در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۶۷۸۰
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۸
همکاری این سه بر سر موضوعاتی مانند مصر، سوریه و بیت المقدس سخت به نظر می رسد. اما پرسش اینجاست که آیا در صورت عدم همکاری می توانند و شکست مذاکرات می توانند هزینه اش را تقبل کنند؟
روزگاری  درگیری های اسرائیل و فلسطین هر روز در صدر اخبار بود و ایالات متحده برای حفظ نفت و گاز در خاورمیانه می جنگید. آن زمان مشکلات سیاسی منطقه از الویت های مهم اقتصاد آمریکایی ها محسوب می شد. اما اکنون که چشم انداز استقلال انرژی به چشم می خورد،آیا خاورمیانه همچنان از همان میزان از اهمیت برخوردار است؟ظاهر امر حاکی از به خطرافتادن منافع آمریکا است. تقریبا سیزده سال پس از روزی که پیمان صلح کمپ دیوید با شکست مواجه شد، مذاکرات دوباره در واشنگتن از سر گرفته شد. با این حال تغییرات زیادی از سال 2000 تاکنون رخ داده است.

واردات ماهانه نفت خام و سایر فرآورده های نفتی از خلیج فارس، در آوریل سال 2001 به 96.7 میلیون بشکه رسید. امسال نیز بین 50 میلیون تا 60 میلیون بشکه در نوسان بوده است. امروز واردات گاز طبیعی از خاورمیانه نیز نسبت به سال 2000 کاهش یافته اما با توجه به واردات خط لوله گاز از کانادا به مراتب کم تر به چشم آمده است. آمریکا حتی از قطر و یمن واردات گاز طبیعی مایع داشته است (که البته در اصل این گاز از ترینیداد و توباگو می آید). و به طور کلی واردات گاز طبیعی از سال 2007 کاهش یافته است.

واردات نفت از خاورمیانه برای اتحادیه اروپا نیز به اندازه گذشته اهمیت ندارد. در سال 2001، حدود 25 درصد از واردات اتحادیه اروپا از خاورمیانه بود. سال گذشته، این عدد به 15 درصد کاهش یافت، روسیه و دیگر کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق به مراتب نفت بیشتری به اروپا عرض می کنند.

پس اکنون نفت خاورمیانه به کجا می رود؟ کشورهای شرق آسیا به آن وابسته هستند. برای مثال، چین حدود نیمی از نفت خام مورد نیاز خود در سال 2011 را از خاورمیانه تامین کرد. اما این رقم در مقابل ژاپن که 87 درصد از نفت خاورمیانه را وارد می کند، رقمی ناچیز است.

البته، نفت و گاز تنها دلایل نگران کننده اقتصادی در خاورمیانه نیستند. کانال سوئز مصر همچنان یک گذرگاه حیاتی بازرگانی بوده و ظرفیت آن بین سال های 2001 تا 2012 دو برابر شده است. البته بیشترین ترافیک مربوط به آمریکا- چه ورود و چه خروج- نبوده است. بزرگترین استفاده کنندگان شرکت های باربری آسیای جنوب شرقی، منطقه دریای سرخ و شمال اروپا بوده اند.

در کل، اتحادیه اروپا  در سال 2012 حدود 4.4 درصد از واردات کالاهای خود را از کشورهای حاشیه خلیج فارس انجام داده است. این رقم با محاسبه مصر، اسرائیل، اردن، لبنان، سوریه و ترکیه در مجموع به 8.3 درصد خواهد رسید. هر دو این سهم ها در سال های اخیر افزایش یافته است. در همین حال، تجارت چین نیز با خاورمیانه پیوسته در حال رشد است: واردات از این منطقه بین سال های 2007 تا 2011 سه برابر شده است.

تجارت بین ایالات متحده و خاورمیانه به مراتب کمتر است، اگرچه از زمان شکست در کمپ دیوید افزایش یافته است. با توجه به قراردادهای تجاری جدید، سهم ایالات متحده از واردات کالا و خدمات از این منطقه از 3 درصد در سال 2000 و 4.9 درصد در سال 2012 به حدود دو سوم افزایش یافته است. تنها مشکل این قرارداد ها- و در کل روابط تجاری با خاورمیانه- این است که اغلب به دلایل سیاسی اتخاذ شده است.

هرگز قرار نبود بحرین، اردن و عمان به مهم ترین شرکای تجاری ایالات متحده و موثرترین منابع واردات این کشور تبدیل شوند . کشورهای دیگر ممکن بود تحت قواعد تجاری مشابه، اجناسی با قیمت کمتر به آمریکا ارائه دهند. اما تقویت روابط اقتصادی در خاورمیانه مدت زمانیست که زیربنای اهداف استراتژیک است: حمایت  از اسرائیل، تلاش برای انزوای ایران و حفظ حضور نیروهای نظامی  در محل. در نتیجه اهمیت روابط اقتصادی آمریکا با خاورمیانه به شکلی ساختگی حفظ شده است.

با این حال، منافع اقتصادی آمریکا در خاورمیانه همچنان کم تر از آسیا و اروپاست. اما این به این معنا نیست که آمریکا تلاش سیاسی خود در منطقه را حداقل به شکلی علنی متوقف کند. جهان می توانست بار دیگر شاهد برگزاری همایش صلح اسرائیل و فلسطین توسط  رئیس جمهور آمریکا و وزیر امو خارجه این کشور باشد. در سازمان ملل، مقام های آمریکایی از ادامه قتل و خونریزی مداوم در سوریه می نالند. آمریکا در متوقف کردن برنامه هسته ای ایران پیشگام است و کاخ سفیدنشین ها در تلاش برای مهار ارتش افراطی مصر هستند.

اگر آخرین تلاش واشنگتن برای صلح اسرائیل و فلسطین باز هم بی ثمر به بن بست برسد، ممکن است سال ها طول بکشد تا رئیس جمهور آمریکا بار دیگر در خاورمیانه دست به چنین اقدامی بزند. جنگ و نا امیدی آنها را مستاصل کرده و وضعیت اقتصادی نیز شفاف نیست.  چین، ژاپن و اتحادیه اروپا می توانند برای پر کردن این خلاء ائتلاف جدیدی را برای برقراری صلح تشکیل دهند. همکاری این سه بر سر موضوعاتی مانند مصر، سوریه و بیت المقدس سخت به نظر می رسد. اما پرسش اینجاست که آیا در صورت عدم همکاری می توانند هزینه اش را تقبل کنند؟

به نقل از دیپلماسی ایرانی


برچسب ها: چین مذاکرات صلح
ارسال نظر