۱- فرهنگ را آداب و رسوم و ارزشها و باورها و مناسکی می دانند که از گذشتگان به ما رسیده و در طول زمان جاری است و و به زندگی ما جهت می دهد. وقتی آداب و سنن و ارزشها در طول زمان تکرار شود فرهنگ شکل میگیرد. پس فرهنگ نهادینه شدن سنت ها و انباشت تجربیات اجتماعی در طول زمان است. برای تبدیل یک کنش و یک تجربه به فرهنگ باید این تجربه و کنش در طول زمان بوسیله افراد مختلف تکرار شود. این انباشت و "نشست کردن” تجربیات در طول زمان است که یک فرهنگ را شکل می دهد.
۲- برای اینکه تجربیات ماندگار شود و انتقال یابد ابتدا باید ثبت وضبط و منقح گردد. تاریخ در اصل همین ثبت و ضبط تجربیات عرصه های مختلف زندگی انسانی در سیاست واقتصاد و اجتماع است. پس هر چه قدر سنت تاریخ نگاری و تاریخ خوانی در اجتماعی قوی تر باشد می توان قدرت و قوت فرهنگی بیشتری را برای آن جامعه متصور بود.
۳- شاید مهمترین علتی که باعث شده فرهنگ غربی یک سیر خطی و روند رو به رشدی ( به معنای پیچیده شدن و هماهنگ شدن ابعاد مختلف زندگی بوسیله فرهنگ) را داشته باشد همین قدمت سنت تاریخ نگاری و ثبت تجربیات در غرب باشد. اصالتا علوم انسانی غربی چیزی جز انباشت و تنقیح همین تجربیات وجودی و زیسته انسان غربی پس از رنسانس نیست . امروزه هم این سنت به شدت در غرب دنبال می شود. شاید دیده باشید کتابهای خاطرات نخبگان غربی به خصوص سیاستمداران که چند صباحی پس از اتمام دوره مسئولیتشان روانه بازار نشر می شوند و اتفاقا با استقبال مخاطبان مواجه می شوند. استقبال از کتابهای خاطرات استیو جابز، بوش، کلینتون و… از نمونه های بارز این سنت در یکی دوسال اخیر است. البته این امر به نخبگان محدود نمی شود و سنت تاریخ نویسی و تجربه نگاری به اشکال مختلف آماتوری و حرفه ای در غرب توسط اقشار مختلف دنبال می شود.
۴- البته وقتی از تاریخ صحبت می کنیم برخی گذشته خیلی دور را جزو تاریخ می دانند اما دیروز و هفته گذشته و سال گذشته نیز جزو تاریخ است. نکته دیگر اینکه هنگامی که از تاریخ نگاری صحبت می کنیم بیشتر تصویر تاریخ سیاسی یعنی تاریخ رفت و آمد دولت ها و انقلاب ها و وقوع جنگ ها و کشور گشایی ها به ذهن متبادر می شود ولی تاریخ نگاری و ثبت تجربیاتی که در جملات بالا به آن اشاره شد معنای وسیع تری دارد. در دهه های اخیر توجهات از تاریخِ صرفِ سیاسی به دیگر ابعاد زندگی اجتماعی جلب شده است و تاریخ فرهنگی و اجتماعی به یک سنت علمی قوی در غرب تبدیل شده است تا جایی که حتی به کتابهایی درباره تاریخِ فرهنگی "چنگال” و… بر می خوریم! نکته قابل توجه اینکه تاریخ فرهنگی و اجتماعی مردمی تر از تاریخ سیاسی است.
۵- تاریخ است که فرهنگ می سازد و فرهنگ است که هویت می دهد. بدون داشتن هویت تاریخی وضعیت اجتماعی مشوش و به اصطلاح "پیشامدی” خواهد شد. بدون انباشت تجربیات در هر حوزه، تجربیات بر روی دوش هم سوار نمی شوند تا در عرصه اجتماعی یک حرکت رو به جلو داشته باشیم. بدون تاریخ به جای حرکت در طول، در عرض خواهیم چرخید. از این جهت هر کدام از ما در هر کجایی که هستیم اعم از مدیر، کارمند، کارشناس و مشاور لازم است تجربیات خوب و بد خود را در هر عرصه ای ثبت و ضبط کنیم تا انباشت شود و مورد استفاده دیگران و آیندگان آن پست و مقام قرار گیرد. حتی فراتر از این باید تجربه افراد شاخصی را که خود فرصت یا دغدغه تاریخ نگاری و ثبت تجربیات خود را ندارند را نیز دریابیم و ثبت کنیم. این مساله فقط عرصه سیاست را در بر نمی گیرد بلکه نیاز به ثبت تجربیات و انباشت آن در همه حوزه های اجتماعی اعم از آموزشی، خیریه، تربیتی، اداری، اجرایی،هنری، تبلیغی و…داریم.نهضت تجربه نگاری را جدی بگیریم!
منبع: وبسایت علوم اجتماعی اسلامی