دانشمندان علوم اجتماعی به ما متذکر می شوند که هنوز قدرت در اطراف ما وجود دارد. هیچکس نمی تواند از روابط قدرتی فرار کند، چرا که ما همه بر روی یکدیگر تاثیر می گذاریم. از آنجایی که متداول ترین تعریف قدرت، همانا تاثیرگذاری بر دیگران برای انجام کاری یا ممانعت از انجام آن می باشد، به این ترتیب و با این معنا قدرت حتی در روابط شخصی، در سطح خانوادگی، در میان مصرف کنندگان، در مجموعه رای دهندگان، در بین دوستان و در همه سطوح روابط اجتماعی قابل مشاهده است.
اینکه چرا ما نوع ویژه ای از محصول را خریداری می کنیم، از کاندیدای خاص در انتخابات ریاست جمهوری حمایت می کنیم، و رهبری یک کشور را در امر سیاست خارجی پذیرا می شویم، همه و همه ترجمان ابعاد و وجوه مختلف قدرت است. بنابراین قدرت به امری تبدیل می شود که جوانب گوناگونی را در بر می گیرد و به این ترتیب جای تعجب نیست که قدرت و مفهوم و معنای آن نیز به تدریج متحول می شود.
نحوه مطالعه بازیگران قدرت
این موضوع در مناظرات سیاسی امروزین منعکس شده است که نشان می دهد قدرت به همه اشکال و اندازه ها و سلیقه ها تجلی پیدا می کند، ایده آلیست ها با دیدگاه های مختلف راجع به طبیعت انسان می توانند تقویت کننده برداشت هایی از قدرت نرم باشند، اما واقعگرایان که نظام آنارشی را امری بدیهی در نظام بین الملل می دانند به سمت قدرت سخت و نظامی تمایل پیدا می کنند. اما در اینجا سوال های بنیادینی در مورد قدرت مطرح می شوند: چگونه باید به مطالعه قدرت پرداخت؟ آیا ما باید ساختارها را مورد مطالعه قرار دهیم یا بر روی آژانس ها تاکید نماییم؟ آیا قدرت یک احتمال است یا یک واقعیت عملی؟ باید به کدام بازیگران قدرتی توجه بیشتری نشان دهیم؟
باتوجه به گزینه های تئوریک و متدلوژیک افراد، قدرت به اشکال گوناگونی تعریف شده و مورد اندازه گیری و سنجش قرار می گیرد. مطالعه قدرت دارای معماهای معرفت شناختی نیز است، که باعث می شود به سمت یک عرصه فکری سوق پیدا کند، که در آنها نشان داده می شود، کدام نتایج نهایتا مسکوت باقی مانده و راجع به آنها تصمیم گیری نمی شود. به ویژه اعمال تصمیمات قابل مقایسه در باره میزان قدرت، یک منبع مشاجره و مناظره مهم محسوب می شود. چه کسانی بر روی چه اشخاصی دارای تاثیر هستند و چه کسانی دارای نفوذ بیشتری بر روی موضوعات حایز اهمیت هستند. ایجاد تمایز بین قدرت سخت و قدرت نرم امری پیچیده و چالش برانگیز است. قدرت اجتماعی مبتنی بر فرآیندها و سازو کارهای غیر متمرکز ساختاری و اجباری است. درحالی که قدرت نظامی امری قابل رویت، و مشهود است. قدرت اجتماعی عمدتا قابل مشاهده و رویت نیست و پیچیدگی های خاص خود را نیز دارا است.
