به گزارش خبرگزاری دانا (دانا خبر) و به نقل از روزرنامه ایران، بازار جهانی نفت در ماههای اخیر چهره تازهای به خود گرفته است. درحالی که در گذشته تلاش تولیدکنندگان نفتی افزایش قیمت و در نتیجه کسب درآمد بیشتر از این راه بود، امروزه برخی از تولیدکنندگان راه دیگری را انتخاب کردهاند و در واقع قیمت را فدای سهم بازار کردهاند. هرچند برخی از اعضای اوپک با ثبات سقف تولید این سازمان که به کاهش قیمتها انجامید موافق نبودند، اما بعضی از کشورها به رهبری عربستان اعلام کردند که برای خارج کردن رقیب قدرتمندی به نام نفت شیل از چرخه تولید به صورت تصنعی قیمتها را پایین میآورند. رویه جدید اوپک طی هفته های اخیر باعث شد تا شیب نزولی قیمتها که از تابستان گذشته آغاز شده بود، تندتر شود و بهای هربشکه نفت به زیر 50 دلار برسد. کاهش حدود 55 درصدی بهای نفت خام در بازارهای جهانی افت درآمدهای نفتی کشورهای عضو اوپک را در پی داشت که در این زمینه عربستان و کویت بالاترین زیان را از این بخش متحمل شده اند. با وجود این عربستان پس از مرگ پادشاه آن و جابه جایی قدرتی که در آن حادث شد همچنان بر ادامه سیاست نفتی اخیر خود اصرار دارد. درباره دلایل اصلی کاهش قیمت نفت به رهبری عربستان نظرهای مختلفی وجود دارد. برخی، این اقدام را با مشارکت امریکا و برای افزایش فشار بر ایران و روسیه ارزیابی می کنند و برخی دیگر آن را یک واکنش اقتصادی به شرایط جدید بازار می دانند. درزمینه تحولات اخیر بازار نفت و تأثیر آن بر اقتصاد ایران و کشورهای تولیدکننده و مصرف کننده انرژی در میزگردی پای صحبت های دکتر علی شمس اردکانی رییس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی ایران و دکتر نرسی قربان تحلیلگر ارشد بازار انرژی نشستیم که در ادامه می خوانید.
به نظر می رسد معادلات بازار جهانی نفت در حال تغییر است و در این تغییرات غیر ازعوامل بنیادی، تفکر صاحبان نفت و مصرف کنندگان نیز تغییر کرده است. اکنون سهم بازار مهمتر از قیمت نفت شده است. از نظر شما مهمترین عواملی که باعث شد قیمت نفت بر خلاف عقیده برخی از کارشناسان پایین بیاید چیست؟
شمس اردکانی: به مفهوم علمی انرژی داده ای است در خلقت که وسیله انجام کار است. این کار میتواند جابه جایی باشد. از بخشی که مبادله میشود صحبت میکنیم. انرژی که مورد داد و ستد قرار میگیرد. وقتی مبادله میشود یک کالا محسوب میشود که مثل هر کالای دیگری مورد داد و ستد قرار میگیرد و یک سلسله عوامل تولید دارد که قیمت آن را تعیین میکنند. در طرف تقاضا کاربری های مختلفی دارد که کاربرها تا جایی که برایشان صرفه اقتصادی دارد از آن کالا استفاده می کنند. اینها در بازار عرضه و تقاضا جمع می شوند و قیمت را تعیین می کنند. عوامل اصلی برای آنکه مشخص شود در بازار چه خبر است شناسایی دقیق عرضه و تقاضا است. اگر عرضه و تقاضا از بازار را بدرستی نشناسید ممکن است ارزیابی شما از بازار غلط و توهمی باشد.
