هفده مرداد / روزی برای خبرنگاران
1- امروز، روز خبرنگار است، مثل دیروز، مثل همیشههایی كه دكهها خمیازه میكشند.
ـ نه كلمات، نه سطرها و متنها، این روزنامهنگاران هستند كه بند آویخته لب كلاه دكههای روزنامهفروشیها هستند. نه خبرها و نه تیترها، این روزنامهنگاران هستند كه پیشپاافتاده در پیادهرو دكههای بیخبر هستند.
2 -بدترین انتظار، انتظاركشیدن كسی است كه قرار نیست بیاید.
- تیراژ روزنامهها ناچیز است. تیراژ هفتهنامهها و ماهنامهها در سرازیری پیش میرود. چرا؟ چون روزنامهها بیخبر از خبرها هستند. روزنامهها مولد خبر نیستند یا نمیتوانند باشند. پس كسی منتظر آمدنشان نیست. كار روزنامهنویس، مهندسی افكارعمومی در مناسبات درونوضعی و قانونی برای دستیابی به حقوق شهروندی است.
اما و اگر روزنامهنگار نتواند یا نتواند که بتواند خبر از خبرها بدهد و تحلیل از خبرها بدهد، آنوقت هیچكس منتظرش نیست. گرچه خودش بهناچار بر این باور است كسی منتظر اوست.
منبع: شرق
3- امیدوارترین مردمان روی زمین، روزنامهنگاران ناامید هستند.
ـ وقتی اجتماعی از مردمان ناشاد، نگران و تنها در رقابتی ویرانگر سعی میكنند روز را به سر شب و ته شب بدوزند قطعا بهجز كشتن وقت، كاری از پیش نمیبرند؟ آیا روزنامهنگار وقتنگهدار است؟ نه، وظیفه او هشدار درباره كیفیت گذر عمر مردمان ناشاد است.
بنابراین اگر روزنامهنگار به هر دلیلی راه خطا برود، یعنی عمر را به بطالت بگذراند، قاعدتا موجب استمرار اختلال در ارگانهای اجتماعی و نحوه كارگزاری دولت میشود و این یعنی؛ ضدارزشها، ارزش پیدا میكنند.
4- باشكوهترین لحظه، آمدن توست كه مرا از دكه با خود میبری.
ـ اجازه دهیم، خواهش میكنم اجازه دهیم، روزنامهها خواندنی باشند، فیلمها دیدنی باشند. كتابها ماندنی باشند و شعرها، سرود باشند. من از آقایان و خانمهای ارجمند انتظار دارم، سایه خود را از دكههای روزنامهفروشی دریغ نكنند، روزنامه و مجله برگیرند، چون ما هم مثل شما امیدواریم. بهزاد عبدی شاعر گفته است:
دستهایت را دور گردنم حلقه كن
كه اینبار روزنامهها
دارند به عكس من و تو فكر میكنند.