دیاکو حسینی، کارشناس مسایل بین المللی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی به بررسی ضرورت های مورد توجه ایران در مذاکرات پیش رو با غرب پرداخته است. این یادداشت را در گروه راهبرد خبرگزاری دانا بخوانید:
هفته آینده و در دور تازه گفت وگوهای ایران و گروه 1+5 اهرم های فشار به جریان خواهند افتاد و متاسفانه اهرم هایی که غرب در اختیار دارد بیش از آن چیزی است که ایران می تواند به آن تکیه کند. رییس جمهور روحانی طی جریان سفر به نیویورک به طرز غافلگیر کننده ای از ضرورت تدوین جدول زمانی برای گفت وگوها سخن گفت. او در مصاحبه با واشنگتن پست خواستار حل و فصل اختلافات پیرامون برنامه های هسته ای ایران ظرف سه تا شش ماه شد. اگرچه این پیشنهاد با توجه به ملاحظات سیاست داخلی انجام گرفت اما بهتر بود مشاوران رییس جمهور به این موضوع توجه می داشتند که اعلام این پیشنهاد از سوی ایران آن هم زمانی که غرب عموما رییس تصور می کند نرمش های اخیر در سیاست خارجی ایران به دلیل نتیجه بخش بودن تحریم های بین المللی است، می تواند محدودیت های بیشتری به تیم مذاکره کننده ایرانی در جریان مذاکرات تحمیل کند.
از سوی دیگر در صورتی که گفت وگوها طی این زمان تعیین شده به هر دلیلی، به نتیجه مطلوب نرسد به خودی خود می تواند - حداقل از نگاه تندورهای ایرانی و آمریکایی- شکست دیپلماسی قلمداد شود. اگر چنین اتفاقی رخ دهد فشارهای سیاسی بر دولت های ایران و آمریکا تشدید خواهد شد و دست کم در مورد آمریکا نمی دانیم که باراک اوباما تا کجا می تواند در برابر فشارهای منتقدان مقاومت کند. اگر آنها اعتقاد داشته باشند که تحریم های اقتصادی علیه ایران در به پشت میز کشاندن طرف ایرانی موفق بوده چرا باید برای برداشتن تحریم ها تعجیل کنند و یا چرا نباید از این اهرم برای گرفتن امتیازات بیشتر بهره نگیرند. موضوع تنها برد و باخت در دیپلماسی هسته ای نیست بلکه ثمره نهایی هرچه که باشد بر جایگاه رییس جمهور در سیاست داخلی و سرنوشت سیاسی او تاثیر مستقیم خواهد گذاشت. به هر حال حسن روحانی مانند هر رییس جمهور دیگری، تمایلی ندارد بعد از سپری شدن چهار سال دولت را واگذار کند. در مذاکرات ژنو طرف ایرانی باید با در نظر گرفتن چهار ملاحظه بنیادین پشت میز بنشیند.
اول؛ مد نظر داشتن هر دو وجه سازنده و منفی سیاست داخلی بدون آنکه این ملاحظات در جریان گفت وگوها برای طرف مقابل ملموس باشد. مذاکره کنندگان ایرانی باید به خوبی امتیازهای مثبت و منفی را که سیاست داخلی در اختیار آنها قرار داده، برای رسیدن به هدف نهایی متوازن کنند. برای مثال انتظاری که رای دهندگان به حسن روحانی برای حل و فصل اختلافات، برچیده شدن تحریم ها و بهبود اوضاع اقتصادی دارند بر محذورات طرف ایرانی می افزاید اما همزمان از آنجایی که رییس جمهور محبوبیت بالایی نزد رای دهندگانش دارد می تواند مطمئن باشد که قادر خواهد بود پشتیبانی آنها را از نتیجه گفت وگوها بدست آورد. همینطور، با وجود آنکه محافظه کاران بطور مداوم در حال رصد کردن اقدامات دولت برای اثبات ناکارآمدی سیاست تنش زدایی هستند اما در وجه مثبت حمایت رهبری از سیاست های دولت، او را تا حدی در برابر تندروها و حملات آنها بیمه می کند. از آنجایی که مذاکره کنندگان ایرانی باید اطمینان یابند که نتیجه مذاکرات لطمه ای به موقعیت سیاسی دولت در داخل کشور نخواهد زد باید بکوشند در راستای حفظ این موازنه ها، نقاط قوت را پررنگ تر و نقاط ضعف را کم اثرتر کنند. تا جایی که به رای دهندگان مربوط می شود، وزارت امور خارجه از طریق دیپلماسی عمومی فعال تر از گذشته می تواند حمایت لازم را میان مردم بدست آورد و برای مهار تندورها، دولت باید بکوشد با چانه زنی در سطوح بالاتر، بخش های بیشتری از نظام را که خارج از دولت قرار دارند در صف متحدان سیاسی خود در آورد. اعلام حمایت تعداد قبال توجهی از نمایندگان مجلس و یا برخی از علمای دینی از دیپلماسی دولت می تواند در این مرحله مفید باشد. به این دلیل که دولت نمی تواند برای مدت طولانی این موازنه ها را به سود خود هدایت کند، نباید گفت وگوها را گرفتار دیپلماسی فرسایشی کند اما آشکار شدن شتابزدگی ایران برای کوتاه شدن مذاکرات، طرف غربی را جسورتر خواهد کرد و ممکن است مدت زمان گفت وگوها را به منظور گرفتن حداکثر امتیازها از ایران افزایش دهد. چگونه می توانیم مانع از انتقال حساسیت های سیاست داخلی به طرف مقابل شویم؟ راه های مختلفی برای پرهیز از این انتقال حساسیت ها وجود دارد. برای اینکه نشان دهیم سیاست داخلی و از جمله آثار تحریم ها سایه ای بر فراز مواضع ایران ندارد سرسختی درباره دادن امتیازهایی که اساسارییس مجوز سپردن آنها را داریم، یکی از این راه هاست. راه دیگر بالا بردن سطح امتیازهای درخواستی است. نهایتارییس غرب باید احساس کند که تفاهم با ایران را به دشواری به دست آورده است.
