در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۷۹۴۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۰
به مناسبت سالروز فوت دکتر حسابی مطرح شد:
دوازدهم شهریور ماه مصادف است با بیست و یکمین سالروز خاموشی پدر فیزیک نوین ایران؛ پروفسور محمود حسابی. بزرگ مردی که صرف نظر از خدمات و دستاوردهای علمی و فرهنگی اش، عشق به ایران و سربلندی میهن، سرلوحه زندگی و فعالیت هایش بود.
به همین مناسبت، خبرنگار گروه دانش خبرگزاری دانا (دانا خبر) گفتگویی با ایرج حسابی (فرزند و مدیر بنیاد پروفسور حسابی) و جمشید قسیمی (مدیر پژوهش این بنیاد) انجام داده است که در ادامه می آید.
  
پروفسور حسابی در کشور ما یک شخصیت کاملا شناخته شده است و جایگاه علمی ایشان بر کسی پوشیده نیست. اما فکر می کنم برای همه جالب باشد که بدانند جایگاه پروفسور در سطح جهان تا چه اندازه شناخته شده و نگاه محافل علمی و دانشگاهی بین المللی به ایشان چگونه است؟

حسابی: من به چند نکته اشاره می کنم تا بحث روشن شود. بعد از جنگ جهانی دوم از آقای دکتر دعوت شد که برای کنفرانس یکصدمین سالروز تولد نیوتن به لندن بروند. وقتی شما لیست اسامی دعوت شدگان را نگاه می کنید، می بینید که در این لیست محدود که در آن چهره های برجسته علمی دنیا حضور دارند، نام دکتر حسابی هم هست. در همان زمان در روزنامه ها نوشتند که آقای دکتر حسابی برای این کنفرانس می آید و از این سه دانشگاه هم بازدید می کند. اگر فیزیکدانان می خواهند با ایشان دیدار کنند و یا سوالی را از ایشان بپرسند، در فلان تاریخ در این دانشگاه ها حضور یابند. این گویای جایگاه و مرتبه علمی آقای دکتر است.
 

یک مورد دیگر عرض کنم. عکسی هست مربوط به اولین کنفرانس حفظ لایه ازن در دانشگاه آکسفورد. آنجا حدود 40 – 50 نفر از معروفترین اساتید فیزیک دنیا را دعوت کردند ، فقط جلوی اسم 14 نفر نوشتند پروفسور، بقیه را نوشتند دکتر. اسم ایشان هم با لقب پروفسور ذکر شده.
این ها را که کنار هم بگذاریم مشخص می شود که چطور یک نفر به این جایگاه می رسد.
 
دانشجویان ایشان تعریف می کردند وقتی آقای دکتر در کلاس را باز می کرد ما می فهمیدیم که ساعت درست هشت است نه یک ثانیه کم نه یک ثانیه زیاد اما همین آدم سر کلاس ساعتش از کار می افتاد، به جای اینکه کلاس را ساعت 12 تعطیل کند تا ساعت 2 بعدازظهر ما را نگه می داشت.

کمی درباره فعالیت های بنیاد توضیح بفرمایید. تاکنون چه فعالیت هایی برای آشنایی مردم و به ویژه جوانان با شخصیت و دستاوردهای علمی پروفسور حسابی انجام شده است.

قسیمی: بنیاد پروفسورحسابی با این نام از سال 1375 آغاز به کار کرد و قبل از آن با نام دفتر پروفسور حسابی فعالیت می کرد. پروفسور حسابی به دلیل ویژگی های اخلاقی که داشتند کمتر اهل نمایش و خودنمایی بودند. خیلی دوست نداشتند کارها و مدارکشان منتشر شود و تا زمان حیات ترجیح می دادند فعالیت های پژوهشی و فرهنگی دفتر زیر نظر خودشان انجام شود. بعد از سال 75 این مجموعه تحت قالب بنیاد پروفسور حسابی با چند زیر مجموعه فعالیتش را ادامه داد.. در بنیاد، فعالیت ها بسیار گسترده است آن هم به دلیل ابعاد شخصیتی و فعالیت های پروفسور حسابی. معمولا ایشان را به عنوان فیزیکدان می شناسند اما وقتی وارد فعالیت ها و علایقشان می شویم می بینیم که تنها به فیزیک محدود نمی شود. درست است که ایشان به فیزیک علاقه خاصی داشتند و فیزیک محور اصلی فعالیت هاشان بوده ولی در حوزه های دیگر هم فعال بودند که از جمله آن می توان تاسیس مراکز آموزشی و پژوهشی برای اولین بار در ایران، تاسیس دانشگاه مثل مرکز انرژی اتمی، سازمان هواشناسی و... یا در حوزه ادبیات و واژه گزینی را نام برد.