بر اساس امتیاز نامه دارسی نفت ایران در دست انگلیسها بود. در سال 1313 این قرارداد تمدید شد و در سال 1330 هم نفت ایران ملی شد. نفت که ملی شد دولت انگلیس خود را طرف دعوا قرار داد و ایران را تحریم کرد و مانع شد که ایران در بازار نفت بفروشد. نفت ایران از بازار خارج شد و قیمتها کمی به سمت بالا رفت. چرا؟ چون عرضه در بازار به اندازه سهم ایران کم شد. وقتی عرضه کم شد بلافاصله تولیدکنندگان شروع کردند به افزایش تولید و بعضی جاها هم که هنوز نفت خود را به صورت قابل توجه به بازار عرضه نکرده بودند به حجم عرضه بازار اضافه شدندکه از جمله انگلیسها نفت کویت و عربستان را در این فاصله به بازار آوردند. دولت ملیون ایران تغییرات بخش عرضه را هیچ وقت متوجه نشد. یعنی از سال 1322 که نفت ایران قطع شد در طول سال 1330 و 1331 عرضه ها وارد بازار شد و نه تنها کاهش عرضه بازار به اندازه سهم ایران را جبران کردند بلکه بیشتر از این سهمیه نفت وارد بازار شد چون معمولاً وقتی عرضه کم می شود به نسبتی بیش از مقدار کاهش، نفت وارد بازار می شود چون فعالان به بازار می آیند و فکر می کنند که این سهم مال آنهاست.
حالا مشکل اینجاست که در ایران از دولت و سیاسیون تا ملت کسی متوجه تغییرات عرضه در بازار نشد. مذاکره می کردند مثل اینکه بازار در تنگنا است و تولید ایران از بازار خارج شده و غربیها به تولید ایران نیاز دارند و در مذاکره موضع ما خیلی قوی است. هر روز موضع ما ضعیف تر می شد چراکه هر روز عرضه مازاد در بازار بیشتر می شد و قیمتها پایین تر می آمد اما دوستان که پیشنهادات قبلی را در ماههای قبل با قیمت های بالاتر قبول نکرده بودند، قبول کردن پیشنهادات جدید با قیمت های پایین برایشان سخت بود. حال آنکه ماههای قبل وقتی در ابتدای تنگنا بود اگر پیشنهاد را قبول می کردند وضع بهتر بود. در طول سال 1331 به مرور اوضاع بدتر شد. بعد از جریانات سیاسی و استعفای مصدق، نخست وزیری قوام، قیام مردم، سقوط حکومت و... شاه مصدق را به قدرت برگرداند اما مصدق این بار بازار را با همان دید ثبات بازار و کاهش عرضه در بازار می دید حال آنکه دو کشور با دو مخزن بزرگ نفتی وارد بازار شده بودند. سال 1331 هم به پایان رسید و توافقی حاصل نشد. ایران که در طرف عرضه بود توجهی به افزایش عرضه در بازار نداشت چراکه اگر به قیمتها در بازار نگاهی می انداخت متوجه می شد که در سال 1330 قیمت نفت در بازار به سبب خروج نفت ایران از بازار به بالاترین حد خود رسید و در اواخر سال 1331 به سبب مازاد عرضه در بازار قیمت بشدت کاهش یافت. به این ترتیب در سال 1331 نفت یک دلار و 75 سنتی با کاهشی حدود 10 سنت رو به رو شد. این در حالی بود که کشورهایی مثل ونزوئلا و مکزیک برای سهم در بازار دعوا می کردند. نتیجه نشناختن بازار این شد که ایران دیگر در بازار قدرت سابق را نداشت و عوامل اقتصادی و سیاسی و بی پولی دولت باعث شد تا چند نفر دست به کودتا علیه دولت بزنند و نتیجه آن هم کودتای 28 مرداد بود و این فاجعه عظیم ملی تماماً ناشی از فقدان شناخت تغییر عرضه در بازار نفت بود. پس شناخت عرضه و تقاضا در خصوص کالایی که برای عده ای حیاتی است مهمترین فاکتور است. حال تقاضا را چگونه شناسایی کنیم. فعالیتهای اقتصادی بهترین نماگر حجم تقاضا است. وقتی فعالیت اقتصادی زیاد باشد به این معنی است که حجم کار موتورها و دستگاهها، تولید، مصرف و فعالیت ها زیاد است و تقاضا برای انرژی نیز بالطبع بیشتر خواهد بود چراکه رونق اقتصادی