به گزارش خبرگزاری دانا به نقل از ایسنا،حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید عباس نبوی در مقطع پیروزی انقلاب اسلامی، عضو انجمن های اسلامی دانشجویی و دانشجوی رشته مکانیک دانشگاه تهران بود و در جریان انقلاب فرهنگی، فعالیتهای متعددی داشت. وی پس از مدتی وارد حوزه شد و اکنون هم در حوزه و هم در دانشگاه تدریس میکند.
وی معتقد است که انقلاب فرهنگی در ذات خود هدف سیاسی نداشت و قرار دادن دانشگاه در مسیر تولید علم بود.با این وجود نبوی معتقد است که با همه تلاشهایی که انجام شد، تولید علم به یک جریان در کشور تبدیل نشد.
در ادامه متن گفتوگوی حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید عباس نبوی را میخوانیم:
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه «امام خمینی (ره) در پیام نوروزی سال 59 خود تاکید کردند که باید انقلابی اساسی در دانشگاههای کشور انجام گیرد» اظهار کرد: ما در دانشگاه با شنیدن این پیام امام(ره) فعال شدیم تا مسیر دانشگاه را به مسیر اصلی خود بازگردانیم؛ زیرا در آن شرایط نهایت رشد و پیشرفتی که دانشگاه داشت این بود که دانشگاههای ما یکی از مجموعههای اقماری و تابع بعضی از دانشگاههای برجسته غربی باشد. به لحاظ سیاسی هم شرایط دانشگاه به گونهای بود که گروهکهایی که به مکاتب فکری مارکسیستی و کمونیستی وابسته بودند در دانشگاه فعالیت کرده و پیگیری مباحث علمی در دانشگاه با فعالیت این گروهها کاملا مخدوش شده بود. این تشکلها و گروهها با انقلاب سر سازگاری نداشتند. با این وجود جریان اصلی دانشجویی در دانشگاهها در اختیار انجمنهای اسلامی بود که این انجمنها در خدمت انقلاب اسلامی بودند.
وی در ادامه افزود: اساتید دانشگاه نیز در آن مقطع به لحاظ علمی ضعیف بودند در حوزه مهندسی یا پزشکی اساتید یا فاقد توانایی علمی کافی بودند یا به رژیم پهلوی وابسته بودند. بخشی از اساتید نیز از ایران رفته بودند و اساتیدی با درجه علمی مناسب بسیار کم بودند البته در حوزه علوم انسانی اساتید خوبی حضور داشتند که آنها هم در حوزههای خود مولد علم نبودند. در این شرایط انقلاب فرهنگی با هدف رشد و ارتقای علمی دانشگاهها با فرمان امام آغاز شد.
این استاد حوزه و دانشگاه همچنین با بیان اینکه «در این شرایط، مدیران ارشد نظام هم برای حل مشکل گروههای ضدانقلاب از فضای انقلاب فرهنگی استفاده کردند» خاطرنشان کرد: مساله اصلی ما برای انقلاب فرهنگی، مساله گروههای سیاسی نبود بلکه مساله اصلی علم و فرهنگ بود. اما بنیصدر و بخشی از حزب جمهوری اسلامی فرصت را مغتنم دیدند تا با گروههای ضدانقلاب در دانشگاه برخورد کنند. البته این گروهها نیز انقلاب فرهنگی را برنمیتابیدند؛ بنابراین مصاف سیاسی پیش میآمد. با این وجود هدف اصلی ما از انقلاب فرهنگی جبران ضعف علمی کشور بود.
وی در ادامه با اشاره به فعالیت گروههای سیاسی مختلف در دانشگاههای کشور گفت: ما میدانستیم در کمدهای دانشجویان وابسته به گروهکهای کمونیستی اسلحه وجود دارد. به طور مثال در کنار سالن آمفی تئاتر شهید چمران در دانشکده مهندسی دانشگاه تهران جریانهای کومله در یک اتاق اسلحه نگه میداشتند یا یک روز دو خاور از در خیابان شانزده آذر اسلحه به دانشگاه وارد کردند. این جریانها چون در بیرون از دانشگاهها نمیتوانستند بین مردم فعالیت کنند به داخل دانشگاه آمده بودند و فضای علمی دانشگاه را تحت تاثیر فعالیتهای سیاسی خود قرار داده بودند.