گویا ایشان به حافظ ارادت ویژه ای داشت!

حسابی: بله درست است. علتش بر می گردد به مادر آقای دکتر. در اثر تعلیمات مادر، آقای دکتر در 9 سالگی قرآن را حفظ شدند. در 11 سالگی حافظ را حفظ کردند. بد نیست به این نکته اشاره کنم که آقای دکتر به مدت 40 سال یک کاری روی حافظ انجام دادند که به قدری این کار دقیق است که باید ببینید و دلتان برود. انسان می ماند که یک فرد فیزیکدان تا چه اندازه عاشق ادبیات بود. من دیدم آقای دکتر حافظ را می خوانند یک بیت را حذف می کنند یک بیت را جا به جا می کنند یک غزل را حذف می کنند. وقتی علت را پرسیدم گفتند تمام غزلیات حافظ یک کلید دارد وقتی آدم عاشقش شد آن کلید دستش می آید. حافظ ابتدا یک مشکل اجتماعی را بیان می کند بعد خطراتش را می گوید بعد راه حلش را می گوید بعد امید می دهد بعد خداحافظی می کند.

به نظر می رسد آقای دکتر گرایشات عرفانی هم داشتند.

حسابی: به شدت. آقای دکتر تعریف می کردند شب ها که به خانه می آمدیم و مادرمان می دیدند که به اندازه کافی نان خشک در کیسه هایمان نیست و باید سر گرسنه بر بالش بگذاریم، برایمان نی می زدند تا فراموش کنیم. می گفتند بچه ها! صدای نی، صدای ناله کویر ایران است، صدای خالی بودن ایران است. این مادر با این صدای نی این بچه ها را در هزار کیلومتر دور از ایران با عشق به ایران آشنا می کرد. این را داشته باشید. آقای دکتر وقتی به ایران آمدند دو بار در کویر لوت گم شدند. آدم وقتی یک جا گم می شود دیگر به آنجا برنمی گردد مگر اینکه عاشق آن باشد.
 

قسیمی: از دیگر فعالیت های ایشان تاسیس فرهنگستان زبان فارسی در سال 1307 است که آقای دکتر از موسسان آن بودند و در زمینه واژه گزینی و معادل یابی همکاری می کردند. بسیاری از واژه هایی که وارد دانشگاه ها و مراکز آموزشی شد کار ایشان بود. نمونه های شاخصش واژه هایی چون «دانشگاه»، «دانشکده»، «دماسنج» و... است.

و گویا بسیاری از واژه های نظامی هم توسط ایشان پیشنهاد شد.

قسیمی: بله همینطور است. مثلا واژه «پدافند»، «تک» و «پاتک». نمونه ای که برای خود من بسیار جالب است معادل سازی برای واژه program  است که ایشان واژه «برنامه» را ابداع کردند. این کلمه در حدود سال 1311 – 1312 وارد زبان فارسی شد و پیش از آن از همان واژه انگلیسی استفاده می شد.

اشاره کردید که بنیاد پروفسور حسابی چندین زیرمجموعه دارد. در این باره توضیح دهید.

قسیمی: فعالیت های بنیاد بسیار متنوع است. بنیاد سه زیر مجموعه دارد: اول بخش فرهنگی است که چاپ و انتشار کتاب، خاطرات، دست نوشته های آقای دکتر، برگزاری مراسم، شرکت در کنفرانس ها، دسته بندی اسناد و مدارک و مکاتباتی که از ایشان بر جای مانده و... از جمله فعالیت های این بخش است. بخش پژوهشی و پژوهشی صنعتی که وظیفه آن کار در حوزه های مختلف علمی و صنعتی است که مشخص ترینش فیزیک و فیزیک ذرات بنیادی  و همینطور نظریه «گستردگی ذرات تا بی نهایت» آقای دکتر هست. که این نظریه یک نظریه خاص و پیچیده در فیزیک هست. در حال حاضر ما در حال کار روی این نظریه هستیم تا بتوانیم حیطه های آن را گسترده تر کنیم و بهره برداری علمی و صنعتی از آن صورت دهیم. در حوزه های دیگر فیزیک از جمله مکانیک، ترمودینامیک و... هم پروژه هایی در دست انجام داریم. در حوزه سیستم های هوشمند و الکترونیک، سیستم های هیدرودینامیک مثل پمپ ها، ماشین های کشاورزی و دامداری و... هم پژوهش هایی صورت داده ایم.

