نبود مدیریت بحران در کشور ما تا کنون و بعد از گذراندن تجربههای متفاوت برای مردم روشن شده است ولی ما به عنوان مردم تا چه اندازه برای انجام کارهایمان برنامهریزی و سعی میکنیم بدون توجه به کمکهای دولتی، روی پای خودمان بیاستیم؟
درست است که سنگفرشهای خیابان استاندارد نیستند و هر لحظه ممکن است زمین بخوریم. مسوولان آمادگی مواجهه با برف سنگین را نداشتهاند و امکانات لازم برای آب کردن آن در خیابانها کم است. امکانات حمل و نقل عمومی ناچیز است اما چند درصد با در نظر گرفتن ترافیک و مسدودن شدن معابر و خیابانها تصمیم میگیرند ماشین شخصی خود را از پارکینگ بیرون نیاورند و از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند؟ چند درصد قبل از آنکه پشت فرمان بنشینند و عزمشان را برای سفر در یک روز بارانی جزم کنند، اطلاعات هواشناسی را چک میکنند؟ چند نفر بعد از نگاه کردن از پنجره و تماشای برف بیسابقهای که در خیابان نشسته است به این فکر میکنند که برای رفتن به محل کارشان کمی زودتر راه بیفتند تا در ساعات اوج شلوغی حمل و نقل عمومی، اضافه بار نباشند؟ و در نهایت چقدر به پیامهایی که از طریق رسانهها منتشر میشود، توجه میشود؟
چند درصد به جای مسخره کردن پیام شهردار تهران «از شهروندان خوب تهرانی به خصوص جوانان و دانش آموزان دبیرستانی دعوت میکنم از چند ساعت دیگر با گرمتر شدن هوا، در کنار ماموران شهرداری به سبکتر شدن بار شاخههای درختان ازبرف به آرامی و دقت کمک کنند» درختها را تکان دادیم تا شاخههایشان نشکند؟ سهم ما برای محیط زندگیمان در میان اینهمه توقع چیست و کجا باید ادا شود؟
به جای آنکه برف را به بحران تبدیل کنیم، پرندگان و گربهها را به غذای شب ماندهمان که میخواستیم آن را به زباله تبدیل کنیم، میتوانیم دعوت کنیم. یا هنگامی که یک کارتن خواب را زیر سرما دیدیم، با شماره ۱۳۷ تماس بگیریم تا بتوانند از خدمات شهرداری استفاده کنند. سرعت ماشینی که بخاریاش را روشن کردهایم و خبر از حال عابر پیادهای که در سرما راه میرود، نداریم، کم کنیم تا با پاشیدن آب و گِلی که در خیابانها جاری شده است، عصبانیاش نکنیم.
برف بهانه خوبی برای شادی کودکانی است که سالها با بازی کردن بچههای همسایه در خیابانها غریب هستند. بهانهای که حتی صاحبان کسب و کار که به دلیل بحران اقتصادی جلوی مغازههایشان بیکار ایستادهاند؛ حتی با پرتاب یک گلوله برفی شاد میکند. این شادیهای بهظاهر کوچک را از هم دریغ نکنیم.
در میان شکر نعمت خدا، شاکر قدرتهای خدادادیمان هم باشیم و برای استفاده از توانمان برای بهتر شدنها، دریغ نورزیم.