مصر و بحران بین انقلاب و انقلاب- کودتای اخیر که منجر به برکناری مبارک و مرسی و ایجاد نوعی حکومت نظامی و به تبع آن کشتار وسیعی شد، کانون توجه کارشناسان بین المللی شده است. بیش از یک سال است که اخوان المسلمین وجهه تاثیرگذاری خود را در کشورهای انقلابی تونس و لیبی و مصر به نمایش گذاشته است. در کنار عوامل داخلی و جدال اخوان المسلمین و نیروهای سکولار در داخل مصر، نباید از نظر دور داشت که خارجی ها در تحولات اخیر مصر هم نقش داشته اند و هم سود. از این منظر حمید رضا غریب رضا طی یادداشتی در دبا به تحولات اخیر مصر از منظر داخلی و خارجی پرداخته است که این یادداشت در گروه راهبرد خبرگزاری دانا منتشر می شود:
رای تحولی که در مصر اتفاق افتاد میتوان چند ریشه در نظر گرفت؛ سیاست آمریکا این بود که پس از انقلابهای منطقه، جریانهای اسلامگرا مسیر صحیحی که همان تقابل با منافع آمریکا در منطقه است را طی نکنند. آمریکا به دنبال این بود که جریان اسلامگرا و جریان غیر اسلامگرا که معارض با آمریکا هستند در نقشهای از پیش تعیین شده بازی کنند و نتیجه آن به ضرر جریان آمریکا نشود.
پروژه آمریکا این بود که گروههای اسلامی مثل اخوان المسلمین با چراغ سبز آمریکا در کشورهای اسلامی مانند مصر و تونس به قدرت برسند. لذا میبینید که مسوولان آمریکایی پیش از انتخابات با مرسی و رهبران اخوان المسلمین دیدار میکنند.
اینها تلاش داشتند یک اسلام محافظهکار مانند نهضت آزادی اول انقلاب خودمان در دولت موقت آنجا بر روی کار بیاید و در مسیر سیاستهای آمریکا حرکت کند و نهتنها برایشان ایجاد خطر نکند، بلکه به آنها کمک کند تا در انتخابات پیروز شوند و بر روی کار بیایند، پس از انتخابات هم بحرانهای متعدد و پیاپی سیاسی و فرهنگی و به خصوص اقتصادی ایجاد کند و نارضایتی مردم را افزایش دهد و ناکارآمدی پروژههای اسلامی را نشان دهد. در حقیقت شعار اخوان المسلمین این بود که «الإسلام هو الحلّ»، یعنی اسلام راه حل بحرانهای ماست. هدف آمریکاییها شکست این شعار بود تا بعد از شکست اخوان، گروه اسلامگرای معتدل دیگری به فکر ادامه این مسیر و جایگزین شدن برای اخوان نباشد.
آمریکاییها در نهایت برای آنها بحرانسازیهای متعددی کردند و پس از گذشت یک سال، ناکارآمدی اخوان را نشان دادند. سپس بحث کنارگذاری اخوان از طریق ارتش مطرح شد. در حقیقت آمریکا ابتدا از اینها بهرهبرداری کرد و سپس با استفاده از یک عنصر آمریکاییتر و نزدیکتر به آمریکا یعنی ارتش، آنها را کنار گذاشت.
ارتش مصر، بازوی قدرت آمریکا
ارتش مصر از زمان پیمان صلح تا امروز با کمک بودجه آمریکا اداره میشود. این یعنی ارتش مصر، تربیت شده تا خطری برای رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه وجود نداشته نباشد؛ چون مصر در همسایگی رژیم صهیونیستی است و همیشه به عنوان یک خطر مطرح بوده است و یک دوره جنگ با رژیم غاصب اسرائیل را نیز در دوره جمال عبد الناصر گذرانده است. آمریکا نمیخواهد دوباره این تجربه تکرار شود، مخصوصا در مصری که جوانان نسل جدیدش روحیه ضد آمریکایی دارند. آمریکاییها سعی میکنند شرایط موجود را مدیریت و از فضای ضد آمریکایی مصر، حداکثر استفاده را بکنند. ارتش مصر که کاملا آمریکایی است، به عنوان یک عنصر ضد آمریکایی در مصر مطرح می شود و با این کار، احساسات ضد آمریکایی مردم، معکوس میشود. به تعبیر دیگر، همان کاری که آمریکا با استفاده از القاعده در قالب یک حرکت و جنبش نظامی غیر رسمی و غیر حکومتی انجام داده بود، این بار در داخل ساختار قدرت انجام شد. آمریکا عنصری را به عنوان یک عنصر ضد آمریکایی یعنی ارتش را به گونهای مطرح میکند تا احساسات و عواطف ضد آمریکایی مردم، آن طور که آمریکا میخواهد مدیریت شود.
