سوداگری و اندیشه مادی از عوامل افول دین در اروپای مسیحی بود/ناتوانی مسیحیت در پاسخ به پرسش های کلامی
به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا و به نقل از مهر، برخی معتقدند در تجربه مدرنیته در غرب، افول دین در اروپای غربی را نباید به دلیل مدرنیزاسیون دانست، بلکه باید در شکست اروپا در تفکیک دین و دولت جستجو کرد، یعنی وقتی کلیسا بر امور سیاسی حاکم شد، قدرتی توام با فساد را اعمال کرد و این اعمال قدرت باعث شد مردم ادعای کلیسا برای اعمال قدرت سیاسی را زیر سوال ببرند و از کلیسا رویگردان شوند.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شاکرین، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره علل افول دین در اروپای غربی گفت: مساله افول و از صحنه کنار رفتن دین در اروپا، را نمی توان به صورت تک عاملی بحث و بررسی کرد.
وی افزود: گرچه سیاست های نادرست کلیسا نقش بسیار بزرگی در این امر دارد ولی فضایی که در اروپای آن زمان پدید آمد و گرایشهایی که در حرکت های اجتماعی حاکم شد، از عوامل مختلفی سود می برد. بخشی از اصل کمرنگ شدن دین در اروپا به خاطر حرکت هایی که پدید آمد، ناشی از این بود که دین و تفکر حاکمی که وجود داشت نمی توانست به پرسش های جدی بشر پاسخ دهد و نیازی را که انتظار می رفت تامین کند، را برآورده سازد.
این محقق و استاد حوزه و دانشگاه در ادامه سخنانش اظهار داشت: در کنار عامل فوق گرایشات مادی و دنیاطلبانه ای که به خصوص با پیدایش و رشد بورژوازی و سوداگری و اندیشه های مادی ارتباط داشت، هم تاثیرگذار بود. این عامل تا حدودی معنویات دینی را مغایر حرکت خود می دید که این عوامل هم دست به دست هم داد و بر افول دین تاثیرگذار بود. بنابراین از یک طرف برخی گرایشات نفسانی بشری که در آن دوره نقش تاثیرگذاری را داشت و حرکت های اجتماعی از یک طرف و از طرف دیگر ضعفی که کلیسا و سیاست هایش داشت بر افول دین تاثیرگذار بود.
وی تاکید کرد: فقط سیاست های عملی و رفتاری کلیسا نبود که این مشکل را پدید می آورد. مشکلات دیگری هم در تفکر دینی حاکم بر جامعه غربی وجود داشت، ازجمله مشکلاتی که به لحاظ کلامی گرفتارش بود و نمی توانست پرسش های کلامی را به خوبی پاسخ دهد. اینها دست به دست هم داد و این فضا را ایجاد کرد.
شاکرین در پاسخ به این سوال که آیا به صورت کلی مدرنیزاسیون باعث بی دینی می شود آیا کشورهای دیگر ممکن است از چنین تجربه ای برخوردار شوند، گفت: در پاسخ به این سوال ابتدا باید تعریف خود از مدرنیزاسیون را مشخص کنیم. زمانی است که منظور ما از مدرنیزاسیون صرفا یک نگاه نوگرایانه داریم و پیشرفت و تحول و ... را بدون بار ایدئولوژیک خاص در نظر می گیریم.
وی با تاکید بر اینکه اگر این نگاه را داشته باشیم که منظور ما از مدرنیزاسیون ترقی و پیشرفت و تحول باشد مستلزم کنار رفتن دین نیست، تصریح کرد: ولی مدرنیزاسیون غربی، بار مکتبی و ایدئولوژیکی خاصی دارد و بر جهان بینی خاصی استوار است. اگر نگاه ما به این مدرنیزاسیون در معنای اصطلاحی اش باشد، با تمام آنچه که در غرب رخ داد و مبانی فکری نظری که وجود دارد مسلما سازگاری چندانی با دین ندارد، اگر هم بخواهد سازگاری داشته باشد با دینی که در حاشیه قرار دارد، می تواند سازگار باشد نه یک دین فعالی که در عرصه و صحنه های سیاسی و اجتماعی حضور داشته باشد.