آیا اینها به خط تولید هم رسیده است؟

حسابی: بله! باید بیایید و ببینید. کوره ریختگری آن در زیرزمین منزل آقای دکتر 25 متر زیر زمین است.

قسیمی: بخش سوم بخش محیط زیست است. پروژه های زیست محیطی، جمع شدن NGO های فعال در زمینه محیط زیست و ... هم از فعالیت های این بخش است. در کنار این یک سری فعالیت های جانبی مثل برگزاری مراسم انجمن های مختلف هم داریم.

هزینه های بنیاد چطور تامین می شود؟

حسابی: آقای دکتر برای تاسیس این بنیاد تنها دارایی خود را که خانه اش بود گرو بانک گذاشت و 48 میلیون وام دریافت کرد که الان بدهی اش به بیش از 3 میلیارد تومان رسیده است و اگر سفارش و مساعدت شاگردان آقای دکتر و رودربایستی با ایشان نبود تا به حال بنیاد از دست رفته بود.

آقای دکتر استدلال می کردند که اگر شما یک اختراع در حوزه علوم پایه انجام دهید هزار شاخه در فنی و مهندسی ایجاد می کند اما اگر یک اختراع در زمینه فنی مهندسی کنید فقط یک شاخه در فنی و مهندسی ایجاد می کند.

اما چطور توانسته ایم اینجا باقی بمانیم، به این ترتیب است که ما باید حاصل 5 تا 10 سال تلاش بچه های بنیاد را برداریم ببریم اروپا بفروشیم 80 هزار دلار بگیریم تا بتوانیم دو ماه حقوق بدهیم که این کار بدی است چون باید امکانش فراهم شود تا این ایده در داخل کشور به خط تولید برسد و میلیارد دلار درآمد برای ما ایجاد کند نه اینکه مجبور باشیم نویافت علمی خود را بفروشیم.
 

اما اگر اجازه بدهید اینجا می خواهم از یک نفر هم قدردانی کنیم.

بفرمایید!

حسابی: آقای دکتر تعریف می کردند که من آمدم ببینم این وزارت فرهنگ که می گویند یعنی چی؟ دیدم اصلا وجود ندارد. جایی رفته بودند پرسیدند که این فاصله چقدر است؟ گفتند سه خیز آهو! آقای دکتر تعجب کردند و گفتند این چه معیاری است حالا ما از کجا بدانیم خیز آهو چقدر است؟ در این شرایط ایشان به تهران می آید در حالی که وضعیت روستاهای ما آنطور بوده است. وقتی به دیدن آقای بیات معاون وقت وزیر راه می رود و نقشه هایی که ترسیم کرده بود روی میز می گذارد، او شروع به داد و بیداد می کند که دو سال است رفتی و گشتی این کاغذها را خط خطی کردی! هرکس بود با این برخورد بلند می شد می رفت سوربن و پرینستون. اما آقای دکتر می آید با زحمت زیاد با مرحوم اعتمادالدوله قراگوزلو صحبت می کند و ایشان بالای درالفنون دو اتاق خالی می کند یکی آزمایشگاه و دیگری کلاس ایشان. درست است که ایشان تک و تنها علوم پایه و نوین را راه انداختند ولی بالاخره یک آدم خوبی هم بوده که کمک بکند.

یک آدم خوب دیگر هم عرض کنم. آقای دکتر می گفتند دیدم با وجود اینکه اینجا راه افتاده، من یک وسیله ساده می خواهم سه سال ما را معطل می کنند. آمدم خیابان از مردم پرسیدم منزل «ذکاالملک فروغی» کجاست؟ مردم هم راهنمایی ام کردند. می گفت رفتم در منزلش و در زدم، نوکرش آمد دم در و با آن لباس فرنگی و لهجه ای که داشتم گفتم می خواهم آقای فروغی را ببینم. گفت صبر کن. رفت و مباشر ایشان را آورد. من هم با همان لهجه و با عصبانیت گفتم که باید ایشان ر ا ببینم. رفت با مرحوم ذکاالملک صحبت کرد و گفت بفرمایید داخل. در مسیر که می رفتم ایشان را دیدم که با رب دوشامپر در بالکن ایستاده بود. من که رفتم آمد با من دست داد. با من نیم وجبی جوان که نمی توانستم درست حرف بزنم سر یک میز گرد نشست و دستور داد چای آوردند. من حدود یک ساعت به مملکت و اداره ها و ارگان های زیرنظر آقای نخست وزیر بد و بیراه گفتم و او با خونسردی شنید. وقتی حرفم تمام شد گفت: فرمایشتان تمام شد؟ گفتم بله. گفت: حقوقتان را می دهند. گفتم بله. گفت: یادتان باشد در این مملکت گاهی به افراد خوب نیاز هست. با خودم گفتم این مرد دیوانه است. اجازه مرخصی گرفتم اما او از بالکن تا دم در این مسیر 500 متری را با من آمد و مباشرش هم دنبالش. دم در رو به مباشرش گفت: این جوان هر یکشنبه بعدازظهر به اینجا می آید در اندرون از ایشان پذیرایی خواهیم کرد. آقای دکتر تعریف می کرد، می رفتم زیر کرسی کنارش می نشستم تا نصفه شب این پیرمرد با من حرف می زد. به این صورت ما توانستیم قانون استقلال قضات را تهیه کنیم. قانون بهره برداری معادن را به تصویب رساندیم. ایشان فرهنگستان زبان فارسی را تشکیل داد. دارالمعلمین درست شد، دانشسرا درست شد، دانشگاه تهران درست شد، فقط به این علت که مسوول تراز اول را یک آدمی که نظریه داشت می توانست ببیند و با او حرف بزند.

