به گزارش خبرگزاری دانا، عوامل موثر بر وقوع طلاق یکی از اصلی ترین محورهای مورد بررسی در پژوهش های جامعه شناسیِ مربوط به طلاق در سال های اخیر بوده است به گونه ای که اکنون همگان از مردم تا مسئولان نسبت به عوامل بسترساز طلاق در جامعه آگاه هستند.
از دیدگاه کارشناسان اجتماعی و روانشناسی، دلایل متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، روانی، رفتاری و حتی جسمی در هدایت یک رابطه به سوی طلاق دخیل هستند. اعتیاد، بیکاری، مشکلات اقتصادی، افزایش سطح توقعات زوجین، سطح طبقاتی متفاوت، شبکه های مجازی و تبلیغات ماهواره ای، دخالت های بی مورد اطرافیان، اشکال در روابط زناشویی و ابتلا به انواع اختلالات روحی و روانی از اصلی ترین عوامل طلاق در جامعه ایران به شمار می روند.
گزارش حاضر در بخش های گوناگون نقش هریک از این عوامل در سوق دادن یک رابطه به جدایی را بررسی کرده است.
** اعتیاد در صدر
اعتیاد به مواد مخدر و قرص های روانگردان اصلی ترین عامل مراجعه زوجین به دادگاه های خانواده است. افزایش اعتیاد در سال های اخیر به ویژه مصرف مواد صنعتی توهم زا مانند شیشه خانواده های زیادی را درگیر این معضل ساخته است. در مواردی نه چندان اندک شاهد رویدادهای تلخی با عنوان کودک آزاری، قتل همسر و فرزندان، فروش کودکان و خشونت های جسمی و روحی علیه زنان هستیم.
بنا بر اعلام «شهیندخت مولاوردی» معاون پیشین رییس جمهوری در امور زنان و خانواده، 56 درصد عامل طلاق های زوجین در کشور اعتیاد است.
در کلام بسیاری از مسئولان حوزه اجتماعی مواد مخدر یکی از وجوه غالب درخواست ها برای طلاق برشمرده شده است. طلاق دومین آسیب اجتماعی در کشور شناخته شده است که بعد از اعتیاد قرار دارد و بر اساس مطالعات انجام شده، اعتیاد خود باعث افزایش طلاق، کودک آزاری، رها شدن کودکان کار و خیابان، فرار و غیره می شود.
** بیکاری و مشکلات معیشتی
در ریشه یابی عوامل طلاق پس از اعتیاد به چالش بیکاری و ناتوانی در تامین معیشت برمی خوریم. فقر و بیکاری در کنار ناآگاهی های فرهنگی به افزایش طلاق دامن می زند. آنجا که پدر خانواده نمی تواند از عهده تامین مخارج زندگی برآید و حداقل ها را برای اعضای خانواده خود فراهم سازد، جایی که پدر از تامین تحصیل فرزندان عاجز است، زمانی که فقر باعث بروز مشکلات در روابط زن و مرد می شود، پای طلاق به میان می آید.
گویی که طلاق، بیکاری و فقر را می شوید و از بین می برد غافل از اینکه پس از آن، مشکلات فزاینده تری به سراغ زن و مرد و فرزندان می رود. به طور حتم افزایش بیکاری آن هم در سال های اخیر نقش مهمی در مشکلات اقتصادی خانواده ها داشته؛ بیکاری، فقر و شکاف طبقاتی مادر آسیب های بسیاری چون طلاق، اعتیاد، بزهکاری و خودکشی است. بیکاری به خودی خود برای جامعه آسیب زاست. حال بیکاری ای که به معضلات دیگر منجر شود، جامعه را از پای درخواهد آورد.
بر اساس گزارش ها، برخی زوجین خصوصا آنهایی که فقدان تفاهم را عامل اصلی جدایی خود عنوان کرده اند در اصل از مشکلات اقتصادی، اعتیاد و بیکاری شکایت داشته اند و عدم تفاهم در حقیقت سرپوشی بر این معضلات بوده است.
** افزایش سطح توقعات
بنابر برخی بررسی های اولیه افزایش طلاق در جامعه ناشی از افزایش سطح توقع زوجین از زندگی و از یکدیگر است. چشم و هم چشمی و مصرف گرایی سطح توقع پسران و دختران از طرف مقابل افزایش داده است.
