به گزارش پایگاه خبری دانا حجت الاسلام والمسلمین علی شیرازی در یادداشتی با موضوع «زن، زندگی آزادی در فرهنگ الهی و غربی» آورده است:
ما دو فرهنگ داریم:
۱. فرهنگ الهی و اسلامی؛
۲. فرهنگ الحادی و غربی.
این دو فرهنگ تفاوتهای اساسی و زیربنایی دارند:
۱. در فرهنگ اسلامی، انسان غیر از ظاهر جسمانی، دارای روح یا نفس است و قوام انسانیت بشر نیز به روح اوست؛
۲. در فرهنگ غربی:
الف: یا منکر روح میشوند.
ب: یا روح را تابعی از بدن میدانند.
ج: معتقدند اصل با لذت جسمانی و مادی است؛
۳. معتقدند معنویات اصالت ندارند؛
۴. معتقدند ارزشها تابع ذوق و سلایق مردم هستند؛
۵. معتقد به خارج کردن دین از واقع حیات انسانی اند.
با همین نگاه، فرهنگ غرب پایه گذار بی بندوباری و ابتذال زنانه شد و زن را به عنوان وسیله التذاذ مردان معرفی کرد و نامش را "آزادی زن" گذاشت!
در نگاه غربی ها، آزادی یعنی پشت پا زدن به حکم محکم عقل و روگرداندن از دین و غوطه ور شدن در منجلاب فحشا و فساد اخلاقی، آزادی یعنی به هیچ اصلی از اصول اخلاقی پای بند نبودن، آزادی یعنی خاموش کردن وجدان و کشتن فطرت.
فرهنگ غربی، فرهنگ برنامه ریزی برای فساد انسان، فرهنگ دشمنی و بغض با ارزشها و درخشندگیها و فضیلتهای الهی و خروج انسانیت از دایره فضایل انسانی است.
در این فرهنگ، اگر زن بخواهد در جامعه نمود پیدا کند، باید از جذابیتهای جنسی خودش چیزی را ارایه بدهد. خود را در چشم مردان آرایش کند و با زینت و تجملات، و با تبرج و خودنمایی، برای مردان چشم نواز باشد؛ تا چشمهای هرزه به او نگاه کنند و از او تمتع گیرند. زن در این فرهنگ، وسیلهای برای اطفای شهوت مردان شد و از مقام انسانیت سقوط کرد.
این آزادی زن نیست. آزادی مردان هرزه برای تمتع از زن مظلوم است. این کار، مردسالاری، ظلم و خیانت به زن، حق کشی نسبت به زن، تجاوز و اهانت به حقوق زن، و تنزل ارزش زن است.
ظلمی که در فرهنگ الحادی غرب به زن شده است، در تمام دوران تاریخ بشریت بی سابقه است. غربیها در تمامی عرصه ها، در عرصه علم و کار و هنر و ادبیات و مالکیت، به زن ظلم کردند:
۱. در چشم فرهنگ اروپایی، از دوران قرون وسطی و بعد از آن تا اواسط قرن بیستم، زن موجود درجه دوم بوده است؛
۲. از اوایل قرن نوزدهم که سرمایه داران غربی کارخانههای بزرگ را اختراع کردند و احتیاج به نیروی کار ارزان و بی توقع و کم دردسر داشتند، زمزمه آزادی زن را بلند کردند؛ برای این که از زن به عنوان یک کارگر ارزان استفاده کنند؛
۳. تا سال ۱۹۴۷ در انگلستان، به زنانی که تحصیل میکردند، مدرک تحصیلی نمیدادند و میگفتند که زن نباید مدرک تحصیلی بگیرد؛
۴. تا دهههای اول قرن بیستم، زنان در دنیای غرب حق رای و انتخاب کردن نداشتند؛
۵. تا اوایل قرن بیستم، زن غربی حق نداشته از ثروتی که متعلق به خودش بوده، آزادانه استفاده کند! اموال در اختیار شوهر یا پدر یا برادرش بود؛
۶. تا صد سال قبل از این، در تمام اروپا و کشورهای غربی و در امریکا، زن فقط میتوانست در سیطره مرد باشد و هیچ حقی از حقوق اصلی یک انسان در یک جامعه متمدن را نداشت؛
۷. در کشورهای غربی، زنانی که از دست شوهرانشان کتک میخورند و دخترانی که از دست پدرانشان صدمه میبینند و مجروح میشوند، فراوانند. یک سوم زنان دنیا از دست مردها کتک میخورند! این جنایت بیشتر در کشورهای صنعتی است. در کشورهای فرنگی، و ناشی از خشونتهای جنسی است؛
۸. آمارهای تکان دهنده و وحشت آوری از کشتن زنان وجود دارد. غربیها راحت زنان را میکشند. یکی از کارهای زشت و نفرت انگیزی که در کشورهای غربی و امریکا رایج میباشد، کشتن زنان و دختران است.
