در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
تعداد نظرات: ۱ نظر
کد خبر: ۱۱۵۶۸۱۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۶:۳۳
یادداشت؛
نقش نفت در اقتصاد کشور بر هیچ کس پوشیده نیست. هر تاثیری که در حوزه‌ی صنعت نفت بوجود آید، فی‌نفسه برای اقتصاد و ناظرین اقتصادی نیز حائز اهمیت است.
درآمدهای نفتی، فی‌الواقع اصلی‌ترین متغیر بودجه‌ی بودجه‌های سالانه است. به غیر از درآمد‌های مالیاتی و سایر درآمدها، صرفا از محل درآمدهای نفتی است که تمامی مخارج دولت امکان ظهور و بروز پیدا می‌کنند.
به عبارت دیگر، تمامی فعل و انفعالات  صنعت نفت در کشور ما، لامحاله تاثیر شگرفی بر  سایر پدیده‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی کشور باقی می‌گذارد.

انتخابات ریاست‌جمهوری، نمایش دقیقی  از برگزیدن رویکردهای مورد نظر جامعه‌ی ما بوده و می‌تواند  نشانه‌ای از افق اندیشه‌ جامعه‌ ایرانی محسوب گردد. 
آن‌چه که به قاطعانه می‌توان ابراز داشت این‌که فصل‌مشترک تمامی گروه‌ها و گرایش‌های سیاسی و فرهنگی کشور؛ همانا «مطالبات ملی» است.
 
اغلب سیاست‌مداران و اندیشه‌گران ایرانی در حیطه‌ سیاست‌ورزی، بر مسایلی تکیه می‌ورزند که نقطه‌ اشتراک همه‌ آن ها، عموما در چرخش آگاهی‌ها و اطلاعات و همچنین تعالی و رشد و ترقی کشور و اعتلای جایگاه ایران در صحنه‌ جهانی است.
کارشناسان و کارکنان و علاقه‌مندان صنعت نفت نیز در استمرار برخورد کنشگرانه و حمایت از انتخابات و گفتمان مطالبه‌محور، بر این باورند تا نامزدهای ریاست‌جمهوری با اطلاع از دیدگاه‌های تجربه‌شده و معضلات پیش‌رو، فضای کنونی صنعت نفت را به سوی بهبود و اصلاح هدایت نمایند. 

اکنون می‌توان بر پایه‌ باور به توانمندی‌های قانونی رییس‌جمهور، امیدوار بود که  آینده‌ای مطلوب و شایسته برای همه‌ ایرانیان رقم بخورد. مسیر این «آینده» مسلکا از جایگاه صنعت نفت عبور می‌کند. از این رو  تمامی دلسوزان عرصه‌ صنعت نفت کشور (مشتمل بر کارشناسان، کارکنان؛ ناظرین، مدیران و  ...) انتظار دارند که رفتار نابخردانه‌ای که از جانب دولت قبلی با صنعت نفت شده است، در دولت جدید تا حدودی ترمیم گردد.

اگر قرار باشد که شمه‌ای از این رفتارها را  بیان کنیم، قلم‌ها می‌فرساید و توان‌ها تحلیل می‌رود. لزومی هم به این کار وجود ندارد – هرچند بیان آن‌چه که دولت نهم و دهم با کارشناسان نفتی کرد، نباید به هیچ روی فراموش شود و بلکه باید آن را به مصداق یک حرکت ناشیانه در راستای تهی‌سازی صنعت نفت از مدیران و کارشناسان باسابقه و دلسوز و درعوض؛ جایگزینی آن‌ها با نیروهای «باندی» و «حزبی» و  «غیرکارشناسی» در بوته‌ی نقد هوشیارانه قرار داد – 
وضعیت امروز صنعت نفت، حکایت خراب‌آبادی است که جای مانده است.

داستان آن به‌اصطلاح مدیری است که می‌خواستند او را بر منصب «وزارت» بنشانند و  هنگامی که از آن شخص سوال شد که آیا سابقه‌ای در اداره‌ی امور نفتی داشته‌اند یا خیر، اظهار داشت که «تجربه‌ی کار نفتی دارم و زمانی در پروژه‌ی احداث یک انبار نفت فعال بوده‌ام»!!.