ورود زوجین به یک زندگی و رابطه همراه با توقعات و رویاهایی است که اگر پس از گذشت مدتی به واقعیت نپیوندند، با مشکل روبه رو شده و طلاق را چاره کار می دانند. گویی اهداف ازدواج همچون تکامل دین، تقویت معنویات و تشکیل خانواده ای پایدار گم شده است و انگار تامین شرایط مالی و تجملات حرف اول را در انتخاب طرف مقابل می زند. بنابراین با حرکت به سمت چنین هدفی و تامین نشدن شرایط مالی، ناسازگاری ها نیز آغاز می شود. این مساله به خوبی اثبات میکند که ریشه بسیاری از اختلافات زوجین مشکلات اقتصادی است.
** شبکه های مجازی
صرف زمان زیاد در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی ضمن از هم گیسختگی روابط اجتماعی و خانوادگی، معضل بزرگی به نام خیانت و روابط خارج از چارچوب عرف و شرع را به دنبال داشته است.
در حال حاضر برخی طلاق ها ناشی از خیانت زوجین به یکدیگر به جهت استفاده نادرست از فناوری ها و شبکه های اجتماعی است.
برخی شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور در سریال ها و برنامه های خود، چند همسری، آزادی روابط، طلاق و خیانت را ترویج می دهند. همین مساله نگرش جوانان را به مقوله ازدواج تغییر داده است. برخی زنان و مردان جوان تازه ازدواج کرده با مشاهده نخستین اختلاف در روابط یا مشکل مالی تصمیم به جدایی گرفته بی آنکه تلاشی برای ساختن و تعالی روابط و زندگی خود داشته باشند.
** اخلال در روابط زناشویی
آمارها در خصوص اخلال در روابط زناشویی متفاوت است اما آنچه واضح است این است که مشکلات زناشویی و اخلال در روابط خصوصی همسران در افزایش میزان طلاق تاثیر گذار است .
در برخی جدایی ها زنان و مردان نسبت به مشکلات زناشویی خود بی اطلاع بوده و مسائل خود را در روابط خانوادگی، دخالت اطرافیان یا مشکلات مالی جست وجو می کنند.
هنگامی که درباره آمار طلاق و علل آن بحث می شود، غالبا از نقش مسائل خصوصی سخنی به میان نمی آید. زیرا این مشکل اساسی، همواره به دلیل شرم و حیا، پنهان می شود و زوج ها آن را مستقیما به عنوان دلیل قطعی درخواست طلاق، بیان نمی کنند. جالب است که همین مشکل - که در آغاز به سادگی قابل حل بوده - آن قدر مسکوت می ماند که به مشکلات دیگری نظیر اعتیاد به مواد مخدر و یا افسردگی و بیماری های جسمی و روحی می انجامد. در این هنگام است که خانواده در معرض فروپاشی قرار می گیرد و این زوج، همان اعتیاد یا افسرگی و مانند آن را دلیل طلاق خود عنوان می کنند.
** دخالت اطرافیان
نگاه غالب فرهنگی به فرزندان در خانواده های ایرانی و وابستگی های عاطفی و مالی شدید فرزندان به پدر و مادر، به والدین اجازه تصمیم گیری در همه امور فرزندان حتی امور و مسائل شخصی داده است.
والدین نه تنها در زمان تجرد فرزندان، آنان را به طور کامل زیر چتر حمایت های مالی و معنوی خود درمی آورند بلکه اکنون زن و شوهر پس از ازدواج نیز به شدت از نظر مالی و عاطفی تحت تاثیر والدین خود قرار دارند. همین مساله امکان ورود پدران و مادران به لایه های شخصی و روابط همسران را فراهم می سازد. در جایی که کوچکترین مشکل به وجود می آید، به دلیل دخالت والدین، آن مشکل کوچک تبدیل به مشکلی بزرگ و غیرقابل حل می شود.
با شدیدتر شدن دخالت والدین و اطرافیان در زندگی زناشویی فرزندان، مشکلات آنان روز به روز بیشتر می شود تا جایی که ممکن است این زندگی مشترک در مواردی به طلاق و جدایی زوج ها منتهی شود. چرا که در این صورت زوج ها نمی توانند برای زندگی خود تصمیم بگیرند.