دوم؛ مذاکره کنندگان باید گفت وگوها را به سمتی هدایت کنند که امید رسیدن به یک تفاهم در میان مدت باقی بماند. این موضوع برای هر دو طرف ایرانی و آمریکایی بی اندازه اهمیت دارد. هیچ تضمینی برای دست یافتن به تفاهم میان طرفین وجود ندارد و از نقطه نظر سیاست داخلی ایران بهتر است که اجلاس ژنو دستاوردهای بزرگی به همراه نداشته باشد. زیرا با چنین سرعتی دستیابی به تفاهمی که بیش از ده سال میسر نشده ممکن است این شائبه نادرست را ایجاد کند که دولت برای دفاع از برنامه های هسته ای که ایرانیان تاکنون هزینه های سنگینی بابت آن پرداخته اند، قصور کرده است. این مساله هرچند غیر منطقی باشد، می تواند دستاویزی برای تندروها برای حمله به سیاست های دولتی قرار بگیرد. در عین حال، فقدان این تضمین نیز ماشین منتقدان را به کار خواهد انداخت؛ مگر انکه میزان شایان توجهی از امیدواری برای دست یافتن به تفاهم نهایی برجای بماند. باید توجه داشته باشیم که آسیب پذیری باراک اوباما در برابر منتقدانش بسیار بیشتر از حسن روحانی است. زیرا نه تنها حاکمیت در ایران یکپارچه تر از ایالات متحده و تنوع سیاسی اش کمتر از آن است بلکه به این دلیل که برخلاف حسن روحانی، باراک اوباما دور دوم و پایانی ریاست جمهوری خود را که معمولا با التهاب های بیشتری نیز همراه است، پشت سرمی گذارد. تمام این عوامل باعث شده که منتقدان باراک اوباما استقلال عمل، قدرت و نفوذ بیشتری در مقایسه با منتقدان حسن روحانی داشته باشند. نتیجه میدانی این تفاوت هنگامی مشخص می شود که میزان امیدواری به آینده حتی برای مقطعی گذرا تقلیل یابد. در اوایل ماه جاری مجلس سنای آمریکا بررسی تحریم های بیشتر که صنعت نفت ایران را هدف گرفته بود تا بعد از اجلاس ژنو به تاخیر انداخت. تنها مقداری آلوده شدن فضای گفت وگوها به ناامیدی کافی است تا جمهوری خواهان تلاش هایشان را برای تصویب تحریم های بیشتر از سر بگیرند. در اینصورت خشم ایرانیان می تواند دیپلماسی را برای مدت نامعلومی به تعویق اندازد و در یک دور باطل، تحریم های بیشتری را نصیب ایران سازد.