آیا آن‌قدر قحط‌الرجال است که مشارکت در احداث یک انبار نفت (که اساسا یک فعالیت مهندسی و تدارکاتی است) می‌تواند مدرکی دال بر «آشنایی‌‌داشتن» با صنعت نفت باشد؟ اگر این طور باشد، پس یک راننده‌ نفت‌کش که روزانه چندین بار به انبار نفت مراجعه می‌کند هم می‌تواند خود را یک مطلع از امور نفتی قلمداد کند!

اکنون وقت مناسبی است که از سیاست‌گزاران کلان نفتی سوال کرد که تلاش در راستای افزایش ظرفیت تولید نفت‌خام با هدف حضور جدی‌تر در عرصه‌ها و بازارهای جهانی و بهره‌مندی کشور از مزایای درآمدهای نفتی به کجا رسیده است؟ 
این در حالی است که زمزمه‌هایی در باب تصویب تحریم‌های جدید با هدف «به صفر رساندن» تولید نفت ایران تا سال 2015  شنیده می‌شود.

باید در حال حاضر از این سیاست‌گزاران سوال کرد که توجه به الزمات تولید صیانتی و هدف‌مند و استفاده از فن‌آوریهای نوین در تولید از مخازن و حوزه‌های نفتی با هدف حفظ ذخایر برای دوره‌های بعدی بهره‌برداری، به چه سرانجامی رسیده است؟
آیا نباید از این تصمیم‌سازان پرطمطراق بازخواست کرد که  چه جایگاهی برای توجه به اولویت بهره‌برداری از مخازن مشترک در راستای حداکثر‌سازی بهره‌مندی از ذخایر نفتی مشترک قائل بوده‌اند؟

چه توجیهی برای این وجود دارد که بیش‌تر  از  تعداد 10 فاز  به صورت «نیمه‌تمام» و «زخمی» به حال خود رها شده که  تکلیف‌شان معلوم نیست و چالش‌های تامین مالی و سرمایه‌گذاری و بدهی‌های لجام‌گسیخته به پیمانکاران مربوطه ایجاد شده است (در حالی اگر بر یکی  دو فاز به صورت کامل تمرکز شده بود و امکانات ملی و صنعت نفت تجمیع می‌شد، شاید تاکنون گاز تولیدی آن به اقتصاد کشور عرضه شده بود و بعد فاز به فاز بصورت متوالی حرکت می‌شد)

همسایه‌ جنوبی و ریزاندام ما (یعنی قطر) به مرز تولید یک میلیارد بشکه  از حوزه‌ مشترک نفتی رسیده (صحبت از قراردادهایی است که تولید از این میدان را به مرز 700 هزار بشکه در روز برسانند) و ما هنوز حتی یک بشکه نفت ناقابل هم از این میدان برداشت نداشته‌ایم.

عفلت از میادین مشترک به اندازه‌ای است که حتی وزیر فعلی هم  ناچار به اذعان به آن شده و اظهار داشت که «دوست داشتم اگر شرایط عادی حاکم بود به توسعه میادین مشترک و پروژه های بزرگ نفتی سرعت می دادم .... اما سرعت توسعه شان آنطور نیست که مورد انتظار ما بود».

باید این سوال را مطرح کرد که منظو از «ما» در آن گزاره‌ بالا، دقیقا اشاره به چه کسانی است؟ چه «ما»هایی بوده‌اند که در حوزه‌ نفت تصمیم‌سازی کرده‌اند و اکنون انگشت حیرت و غفلت به دندان گرفته‌اند؟ 

چقدر از این «ما»ها، کارشناسان زبده‌ی نفتی بوده‌اند و چقدر از آن ها کارشناسان «تحمیلی» به نفت؟
همان‌گونه که ذکر شد، در این مجال قصد نداریم به مصداق روی آوریم؛ چرا که ناظرین نفتی خود به گستره‌ تخریب‌ها در صنعت نفت واقف‌اند.
اما آن چه که بیش‌تر از خود این تخریب‌ها اهمین دارد، همانا بازسازی و ترمیم آثار برجای‌مانده از آن‌ها است.
دولت نهم و دهم  رفتار توهین‌‌آمیز خود را با صنعت نفت، با یک شعاری جذاب آغاز کرد که نمونه‌ای از همان عوام‌فریبی‌ها بود. این‌که وعده ی برخورد با «مافیای نفتی» را  داد. مافیایی که حالا بعد از هشت سال مشخص شد که اساسا وجود خارجی نداشته و زاییده‌ خیال وهم‌آلود خود آنان است. 