ساختن زندگی مشترک بر اساس نظرات و تصمیمات والدین و اطرافیان آن زندگی نبوده که زوج ها به دنبال آن بوده اند. همین امر سبب می شود تا به مرور زمان از یکدیگر فاصله بگیرند.
** ابتلا به اختلالات روحی روانی
مشکلات روحی و روانی در جامعه ایران رو به افزایش است. طبق آمار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی 22 تا 30 درصد افراد جامعه (از هر 10 نفر سه نفر) به درجاتی از اختلالات روانی مبتلا هستند.
بسیاری از این بیماران زمانی که به آنها گفته می شود باید به روانپزشک مراجعه کنید برآشفته شده و ترجیح می دهند به جای مراجعه به متخصصان این رشته و درمان بیماری خود از دوست یا آشنا مشاوره های غیر تخصصی بگیرند. عده زیادی از این افراد به دلیل ترس ناشی از برچسب دیوانه یا روانی منکر هر نوع اختلال روحی یا روانی شده و به دنبال درمان نمی روند. همین مساله باعث بروز مشکلات جدی در روابط خانوادگی و زناشویی آنان می شود.
سوءظن، اخلاق تند، بهانه گیری، کتک زدن، ترس، افسردگی، غم و اندوه، هیجان بیش از اندازه، کم خوابی یا پرخوابی، بی اشتهایی یا پرخوری، تنبیه فرزندان، خشونت مالی و کلامی علیه اعضای خانواده، دهن بینی و رفتارهای دیگر همگی از نشانه های ابتلا به بیماری های روحی و روانی است که در صورت بی توجهی به هریک از آن ها زمینه های ابتلا و تشدید بیماری های روحی و روانی ایجاد می شود.
** اختلاف طبقاتی
ضرب المثل «کبوتر با کبوتر باز با باز» اگرچه هنوز هم در انتخاب همسر در میان برخی خانواده ها لحاظ و درنظرگرفته می شود اما برای بسیاری از دختران و پسران بی معنا است. یکی از علل بروز طلاق، هم طبقه نبودن زن و شوهر از نظر مالی، فرهنگی و اجتماعی است.
در مواردی زنان و مردانی را دیده ایم که از نداشتن تفاهم فرهنگی یا اجتماعی با همسر خود شکایت کرده اند. تربیت خانوادگی، آداب معاشرت، روابط جمعی و فردی، جامعه پذیری، اعتقادات مذهبی، پایبندی به ایمان، احترام به دیگران، سطح تحصیل، افکار و نگرش اجتماعی و بسیاری از مولفه های دیگر از پایگاه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افراد نشات می گیرد.
برخی جامعه شناسان نیز نوع طبقه اجتماعی افراد را در کاهش یا افزایش طلاق موثر می دانند. به این گونه که طلاق در برخی طبقات بالاتر به دلیل آگاهی های اجتماعی و حقوقی بیشتر به چشم می خورد.
کلام آخر اینکه، بسیاری از نوجوانان و جوانان در حالی وارد جامعه می شوند که هیچ یک از مهارت های فردی و اجتماعی را نیاموخته اند.
کنترل خشم، روحیه کار جمعی، اصول و روابط ازدواج، خودشناسی، ارتباط با دیگران، مدارا و صبر، تلاش و کوشش برای دستیابی به اهداف، حل مشکلات رفتاری، دوری از رفتارهای ناپسند اخلاقی همگی از مواردی هستند که در صورت عدم آشنایی فرد با هر یک از آنان امکان حضور در اجتماع و برقراری روابط اجتماعی ممکن نخواهد بود. همین مساله به ازدواج و انتخاب همسر نیز تسری یافته و فرد به دلیل ندانستن مهارت های فردی و جمعی دچار اشتباه می شود.
جامعه شناسان، تفریحات خارج از چارچوب خانه و خانواده برای مردان و زنان، نبود شادی و نشاط در خانه و جامعه، عدم مهارت زندگی زناشویی، فقر در سواد همسرداری، نداشتن تفاهم، نارضایتی های جنسی، عدم مسئولیت پذیری زوج و زوجه، خیانت و دخالت را از دیگر عوامل موثر بر افزایش آمار طلاق به ویژه در سال های اخیر عنوان می کنند.
