: فرد معتقد به عقل خودبنیاد می تواند به خدا هم باور داشته باشد مانند دکارت؛ کمااینکه تعداد براهین اثبات وجود خداوند بعد از رنسانس، به مراتب بیشتر از قبل است. ولی برای فرد قائل به عقلانیت خودبنیاد، وحی یک ابژه است و متعلق ِشناخت.
وی افزود: این تفکر در مذهب پروتستان، الهیات مدرن (به تعبیر ما کلام جدید) را پدید آورد چراکه خود مذهب پروتستان از دستاوردهای عقلانیت خودبنیاد است و برای همین الهیات مدرن در مذهب کاتولیک یا ارتدوکس وجود ندارد.
خسروپناه به نتیج این باور اشاره و تصریح کرد: از تبعات این تفکر می توان به تجربه دینی شدن وحی، پلورالیسم و... اشاره کرد و در تعارض علم و وحی نیز این علم است که وحی را تفسیر می کند.
وی با ذکر این مساله که حتی پست مدرنیسم نیز به عقل خودبنیاد باور دارد، تاکید کرد: اگر این تبیین را بپذیریم، همه دستاوردهای مدرنیته از جمله جهانی شدن نیز این مبنا را دارند.
خسروپناه در مقام تببین نگاه اسلام به مدرنیته گفت: اسلام عقل مستقل را به رسمیت می شناسد؛ ما ابتدا می فهمیم و سپس ایمان می آوریم. با عقل مستقل است که به وحی می رسیم اما از آن پس وحی را در عرض عقل و به عنوان یک فاعل شناسا قرار می دهیم. حال باید با این مبنا، مدرنیته و دستاوردهای آن از جمله جهانی شدن را بسنجیم.
وی افزود: به طور کلی می توان 4 دیدگاه را نسبت به غرب از یکدیگر تمیز داد؛ نگاه اول غرب ستیز است و همه دستاوردهای غرب و حتی تمدن اسلامی را رد می کند چراکه فلسفه اسلامی را متاثر از میراث یونان می داند. افرادی چون سید احمد فردید در این دسته جای می گیرند که می گویند تمدن جدید را باید از صفر ساخت. رویکرد دوم، تجددگرایی است؛ دیدگاه میرزا ملکم خان، تقی زاده و برخی روشفکران دینی یا سکولار معاصر در این طبقه جای دارد. آنان بر این باورند که نه فقط از جنبه سخت افزاری بلکه حتی باید عقل خودبنیاد را جذب کرد. هرچند برخی از این افراد، عمق ماجرا را نیز به درستی نمی دانند. درباره وحی نیز قائل به کنار رفتن کامل یا به تاویل بردن آن هستند. دسته سوم را می توان غرب گزیر نامید؛ آنها می گویند کاری به غرب نداریم و حرف خود را می زنیم. حال برخی از این افراد نسبت به غرب شناخت دارند و برخی هم ندارند. رویکرد چهارم را غرب گزینی می نامم. در این نگاه با باور به عقل مستقل و نه خودبنیاد، باوری به نام عقلانیت اسلامی ایجاد می کنیم و با آن دستاوردهای مدرن را می سنجیم. هر دستاوردی که با این عقلانیت سازگاری داشته باشد را می پذیریم و بالعکس. این نگاه وقتی ایجاد می شود که به مدرنیته نگاه تجزیه گرانه داشته باشیم.
خسروپناه در پایان تصریح کرد: این عقلانیت اسلامی باید فلسفه و به دنبال آن علم نیز تولید کند. من معتقدم می توان از اصطلاح عقلانیت قدسی نیز بهره گرفت تا این بحث را جهانی کنیم.