مفهوم سازی(conceptualizing)، نظریه پردازی(theorizing) و نظریه سازی(theory construction) از زمره فرآیندهای مرتبط با شناخت شناسی اند که به شناسایی و ادراک پدیده ها یعنی به مقوله آگاهی و شناخت مربوط می شوند. این آگاهی که به معنای بازنمایی پدیده ها در ذهن است به مدد مفاهیم، که خود برآمده از واژگانی با دلالت های معنایی مشخص اند و به این اعتبار می توان آنها را کوچک ترین واحد اندیشه تعبیر کرد، حاصل می شود. به معنای منطقی، مفاهیم را برای به وجود آوردن گزاره ها یا اندیشه های کامل تلفیق می کنند؛ و هرگاه این تلفیق در راستای تبیین یک واقعه و منطبق بر قواعد منطقی خاص مورد پذیرش یک حوزه معین از دانش باشد، نتیجه کار ساخته شدن نظریه در آن حوزه است.
به این اعتبار، مفهوم یکی از شکل های بازنمایی جهان در ذهن است و مفهوم سازی اشاره است به فرآیندی که از طریق آن شناخت ماهیت و بنیاد پدیده ها، به کمک تشخیص جنبه های جوهری و تعمیم ویژگی های آن، امکان پذیر می شود. مرتن در اثر مشهورش "نظریه اجتماعی و ساختار اجتماعی" مفهوم را تعریف یا حکم اموری که باید بررسی شوند معرفی می کند. از دید او مفاهیم جامعه شناختی همان متغیرهایی هستند که در پژوهش جامعه شناسانه ارتباط میان آنها بررسی می شود.
هیچ نظریه ای بدون مفاهیم پرورده نمیشود و در اساس تعیین و تبیین ارتباط های منطقی بین مفاهیم است که به ساخته شدن نطریه می انجامد. این ارتباط منطقی از منظر شناخت شناسی(اپیستمولوژی) نوع ها وشکل های گوناگونی دارد و در نتیجه می توان گفت که برون داد فرآیند نظریه سازی تولید صورتهای ساختاری متنوعی از انواع نظریه ها است. پس برای نظریه سازی ابتدا باید بتوان مفاهیم را تعریف کرد؛ یعنی باید بتوان پدیده ها را به مدد واژگانی با دلالت های معنایی مشخص که از منظر شناخت شناسی واجد سه خصلت جامع و مانع و مبین بودن باشد توصیف و معرفی کرد؛ و سپس به کمک قواعد منطقی تعریف شده و معین و با بهرهگیری از خلاقیت اندیشگی و آگاهی حرفه ای درصدد برقراری ارتباط بین این مفاهیم بر آمد که حاصل آن همان نظریه سازی است.
شواهد تجربی و عقلانیت نظری موید آن هستند که وجوه افتراق جوامع بسی بیش تر و بسیار سترگ تر از وجوه اشتراک و مشابهت های نه چندان اندک میان آنها است. به اعتبار کثرت و قوت وغلبه این وجوه افتراق است که می توان پنداشت که نظریه هایی که برای تبیین وضعیت های اجتماعی موجود در یک جامعه ساخته و پرداخته شده اند به طور تمام وکمال قادر به تبیین مسایل و پدیده های اجتماعی سایر جامعه ها نیستند. بیش ترین کارآمدی این قبیل نظریه ها شاید ایجاد انگیزش در متخصصان، الهام بخشی به صاحب نظران و نیز به وجود آوردن مهارت های لازم و بسترسازی مناسب برای نظریه پردازی و ارایه تبیین های کارآمدتر برای پدیده های اجتماعی هر جامعه خاص است.
به نظر می رسد که جامعه شناسی در ایران به چنان سطحی از رشد و بالندگی رسیده است که درصدد نظریه سازی برای تبیین مسایل اجتماعی جامعه ایران و پایه ریزی یک جامعه شناسی خاص ایران ، بر پایه الزامات علمی این رشته ، با هدف تبیین حرفه ای مسایل و مشکلات جامعه ، به منظور پیشنهاد راهکارهای از لحاظ نظری قوی و مستحکم برای برون رفت از این مسایل و مشکلات باشد./پایان پیام