وی افزود: ما بلافاصله پس از پیام امام به انجمنهای اسلامی سراسر دانشگاهها فراخوان دادیم و یک نشست گسترده را در 10 یا 12 روز برگزار کردیم. ما در این دوره مباحث را پیش میبردیم و تصمیمات خود را گرفتیم. 18 یا 20 فروردین تصمیمات ما قطعی شد و مشخص شد که ما برای ترم آینده دنبال اقدام جدی هستیم اما دو اتفاق رخ داد که ما تصمیم گرفتیم از همان مقطع انقلاب فرهنگی را آغاز کنیم اتفاق اول حمله و توهین به آیت الله هاشمی در دانشگاه تهران بود اتفاق دوم هم این بود که این گروهکها در میان اعضای انجمن اسلامی نفوذ کرده بودند و کل برنامههای ما را منتشر کردند. پس از این اتفاقات ما یک جلسه اضطراری گذاشتیم و دانشگاهها را تعطیل کردیم تا بتوانیم دانشگاهها را به مسیر خود بازگردانیم.
رییس موسسه پژوهشی تمدن و توسعه اسلامی همچنین افزود:این گروهکها در بعضی دانشگاهها که امکانات بیشتری داشتند فعالیت و رفت و آمد خود را ادامه دادند مثلا آنها در دانشگاههای تهران،شریف و امیرکبیر درهای مخصوصی برای رفت وآمد خود داشتند و به وسیله نیروهای مسلح خود از این درب ها مراقبت می کردند ما نمیتوانستیم آنها را کنترل کنیم اما در سایر دانشگاهها، انجمن اسلامی به سرعت مسلط شد. امام خمینی(ره) نیز در فاصله کوتاهی این حرکت را تایید کردند و فرمان تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را صادر کردند ما با این ستاد در ارتباط و برنامههای خود را اعلام میکردیم. اجلاس وحدت حوزه و دانشگاه در خرداد 59 در قم تشکیل شد و یک اجلاس هم در شهریور همان سال در تهران برگزار کردیم و خاطرم هست که آیت الله مشکینی در حال صحبت بود که هواپیماهای عراق فرودگاه مهرآباد را بمباران کردند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: بنی صدر در آن مقطع موافق انقلاب فرهنگی بود اما نگاه خاص خود را به این مساله داشت. بحث وی این بود که انقلاب فرهنگی باید انجام شود اما دانشگاه نباید تصرف شود. وی با انقلاب فرهنگی همراهی می کرد. وی تعدادی رقیب نیز داشت و سعی میکرد ارتباط خوبی با انجمنهای اسلامی داشته باشد تا آن رقبا را از میدان به در کند. وی به لحاظ فکری با سروش مشکل داشت و این دو با هم مخالف بودند. رقیب دیگر وی مرحوم حسن حبیبی بود. بنی صدر و حبیبی در فرانسه درس خوانده بودند و بنی صدر از قابلیتهای علمی مرحوم حبیبی کاملا مطلع بود. البته در این انجمنهای اسلامی هم مشکلی با بنی صدر نداشتند. بنی صدر هم به فرمان امام به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی در آمده بود اما وی آهسته آهسته با ستاد انقلاب فرهنگی زاویه گرفت.
وی درباره نحوه شکل گیری ستاد انقلاب فرهنگی گفت:شهید باهنر لیستی شامل 10 یا 15 نفر تهیه کرده بود و آن را به امام تحویل داد و امام از بین آنها اعضای ستاد انقلاب فرهنگی را انتخاب کرد. در خرداد 59 این ستاد تشکیل شد اما مدتی طول کشید تا ما اعضای این ستاد را مجاب کردیم که دلیل آغاز انقلاب فرهنگی چه بود؟ یادم است که شمس آل احمد برادر جلال آل احمد در اولین جلسه این ستاد این سوال را مطرح کرد که چرا انقلاب فرهنگی مطرح شد و چرا دانشجویان امام را به این وادی کشاندند. در آن مقطع بعضی سیاستمداران که با اشغال لانه جاسوسی هم مخالف بودند مطرح میکردند که هنوز قضیه لانه جاسوسی در جریان است پس چرا دانشجویان دست به انقلاب فرهنگی زدند. اما ما در چند جلسه ابعاد علمی انقلاب فرهنگی را توضیح دادیم و آنها کم کم باور کردند که نگاه ما نگاهی علمی است تا سیاسی؛ بنابراین آنها انقلاب فرهنگی را جدی گرفتند و بحث برای ایجاد یک ساختار برای مدیریت نظم جدید مطرح شد. سید محمد خاتمی نیز که تازه از آلمان بازگشته بود، با برگزاری جلسات مختلف با دانشجویان ارتباط برقرار کرده بود و در جریان برنامهها و فعالیتهای دانشجویان قرار میگرفت.