چرایی پیروزی غرب در جنگ سرد
مطالعه دوران جنگ سرد، دیدگاه مناسبی را در خصوص تعاملات بین قدرت سخت و قدرت اجتماعی به وجود می آورد. به طور آشکار دنیای غرب این جنگ سرد را "برد " چرا که الگوی اجتماعی آن پابرجا باقی ماند. اما سوال این است که دنیای غرب چگونه در این جدال پیروز شد؟ ابزارهای پیروزی آن کدام بودند؟ آیا در رقابت و مسابقه تسلیحاتی و نظامی این چیرگی به دست آمد یا نه از طریق نهادینه کردن آزاد های دینی و سیاسی، که آمیخته شده بود با فراوانی اقتصادی و مصرف گرایی؟ دیکتاتور شوروی این سوال معروف را پرسیده بود که پاپ؟ مگر او چند گروهان در اختیار دارد؟ وی درصدد بود که بر روی همان مولفه های موجود در دیدگاه ریالیستی از قدرت تاکید کند دیدگاهی که دنیا را به مانند یک صحنه شطرنج می دید که نهایتا سرنوشت آن به وسیله قدرت نظامی نوشته می شد. اما پاپ ژان پل دوم شکست شیطان کمونیستی را نه در عرصه های نبرد نظامی بلکه در زیر چتر قدرت اجتماعی میسر می دید که با قدرت و اقتدار کلیسای کاتولیک روم به دست می آمد. همانطوری که گفته می شود، انقلابهای کمونیستی در اواخر دهه هشتاد کمتر در خصوص حق رای بلکه در خصوص حق خرید بود. این اندیشه نشان می دهد که در واقع هم قدرت سخت ریاست جمهوری پرزیدنت ریگان در طرح جنگ ستارگان و هم قدرت نرم اجتماعی لیبرال دمکراسی و نظام اقتصادی بازار آزاد دارای نقشهای موثری بودند.
نقش قدرت اجتماعی در معادلات بین الملل
قدرت اجتماعی به راحتی قابل دست یازیدن نیست و یا طوری باشد که به شکل عامدانه و مداوم مورد استفاده سیاستمداران قرار گیرد. درست بر خلاف قدرت سخت نمی توان قدرت اجتماعی را به شماره در آورد و یا آن را اندازه گیری کرد، به این ترتیب آسانتر رد می شود و یا سخت تر متجلی می گردد و به نمایش در می آید. قدرت اجتماعی قسمت مرکزی یا محوری از سیاست بین الملل امروز است اما پدیده ای چند بعدی و پیچیده می باشد که شایسته است تا به عنوان یک ویژگی جامع در طیف قدرت و نه یک جریان فرعی و حاشیه ای نسبت به قدرت سخت دیده شود.
قدرت نرم مشتق شده از جاذبه فرهنگ، ایده آل های سیاسی و سیاست های یک کشور است. قدرت نرم را باید یک دارایی بسیار مهم برای نفوذ بر روی دیگران تلقی کرد که در آن قدرت قهریه وجود ندارد که در آن جاذبه، حرف اصلی را می زند، که بالاتر از قانع سازی یا نفوذ است. به علاوه اگر اقدامات سیاست خارجی یک کشور در نگاه دیگران مشروع به نظر بیاید، قدرت نرم آن افزایش می یابد. قدرت اجتماعی را می توان به مثابه توانایی ایجاد استانداردها و خلق نرم ها و ارزش ها دانست که مشروع و مطلوب به نظر می رسند و در آن نیازی به پرداخت پول و اعمال زور و قهر نیست. مولفه های اصلی قدرت نرم بنابراین همانا جاذبه و اقناع سازی است، با این تصور که قدرت نرم عمدتا مبتنی بر منابع است، منابعی که می توانند مورد استفاده قرار گیرند و به کار گرفته شده و توسعه یابند. قدرت اجتماعی، از طرف دیگر به چارچوب سازی ها تاکید می کند، از نرم ها دفاع می نماید، دستورالعمل می سازد، و بر رسانه ها و ارتباطات انگشت می گذارد. به مانند قدرت نرم، قدرت اجتماعی به دنبال استفاده از قهر و زور نیست و به آن یک جاذبه اخلاقی ارایه می نماید و باز از لحاظ اخلاقی جایگاه والاتر و برتری را نسبت به قدرت سخت به آن می دهد. قدرت اجتماعی مبانی خود را فراسوی قلمرو، سرزمین منابع اقتصادی و خشونت می یابد. باید گفت که در قدرت اجتماعی از ابزارهای کلاسیک در قدرت سخت استفاده نمی شود، که عمدتا در دست مسئولین عرصه عمومی است. همانطوری که خواهیم دید عرصه بازی قدرت اجتماعی گسترده تر و متنوع تر از عرصه قدرت سخت است. از ابتدای دهه هفتاد میلادی بازیگران غیردولتی به طور متناوب از قدرت اجتماعی استفاده کرده اند و برای پیشبرد اهدافشان در عرصه عمومی بهره برده اند.
