سمیه مردانه طی یادداشتی در خبرآنلاین به بررسی نظریه بیماری هلندی در اقتصاد ایران پرداخته است. وی بر این باور است که از نظر اقتصادی بیماری هلندی به تاثیر درآمد سرشار حاصل از فروش یک منبع طبیعی بر روی سایر بخشهای اقتصادی اشاره دارد. به عبارت دیگر، بیماری هلندی مفهومی است که به بررسی رابطه معکوس افزایش بهرهبرداری از منابع طبیعی و افول بخش تولیدی در کشور میپردازد. این یادداشت را در گروه راهبرد خبرگزاری دانا می خوانید:
چرا نباید با یک شوک نفتی مثبت در قیمت نفت، این درآمدهای بدون زحمت را بیدغدغه در اقتصاد خرج کرد؟ آیا مصرف درآمدهای ارزی برای اقتصاد مفید نیست؟ اقتصادی که از بیکاری رنج میبرد، تولید در آن پایین است و درآمد سرانه نسبت به کشورهای پیشرفته ناچیز است چرا نمیتواند از افزایش درآمدهای ارزی خویش بهره بگیرد و رنگ و رخسار اقتصاد خود را دگرگون کند؟ کجای این کار غلط است؟ بسیاری از اقتصاددانان درآمدهای ناشی از منابع زیرزمینی را مصیبت میخوانند. آنان معتقدند که با خرجکرد فوری درآمدهای ارزی ناشی از این منابع، اقتصاد دچار مشکلات عدیدهای خواهد شد. آیا این منابع نمیتوانند رفاه شهروندان را افزایش دهند؟ از سوی دیگر گروهی دیگر از اقتصاددانان این درآمدها را موهبتی میدانند که در صورت خرجکرد درست موجبات توسعه و پیشرفت کشور را فراهم میکنند. در این یادداشت به صورت اجمالی به تبیین نظر این دو گروه پرداخته و گذری خواهیم داشت بر اقتصاد مبتلا به «بیماری هلندی» ایران.
نعمت یا مصیبت؟
برخی از محققان نشان دادهاند که درآمدهای ارزی ناشی از منابع زیرزمینی در بسیار از کشورها آثار مثبتی به جای گذاشته است. به عنوان مثال در کار مشترکی بین پسران، صالحیاصفهانی و محدث، این واقعیت نشان داده شده است که وجود نفت در اقتصاد ایران باعث شده تا درآمد سرانه ایرانیان در دورهای بلندمدت بیشتر از متوسط جهانی باشد. از دید این گروه درآمدهای بادآورده ارزی ناشی از منابع زیرزمینی نه مصیبت که نعمت بوده است.
در مقابل گروه دیگری بر این باورند که خرجکرد درآمدهای حاصل از فروش یک منبع خدادادی چیزی جز بلا و مصیبت برای یک اقتصاد نخواهد داشت. این گروه معتقدند این درآمدهای بادآورده اقتصاد را دچار بیماریتی به نام «بیماری هلندی» میکند. ریشه این اصطلاح از افول اقتصادی هلند در دهه 1960 منبعث میشود؛ پس از اینکه در سال 1959 منابع عظیم گاز طبیعی در دریای شمال کشف شد. این واژه برای اولین بار در سال 1977 در مجله اکونومیست مورد استفاده قرار گرفت تا کاهش سهم بخش تولید در هلند پس از اکتشاف منابع گاز را توضیح دهد و پس از آن به کرات در ادبیات اقتصادی مورد استفاده قرار گرفت. قصه از زمانی آغاز شد که اکتشاف منابع عظیم نفتی هلند را به یکی از بزرگترین صادرکنندگان گاز طبیعی دنیا تبدیل کرد. اما در سوی دیگر صنایع تولیدی با کاهش شدید تقاضای خارجی برای کالاهای خود مواجه شدند، چرا که افزایش ارزش پول هلندی در اثر مازاد تجاری حاصل از صادرات گاز باعث شده بود کالاهای تولید هلند جذابیت خود را در بازارهای بینالمللی از دست بدهند. اما چنین وضعیتی در هلند چندان نپایید و با آغاز دهه 1970 زمانی که صادرات کالاهای تولیدی به سطوح قبلی خود بازگشت، این بیماری از هلند رخت بر بست. اما کم نیستند کشورهایی مانند ایران که سالیان دراز با این بیماری صعبالعلاج دست و پنجه نرم کردهاند.
