همانطور که بارها گفتند و شنیده ایم، بیش از 70 درصد سطح کره زمین از آب پوشیده است، اما شاید جالب باشد دانستن اینکه از این حجم بسیار زیاد آب، تنها نزدیک به 3 درصد آن را آب های شیرین و قابل آشامیدن تشکیل می دهد و البته 90 درصد این آب شیرین هم به صورت منجمد در دو قطب زمین و نیز یخچال های کوهستانی قرار گرفته و عملا قابل استفاده نیست.
گذشته از کمیت آب، پراکندگی نامتوازن و غیریکنواخت آن نیز عامل موثر دیگری در شکل گیری بحران های آبی است. چنانکه در برخی از مناطق جهان، منابع آب شیرین به وفور یافت می شود، در حالی که در مناطق دیگر، کمبود آب و خشکسالی بیداد می کند.
اما انسان که هستی و حیاتش به آب وابسته است و البته این وابستگی به دلیل ازدیاد جمعیت و نیز صنعتی شدن جوامع روز به روز بیشتر می شود، همواره کوشیده تا به روش های مختلف به مهار و ذخیره سازی آب بپردازد تا ریسک رویارویی با کاهش نزولات جوی و وقوع خشکسالی را به حداقل ممکن برساند. در این میان، «سدسازی» به عنوان راهکاری ابتدایی و آسان، از روزگار باستان تا امروز به کار گرفته شده است.
در ایران که در منطقه خشک و نیمه خشک جهان قرار دارد، مهار جریانات سطحی آب از دیرباز مورد توجه بوده است و ایرانیان باستان با احداث انواع سازه های آبی روی رودخانه ها و دریاچه ها، آب مورد نیاز خود را تامین می کردند. به موازات دیگر کشورها، در ایران هم با رشد جمعیت و لزوم افزایش تولید مواد غذایی و برای تامین آب مورد نیاز صنایع و معادن و کارخانه ها، ساخت سدها و بندها و کانال های انتقال آب فزونی یافت و سرعت گرفت؛ تا جایی که امروز با افتخار اعلام می شود که ایران در جایگاه سوم سدسازی جهان ایستاده است.
اما آیا به راستی افزایش شمار سدها و سازه های انتقال آب در یک کشور- آنگونه که در ایران شایع است- از معیارهای توسعه یافتگی و پیشرفت به حساب می آید؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، تنها کافی است که وضعیت دریاچه ها و تالاب هایی چون ارومیه، بختگان، پریشان، گاوخونی، هامون و... را به یاد بیاوریم که در اثر احداث بی رویه سدها یا انحراف مسیر رودخانه های تغذیه کننده، در معرض نابودی کامل قرار گرفته اند و اکوسیستم های طبیعی آنها به شدت آسیب دیده است. البته وقوع خشکسالی های متناوب و دگرگونی های جوی از دیگر عوامل چنین حوادثی است که به واسطه تاثیرپذیری غیرمستقیم، کمتر به آن پرداخته شده است.
متاسفانه در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های کلان مدیریت منابع آب کشور، از این حقیقت غفلت شده است که شرایط اقلیمی و زیست محیطی، رفتاری مشابه یک موجود زنده دارند و چنانچه کوچک ترین عامل بیرونی تعادل پیرامونی و مکانیسم رفتاری آنها را به هم بزند، تداوم حیاتشان به مخاطره می افتد؛ «سدسازی» هم در حکم آن عامل بیرونی است که می تواند این تعادل و مکانیسم را با اشکال مواجه کند.
به خاطر داشته باشیم که اگرچه ساخت یک سد یا سازه انحراف آب، در مواردی اجتناب ناپذیر است، اما همانند یک عمل جراحی، باید به عنوان آخرین گزینه ممکن به آن نگاه شود و پس از مطالعات همه جانبه و ارزیابی سود و زیان احتمالی، نسبت به احداث آن اقدام شود. تنها در این صورت است که می توان به توسعه پایدار در بحث مدیریت منابع آب امیدوار بود و از بحران های زیست محیطی در آینده پیشگیری کرد.