یادداشت به مناسبت میلاد حضرت عیسی(ع)؛
دنیایم را زیر و رو می کنم... دنیای کوچک ۱۵۳ نفریِ یک رفیق بازِ حرفه ای را ... امروز تولد توست و می خواهم سلامی کنم و تبریکی بگویم. ولی انگار بین مخاطبانم پیدایت نمی کنم. باید گروه آسمان را بگردم ...آنجا ، جای توست.
تو ، زنده ای ، واقعیت داری و برمی گردی؛ این زیباترین حقیقت جهان است.
تویی که تولدت - بدون پدر - یادمان داد با عقل محدود و چشم های پر خطا ، قضاوت نکنیم! تولدت ، آن تولد شورانگیز عجیب و غریب ،مرز های عقل ، اطمینان و عصمت را جا به جا کرد.
تویی که آیات قرآن جوری از مادرت تعریف می کنند انگار که به احترام مریم (س) قیام کرده اند.
دنیای دیگری داشتی ... سنگ بالشت بود و تشکت زمين و گرمای زمستانت مكان هاى آفتابگير.
زندگی ات ، آدم را یاد اربعین می اندازد. عاشق ها همه شان مثل همند. خواب و خوراکشان هم به عشق یار است و برای همین برایشان مهم نیست چه می خورند و کجا می خوابند ؛ مهم آن است که توی راهند ... و در پناه دوست.
از حال و هوای اربعینی ات آدم می فهمد که هنوز حسین (ع) نبوده که در دلت نشسته...و می فهمد که عشق زمان نمی شناسد.
شب و روزت با نادارى می گذشت و با اين حال می گفتی روى زمين ، هيچ كس توانگرتر و بى نيازتر از تو نيست . دلمان دنیای تو را می خواهد و دارایی تو را...
یک صدای زنده کننده ی مسیحایی که ما را از لایه های غفلت در تبلیغات تمام نشدنیِ «کدومشو بدم!» بکشد بیرون و بگوید : « به آنچه مى خواهيد ، نمى رسيد ، مگر با ترك آنچه به آن شهوت داريد.»
و یادمان بیاورد که :
«دنیا پل است ... از آن بگذرید و آبادش نکنید.»
یا حضرت عیسی (ع) ...
ای پیامبر بزرگ خدا ...
سلام بر تو...
امروز که روز تولد توست، روزی که می میری، و روزی که زنده برانگیخته خواهی شد...
انتهای پیام/