از دیدگاه کارشناسان اجتماعی و روانشناسی، دلایل متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، روانی، رفتاری و حتی جسمی در هدایت یک رابطه به سوی طلاق دخیل هستند. اعتیاد، بیکاری، مشکلات اقتصادی، افزایش سطح توقعات زوجین، سطح طبقاتی متفاوت، شبکه های مجازی و تبلیغات ماهواره ای، دخالت های بی مورد اطرافیان، اشکال در روابط زناشویی و ابتلا به انواع اختلالات روحی و روانی از اصلی ترین عوامل طلاق در جامعه ایران به شمار می روند.
گزارش حاضر در بخش های گوناگون نقش هریک از این عوامل در سوق دادن یک رابطه به جدایی را بررسی کرده است.
** اعتیاد در صدر
اعتیاد به مواد مخدر و قرص های روانگردان اصلی ترین عامل مراجعه زوجین به دادگاه های خانواده است. افزایش اعتیاد در سال های اخیر به ویژه مصرف مواد صنعتی توهم زا مانند شیشه خانواده های زیادی را درگیر این معضل ساخته است. در مواردی نه چندان اندک شاهد رویدادهای تلخی با عنوان کودک آزاری، قتل همسر و فرزندان، فروش کودکان و خشونت های جسمی و روحی علیه زنان هستیم.
بنا بر اعلام «شهیندخت مولاوردی» معاون پیشین رییس جمهوری در امور زنان و خانواده، 56 درصد عامل طلاق های زوجین در کشور اعتیاد است.
در کلام بسیاری از مسئولان حوزه اجتماعی مواد مخدر یکی از وجوه غالب درخواست ها برای طلاق برشمرده شده است. طلاق دومین آسیب اجتماعی در کشور شناخته شده است که بعد از اعتیاد قرار دارد و بر اساس مطالعات انجام شده، اعتیاد خود باعث افزایش طلاق، کودک آزاری، رها شدن کودکان کار و خیابان، فرار و غیره می شود.
** بیکاری و مشکلات معیشتی
در ریشه یابی عوامل طلاق پس از اعتیاد به چالش بیکاری و ناتوانی در تامین معیشت برمی خوریم. فقر و بیکاری در کنار ناآگاهی های فرهنگی به افزایش طلاق دامن می زند. آنجا که پدر خانواده نمی تواند از عهده تامین مخارج زندگی برآید و حداقل ها را برای اعضای خانواده خود فراهم سازد، جایی که پدر از تامین تحصیل فرزندان عاجز است، زمانی که فقر باعث بروز مشکلات در روابط زن و مرد می شود، پای طلاق به میان می آید.
گویی که طلاق، بیکاری و فقر را می شوید و از بین می برد غافل از اینکه پس از آن، مشکلات فزاینده تری به سراغ زن و مرد و فرزندان می رود. به طور حتم افزایش بیکاری آن هم در سال های اخیر نقش مهمی در مشکلات اقتصادی خانواده ها داشته؛ بیکاری، فقر و شکاف طبقاتی مادر آسیب های بسیاری چون طلاق، اعتیاد، بزهکاری و خودکشی است. بیکاری به خودی خود برای جامعه آسیب زاست. حال بیکاری ای که به معضلات دیگر منجر شود، جامعه را از پای درخواهد آورد.
بر اساس گزارش ها، برخی زوجین خصوصا آنهایی که فقدان تفاهم را عامل اصلی جدایی خود عنوان کرده اند در اصل از مشکلات اقتصادی، اعتیاد و بیکاری شکایت داشته اند و عدم تفاهم در حقیقت سرپوشی بر این معضلات بوده است.
** افزایش سطح توقعات
بنابر برخی بررسی های اولیه افزایش طلاق در جامعه ناشی از افزایش سطح توقع زوجین از زندگی و از یکدیگر است. چشم و هم چشمی و مصرف گرایی سطح توقع پسران و دختران از طرف مقابل افزایش داده است.