این اتفاق که شما گفتید برای چه سالی است؟

حسابی: حدودا بین سال های 1306 تا 1310. دقیق نمی توانم بگویم.

همانطور که می دانید در چند سال اخیر، انتقادهایی مطرح شده مبنی بر اینکه با وجود جایگاه رفیع پروفسور حسابی و خدمات ارزنده ایشان، اغراق هایی هم در این زمینه صورت گرفته است. حتی در چند مورد این انتقادها مستقیما به شخص شما وارد شده است.

حسابی: بله! اگر این مطالب را بخوانید از نوع جمله ها و واژه های به کار رفته می فهمید که جای نوشته ها عوض شده اما نویسنده همان سه چهار نفر هستند که با اسم های مختلف هرچه دلشان خواسته گفته اند.

پاسخ شما به این انتقادات چیست؟
  
قسیمی: اصولا در مورد آدم های بزرگ، کسانی که از ایشان تعریف می کنند خیلی نباید رویش مانور دهیم. اما در مورد منتقدان، اگر انتقاد علمی باشد باید استقبال کنیم تا حرکتمان رو به جلو باشد. اما متاسفانه همه منتقدان این را رعایت نمی کنند. بعضی ها از روی عداوت، حسادت، کینه و ناراحتی انتقاد می کنند و بعضی ها از روی نادانی انتقاد می کنند. من مصاحبه ای خواندم از آن آقایی که فلسفه خوانده، فیزیک خوانده و سال ها مرجع علمی دانشجویان بوده، بی محابا به آقای دکتر  اهانت کرده. واقعا جای تعجب است! اول اینکه ما هیچ وقت به خودمان اجازه نمی دهیم در جمع، به استاد خودمان توهین کنیم و این نشان دهنده شخصیت اوست. ثانیا مواردی را به آقای دکتر نسبت داده که هیچ سند و مدرکی برایش ندارد و متاسفم که این را عرض می کنم: دروغ است! مثلا یکی از این آقایان برایم تعریف می کرد که من دیدم آقای حسابی سنش بالاست و چون در فرانسه آشنا داشتم رفتم آنجا التماس کردم زاری کردم که دانشگاه یک مدرک دکترا به ایشان بدهد! در حالی که ایشان در 24 – 25 سالگی از سوربن دکترای فیزیک گرفتند. اگر به انتقادها توجه کنید اصلا مشخص نیست نوک پیکان انتقادشان به چی هست! در نهایت می خواهند یک شخصیت را تخریب کنند و دایم از این شاخه به آن شاخه می پرند.

به نظر شما چرا این انتقادها در سال های اخیر فزونی گرفت و یا دست کم رسانه ای شد؟

قسیمی: البته این انتقادها در گذشته هم بود. البته همانطور که گفتم از انتقاد درست نباید ترسید و ما هم نمی ترسیم. اگر کسی بیاید تئوری دکتر را بخواند و بفهمد و یک نکته ای را گوشزد کند خیلی هم خوب است. اما اینکه در یک سال و نیم اخیر شدت رسانه ای شدن انتقادها افزایش یافت به خاطر مصاحبه هایی بود که با افرادی که از دسته اول منتقدان یا شبه منتقدان بودند، صورت گرفت و البته بیش از 80 درصد اظهارات اینها کذب بود.
 
گفتگو از: سید احمد طبائی
 
ارسال نظر
نظرات بینندگان
دکتر حسابی
Iran (Islamic Republic of)
۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۹
0
0
علامه