مشروعیت سازی و قدرت اجتماعی
در سیاست بین الملل معاصر مشروعیت یک روش قدرتمند برای مقبولیت بخشی به اقدامات سیاست خارجی است تا اینکه پشتیبانی برای آنها به وجودآید. مشروعیت می تواند از مناسک دینی مانند جنگهای صلیبی قرون وسطی و جهاد در میان اسلام گرایان امروزی به وجود آید و یا اینکه در قواعد بین المللی نهفته باشد، مانند منشور سازمان ملل متحد و یا قطعنامه های شورای امنیت. حال چه ایدئولوژی مارکسیسم- لنینیسم باشد یا لیبرال دمکراسی، همواره توجیه اخلاقی ابزاری برای " مشروعیت سازی " در خانه محسوب می شود. در واقع به همین دلیل است که چه امروزه در دیپلماسی عمومی استفاده از قدرت اجتماعی امر حایز اهمیتی است . آنچه که مشروع تلقی می شود و اینکه چه فرآیندی مشروعیت را خلق می کند در خلال زمان دچار تغییرات زیادی شده است. اما یک نکته ثابت باقی می ماند و آن اینکه: کسانی که تصمیم می گیرند چه چیزی مشروع است دارای قدرت اجتماعی هستند.
قدرت اجتماعی نشات گرفته از سرمایه اجتماعی
مشروعیت به روی رضایت و تعاون وهمکاری مبتنی است و نیازمند یک فهم مشترک از نرمها و ارزش هاست که محور نظام بین المللی می باشد. این موضوع نشان می دهد که قدرت اجتماعی نشات گرفته از سرمایه اجتماعی است که کمتر مبتنی بر سرمایه فیزیکی می باشد (مانند ماشین ها و بناها) و سرمایه انسانی. سرمایه اجتماعی می تواند به عنوان یک سری از نرم ها و ارزشها دیده شود که بین اعضای یک گروه تقسیم شده است و به آنها اجازه همکاری و تعاون و کمک را می دهد. چنین نرم هایی می تواند در برگیرنده صداقت و قابلیت اعتماد باشد. هر جامعه ای مبتنی بر سرمایه اجتماعی است که در آن هزینه ها و منافع نیز وجود دارد و پایه آن هویت مشترک و اعتقاد به آینده مشترک است.
اعتماد پایه سرمایه اجتماعی
بنابراین اعتماد و اساس اجتماع پایه های بنیادین سرمایه اجتماعی هستند. چه در سیاست داخلی و چه در روابط بین کشورها و سایر بازیگران بین الملل. سرمایه اجتماعی نه تنها امری حیاتی برای کسب یک اقتصاد موفق است بلکه پیش شرط موفقیت همه اشکال فعالیت برای گروه های مدنی و جامعه داخلی دمکراتیک است. البته، سرمایه اجتماعی را به سختی می توان اندازه گیری نمود ومورد سنجش قرار داد. برای فهم مشروعیت ارتباط بین سنت، فرهنگ و شاید حتی مذهب از یک طرف و نیاز به اجتماع و ارتباط از طرف دیگر است که آنها را به امور مهمی تبدیل میکند.