رییس موسسه پژوهشی تمدن و توسعه اسلامی در ادامه با اشاره به اینکه «در جلسات ما با ستاد انقلاب فرهنگی به این نتیجه رسیده شد که باید مباحث علمی به گونهای تنظیم شود که دانشجویان در دانشگاهها رشد علمی داشته باشند» اظهار کرد: در میان این بحثها دو صف ایجاد شد یک صف دنبال نظام اجرایی ساختاری و صف دیگر به دنبال نظام اندیشهای بود که صف دوم محدود بود؛ بنابراین دکتر سروش میدان را به دست گرفت و موقعیت برجستهای پیدا کرد. بعدها ما دانشجویان به روند فعالیت شورای انقلاب فرهنگی انتقاد داشتیم و در دیدار دانشجویان عضو انجمن اسلامی با امام گزارشی درباره روند فعالیتها به امام داده شد و در آنجا بیان شد که بعضی اندیشه ها نسبت به اسلامی کردن علوم نظر مساعدی ندارند . امام همان جا مانع قرائت گزارش شد و پرسید منظور از بعضی افراد کیست که دانشجویان نام دکتر سروش را مطرح کردند و از امام خواستند که وی را از شورای انقلاب فرهنگی بیرون کند اما امام گفت که سروش مورد تایید است.
وی در ادامه درباره ساز و کار گزینش اساتید و دانشجویان در جریان انقلاب فرهنگی گفت: در آن مقطع اصلا بحث گزینش مطرح نبود و ادعاهای ضد انقلاب درباره اخراج اساتید و دانشجویان بی پایه است. در سال 62 و در مقطع بازگشایی دانشگاهها شورای انقلاب فرهنگی به دستور امام جایگزین ستاد انقلاب فرهنگی شد و مسئولیت آن نیز بر عهده رییس جمهور گذاشته شد. در آن مقطع آیت الله خامنهای رییسجمهور کشور بود و وی این بحث را مطرح کرد که نباید اینگونه باشد که عدهای برای دفاع از کشور از همه هستی خود بگذرند و عدهای برای فرار از مسئولیت در دانشگاه حضور یافته و به رزمندگان فخر بفروشند؛ بنابراین نحوه گزینش دانشجویان به این ترتیب بود که ما چند برابر ظرفیت دانشگاهها پذیرش میکردیم و سپس براساس استعلامات امنیتی انتظامی سالمترین افراد را انتخاب میکردیم.
وی در ادامه با بیان اینکه «استعلامات اینگونه بود که آیا افراد هوادار گروهک منافقین بودهاند یا نه و آیا فعالیت مسلحانه داشتهاند» افزود: در جریان گزینش دانشجویان کسانی که تعهد میدادند و نسبت به فعالیتهای گذشته خود پشیمان بودند در دانشگاه پذیرفته میشدند اما افرادی که در گذشته فعالیت مسلحانه داشتند کنترل میشدند تا بار دیگر به دانشگاه بازنگردند. البته که برخی اعضای حزب توده با ریاکاری و دادن تعهد توانستند دوباره به دانشگاه بازگردند.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان خاطرهای از آن دوران گفت: یکی از افرادی که با من همکلاس بود و با یکی از مسئولان ارشد نظام نیز نسبت فامیلی داشت پس از انقلاب اعلام کرد که مارکسیست شده است و به من گفت که فعلا مارکسیست میشوم تا آزاد باشم. در دوران بازگشایی دانشگاه با ورود وی به دانشگاه مخالفت شده بود اما کمیتهای با حضور من برای بررسی وضعیت این فرد بررسی شد و بعد از اینکه این فرد تعهد داد وی به دانشگاه بازگشت. اظهارات ضد انقلاب درباره اخراج اساتید و دانشجویان در جریان انقلاب فرهنگی مبنایی ندارد.