این فرهنگ فاسد، همان فرهنگ دوران جاهلیت، همان بی عدالتی، همان تبعیض، همان نادیده گرفتن کرامت زن، همان عمده کردن مسائل جنسی و نیازهای جنسی، و برخاسته از الگوی باستانی روم و یونان است.
آن روزها، زن وسیله التذاذ مرد بود. امروز هم حرف اصلی غربیها همین است؛ و آزادی جنسی، یک امر مباح و مجاز و بی قید و شرط است.
در دنیای امروز، صهیونیستها پایه گذار خروج زنان از عفت بشری شدند و از ۱۸۰ سال قبل، شروع به برنامه ریزی و اشاعه فساد و فحشا کردند و اروپا و امریکا را به دنبال خود کشاندند.
طبق آمار خود غربی ها، بیشترین ستم و تعرض و تعدی نسبت به زن از سوی مردانی است که در نظامهای الحادی غرب زندگی میکنند. در هر شش ثانیه، یک تجاوز به عنف در کشور امریکا صورت میگیرد.
جیمی کارتر در کتاب خود مینویسد: هر ساله صد هزار دختر به عنوان برده در امریکا فروخته میشود.
در غرب، به خصوص در امریکا و شمال اروپا، مراکز مهمی وجود دارد که اصل و اساس کارش بر عرضه جنسی زن در مقابل مرد است.
این کار بالاترین و بزرگترین ضربه بر جسم و روح زن است. زن در غرب، مورد فشارهای روحی و روانی و عاطفی و اهانت شخصیتی و شانی است.
دنیای غرب خیال میکند که ارزش و اعتبار زن به این است که حجاب و عفاف خود را کنار بگذارد و با بی بند و باری و ولنگاری، خود را برای مردان شهوتران بیاراید و با تبرج و خودآرایی، اسیر دست مرد شود. این نگاه، اهانت و خیانت به زن و حکم سقوط زن به حضیض حیوانیت است.
غربیها برای فروش یک کالای بی ارزش و برای به دست آوردن پول، پیکر لخت یک زن را نشان میدهند؛ این حرکت خیانت به زن و به زندگی زن و به آزادی زن است.
آزاد کسی است که به خاطر دنیای مادی، قدم روی عزت و فضیلت و ایمان و تقوا، و روی مقام انسانی خویش نگذارد و خود را از قید هوا و هوس و شهوت و ثروت و پول و جاه و مقام آزاد کند.
اسلام زن را به عفت، به عصمت، به حجاب، به عدم اختلاط و آمیزش بی حد و مرز میان زن و مرد، به حفظ کرامت انسانی، به آرایش نکردن در مقابل مرد بیگانه دعوت میکند و این عزت و کرامت زن مسلمان است.