افزایش قدرت اجتماعی در سیاست خارجی دولت یازدهم
اولین شرط کامیابی دولت یازدهم در کسب قدرت اجتماعی در سیاست خارجی استفاده از نظرات کارشناسان و پژوهشگران برجسته است. تصمیم گزاران سیاست خارجی ایران برای کسب منافع ملی بیشتر باید از نظرات اینان بهره ببرند. در همین راستا، مشورت با انجمن های علمی دخیل مانند انجمن علمی ایرانی روابط بین الملل به عنوان منابع فکری، احزاب و کارگزاران جامعه مدنی به منظور استفاده از تجربه های نخبگان به عنوان سرمایه اجتماعی لازم می باشد. در این خصوص، باید صرفنظر از تفکرات جناحی از این نظرات استفاده کرد و ماحصل نظرات آنان را که به نظام جمهوری اسلامی ایران متعهد هستند، برای پیشبرد مذاکراتدر موضوعات مختلف به ویژه مذاکرات هسته ای با گروه پنج به اضافه یک بهره جست. استفاده از نظرات دانشگاهیان متخصص و صاحب نظر در عرصه نظام بین الملل و سیاست خارجی، دیپلمات های سابق و با تجربه و کارآمد، می تواند در زیر مجموعه یک اتاق فکر صورت پذیرد. چنین رویه ای می تواند راه را برای نیل به یک وفاق ملی در مذاکرات بین المللی ایران فراهم آورد و در نتیجه راه را برای چند دستگی و آشفتگی در ارایه یک نظر واحد از طرف جمهوری اسلامی ببندد.
لزوم تعدیل آرمانگرایی و واقع گرایی در دولت روحانی
ایران انقلاب اسلامی، با پافشاری و حمایتی که در مقابل نظام ناعادلانه جهانی داشته و به واسطه پایمردی و مساعی جمیله که در حمایت از جنبش های آزادیبخش از خود بروز داده است، توانسته که سرمایه اجتماعی مقبولی را برای خود در عرصه نظام بین الملل به ویژه در میان کشورهای جنوب و تعداد زیادی از کشورهای اسلامی فراهم آورد که از نمونه های بارز آن حمایت از فلسطین و جنبش حزب الله لبنان است. اما همین فعالیت ایران علیه نظم مستقر در سیاست بین الملل باعث شد تا عمده کشورهای غربی، به ویژه ایالات متحده آمریکا راه را برای ایجاد تبلیغات منفی علیه ایران گشوده است. حال شایسته است تا دولت یازدهم با تجمیع بین آرمانگرایی و واقع گرایی به سمت تعدیل حرکت کند و تلاش کند تا جو خصومت علیه ایران را با تنش زدایی کاهش دهد. بنا بر این باید که با حفظ تدبیر و کرامت خود، راه برای مذاکرات مستقیم با کشورهای غربی، حتی ایالات متحده آمریکا گشوده شود. ارایه یک چهره معتدل از ایران می تواند سرمایه قدرت اجتماعی آن را در نظام بین الملل افزایش دهد. مذاکرات هدفمند، بدون تحمیل و فشار و زور، برای نیل به کم کردن سطح تنش علیه ایران، تقلیل سطح بی اعتمادی موجود و لغو نهایی تحریمهای اقتصادی و مالی طراحی و مدیریت شود.
تلاش کنوانسیونی ایران علیه تروریسم
برای تقویت سرمایه اجتماعیمان در نظام بین الملل، ایران باید به سمت نرم آفرینی و تقویت رژیم های بین المللی حرکت کند. به عنوان نمونه، یکی از آنها همکاری ایران در زمینه تلاش های کنوانسیونی علیه تروریسم بین المللی است. ایران که خود یکی از قربانیان برجسته در خصوص تروریسم است خوب می تواند در خلق رژیم های بین المللی مربوط حرکت کند. این در حالی است که می توانیم با دنیای غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا در زمینه عراق، افغانستان، سوریه، مبارزه با قاچاق مواد مخدر، پناهندگان و حل مشکلات جهان اسلام حرکت نماییم.