ورود زوجین به یک زندگی و رابطه همراه با توقعات و رویاهایی است که اگر پس از گذشت مدتی به واقعیت نپیوندند، با مشکل روبه رو شده و طلاق را چاره کار می دانند. گویی اهداف ازدواج همچون تکامل دین، تقویت معنویات و تشکیل خانواده ای پایدار گم شده است و انگار تامین شرایط مالی و تجملات حرف اول را در انتخاب طرف مقابل می زند. بنابراین با حرکت به سمت چنین هدفی و تامین نشدن شرایط مالی، ناسازگاری ها نیز آغاز می شود. این مساله به خوبی اثبات میکند که ریشه بسیاری از اختلافات زوجین مشکلات اقتصادی است.
** شبکه های مجازی
صرف زمان زیاد در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی ضمن از هم گیسختگی روابط اجتماعی و خانوادگی، معضل بزرگی به نام خیانت و روابط خارج از چارچوب عرف و شرع را به دنبال داشته است.
در حال حاضر برخی طلاق ها ناشی از خیانت زوجین به یکدیگر به جهت استفاده نادرست از فناوری ها و شبکه های اجتماعی است.
برخی شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور در سریال ها و برنامه های خود، چند همسری، آزادی روابط، طلاق و خیانت را ترویج می دهند. همین مساله نگرش جوانان را به مقوله ازدواج تغییر داده است. برخی زنان و مردان جوان تازه ازدواج کرده با مشاهده نخستین اختلاف در روابط یا مشکل مالی تصمیم به جدایی گرفته بی آنکه تلاشی برای ساختن و تعالی روابط و زندگی خود داشته باشند.
** اخلال در روابط زناشویی
آمارها در خصوص اخلال در روابط زناشویی متفاوت است اما آنچه واضح است این است که مشکلات زناشویی و اخلال در روابط خصوصی همسران در افزایش میزان طلاق تاثیر گذار است .
در برخی جدایی ها زنان و مردان نسبت به مشکلات زناشویی خود بی اطلاع بوده و مسائل خود را در روابط خانوادگی، دخالت اطرافیان یا مشکلات مالی جست وجو می کنند.
هنگامی که درباره آمار طلاق و علل آن بحث می شود، غالبا از نقش مسائل خصوصی سخنی به میان نمی آید. زیرا این مشکل اساسی، همواره به دلیل شرم و حیا، پنهان می شود و زوج ها آن را مستقیما به عنوان دلیل قطعی درخواست طلاق، بیان نمی کنند. جالب است که همین مشکل - که در آغاز به سادگی قابل حل بوده - آن قدر مسکوت می ماند که به مشکلات دیگری نظیر اعتیاد به مواد مخدر و یا افسردگی و بیماری های جسمی و روحی می انجامد. در این هنگام است که خانواده در معرض فروپاشی قرار می گیرد و این زوج، همان اعتیاد یا افسرگی و مانند آن را دلیل طلاق خود عنوان می کنند.
** دخالت اطرافیان
نگاه غالب فرهنگی به فرزندان در خانواده های ایرانی و وابستگی های عاطفی و مالی شدید فرزندان به پدر و مادر، به والدین اجازه تصمیم گیری در همه امور فرزندان حتی امور و مسائل شخصی داده است.
والدین نه تنها در زمان تجرد فرزندان، آنان را به طور کامل زیر چتر حمایت های مالی و معنوی خود درمی آورند بلکه اکنون زن و شوهر پس از ازدواج نیز به شدت از نظر مالی و عاطفی تحت تاثیر والدین خود قرار دارند. همین مساله امکان ورود پدران و مادران به لایه های شخصی و روابط همسران را فراهم می سازد. در جایی که کوچکترین مشکل به وجود می آید، به دلیل دخالت والدین، آن مشکل کوچک تبدیل به مشکلی بزرگ و غیرقابل حل می شود.
با شدیدتر شدن دخالت والدین و اطرافیان در زندگی زناشویی فرزندان، مشکلات آنان روز به روز بیشتر می شود تا جایی که ممکن است این زندگی مشترک در مواردی به طلاق و جدایی زوج ها منتهی شود. چرا که در این صورت زوج ها نمی توانند برای زندگی خود تصمیم بگیرند.
