مدت کوتاهی تا آغاز دور تازه مذاکرات ایران با جامعه جهانی باقی است. در این دور که قرار است به سرعت به نتیجه مرضی الاطراف برسد، باید ایران بتواند «نه» بگوید. در غیر این صورت، «آری» ایران منافع ملی را تامین نخواهد کرد. برای اینکه ایران بتواند واقعا مذاکره کند، باید یکپارچه سر میز برود. طرف ایرانی مذاکره باید همه شروط لازم موفقیت را پیشاپیش حاصل کند.
پاشنه آشیل ایران در مصاف پیش رو با غرب جناحی شدن رویکرد به سیاست خارجی در داخل است. گذشته از آنکه علی الاصول سیاست خارجی در همه دولتهای عالم حوزه اجماع ملی است، در شرایط حساسی که رویارویی سی ساله جمهوری اسلامی ایران با دولت حامی (اگر نه بانی) رژیم پهلوی به نقطه سرنوشت می رسد، رویکرد جناحی به دیپلماسی ویرانگرتر می شود. پس از سی سال تجربه زورآزمایی، طرفین به فرمولی نزدیک می شوند که خسارت مواضع خصمانه نسبت به یکدیگر را کاهش می دهد و التفات به منافع و مواضع مشترک و مدیریت موارد اختلاف را ممکن می سازد.
در چنین شرایط خطیری تمام شیطانک های عالم به صرافت افتاده اند تا دیگی را که برای آنها نمی جوشد، واژگون کنند. نیم نگاهی به جلزّ و ولزّ قدرت های منطقه ای برای فهم این نکته کافی است. اما برای فهم اینکه رویکرد جناحی در داخل به سیاست خارجی، چه اندازه ویرانگر است ظاهرا بحث و گفت وگوی بیشتری ضرورت دارد ور نه دم خروس برخورد جناحی در مواضع نمایندگان جناح های قدرت پیدا نمی شد.
در تعامل دولت ها هیچ دولتی هیچ امتیازی نمی دهد مگر اینکه در برابر آن امتیازی بگیرد که بیارزد. مستأصل ترین دولت ها هم که هر امتیازی می دهند، قصد دارند بقای خود را به عنوان امتیاز بگیرند لذا اگر مایوس شوند زیر میز مذاکره می زنند. وقتی بر سر روابط خارجی بین جناح های قدرت دعوا می شود، طرف خارجی فرصت پیدا می کند یا به جای اعطای امتیازهای بزرگ که ملتی را قانع کند به امتیازهای اندکی بسنده کند که گروهی در قدرت را راضی و قادر به ادامه حکومت می سازد یا اساسا از دادن هر امتیازی خودداری کند تا معرکه را بین جناح های حریف ببرد. بدین ترتیب است که دعوای جناحی بر سر سیاست خارجی یا استقلال سیاسی را برباد می دهد یا همه کشور را.
یک فرق دنیای جدید با دنیای قدیم در این است که همه چیز را تقریبا همه کس می داند. فرق سیاستمداران با مردم عادی تقریبا فقط در زمان اطلاع یافتن است. لذا سیاست ورزی به روش کلاه برداری منسوخ شده است. اطراف بازی سیاست با علم به تنگناهای خود و توانایی های حریف وارد بازی می شوند. بازی قدرت خیلی زود پهلوان پنبه ها را حذف می کند. لذا تنها راه موفقیت در این میدان کسب قدرت عینی است. تنها با اتکا به قدرت عینی می توان در مذاکرات گاهی «نه» گفت. طرف ماهر همیشه حریفش را به نقطه ای می برد که بگو ید «نه». آزمون موفقیت مذاکرات به معنای حداکثر سازی دریافت و حداقل سازی پرداخت، همین «نه» حریف است.
نبش قبر منازعات جناحی قدیم و ربط دادن آنها به استراتژی مذاکرات دیپلماتیک، درست مثل مجادله بر سر رابطه با فلان دولت با تمسک به فرمایشات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و سرانجام در پوست گردو نهادن دست و پای مذاکره کنندگان قبل از هر چیز این پیام را به طرف مذاکره می دهد که حریف دچار محظور است و میدان مانور محدودی دارد لذا می توان در صفش رخنه کرد؛ شروطی گذاشت که تب دعوای داخلی حریف را بالاببرد و توان چانه زنی او را کاهش دهد، می توان محق جلوه کرد در تردید در توانایی طرف مذاکره به انجام تعهدهایش و سرانجام می توان بجای پرداخت کامل هزینه برای توافق، گناه ناکامی را به گردن حریف انداخت.
ایران باید نشان دهد که قادر است بر اساس تشخیص خود از مصالح و منافع ملی (و فقط بر همین اساس) هر موضعی که ضروری است اتخاذ کند، هر چرخشی که نیاز است انجام دهد و هر امتیازی که باید در قبال امتیازی که همسنگ تشخیص می دهد بدهد و از دادن هر امتیاز که زیادی می داند خود داری کند. ارائه این چهره وقتی میسر ومفید است که همگان درعمل ببینند دولت سخنگوی همه کشور است و تمام نهادهای قدرت یکپارچه پشت سرش قرار دارند. برای قطع رابطه یا تجدید رابطه با هر دولتی هیچ نیازی به مراجعه به آرشیو فرمایشات ائمه هدی علیهم السلام و امام راحل قدس سره نیست؛ مسؤلان امروز کشور همان قدر در این زمینه صلاحیت دارند که پیشینیان داشته اند.