به نسبت در حجم تقاضا مؤثر است. اما اگر در اقتصاد دنیا رکود باشد قطعاً تقاضا برای انرژی نیز کم خواهد شد. برای بررسی میزان تأثیرگذاری رشد اقتصادی بر حجم تقاضا برای نفت خام برآورد می شود که به ازای هر 2 درصد رشد اقتصادی سالانه یک درصد افزایش تقاضا برای نفت خام خواهیم داشت. این موضوع با توجه به اینکه اکنون حجم تقاضای جهانی برای نفت خام روزانه 91 میلیون بشکه است نشان می دهد که اگر سال آینده رشد اقتصادی جهان 2 درصد باشد میزان تقاضا برای انرژی به 91.9 میلیون بشکه می رسد اما حال اگر این دو درصد رشد اقتصادی محقق نشود تقاضا نیز به این میزان بالا نخواهد رفت. در این حالت اگر عدهای که از قیمت نفت تولیدی آنها کمتر از قیمت بازار است و تنها در حد تأمین هزینه های تولید توقع دارند نفتی مازاد بر تقاضای بازار وارد بازار کنند برای آنکه سهمی در بازار به دست بیاورند یا آنکه سهم خود را از دست ندهند نفتشان را تا جای ممکن حراج می کنند. حال اتفاقی که از سال گذشته با آن مواجه هستیم و سالها بحث آن مطرح بود تولید نفت غیر متعارف است. این نفت که از سنگواره های نفتی استخراج می شود استخراج آن حدود 25 دلار تا 35 دلار در نقاط مختلف هزینه دارد که تولیدکننده صنعتی با 7 الی 8 درصد سود حاضر به تولید آن است و این رقم به عنوان سود داخلی سهم سرمایه در بازار اروپایی رقم بسیار خوبی است. از این رو تولیدکننده این نوع نفت برای آنکه سهمی در بازار به دست بیاورد قیمت نفت خود را کاهش می دهد. تولیدکنندگان نفت عضو اوپک که تولید هر بشکه نفت متعارف برای آنها فقط حدود 5 دلار هزینه دارد به ناچار برای رقابت با نفت غیرمتعارف و حفظ سهم خود در بازار قیمت نفت را کاهش می دهند. تولیدکنندگان نفت متعارف بر این باورند که این روند برای ما تا رسیدن قیمت نفت به حداقل قیمت تولید نفت غیرمتعارف به صرفه خواهد بود و برای حفظ سهم خود در بازار از آن حمایت میکنیم و بنابراین آنچه قیمت نفت را در یک سال اخیر پایین آورد ساختار عرضه و تقاضا در بازار بود و آنچه اکنون اهمیت دارد حفظ سهم در بازار است. اگر کشوری سهم خود در بازار را از دست بدهد به دست آوردن دوباره آن سهم کار دشواری خواهد بود همانطور که در سال 1332 دولت ایران به دلیل از دست دادن سهم خود در بازار تا 18 ماه بعد از کودتا نتوانست حتی یک بشکه نفت بفروشد.
قربان: به عقیده من هزینه تولید و رشد اقتصادی دوطرف ترازویی را تشکیل میدهد که قیمت نفت در بازار جهانی را تعیین میکند. هزینه تولید از عوامل مختلفی شکل می گیرد. احتمالاً اگر اکنون قرار باشد یک حوضه بزرگ نفتی توسعه پیدا کند و نیاز به 3 الی 4 میلیارد دلار سرمایه گذاری داشته باشد این حوضه تا به بهره برداری و تولید برسد 4 الی 5 سال زمان می برد. اما در مورد نفت غیرمتعارف امریکا این امر صادق نیست و سرمایه گذاریهای طولانی نیاز نداشت. یک تکنولوژی جدید و مکانیزم برای انجام این موضوع ایجاد شده که این حوضههای نفتی بعد از یک الی 1.5 سال به بهره برداری می رسد. البته مدتی که این چاهها نفت تولید میکند هم کوتاه است که بعد از اتمام نفت آن به سراغ حفرچاه جدید میرود و آن هم حدود 1.5 سال زمان می برد تا به تولید برسد. عمده اتفاقی که در صنعت جهانی نفت رخ داد این بود. شیل گسها با تکیه بر این ویژگی سیستم انرژی امریکا را عوض کردند و امریکا توانست ظرف 4 الی 5 سال حدود 3 الی 4 میلیون بشکه تولید اضافه ایجاد کند. این موضوع فشار بر بازار را بیشتر کرد و مزید بر علت شد.
