به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا و به نقل از خبرآنلاین، دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی، 26 و 27 آبان ماه امسال با هدف گردهمایی اندیشمندان مسلمان داخلی و خارجی به منظور نقد علوم انسانی غربی رایج و هموار نمودن راه دست یابی به علوم انسانی اسلامی برگزار می شود.
* آزاداندیشی به شرطی محقق میشود که مخالف و موافق در کنار هم حرفهایشان را بزنند.
* موانع پیش روی اندیشه آزاد به سه دسته اجتماعی-فرهنگی، سیاسی-امنیتی و معرفتی تقسیم می شود. موانع اجتماعی، فرهنگی که محصول استبداد اجتماعی است، دسته اول موانع هستند؛ چراکه اساسا اندیشه با سؤال و نقد و پژوهش شکوفا میشود و استبداد اجتماعی مانع این بیان و شکوفایی اندیشه می گردد.
* برای برطرف سازی موانع فرهنگی باید فرهنگ جامعه طوری رشد کند که اجازه بروز و ظهور اندیشه مخالف را بدهد، این ظهور و بروز و مجادله ها باعث رشد تفکر شده و حتی گاهی شبهات دینی منشأ بالندگی اندیشه آزاد خواهد شد. شبهات کلامی بیست ساله اخیر توانسته دینداری و رشد تفکر شیعه را تقویت کند و باید سعی کنیم موانع اجتماعی و فرهنگی آزاداندیشی را از بین ببریم.
* هر اندیشهای یک ادعاست و باید برای این ادعا دلیل داشته باشد و طرف مقابل هم مدعا و دلایل او را از همان طریق اندیشه ورزی نقد کند و قطعا با این شیوه تولید علم، پیشرفت و تمدنسازی شکل خواهد گرفت.
* آزادی بیان، مقدمه آزادی اندیشه است، آزادی اندیشه مقدمه تولید علم است، تولید علم مقدمه پیشرفت و پیشرفت مقدمه تمدنسازی است و ما این پروسه را در قرن سوم و در دوره صفویه اول در اصفهان دیدیم.
* ما در بحث ها باید آنچه را که مسئله و دغدغه خود و جامعه مان است را مطرح کنیم و درباره آن اقدام به ایجاد کرسیهای آزاداندیشی کنیم.
* برای تحقق مکتب آزاداندیشی چند کار باید صورت بگیرد: 1. بازنگری روششناسی علوم یا فلسفه علوم، 2. تغییر سرفصلهای دروس، 3. تقویت انجمنهای علمی، 4. تغییر در فرهنگستان علوم.
* اگر اجازه ندهیم انجمنهای علمی رشد پیدا کند نمیتوانیم ادعای آزاداندیشی داشته باشیم. حتی من معتقدم باید اجازه دهیم علوم سکولار هم وارد این انجمن ها شوند تا زمینه مجادله و مباحثه که شرط آزاداندیشی است محقق شود.
* علوم انسانی که امروز در دانشگاه ها آموزش و حتی پژوهش می شود، بیش از هشتاد درصد به صورت ترجمه ای و وارداتی هستند، یعنی علومی که در غرب تدوین و تالیف شده، از روان شناسی و مدیریت و اقتصاد گرفته تا جامعه شناسی و ...، متأسفانه حتی بخش عمده ای از پژوهش ها در پایان نامه ها نیز بر اساس همین چارچوب ها است.
* علوم انسانی، فصل مشترک حوزه و دانشگاه است و هر دو می توانند درباره آن حرف بزنند و همکاری جدی داشته باشند. با توجه به اینکه در حوزه های علمیه تسلط به مباحث علوم انسانی بیشتر است، از این جهت حوزه می تواند در این راستا هم نگاه تاسیسی داشته باشد و افرادی که صاحب نظر بوده و باتوجه به مباحث حوزوی در علوم انسانی، تخصص پیدا کرده اند را به کار گیرد.
* بحث تحول در علوم انسانی چون از نوع تولید علم است، باید حرکتی تدریجی و درون زا بوده و از حوزه و دانشگاه سرچشمه گیرد آن هم نه با کارهای ضربتی و افراطی و چیزهایی که جنبه شورش های خیابانی داشته و نگرانی ها را به دنبال دارد. نباید نگاه های سیاسی در این بحث تولید و تحول علوم سایه افکنده و این موضوع به اباحه ها و جولان های سیاسی تبدیل شود.
*در حقیقت تحول علوم انسانی چیزی نیست که با بخش نامه آن را به مراکز القا کنیم و بگوییم از فردا علوم عوض شود؛ تا محتوا نداشته باشیم که دانشگاهیان در دانشگاه آن را مطالعه کنند و پژوهشگاه ها در خصوص آن کار کنند و مشخص نمایند که چه چیزی را می خواهند تغییر دهند، نمی توان در این زمینه تحول ایجاد کرد.
* برخی از مفاهیم، مفاهیمی است که درجامعه ایران جدید تلقی شده اند که یکی از این مفاهیم آزادی است. بحث آزادی بعد از مشروطه در جامعه ما مطرح شد و از همین رو کسانی فکر می کنند مفهوم آزادی در تفکر دینی ما جایگاهی نداشته و اینها از نتایج مدرنیته است.