اگر بخواهیم برای زن یک حرکت حقیقی و اساسی بکنیم، تا زنان بتوانند به وضع مطلوب خود برسند، باید به احکام اسلامی نظر داشته باشیم و از آن الهام بگیریم:
۱. اسلام طرفدار تکامل بشر است و از نگاه این مکتب الهی، زن و مرد در مورد ارزشهای الهی و انسانی هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند؛
۲. اسلام در برخی از جاها حتی زن را بر مرد ترجیح داده است، چه این که خدمتگذاری فرزند به مادر را لازمتر میداند؛
۳. در اسلام، زنان جزو پیشگامان حرکت معنوی انسان به سوی پیشرفتها هستند؛
۴. از نظر اسلام، میدان فعالیت و تلاش علمی و اقتصادی و سیاسی برای زنان، کاملا باز است؛
۵. اسلام با کار کردن زن موافق است. زن مسلمان حق دارد آن خلایی را که احساس میکند، آن وظیفهای را که بر دوش خود حس میکند، انجام دهد؛
۶. در اسلام زن مالک ثروت خود است و برای سرمایه خود، خودش تصمیم میگیرد؛
۷. در اسلام بیعت زن، مالکیت زن، حضور زن در عرصههای اساسی سیاسی و اجتماعی، تثبیت شده است؛
◇ غربیها ۱۳۰۰ سال در این زمینه از اسلام عقبند.
۸. به نظر اسلام، زن در انتخاب همسر آزاد است و هیچ کس نمیتواند در مورد انتخاب همسر، بر هیچ زنی چیزی را تحمیل کند؛
۹. در اسلام وقتی برای مومن، "نمونه" میخواهند مشخص کنند، نمونه زن معین میکنند. به حضرت فاطمه (س) و حضرت مریم و همسر فرعون استناد میکنند؛
◇ این زن به جایی رسیده که فقط او را میشود مثال زد.
۱۰. در اسلام علو رتبه را جایگاه حتمی زن میدانند و سلوک به سوی آن را لازم میشمرند؛
۱۱. اسلام به معنای واقعی، زن را تعظیم و تکریم کرده است؛
۱۲. اسلام از آن مردی که به زن ظلم کند، متنفر و بیزار است.
بیشترین حقایق و بیشترین واقعیتهای فطرت و طینت بشری در مورد زن و مرد، در معارف اسلامی است.
غیر از مکتب انبیاء الهی و مکتب بزرگ اسلام ناب محمدی (ص)، در همه برداشتها و تحلیلها و تفکرات بشری، حتی در تمدنهای دنیای باستان و دنیای امروز غرب، برداشت از زن، یک برداشت غلط است.
اسلام زیباترین برداشت، تحلیل و تفکر را درباره شخصیت زن دارد. دقیقا با شناخت از این واقعیت است که در دنیای امروز، گرایش به اسلام و حجاب رشد پیدا کرده است.
طبق مطالعات انجام شده توسط مرکز تحقیقات "پیو" در امریکا و دفتر آمار ملی انگلیس؛ وایت هال:
۱. تا سال ۲۰۲۷ تعداد مسلمانان در امریکا افزایش مییابد و اسلام دومین دین در امریکا خواهد شد؛
۲. سالانه ۲۰ هزار امریکایی به دین مبین اسلام میگروند؛
۳. در طول ۵ سال گذشته، ۴۰۰ هزار نفر به جمعیت مسلمانان انگلیس اضافه شده است؛
۴. تا سال ۲۰۵۰ ده درصد ساکنان قاره اروپا را مسلمانان تشکیل خواهند داد؛
۵. تا سال ۲۰۵۰ شمار مسلمانان هند به ۳۱۱ میلیون نفر میرسد؛
۶. در دهه گذشته جمعیت مسلمانان ژاپن ۲ برابر رشد داشته است؛
۷. تعداد جمعیت مسلمانان در استرالیا، آلمان، کانادا، اسپانیا، روسیه و کره در حال افزایش است؛
۸. تا سال ۲۰۵۰ تعداد ۲/۸ میلیارد از جمعیت جهان، یعنی ۳۰ درصد از ساکنان جهان را مسلمانان تشکیل میدهند.