به همان نسبتی که این نفت سریع تولید می شود سریع هم به اتمام می رسد اما این اتفاق برای تولیدکنندگان آن قابل درک است. در صورتی که در حوضه های نفتی معمولی وقتی کسی میلیاردها دلار سرمایه گذاری می کند برایش دشوار است که تولید را متوقف کند مگر آنکه قیمت نفت به کمتر از هزینه تولید برسد.
به نظر من آنچه باعث سرعت سقوط قیمت نفت در بازار شد بازارهای آتی بود. به این ترتیب آنهایی که شیل اویل را تولید می کردند بلافاصله بعد از آنکه تولید آنها شروع می شد تولید خود را در بازار آتی می فروختند و به عبارتی پیش فروش می کردند.
به این ترتیب اکنون قیمت نفت پایین است اما بسیاری از تولیدکنندگان امریکایی برای تولید نفت فعلی خود نیز 100 دلار به ازای هر بشکه دریافت کرده اند. البته کسی که این نفت را خریده است ریسک کاهش قیمتها را حس می کند و برای آنکه این ریسک را کاهش دهد فوراً نفت خریداری شده را در بازار می فروشد و همین عوامل قیمت نفت را پایینتر می آورد. در نهایت عاملی که قیمت نفت را به این سرعت پایین آورد این بود آنهایی که جلوتر نفت امریکا (شیل اویل) را خریده بودند برای پوشش ریال خود نفت را با قیمت پایین به بازار عرضه می کردند.
از طرف دیگر تولید هر بشکه نفت از شیل اویل متوسط حدود 40 تا 80 دلار بسته به شرایط هزینه خواهد داشت که متوسط آن 60 دلار است یعنی زیر 60 دلار تعداد زیادی از تولیدکنندگان نفت غیرمتعارف با مشکل روبه رو خواهند شد. اکنون شاید به واسطه پیشفروش نفت موقعیتی مناسب داشته باشند اما این تمام خواهد شد. چرا که پیشفروش آنها برای مدت زیادی نخواهد بود و در نهایت تا یک سال دیگر ادامه خواهد داشت این قراردادها که تمام شود احتمالاً جهت سرمایه گذاریها و تولیدات تغییر خواهد کرد چرا که سرمایه گذاری برای بخش دوم این نوع تولید صرفه اقتصادی خود را از دست خواهد داد. بنابراین این تولیدات افت خواهد کرد و شیل اویل به طور کلی تا حدی متوقف خواهد شد و آنچه عربستان در آخرین نشست اوپک دنبال می کرد احتمالاً محقق خواهد شد.
کاهش شدید قیمت نفت تاکنون چه تأثیری در اقتصاد جهانی خواهد داشت؟
شمس اردکانی: در نیمه دوم سال 2014 حدود 2هزار دکل حفاری را امریکا لغو سفارش کرده است در حالی که درسالهای قبل بر سر سفارش این تعداد دستگاه رقابت بود. این موضوع چه معنایی می تواند داشته باشد؟ یعنی اینکه سرمایهگذاران پیام بازار را گرفته اند.
همینطور یک شرکت سازنده تجهیزات سر چاهی در نیمه دوم سال 2014 حدود 9 هزار نفر را اخراج کرده است، بنابراین سرمایه گذاران نیز از این زمینه فعالیت ها عقب نشینی کرده اند.
قربان: در اینباره درماه دسامبر (آخرین ماه سال 2014 گلد من ساکس Goldman sacks) آمار و پیشبینی را منتشر کرده است که براساس آن در نفت زیر 60 دلار حدود یک تریلیون دلار طرح نفتی لغو خواهد شد حال در نفت 50 دلار و کمتر از آن چه اتفاقی در حجم سرمایه گذاری ها خواهد افتاد! این همان اتفاقی است که در مورد مسکن در امریکا افتاد. در خصوص مسکن افراد به صرف اینکه قیمت خانه هر روز در حال افزایش است از بانک وام می گرفتند و بانکها هم جوایزی را برای وام گیرنده در نظر می گرفتند به عنوان مثال به هر کسی که از آنها وام می گرفت یک ماشین هم جایزه می داد. زمانی که بحران امریکا رخ داد شرایط تغییر کرد. الان نیز در خصوص وام هایی که به سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری روی شیل گسها اعطا می شد «دویچه بانک» پیش بینی کرده است در قیمت زیر 60دلار باید در 600 میلیارد دلار از وامها بازنگری صورت گیرد.