وی با اشاره به اینکه «من چند استاد را میشناختم که به صراحت اعلام کرده بودند که مارکسیست هستند اما با تدریس آنها در دانشگاه مخالفتی نشد» خاطرنشان کرد: یکی از این اساتید در حوزه دیفرانسیل بسیار مسلط بود ابتدا گفته شد که وی نباید در دانشگاه تدریس کند اما وقتی وجود او در دانشگاه احساس شد دانشگاه برای وی ماشین فرستاد و وی را به دانشگاه بازگرداند البته وابستگان رژیم پهلوی از دانشگاه اخراج شدند؛ زیرا در قانون اساسی هم آمده بود که وابستگان رژیم پهلوی اجازه فعالیت ندارند. به غیر از این افراد تعداد اساتیدی که از دانشگاه اخراج شدند شاید به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسید.
وی همچنین با اشاره به اینکه «بسیاری از اساتید در آن مقطع مدرک معقول و درخوری نداشتند» گفت: دکتر سروش تدریس فلسفه علم را آغاز کرد وی فرد با سوادی هم بود اما مدرک آکادمیک در این زمینه نداشت. وی داروسازی خوانده بود. بسیاری از اساتید دیگر هم در موسسات آموزش عالی خارج از کشور با پول مدرک گرفته بودند. بسیاری از آنها از سواد کافی برخوردار نبودند. شورای عالی انقلاب فرهنگی هم مصوبهای داشت که دانشجویانی که در خارج از کشور به فعالیت انقلابی دست زده و از دانشگاه اخراج شده بودند میتوانند در دانشگاههای کشور مشغول به تحصیل شوند در حالی که بسیاری از این دانشجویان از سواد کافی برخوردار نبودند آنها به دلیل اینکه در کنکور قبول نمیشدند به خارج از کشور میرفتند و با دادن پول به تحصیل مشغول میشدند و حتی نمرههای خود را با دادن پول میگرفتند.
رییس موسسه پژوهشی تمدن و توسعه اسلامی در ادامه با اشاره به اعزام گروههای دانشجویی در دهه 60 به خارج از کشور گفت: این دانشجویان در دهه 70 به کشور بازگشتند و وارد نظام آموزش عالی کشور شده و بحثهای گفتمانی از همان دوره آغاز شد. این عده موافق ایجاد ارتباط با آمریکا و همچنین نفی سنت بودند. یک عده روحانی هم به سمت آنها گرایش پیدا کردند. تعدادی از سیاسیون هم در دهه 60 به دانشگاه ها رفتند و بعضی از آنها باسواد شدند و بعضی از آنها فقط مدرک گرفتند.
وی در بخش پایانی صحبتهای خود با بیان اینکه «جریان مولد علمی که در انقلاب فرهنگی به وجود آمد هیچ گاه نتوانست همراه با زمان پیش بیاید» ادامه داد: زیرا نیروهای مولد جذب دیوان سالاری شدند. همین جهاد دانشگاهی میتوانست اقدامات عظیمی انجام دهد اما جهاد به یک نهاد تبدیل شد و همچنین بحثهایی مطرح شد که جهاد باید از دانشگاه بیرون رود. شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 72 تصویب کرد که جهاد دانشگاهی از دانشگاه بیرون رود. ایده آیت الله هاشمی در آن مقطع این بود که جهاد دانشگاهی باید در بیرون از دانشگاه در یک سطح بالاتر فعال شود. درواقع این بحثها موجب فرسایش و اتلاف وقت شد.
وی همچنین با بیان اینکه «20 سال است که من گفتهام بخشی از منابعی که در آموزش عالی صرف میشود را خرج اساتیدی کنند که افق ساز و مسیر سازند» گفت: من تضمین کرده بودم که در طول 10 سال ،100 استاد مسیر ساز و افق ساز تربیت کنم اما هیچگاه چنین اتفاقی نیفتاد. اما اکنون یک دوره تعلیم اسلامی و نظریه سیاسی اسلامی نداریم . ما میراث خواری را دنبال کرده و تحولی در علوم ایجاد نکردیم. این وضعیت در حوزه هم حاکم است. درواقع تولید علم به یک جریان در کشور تبدیل نشد.