از نظر اقتصادی بیماری هلندی به تاثیر درآمد سرشار حاصل از فروش یک منبع طبیعی بر روی سایر بخشهای اقتصادی اشاره دارد. به عبارت دیگر، بیماری هلندی مفهومی است که به بررسی رابطه معکوس افزایش بهرهبرداری از منابع طبیعی و افول بخش تولیدی در کشور میپردازد. البته باید توجه داشت که چنین اثری در کشورهای در حال توسعه بعضاً بر روی بخش کشاورزی مشاهده میشود. مطالعه پویاییهای تورم در اقتصاد مبتلا به بیماری هلندی ایران در مقالهای به تالیف نگارنده حاکی از این است که درآمدهای سرشار نفتی در طول زمان باعث کاهش قابل توجه اندازه بخش کشاورزی در اقتصاد ایران و افزایش چشمگیر در اندازه بخش خدمات شده است در حالی که بخش تولید پس از یک دوره کوتاه افول مجدداً رو به افزایش گذاشته است. دلیل چنین تغییراتی را میتوان در تاثیرات بیماری هلندی بر متغیرهای کلان اقتصادی جستوجو کرد. آنچنان که کوردن معتقد است1این بیماری به طور کلی دو پیامد مهم در اقتصاد برجای میگذارد.
1- اثر جابهجایی منابع:مبرهن است که در پی افزایش درآمدهای نفتی میزان دستمزد پرداختی به نیروی کار نیز در این بخش افزایش مییابد و جذابیت دستمزد بالاتر عوامل تولید متحرک را از سایر بخشها به بخش منابع طبیعی میکشاند.
2- اثر مخارج:اکتشاف منابع جدید دورهای از رونق اقتصادی را با خود به همراه میآورد که این رونق درآمد واقعی عوامل اقتصادی را افزایش داده و منجر به افزایش خرجکرد، مخصوصاً در بخش خدمات میشود که این امر نیز به نوبه خود افزایش قیمت خدمات را به همراه خواهد داشت.
بنابراین پربیراه نیست که نتیجه بگیریم اثر جابهجایی منابع در ایران منجر به کاهش اندازه بخش کشاورزی و اثر مخارج باعث کاهش افزایش اندازه بخش خدمات در اقتصاد ایران شده است.
حق با کیست؟
آیا این دو نگاه نعمت و مصیبت با هم ناسازگار هستند؟ آیا اکثریت اقتصاددانانی که خطرات شوک مثبت در درآمدهای ارزی ناشی از منابع را گوشزد میکنند، توجهی به افزایش رفاه و درآمد سرانه شهروندان نمیکنند؟
به هر رو درآمدهای نفتی به هر طریق که در اقتصاد مصرف شود به معنای افزایش درآمدهای ارزی خواهد بود و نمیتوان از این مطلب غفلت کرد که بدون نفت، چه بسا سرنوشت ما ایرانیان میتوانست مانند بسیاری از کشورهای توسعهنیافته منطقه باشد و آنچه حاصل شده است بیشک به واسطه اثر مثبت درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت بوده است. این گزاره بدان معناست که به هر شکل بودن منابع زیرزمینی بهتر از نبودن آن است. البته هستند کسانی که بر این باورند که اگر درآمدهای نفتی وجود نداشت، این امکان وجود داشت که با افزایش بهرهوری، اقتصاد ایران بسامان شود و راه کشورهایی چون مالزی و ترکیه را ادامه دهد اما این تنها گمان و سناریوی مطلوبی است که اگر گزینه عکس آن محقق میشد سقوط ایران به قهقرای توسعهنیافتگی بعید نبود.
پس شاید به جرات بتوان گفت نفت خدادادی برای ما ایرانیان راه میانه و تضمینشدهای را به تصویر کشیده است که اگر مدیریت آن را ارج نهیم، همین حالا هم قابلیت تبدیل شدن به کشتی نجات را دارد. آری نفت بهرغم تمام مصیبتهایی که برای ما داشته است، در نهایت نعمتی بوده که بیمشقت بسیار رفاه ما را در طول زمان در حد میانه جهانیان نگه داشته است. در حقیقت تمام بحث کسانی که سخن از مصیبت منابع میرانند نه آن است که این اثر مثبت درآمدهای ارزی ناشی از نفت را انکار کنند، بل دغدغه ایشان آن است که چگونه میتوان این اثر مثبت را گسترش داد و حداقل انتظارات را برآورده کرد و از آن در مسیر توسعه بهره برد. آنان هم که سخن از مصیبت منابع میزنند، از نعمت آن غافل نیستند و این دو تحلیل در دو سطح متفاوت مطرح میشوند که لزوماً متضاد و ناسازگار نیستند بلکه بیشتر سعی در تکمیل یکدیگر دارند. چه غفلت از مضرات خرجکرد این درآمدهای بادآورده اقتصاد را به ناکجاآباد رهنمون میشود و دلخوش بودن به وجود چنین منبعی به عنوان یگانه راه توسعه رهاوردی جز افول سایر بخشهای اقتصادی نخواهد داشت. بنابراین تنها راه علاج بیماری که حال به جرات میتوان آن را «بیماری ایرانی» نامید، مدیریت صحیح منابع نفتی هم به لحاظ بهینهسازی تولید و صادرات فرآوردههای نفتی و هم به لحاظ خرجکرد درآمدهای حاصل از فروش نفت است.