رییس موسسه حکمت و فلسفه ایران:
به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر)، حجتالاسلام دکتر عبدالحسین خسرو پناه، رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در گفت وگو با روزنامه ایران، نقش پژوهشگاهها و به ویژه مرکز تحت مدیریت خود را در جغرافیای فکری کشور، مورد بررسی قرار داد که متن آن در زیر می آید:
جناب دکتر خسروپناه، به اعتقاد شما پژوهشگاهها چه نقشی در جغرافیای فکری ما دارند و چه کار مجزایی را نسبت به دانشگاهها انجام میدهند؟
پژوهشگاهها نقش بسیار موثری در تولید علم دارند. در مراکز آموزشی اولویت با تربیت عالم بوده و غرض بیشتر آموزش است تا تولید علم، این در حالی است که پژوهشگاهها بیشتر در جهت تولید علم حرکت کرده و از طریق نگارش مقاله و کتاب گام در مسیر تولید علم میگذارند.
اگر پژوهشگاهها بتوانند این هدف و غرض را تامین کنند، طبیعتا دانشگاههای ما یک سیر صعودی و تکاملی پیدا خواهند کرد. این سیر صعودی بتدریج در جامعه، صنعت و محیط انعکاس یافته و زمینه را برای تمدنسازی فراهم میکند. از اینرو، معتقدم پژوهشگاهها بیشتر در تولید علم و دانشی که زمینه را برای تمدنسازی فراهم میکند، نقش دارند.
یعنی بر این باورید که پژوهشگاهها میتوانند نقش زیربنا را برای دانشگاهها داشته باشند؟
بله، اما متاسفانه هنوز این امر اتفاق نیفتاده است. اکنون پژوهشگاهها بدون توجه به نیازی که در دانشگاهها وجود دارد، کار خود را پیش میبرند و هیچ ارتباطی بین پژوهشگاههای علوم انسانی با دانشگاههای علوم انسانی یا پژوهشگاههای علوم فنی و مهندسی با دانشگاههای علوم فنی و مهندسی وجود ندارد و هر کدام مستقلا کار خود را پیش میبرند. بنابراین نقشه جامعی وجود ندارد که زیربنا بودن پژوهشگاهها را برای دانشگاهها تعریف کند.
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران که تحت مدیریت شما است، چه نقشی در فضای فکری کشور بازی میکند؟ و چه عملکرد متفاوتی را نسبت به سایر موسسات پژوهشی در دستور کار خود دارد؟
این موسسه را پیشتر با عنوان انجمن حکمت و فلسفه میشناختند که قدمتی چهل ساله دارد و قبل از انقلاب توسط دکتر سید حسین نصر با هدف ترویج حکمت و فلسفه اسلامی و معرفی آن در سطح داخلی و بینالمللی تاسیس شد.
به دنبال تغییر و تحولات مدیریتی اوایل انقلاب، بعد حکمت اسلامی قدری رو به ضعف نهاد و فعالیت موسسه بیشتر متمایل به معرفی و توصیف فلسفه غرب شد.
آن زمان که به مدیریت این موسسه منصوب شدم، کوشیدم تا تعادلی در این زمینه برقرار کرده و حکمت اسلامی را دوباره احیا کنم. از این رو نشست و جلسات مختلف را برگزار و مقالات و کتابهای مختلفی را برای احیای حکمت اسلامی بیشتر ترتیب دادیم.
اما در مورد با اینکه این موسسه پژوهشی چه کار متفاوتی نسبت به سایر مراکز پژوهشی انجام میدهد، باید گفت که هدف این موسسه بیشتر تاکید بر امر پژوهش است و آموزش تنها به سطح دکتری محدود میشود، لذا آن چنان که آموزش دغدغه مراکز آکادمیک است، دغدغه ما نیست.
از طرفی، برگزاری کلاسهای آزاد برای عموم در راستای ترویج فرهنگ و حکمت اسلامی نیز از دیگر وجوه تفاوت ما با مراکز دیگر است و ما تنها خود را ملزم به پرداختن به مسایل انتزاعی بین استاد و دانشجو نمیدانیم. شاید علت این امر هم به ذائقه فلسفی ایرانیان باز میگردد، که اغلب رشتهها دل در گرو مباحث فلسفی دارند، در واقع مشاهده این علاقه عمومی نسبت به فلسفه بود که موسسه ما را به برگزاری کلاسهای آزاد واداشت.
تعاملات میان پژوهشگاهها را در چه سطحی میبینید و خروجی حاصل از این تعاملات را چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه بین پژوهشگاهها تعاملی وجود ندارد و ناهماهنگی میان آنها کاملا محرز است. این در حالی است که تعامل پژوهشکدهها برای همافزایی علمی اصلی ضروری و انکار ناپذیر است و در نتیجه گفتوگو است که اساسا دانش شکل میگیرد. تاکید بر بحث فلسفههای مضاف در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در راستای این هدف (تعامل میان پژوهشگاه ها) مورد توجه قرار گرفت و ما برای این منظور با رشتههای مختلف وارد تعامل و گفتوگو شدیم. بهطوری که الان در زمینه فلسفه سیاسی در حکمت اسلامی با دانشگاه تهران، علامه طباطبایی، شهید بهشتی و... همکاری چند جانبهای داریم.
به اعتقاد شما چقدر میان پژوهشگاهها موازی کاری صورت میگیرد؟
همواره دغدغه موازی کاری را داشتهام و از آن ممانعت کردهام. ما با موسسات مختلف پژوهشی و مدیرانشان در ارتباط هستیم تا از مشورت و نظرات آنها استفاده کنیم و در جریان این گفتوگوها است که از زمینههای کاری یکدیگر آگاه شده و میکوشیم کاری موازی انجام ندهیم. این در حالی است که در برگزاری کلاسهای موازی منافاتی نمیبینم چراکه مخاطبان متعدد هستند.
فعالیتها و تعاملهای شکل گرفته چه تاثیر عملیای در سطح جامعه داشته است؟
معتقدم که مراکز علمی ما بر توده مردم و سطح عمومی فرهنگ جامعه تاثیر خود را میگذارند ولی آرام، نه همچون ساختن هواپیما که مردم یکباره تأثیر آن را درک کنند. فرهنگ آرام آرام تغییر و تحول پیدا میکند. بپذیریم که حضور دانشگاهها و پژوهشگاهها بسیار میتواند بر فرهنگ عمومی جامعه اثرگذار باشد.
پژوهشگاهها در کنار سایر موسسات علمی چقدر میتوانند پازل فکری جامعه را تکمیل کنند؟
این سوال استراتژیک و راهبردی است و من مایلم آن را نهادهای سیاستگذار پاسخ دهند و موسسهها و پژوهشکدهها براساس یک نظام مشخص شکل پیدا کنند. مراکز پژوهشی ما باید تخصصی شوند به طوری که مثلا یک پژوهشگاه به فلسفه و حکمت و پژوهشگاه دیگر به علوم رفتاری، علوم اجتماعی و... بپردازند و هر پژوهشگاه براساس متدولوژی و ماهیتی خاص راهاندازی شود. فکر میکنم وقت آن رسیده تا نهادهای سیاستگذار همانطور که شما از آن تعبیر کردید «نگاهی پازلگونه» به پژوهشگاهها داشته باشند و دقیقا بر اساس نیاز جامعه ساختار علمی - پژوهشی کشور را تعریف کنند.