ساختن زندگی مشترک بر اساس نظرات و تصمیمات والدین و اطرافیان آن زندگی نبوده که زوج ها به دنبال آن بوده اند. همین امر سبب می شود تا به مرور زمان از یکدیگر فاصله بگیرند.
** ابتلا به اختلالات روحی روانی
مشکلات روحی و روانی در جامعه ایران رو به افزایش است. طبق آمار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی 22 تا 30 درصد افراد جامعه (از هر 10 نفر سه نفر) به درجاتی از اختلالات روانی مبتلا هستند.
بسیاری از این بیماران زمانی که به آنها گفته می شود باید به روانپزشک مراجعه کنید برآشفته شده و ترجیح می دهند به جای مراجعه به متخصصان این رشته و درمان بیماری خود از دوست یا آشنا مشاوره های غیر تخصصی بگیرند. عده زیادی از این افراد به دلیل ترس ناشی از برچسب دیوانه یا روانی منکر هر نوع اختلال روحی یا روانی شده و به دنبال درمان نمی روند. همین مساله باعث بروز مشکلات جدی در روابط خانوادگی و زناشویی آنان می شود.
سوءظن، اخلاق تند، بهانه گیری، کتک زدن، ترس، افسردگی، غم و اندوه، هیجان بیش از اندازه، کم خوابی یا پرخوابی، بی اشتهایی یا پرخوری، تنبیه فرزندان، خشونت مالی و کلامی علیه اعضای خانواده، دهن بینی و رفتارهای دیگر همگی از نشانه های ابتلا به بیماری های روحی و روانی است که در صورت بی توجهی به هریک از آن ها زمینه های ابتلا و تشدید بیماری های روحی و روانی ایجاد می شود.
** اختلاف طبقاتی
ضرب المثل «کبوتر با کبوتر باز با باز» اگرچه هنوز هم در انتخاب همسر در میان برخی خانواده ها لحاظ و درنظرگرفته می شود اما برای بسیاری از دختران و پسران بی معنا است. یکی از علل بروز طلاق، هم طبقه نبودن زن و شوهر از نظر مالی، فرهنگی و اجتماعی است.
در مواردی زنان و مردانی را دیده ایم که از نداشتن تفاهم فرهنگی یا اجتماعی با همسر خود شکایت کرده اند. تربیت خانوادگی، آداب معاشرت، روابط جمعی و فردی، جامعه پذیری، اعتقادات مذهبی، پایبندی به ایمان، احترام به دیگران، سطح تحصیل، افکار و نگرش اجتماعی و بسیاری از مولفه های دیگر از پایگاه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افراد نشات می گیرد.
برخی جامعه شناسان نیز نوع طبقه اجتماعی افراد را در کاهش یا افزایش طلاق موثر می دانند. به این گونه که طلاق در برخی طبقات بالاتر به دلیل آگاهی های اجتماعی و حقوقی بیشتر به چشم می خورد.
کلام آخر اینکه، بسیاری از نوجوانان و جوانان در حالی وارد جامعه می شوند که هیچ یک از مهارت های فردی و اجتماعی را نیاموخته اند.
کنترل خشم، روحیه کار جمعی، اصول و روابط ازدواج، خودشناسی، ارتباط با دیگران، مدارا و صبر، تلاش و کوشش برای دستیابی به اهداف، حل مشکلات رفتاری، دوری از رفتارهای ناپسند اخلاقی همگی از مواردی هستند که در صورت عدم آشنایی فرد با هر یک از آنان امکان حضور در اجتماع و برقراری روابط اجتماعی ممکن نخواهد بود. همین مساله به ازدواج و انتخاب همسر نیز تسری یافته و فرد به دلیل ندانستن مهارت های فردی و جمعی دچار اشتباه می شود.
جامعه شناسان، تفریحات خارج از چارچوب خانه و خانواده برای مردان و زنان، نبود شادی و نشاط در خانه و جامعه، عدم مهارت زندگی زناشویی، فقر در سواد همسرداری، نداشتن تفاهم، نارضایتی های جنسی، عدم مسئولیت پذیری زوج و زوجه، خیانت و دخالت را از دیگر عوامل موثر بر افزایش آمار طلاق به ویژه در سال های اخیر عنوان می کنند.