یکی از راه های افزایش سرمایه قدرت اجتماعی ما در سطح نظام بین الملل، ارایه چهره ای معتدل از روابط همه جانبه با همه کشورهای جهان و قدرت های جهانی است. به عبارت دیگر به همان میزان که مناسبات ایران با روسیه و چین حایز اهمیت بوده و هست، مناسبات ایران با غرب به ویژه اروپا نیز باید با اهمیت دیده شود و برای گسترش آن باید با تدبیر و حکمت و حفظ سیادت ایران قدم برداشت. سیاست خارجی دولت یازدهم باید در نظر داشته باشد که گسترش نامتوازن روابط با بلوک شرق بدون امعان نظر به رابطه تعاملی و گسترش روابط با دنیای غرب، تهدیدی جدی علیه منافع ملی کشور ما محسوب می شود. به این ترتیب در عین گسترش روابط با کشورهایی مانند هند، برزیل، روسیه، چین و آفریقای جنوبی، دولت یازدهم باید به تنش زدایی و عادی نمودن روابط با دنیای غرب اقدام نماید، به نحوی که اروپا به یک شریک تجاری قدرتمند با ایران تبدیل شود. در همین حال به سمت تعامل مثبت در سطح منطقه ای و ارتقای همکاری های منطقه ای و جهانی اقدام نماید. از فضای مثبت ایجاد شده بعد از انتخاب آقای روحانی به عنوان رییس جمهور جدید ایران باید کمال بهره را برد، به نحوی که روابط با جامعه بین المللی گسترش یابد، تنش ها را کاهش داد و نسبت به اعتماد سازی در خصوص پرونده هسته ای ایران اقدام کرد تا طرف مقابل نیز وادار شود نسبت به ما معتدل شود و دست از مواضع خصمانه خود بردارد.
تقویت قدرت اجتماعی در سیاست خارجی ایران نیازمند اجتناب از شعارزدگی، افراطی گری و حاشیه سازی است. هر کسی که به دنبال کسب جایگاه اجتماعی است، لازم است که دارای زبان گفتمانی ایجابی باشد و دقیقا در سیاست خارجی نیز همین گونه است، گفتمان نوین در سیاست خارجی دولت یازدهم، باید که به دنبال همین رویکرد باشد. زبان دیپلماتیک باید که محیط روابط بین الملل را مورد شناسایی قرار دهد و به سمت ایجاد جوی مثبت در نظام بین الملل حرکت کند و از هر گونه ادبیات غیر پروتکلی و عاری از عرف و نزاکت دیپلماتیک اجتناب نماید و در عین حال به سمت زبان دیپلماتیک پروتکلی و میانه رو و مدبرانه و خردمندانه حرکت نماید. در غیر این صورت هر گونه زبان غیر دیپلماتیک، مبتنی بر شعارگرایی، تخیل گرایی، و غیر منطقی آسیبی جدی بر منزلت و جایگاه قدرت اجتماعی ایران وارد خواهد کرد. نباید با ارایه شعارهای تند سبب شد که ایران به عنوان محور تهدید ناامنی در منطقه معرفی شود، و از هر گونه رویکرد دشمن ساز در منطقه و سطح بین الملل اجتناب نمود. باید با استفاده از آموزش و ارایه راهکارهای آکادمیک توسط اساتید روابط بین الملل، به سمت ایجاد زبان دیپلماتیک منطقی و تعامل گرا با هدف ارتقای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران حرکت کرد.
سیاست های کلی نظام مبتنی بر آرمان های انقلاب اسلامی، و سیاست های کلی کشور ناشی از سند چشم انداز بیست ساله، اصول بنیادین سیاست خارجی ایران مانند حفظ استقلال و تمامیت ارضی، نفی نظام سلطه، حمایت از جهان اسلام و پشتیبانی از روند همگرایی در آن، مقابله با سیاستهای تبعیض آمیز رژیم صهیونیستی، پشتیبانی از آرمان فلسطین و حزب الله لبنان، تاکید بر ارتقای فنآوری صلح آمیز هسته ای تشکیل دهنده عناصر قدرت اجتماعی ایران است. حفظ و ارتقای این قدرت اجتماعی مستلزم مهندسی آگاهانه و مدبرانه دولت یازدهم است که می تواند بازیگری مثبت ایران را در جهان خارج و تغییر و تحول در رویکرد جامعه بین الملل به جمهوری اسلامی ایران و شکوفایی و بالندگی سیاست خارجی کشور را فراهم آورد.