در حال حاضر رسانههای مورد حمایت آمریکا اخوان المسلمین را به عنوان یک جنبش تروریستی و محور شرارت در مصر معرفی کردهاند و ارتش مصر را به عنوان یک منجی که توانسته است اخوان المسلمین را کنار بگذارد و به این طریق، ریشه مشکلات و بحرانها معرفی شده است. بستر ایجاد چنین فضایی، اشتباهات راهبردی اخوان المسلمین بود که این فرصت را در اختیار جریانی مثل ارتش گذاشت تا روی کار بیایند و از اعتراضات واقعی مردم و اشتباهات اخوان المسلمین سوء استفاده کنند.
عوامل شکست اخوان
اخوان المسلمین در داخل و خارج مصر، اشتباهات زیادی داشت. جریانهای سهگانهای باعث این موج انقلابی علیه اخوان المسلمین شد و عدهای بر موج اعتراضات مردمی علیه مرسی سوار شدند و خواستار عزل او شدند. نمیتوان گفت همه اینها کار آمریکا بوده؛ چون مردم بودند که علیه مرسی اعتراض داشتند، همان طور که علیه حسنی مبارک انقلاب کرده بودند. ولی این سوال این است که چه کسی مردم را پس از شورشهای خیابانی جهتدهی و از حضورشان سو استفاده میکند.
سه گروه بودند. یکی از گروهها بازماندگان رژیم سابق است که امروز با آزاد شدن حسنی مبارک، دوباره در حال رسیدن به قدرت است. اخوان المسلمین با همه اشکالاتی که داشتند، در دوره قدرتشان حسنی مبارک آزاد نشد! ولی امروز با گذشت حدود یک ماه از سقوط مرسی و روی کار آمدن حکومت موقت ارتش، این اتفاق افتاد. گروه دوم، افراد غربزدهاند که با غرب در ارتباط بوده و میخواستند در این فضا اهداف غرب را تحقق دهند. گروه سوم نیز ارتش مصر است که ساختاری کاملا آمریکایی دارد و شیوه آموزش نیروها و سیاستگذاریهایش کاملا آمریکایی است و هدفش تامین امنیت رژیم صهیونیستی در منطقه است.
مرسی و حکومت اخوان المسلمین چند دسته اشتباه داشتند؛ یکی در داخل کشور بود که نیروهای انقلابی همراه اخوان را که علیه حسنی مبارک بودند، به اندازه کافی در بازی قدرت راه ندادند و نوعی انحصارطلبی در اخوان المسلمین ایجاد شد که باعث اعتراض زیاد گروههای طرفدار جمال عبدالناصر و گروههای جوانان انقلابی شد که همراه انقلابیون بودند. این گروهها از این فضای انحصارطلبانه زده شدند، حتی در نوشتن قانون اساسی، بیشترین قدرت در اختیار اخوان المسلمین است و مرسی به نوعی انقلابیون را در فضای داخل راه نداد.
نکته دوم، بحرانهای اقتصادی و سیاسی است که یکی پس از دیگری ایجاد شد. آمریکا هم در این بحرانها دخیل بود و بهویژه نقش بسیار مهمی در مشکلات اقتصادی مصر داشت. نهایتا اعتراضاتی در دوران آقای مرسی پیش آمد که به کشتار بعضی از جوانان معترض در میدانها انجامید.