این مسأله مهمی است که نشان می دهد جنگهای آینده جنگ منطقه ای نیست و جنگ مالی است از این موضوع نشأت می گیرد و ما نیز در گیر این جنگ خواهیم شد.
مسأله دیگری که باید به آن توجه کرد این است که تحولات خاورمیانه به مرور تأثیر خود را روی قیمت انرژی در بازار از دست داده است. با نگاهی به تاریخچه بازار جهانی نفت میبینیم در گذشته حذف نفت ایران از بازار یا جنگ میان اعراب و اسرائیل تأثیر قابل ملاحظه ای بربازار داشتند اما اکنون تحولات منطقه به این اندازه تأثیرگذار نیستند. حتی سال 73 جنگ اعراب و اسرائیل بازار و ساختار اوپک را تحت تأثیر قرار داد و احتمال بازنگری در ساختار آن وجود داشت اما ذره ذره تحولات منطقه نظیر ایران و عراق، تصرف کویت تا جنگ های کنونی اثرگذاری خود را از دست دادند و اکنون جایگزین آن تحولات دیگری است. من فکر میکنم آنچه اکنون جایگزین تحولات خاورمیانه شده دعوای ژئوپلیتیکال میان روسیه امریکاست.
آیا دیپلماسی انرژی ایران بر بازار جهانی نفت اثر گذاشته است؟ موضع گیری ایران در خصوص قیمت نفت را چگونه ارزیابی می کنید؟
شمس اردکانی: شناسایی بازار و رقیب یکی از الزامات استفاده و بهره برداری از امکانات است. به نظر من، ما سوءبرداشتی از معادله های قدرت در جهان داریم. حتماً وقتی اتفاقات را توطئه برمی شماریم، باید یک ارزیابی از قدرت لابی توطئه کننده در جهان نیز داشته باشیم.
در این خصوص نیز باید رجوعی به تاریخ داشته باشیم، وقتی که شکایت ایران در شورای امنیت درخصوص حضور روسها در آذربایجان و زیر پوشش گرفتن فرقه دموکرات در آذربایجان مطرح بود، نماینده دولت امریکا به روسها اعلام کرد طبق توافق مولوتف و کنفرانس تهران جنگ تمام شده و شما باید آذربایجان را ترک کنید. وزیر خارجه روسیه این جلسه را ترک کرد و با حضور نیافتن نماینده روسیه، قطعنامه علیه دولت روسیه به تصویب رسید که این قهر کردن به ضرر روسیه تمام شد. حال اگر ما جلسه آخر اوپک را ترک میکردیم، نه تنها تأثیری در نتیجه اجلاس نداشت، بلکه دیپلماسی و سیاست خارجه ایران را زیر سؤال می برد. در روابط بین الملل هیچوقت نباید یک جلسه مذاکره را ترک کرد، نهایت امر این است که مذاکرهکننده سکوت میکند. در توازن قوا باید ما جای خود را پیدا کنیم و با ترک کردن جلسات و فحاشی مشکلات رفع نخواهد شد. اکنون نیز باید توجه کنیم ما در دنیا به اندازه زیر یک میلیون بشکه نفت توان چانه زدن داریم.
حضرت رسول می فرمایند: «خدا بیامرزد آن کسی را که حد و وزن خود را تشخیص میدهد.» الان مشکل اصلی کشور ما خودمان هستیم، ما کشوری هستیم که زیر یک میلیون بشکه نفت صادر میکنیم و در عوض آن بیش از پنج میلیون بشکه معادل نفت، نفت و گاز در داخل مصرف می کنیم. ما در سیاست گذاریها باید به این موضوع بپردازیم که ایران زمانی 5.5 میلیون بشکه نفت صادر می کرد و تصمیم گرفته بود با پول این 5.5 میلیون بشکه مملکت را بگرداند، اکنون نتیجه آن 5.5 میلیون بشکه فروخته شده را در پروژه های عمرانی می بینیم.