۹. سازمان فیس مترز اعلام کرده است:
الف: جمعیت امروز مسلمانان در جهان، نسبت به ده سال گذشته ۲ برابر شده است.
ب: جمعیت مسلمانها در ۱۰ سال آینده افزایش مییابد و دین غالب اسلام میشود.
۱۰. کانراد معتقد است: مسلمانان سریعترین رشد را دارند. رشد جمعیت مسلمانان ۲ برابر سرعت رشد مسیحیان است و کمی بعد از سال ۲۰۵۰ تعداد مسلمانان از مسیحیان بیشتر میشود.
۱۱. یک اسقف روسی میگوید: آینده از آن مسلمانان است. آنها هستند که زمین را به ارث میبرند و آبادش میکنند.
همه دشمنی غربیها با اسلام عزیز، به علت رشد فرهنگ دینی است. آنان عامل این رشد را جمهوری اسلامی ایران و الگوگیری از این نظام الهی میدانند. به همین علت تمام قدرت خود را به کار گرفته اند که با شعار زن، زندگی، آزادی، و ترویج فرهنگ غربی و فساد و فحشا، جلوی رشد اسلام ناب محمدی (ص) را بگیرند. همه این تلاش، آب در هاون کوبیدن است. فرهنگ غرب رنگ باخته و گرایش به اسلام، به علت نگاهش به انسان، زن، مرد، زندگی، و آزادی، در مسیر رشد و بالندگی است.
نگاه درست به زن، زندگی و آزادی را اسلام دارد. اسلام مدافع حقوق و شخصیت زن است. نگاه درست به زندگی را دین تبیین میکند.
در فرهنگ غربی، کلمه آزادی به جای آن که معنای رهایی از بندگی شکم و دامن و پول و مقام و قدرت و وارستگی از پستی و از تعلق خاطر به اباطیل و اوهام و خرافات را بدهد، معنای لاابالیگری و غوطه ور شدن در منجلاب فحشا و بی عفتی و فساد اخلاقی میدهد.
در فرهنگ اسلام، آزادی به معنای رها شدن از قید و بند طاغوتها و زورگویان عالم، و امکان حرکت و پرواز به سوی سرمنزل انسانیت است.
مفهوم آزاد بودن انسان، قرنها پیش از آن که در اروپا و غرب مطرح بشود، در اسلام مطرح شد، و قرنها پیش از آن که متفکرین و روشنفکران و انقلابیون و رهبران اروپایی به فکر بیفتند که آزادی بشر را یکی از حقوق اساسی بشر بدانند، این در اسلام ناب مطرح شده است.
وقتی انسان را، زن را، و آزادی را بر اساس نگاه دینی و نگاه الهی شناختیم، آن زمان مفهوم زندگی برای ما قابل فهم و درک است.
یافتن معنای زندگی، مستلزم آن است که قبل از هر چیز، انسان و سرشت انسانی را بشناسیم. زن را و جایگاه زن را بشناسیم. بعد مادی و بعد معنوی انسان را بشناسیم.
زندگی هم دارای دو بعد است:
۱. بعد مادی - چیزهای مادی جزئی از زندگی هستند که فناپذیر و نابود شدنی اند؛
۲. بعد معنوی - مسائل معنوی، پایدار و فنا ناپذیرند.
وقتی هدف در بعد معنوی و در بعد روحانی و در مقام انسانیت تعریف شد، و زن در جایگاه حقیقی خودش قرار گرفت و آزادی در مسیر بالندگی و رشد الهی زن و مرد تفسیر شد، زندگی تعریف میشود و زن و مرد از زندگی لذت میبرند و زندگی آنان شیرین میشود.
زمانی چنین واقعهای رخ میدهد که همه در ذیل مکتب اسلام حرکت کنیم و تابع قوانین الهی باشیم.