نکته سوم تساهلی بود که انقلابیون در در مقابل نیروهای سابق داشتند. همین باعث شد که آنها باقی بمانند و دوباره قدرت پیدا کنند. بعضی از نیروهای باقیمانده رژیم سابق در دوران مرسی در دادگاهها حکم برائت گرفتند در حالی که باید محکمتر با آنها برخورد میشد. مشکل اساسی این بود که حکومت به طور کامل پاکسازی نشده بود و مرسی قدرت لازم برای این کار را نداشت و مثلا زمانی که دادستان را عوض کرد، آن قدر به او فشار آوردند که مجبور شد دادستان را به جایگاه خود برگرداند. این یعنی که مرسی توانایی پاکسازی رژیم سابق را نداشت. در نتیجه بازگشت دادستان، بعضی از شخصیتهای رژیم سابق برائت گرفتند و مسیر انقلاب مصر، تا اینجا که گفته شد ادامه پیدا کرد.
مهمترین اشکال، سیاست بینالمللی
مهمترین اشکالات دوران اخوان المسلمین در سطح بین الملل بود؛ چون بر طبق منافع آمریکا حرکت کردند، نه در سطح مقاومت. شما میبینید که اینها به سوریه نیرو فرستادند و علیه حکومت مقاومت یعنی بشار اسد جنگیدند. حتی عربستان که مادر این وهابیهای تروریست است و آنها را پشتیبانی میکند، سفارت سوریه را در کشور خودش تعطیل نکرد ولی حکومت مرسی، سفارت سوریه در قاهره را تعطیل کرد. علیه حزب الله هم صحبت کرد.
به وهابیها و عربستانیها نیز میدان میدادند و دست سلفیها را باز گذاشته بودند و نتیجهاش جنایاتی شد که در مصر اتفاق افتاد. این امتیازی بود که حکومت مرسی به سلفیها داد تا یک مقدار فشار عربستان بر روی آنها کمتر شود.
به هرحال اشتباهاتی که اینها در سطح منطقه داشتند کم و قابل چشمپوشی نبود. این اشتباهات روی هم جمع شد و نارضایتی مردم را ایجاد کرد و حضور میلیونی مردمی علیه حکومت اخوان المسلمین اتفاق افتاد. میلیونها امضا علیهشان جمع شد و به گفته خودشان بین ۲۲ تا ۳۰ میلیون برگه به همراه شماره ملی افراد پر شد برای اینکه اشتباه یا انکار نشود.
در نقطه مقابل این جریانهای سهگانه، افرادی از این جریان بهرهبرداری و سو استفاده کردند. آقای قرضاوی، فتوا میدهد که هر کس بتواند برای جنگ به مصر بیاید و در کنار نیروهای اخوان المسلمین بجنگد، بر او واجب است.
پروژه سوریه شکست خورده است و غرب تلاش میکند آتش سوریه را به کشورهای دیگر منتقل کند. برای متشنج کردن عراق تلاش کردند ولی به نتیجه نرسیدند. تلاش کردند در سوریه درگیریهایی ایجاد کنند که آن درگیریها علیه پروژه آمریکا مدیریت شد و به نتیجه نرسیدند. در حال حاضر هم این بستر را در مصر ایجاد کردهاند. اینکه مقام معظم رهبری تاکید میکنند که ما به شدت نگرانیم و باید عقلا و حکمای مصر از آنچه در سوریه اتفاق افتاده است عبرت بگیرند، به همین معناست که این پروژه در حال حرکت و پیشروی به همان سمت است.
مهمترین خطر پیشرو
متاسفانه ارتش، کشتار بسیاری در اخوان المسلمین انجام داد. اخوان المسلمین با همه اشتباهاتی که داشتند، می توانستند آن بحران را با حکمت و عقلانیت جمعبندی کرده و برای حل آن نیز راهحلها و اقداماتی از طرف گروههای مختلف پیشنهاد شده بود ولی متاسفانه نه ارتش نه اخوان المسلمین زیر بار نرفتند و لجبازی دوسویه به اینجا کشیده شد که این همه خونریزیهای بیدلیل در مصر اتفاق بیفتد. اگر اخوان المسلمین اسلحه به دست بگیرد و وارد یک جنگ داخلی شود، کنترل این وضعیت، بسیار دشوار خواهد شد و مصر سالیان سال روی صلح و آرامش را نخواهد دید. این خطری است که ایران دربارهاش هشدار میدهد و نسبت به آن آگاهیبخشی میکند.