* یکی از بدبختی های ما این است که بسیاری از مفاهیمی که در حوزه های مختلف مطرح شده را به دلیل ضعف و تنبلی به مفهومی دور از فرهنگ خودمان تبدیل می کنیم در حالی که این اشتباه بزرگی است.
* ژاپنی ها پس از شکست در جنگ جهانی اول تصمیم گرفتند کشورشان را از نو بسازند، برای همین امر تعدادی از پژوهشگران آن ها به آمریکا رفتند و از دو دانشمند آمریکایی کمک خواستند و آن دو دانشمند طرحی را برای توسعه ژاپن تهیه کردند که الان در حوزه مدیریت به طرح ارتقای مستمر کیفیت معروف است و به توسعه ژاپن انجامید.
* من پس از ارزیابی این طرح واقعا تاسفم خوردم؛ چراکه این طرح چیزی جز دو جمله امام صادق (ع) نبود، ایشان می فرماید: "هرکس دو روزش مثل هم باشد ضرر کرده و اگر کسی امروزش بدتر از دیروزش باشد خیانت کرده است." آمریکایی ها این حدیث را به یک کد تبدیل کردند و از درون آن یک سیستم ایجاد کردند، ولی متاسفانه تنبلی ما باعث شد این کدها را دریافت نکنیم.
دکتر جهان بین، استاد دانشگاه و معاون فرهنگی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
* در مکتب آزاد اندیشی ما باید شرایطی را فراهم کنیم که افراد اجازه پرسش داشته باشند و بتوانند نقد کنند و در سایه نقد پیشرفت حاصل می شود و برای مسائل خودمان باید با ظرفیت اسلام راه حل اساسی پیدا کنیم و باید تاکید کنم که ما نمی توانیم در عرض چند ماه علوم انسانی را به علوم انسانی اسلامی تبدیل کنیم بلکه زمان زیادی برای این کار لازم است.
* آزاد اندیشی خودش موضوعیت دارد و در این مسیر، روشنفکرانی که اجازه نمی دهند دستاوردهایشان که الان جا افتاده تغییر کند و یا با یک مواجهه سطحی با این موضوعات برخورد می کنند به عدم ورود به این مباحث کمک می کنند، در حالی که علوم انسانی اسلامی در کشور ما یک ضرورت است.
* آزاد اندیشی لازمه یک جامعه زاینده است که باید مورد تاکید همه پژوهشگران قرار گیرد.
*موضوع علوم انسانی، انسان است و انسان در اسلام بهتر تعریف و شناخته می شود چرا که خالقش خداست.
*اقتصاد، مدیریت، جامعه شناسی، روان شناسی و ... که موضوع آن انسان است، تبدیل به دانش هایی می شوند که مرتبط با ابعاد وجودی بشر بوده و با نگاه اسلامی به او و تعارف قرآنی و وحیانی نسبت به او تعریف می شود.
*تعریف اسلام از انسان را بسیار کامل تر از تعریف غربی آن است. انسان در غرب هم تعریف می شود، اما تعریفی که خالق بدست می دهد، دقیق تر و معتبرتر است؛ غربی ها هنوز می گویند انسان موجودی ناشناخته است، اما اسلام، انسان را در دین معرفی می کند و می گوید دارای ابعاد روحانی، نفسانی، جسمانی، ملکوتی و ملکی است و کمال و سعادتش را توسط قرآن معرفی می کند و نیازها، حقوق، مطالبات و تکالیفش در اسلام معرفی می شود.
* این ادعا که اسلام، انسان را بهتر می شناسد، علوم انسانی اگر اسلامی شود، کاربردی تر شده با نظام هستی و تکوین هماهنگ تر می شود.
* نباید اینگونه تصور شود که علوم غربی به این دلیل که اسلامی نیست، پوچ و هیچ است، بلکه برای این علوم هم زحمت کشیده شده اما الگوی کامل ارائه نمی دهند. باید دنبال نظام احسن باشیم نه حسن؛ بنابراین نه می شود به این علوم رایج اکتفا کرد نه اینکه همه آن را کنار بگذاریم بلکه باید اعتدال را در حد معقول بپذیریم.
* متاسفانه دانشگاه های ما این علوم را از غرب گرفته، ترجمه و کتاب و جزوه می کنند و به دانشجویان مسلمان تحویل می دهند.اما نباید از این نکته غافل بود که ممکن است کسانی که این کتاب ها را نوشته اند، به خوبی انسان را نشناخته باشند و این موضوع برای ما صحیح نیست به جای اینکه از قرآن و منبع وحیانی و روش اجتهادی استفاده کنیم، روش های غربی را پذیرفته ایم.
* براین اساس ما نیازمند تمدن نوین اسلامی هستیم که علوم انسانی آن با رویکرد اجتهادی برآمده از منابع اسلامی گرفته شده باشد.
* باید به دنبال مدلی باشیم که نه به سبب شوری از هم بپاشد نه بی خاصیت و ناموثر باشد. اسلام این ظرفیت را دارد. معدن وحی دارد، معدن شناس باید باشد و از دل معادن این گوهرها را استخراج کند و به جامعه تحویل دهد.