کردار نابخردانه‌ی  دولتمردان با «نفتی‌ها» به‌گونه‌ای بود که حتی تاب تحمل وزیری برآمده از خود نفت را هم نداشت و  کرارا سعی نمود تا افرادی را  از خارج از  نفت، به آن مجموعه تزریق نماید. اما  این‌ها هیچ‌کدام  نتوانستند با  شبکه‌‌‌های مدیریتی اصیل نفتی، ارتباط لازم را برقرار سازند و به همین خاطر مچموعه‌ صنعت نفت، به طور مرتب دچار تعارضات داخلی شد.
 
بدین‌صورت که عمده‌ وقت و انرژی و منابع داخلی نفت، مصروف هم‌پوشانی و هماهنگ‌سازی این عده از تصمیم‌گیران «کار نا بلد» می‌گردید و  لامحاله پیشرفت‌های برنامه‌ریزی محقق نمی‌شد.
هرگاه راهبران صنعت نفت کشور، از  مجموعه کارشناسان داخلی تامین می‌شد، عمدتاً توفیق بیش‌تری نصیب صنعت نفت (و  اساساً کشور) می‌شده و البته حالت عکس هم برقرار بوده است. این بدان معنا است که مجموعه‌ی صنعت نفت کشور، تحمل هرگونه «تحمیل مدیریتی» را نداشته و نخواهد داشت. 

معلوم نیست که کارگزارن  دولتی به چه سبب، فکر می‌کرده‌اند که صنعت نفت کشور می‌تواند محل رحل اقامت مدیران خارج از نفت باشد؟ اساسا باید عنوان کرد که  مقوله‌ مدیریت در صنعت نفت، به هیچ روی محل «آزمون و خطا» و  یا «محل کارآموزی» نیست. 
دقت کنیم که وزیر محترم فعلی نفت (آقای رستم قاسمی) در یک اظهارنظر تامل‌انگیز، بیان کرد که از 100 نمره، به خودش «نمره‌ی زیر  50 » می‌دهد، اما به مجموعه‌ مدیران نفتی «نمره‌ی  60» می‌دهد.

آیا  ناظرین نفتی تا به این اندازه فراموش‌کار و  حمق مفروض شده‌اند؟ آیا مدیران و متخصصان و کارشناسان و کارگران و پیمانکارانی  که استخوان در نفت خرد کرده‌ و آجر به آجر این صنعت را با  ملات عرق و  خون دل رروی هم گذاشته‌اند، مستحق این  بی‌انصافی آشکار هستند که  چوب بی‌تدبیری مدیران تحمیلی را بخورند و این‌چنین مشمول تخفیف!! نشوند؟!!
البته جسارت وزیر نفت در معذرت‌خواهی از مردم و اعتراف به این‌که «از مردم ایران می خواهم ما را ببخشند چرا که نتوانستیم در هر مسوولیتی آنچنان که شایسته آنها است خدمت رسانی کنیم» قابل تقدیر است؛ اما هنوز گمان می‌کنم بسباری از کارکنان خدوم صنعت نفت، هنوز در مورد ضمیر «ما» در این گزاره‌ معذرت‌خواهی؛ کمی دچار تردید هستند. 

این «ما» دقیقاً اشاره به چه کسانی است؟

پوریا رحمانی 


ارسال نظر
نظرات بینندگان
ناشناس
France
۱۵ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۲
0
0
بنده بعنوان یک کارشناس ارشد نفت و گاز با بیش از بیستو سه سال سابقه و تجربه در صنعت نفت بجرات میگویم که صنعت نفت شخم زده شده توسط دولت قبل به اتهام واهی مافیای نفتی اکنون ویرانه ای بیش نیست و آمار تولید نفت گویای این ادعاست. و عمیقا اعتقاد دارم تنها شخصی که میتواند این ویرانه را آباد کند جناب آقای مهندس زنگنه میباشد و بس.البته اگر دشمنان قسم خورده نظام بگذارند.