قربان: باید توجه کرد ما الان در تحریم هستیم، نخستین جلسه ای که وزیر نفت به اوپک رفت، در مصاحبه با خبرنگاران اعلام کرد ما باید 2.5 میلیون بشکه نفت در روز صادر کنیم، اکنون ما تحریم هستیم و نباید کسی سهم ما را بخورد و اگر قیمت نفت تا 20 دلار هم پایین برود، باز هم ما حفظ سهم در بازار را به حفظ قیمت ترجیح می دهیم. این بحث در مورد سهم ما ماهها پیش مطرح شده بود و حالا اگر بیژن زنگنه به جلسه اوپک می رفت و جلسه را ترک می کرد که چرا سهم خود را کاهش نمی دهید، واکنش معقولی نبود. از اینرو دیپلماسی ایران در اجلاس آخر موضعگیری خوبی داشت، نظم اوپک و اجماع آن حفظ شد. همه سهم خود را حفظ کردند. اکنون اگر اوپک سهم خود را در بازار کم می کرد تا قیمت نفت به 100 دلار نزدیک شود، باید حدود 3 میلیون بشکه از تولیدش را کاهش می داد که قطعاً امریکا و روسیه و دیگر تولیدکنندگان غیراوپکی این ظرفیت را خالی نمی گذاشتد. اما در حال حاضر با حذف هزار میلیارد پروژه نفتی در آینده می توان انتظار داشت بیش از 7 میلیون بشکه از عرضه نفت به بازار جهانی کاسته شود. در این صورت ما می توانیم در آینده به آسانی به بازار برگردیم.
اوپک تا چه اندازه بر بازار مؤثر است؟ آیا انحلال اوپک که برخی مدعی آن هستند نزدیک است؟
قربان: در بازار جهانی نفت همانطور که اشاره شد هرکس به اندازه سهم خود می تواند مؤثر باشد اکنون نیز که سهم اوپک به 32 درصد کاهش یافته است اوپک قطعاً تأثیرگذاری قبلی را نخواهد داشت اما به اندازه این 32 درصد سهم، بر بازار اثر دارد. به طور کلی اوپک در ابتدای امر هم برای حمایت از قیمت، ساخته نشده که اکنون چنین انتظاری از آن داشته باشیم بلکه اوپک ساخته شده تا در مقابل اجحافی که شرکتهای بزرگ نفتی به تولیدکنندگان نفت می کنند ایستادگی کند، پس اوپک وظیفه تعیین قیمت و ایستادگی در مقابل کاهش قیمت را ندارد، وظیفه آن دفاعی بوده است و الان نیز همان وظیفه و حالت را دارد.
شمس اردکانی: ما باید برای تعیین سطح اثرگذاری اوپک و نقش آن در بازار جهانی نفت توجه کنیم که سهم اوپک در بازار به چه اندازه است و ساختار اوپک چگونه است.
اوپک اساساً یک کلوب است که در آن تصمیمگیری بر پایه اجماع تعریف شده است. حیات یک کلوب بستگی به این دارد که منافع اعضای آن آیا حفظ می شود یا خیر. اگر منافع حفظ شود حیات آن نیز حفظ خواهد شد، اما گاهی اوقات ما یک توقع توهمی از کلوب داریم که زمانی که برآورده نمیشود کلوب را مقصر می دانیم، اما باید در مورد اوپک به این نکته توجه کنیم که در اوپک اعضا هم سهم متفاوتی دارند و برای رسیدن به اجماع، مخرج مشترک گرفتن میان ایران و گابن و عربستان با توجه به سهم هر یک کار دشواری است. عربستان روزانه 10 میلیون بشکه نفت صادر میکند و درآمد سال گذشته آن از بابت صادرات نفت 1.1 میلیارد دلار بوده است، در حالی که ایران کمتر از یک میلیون بشکه در روز صادرات دارد.