سوم؛حداقل در اجلاس ژنو قرار نیست که همه اختلافات برطرف گردد و احتمالا رییس زمان عمده این اجلاس صرف تبادل پیشنهادات طرفین خواهد شد. معاوضه امتیازهایی کوچک، ماندگار و امیدوارکننده بسیار مفید تر از امتیازهای بزرگ اما توام با بی اعتمادی به آینده است. خوشبختانه تجربه و مهارت کم نظیر هیئت مذاکره کننده ایرانی به ما نسبت به اینکه به خوبی می دانند اعتبار تعهدات بسیار مهمتر از نفس تعهدات است، اطمینان می دهد و همینطور به یقین آگاهی دارند که ایران و آمریکا در این مرحله قادر به تضمین تعهدات یکدیگر نیستند. بنابراین موضوعاتی که در این چارچوب قرار می گیرند باید آخرین موضوعاتی باشند که در اجلاس ژنو بحث می شوند. طرح کلی این قبیل موضوعات عبارت است از تضمین اینکه برنامه های هسته ای ایران در آینده به سمت اهداف نظامی منحرف نخواهد شد. در عوض هیئت ایرانی می تواند بر مسائلی که بر شفاف سازی فعالیت های جاری هسته ای تاکید دارد، تمرکز کند. اقداماتی مانند افزایش دوربین ها و همینطور تعداد بازرسی ها، انتقال تمام یا قسمتی از اورانیوم غنی شده با غلظت 20 درصد به خارج از کشور، مکان هایی که بازرسان آژانس انرژی اتمی می توانند به آن دسترسی داشته باشند و در نهایت امضای پروتکل الحاقی در شمار این موارد هستند.
چهارم؛ آخرین ملاحظه، امتیازهای متقابلی است که ایران در ازای امتیاز های واگذار شده مطالبه خواهد کرد. بدون تردید برچیدن برخی از مهمترین تحریم ها در صدر اولویت های ایران قرار دارد. هیچ کس تعجب نخواهد کرد که ایران خواستار لغو تحریم هایی باشد که بیش از سایرین به اقتصاد ملی آسیب زده اند؛ از جمله تحریم های مربوط به انرژی، مبادلات بانکی، کشتی رانی و صنایع پتروشیمی. معمای مهم در این بین، پیش قدم شدن در اقدامات شفاف سازانه ایران یا لغو تحریم هاست. بدون تردید غرب خواهد کوشید تا ابتدا از اقدامات ایران اطمینان یابد و سپس برخی از تحریم ها را بصورت گزینشی لغو کند. این موضع نباید برای ما قابل قبول باشد. معلوم نیست که چه معیاری برای تشخیص اینکه آیا ایران به اندازه کافی اقدامات شفاف سازانه را انجام داده است یا نه وجود دارد. در ثانی چه مدت باید از زمان آغاز اقدامات شفاف سازانه ایران و اطمینان یافتن غرب به تحت کنترل بودن فعالیت های هسته ای ایران بگذرد تا غرب نتیجه بگیرد که اکنون زمان لغو برخی تحریم ها فرارسیده است. مهمتر اینکه بعید است ایالات متحده تحریم های موثرتر را در میان تحریم هایی که باید لغو شوند، بگنجاند. به همه این دلایل باید دستور کار توافق شده ای برای لغو تحریم ها همزمان با آغاز نخستین اقدامات ایران برای اثبات شفافیت در فعالیت های هسته ای وجود داشته باشد. همچنین ایران باید لیست کاملی از تحریم هایی که انتظار دارد به سرعت برداشته شوند تهیه کرده و در اختیار طرف مقابل قرار دهد.
پس از اتمام گفت وگوهای ژنو،قضاوت ها درباره میزان موفقیت طرفین و همینطور مثمرثمر بودن مذاکرات آغاز خواهد شد. در چه شرایطی می توانیم هئیت ایرانی را در این دور از مذاکرات موفق بدانیم؟ به اعتقاد من برای موفق بودن مذاکرات ضرورتی ندارد که دستاوردهای بی سابقه ای حاصل شده باشد. تنها دو شرط برای موفقیت کافی است: نخست آنکه پس از اتمام مذاکرات میزان قابل توجهی امیدواری از سوی ایران و ایالات متحده که چشم اندازی منطقی برای ادامه مسیر را ترسیم کند، تصدیق شده باشد و دوم؛ طرف ایرانی موفق شود، توپ را به زمین ایالات متحده هدایت کند. به منظور تحقق شرط دوم طرف ایرانی با به دست گرفتن ابتکار عمل باید بسته پیشنهادی خود را به پیش براند و ترجیحا رییس چندین بسته پیشنهادی را که شامل ترکیب و چینشی متفاوت از حداقل امتیازهای واگذار شده و حداکثر امتیازهای مطالبه شده است بر روی میز بگذارد. با این ابتکار نه تنها ایران از متهم شدن به هر نوع کارشکنی در رسیدن به تفاهم گریخته است بلکه تا دور بعدی گفت وگوها فرصت خواهد داشت به پاسخ هایی که باید به واکنش طرف مذاکره بدهد بیاندیشد. در نهایت ایران باید به هر مقداری از امیدواری برجای مانده به عنوان یک «سرمایه استراتژیک» در پیشبرد دیپلماسی دو جانبه با ایالات متحده بنگرد. با بکار گرفتن این انرژی، دو کشور می توانند با متقاعد کردن مخالفان داخلی، راه را بر همکاری های منطقه ای هموارتر کنند.