در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۶۰۶۴۱
تاریخ انتشار: ۰۴ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۰
تحليل دكتر سارا شريعتي از كتاب «منهاي فقر» علامه حكيمي
آنگاه كه بجاي «فقر»، «فقرا» برايمان مسأله مي‌شوند

كتاب «منهاي فقر»، برگرفته‌هايي از مجموعه آثار علامه «محمدرضا حكيمي» پيرامون مسائل اجتماعي چون فقر و موضوعات اقتصادي اسلام است، اين كتاب به همت مرتضي كيا در قالب 12 فصل سامان يافته و به‌تازگي از سوي انتشارات علمي فرهنگي الحيات منتشر شده است. دكتر سارا شريعتي اين كتاب را اثري متمايز به نسبت كتاب‌هاي نوشته شده در حوزه «فقر و جامعه» برمي‌شمارد و تحليلي مبسوط از اين اثر دارد. مكتوب حاضر، متن ويرايش و تلخيص شده «ايران» از سخنراني دكتر سارا شريعتي است كه در نشست نقد و بررسي اين اثر در مجموعه فرهنگي شهداي انقلاب (سرچشمه) در تاريخ 29 مهرماه ارائه شد. 

كتاب «منهاي فقر» علامه حكيمي، از دو جهت اهميت دارد؛ اول به دليل مقام علمي علامه حكيمي و دوم موضوع آن يعني «فقر». 
مباحث اين كتاب را مي‌توان بطور عيني و ملموس در لايه‌هايي از جامعه مشاهده كرد. يك هفته قبل از آن‌كه كتاب «منهاي فقر» به‌دستم برسد، از سوي يكي از دانشجويانم به تئاتر دعوت شدم،‌ تئاتري كه در سالن اجرا نشد بلكه در محله مولوي و در يكي از اتاق‌هاي يك خانه برپا شده بود، بدون آن‌كه متوجه باشم چه چيزي در انتظارم است به ديدن اين تئاتر رفتم! 
اين نمايش كاري بود از شارمين ميمندي‌نژاد و داستان درباره كودكي به نام سهراب است كه پدرش رستم پخش‌كننده مواد مخدر است، كودك دوم در اين نمايش اسم نداشت با عنوان «اِي بچه» صدايش مي‌كردند، او از بچه‌هايي بود كه اوراق هويت نداشتند، سهراب به محله‌هاي شمال شهر مي‌رفت و فال مي‌فروخت و «اِي بچه» وزنه داشت و مي‌گفت وزنه خيلي بهتر است خصوصاً اگر قلم و كاغذي كنارش باشد. 
داستان اين نمايش تماماً خشونت و تجاوز بود. 
وقتي نمايش تمام شد احساس كردم اين داستان يكي بود يكي نبود است، يكي بود كه همان فقري است كه هست و ما كه نيستيم و حضور نداريم. 
«خدا» در زندگي كودكان در فقر چه معنايي دارد؟ و «اميد» چه صورتي مي‌يابد؟ «دين» در زندگي آن‌ها چه جايگاهي دارد؟ 
چندي بعد، يك روز وقتي به منزل برگشتم تلويزيون را روشن كردم چند شبكه برنامه ديني پخش مي‌كرد،‌ شبكه‌اي در مورد عفاف و حجاب و برنامه زلال احكام و چه و چه. به فكر فرو رفتم، بعد از آن تئاتر و در چنين فضايي بود كه كتاب «منهاي فقر» به دستم رسيد. 
به نظرم مي‌رسد كتاب «منهاي فقر» مي‌تواند جايگاهي را پيدا كند كه كتاب محمد يونس يافت كه زندگي ميليون‌ها بنگلادشي را تغيير داد. «منهاي فقر» در واقع كتاب «عالم راستين دين» است كه به ما مي‌گويد شاخصه اصلي جامعه ديندار «عدل» است. 
اما درمورد فقر، از دهه 60 و 70 ميلادي به نظر مي‌رسيد كه در جوامع توسعه‌يافته مسأله نان ديگر مسأله اصلي نيست. بنابراين بسياري گفتند كه به ديگر مسائل جامعه بپردازيم.‌ در عين حال كه عده‌اي معتقد بودند <نابرابري‌هاي اجتماعي> هنوز يكي از مسائل جامعه‌شناسي است. 
البته در كمتر از بيست سال فقر در چهره‌هاي جديدي در جوامع توسعه‌يافته بروز كرد و كارگران كارخانه‌ها و كارمنداني كه در شركت‌ها كار مي‌كردند ظرف 24 ساعت تبديل به انسان‌هاي فقيري شدند. با اين سير بود كه برخي جامعه‌شناسان اقدام به توليد كتاب‌هايي كردند و دوباره، فقر سرفصل جديدي در علوم اجتماعي شد و اين سؤال شكل گرفت كه آيا فقر محصول ثروت در همين جامعه است؟ مگر نه اين‌كه برخي اقتصاددانان مي‌گويند ثروت جوامع توسعه‌يافته محصول غارت جوامع فقير است و آنچه كه به‌عنوان فقر از آن ياد مي‌كنيم در واقع محصول ثروت انباشته شده در جوامع توسعه‌يافته است. 
پس اين فرمول را مي‌توان براي جامعه نيز ارائه كرد،‌يعني قدرتمند شدن برخي باعث فقيرتر شدن ديگران مي‌شود. 
اما در اين ميان در ايران چه شد؟ در اروپا كه ضدجامعه‌ها يا (گتو)ها شكل گرفتند و همه كساني كه مشكل داشتند در اين ضدجامعه‌ها جمع مي‌شدند و بدبختي در اين مراكز موج مي‌زد و تنها در زمان‌هاي بحران بروز مي‌كردند. وقتي جامعه به مشكل بر مي‌خورد ساكنان اين گتوها با آتش زدن سطل آشغال و شكستن شيشه مغازه‌ها و شورش، عقده خود را نسبت به حذف در جامعه نشان مي‌دادند. 
اگر در اروپا طي دهه‌هاي 60 و 70 ميلادي صحبت از فقر بود در ايران چه قبل از انقلاب وچه بعد از آن، فقر به عنوان مسأله اصلي بود، بنابراين يكي از اهداف مبارزان ما براي انقلاب، ساختن جامعه‌اي بود كه در آن شكاف طبقاتي از ميان برود. 
بعد از انقلاب، بچه‌هاي ما را به كاخ‌ها بردند و مي‌گفتند ببينيد شما كجا زندگي مي‌كرديد و آن‌ها چه‌طور زندگي مي‌كردند. اما دوره انقلاب هم‌اكنون سپري شده‌است. خيلي‌ها اكنون فكر مي‌كنند بايد حق‌شان را از زندگي بگيرند. پس «افراد» كم‌كم «فرد» مي‌شوند و مسائلي نظير بچه‌هاي من، املاك من،‌ دارايي من برايمان طرح مي‌‌شود و اين «من» براي آن‌كه قدرت مهار عذاب وجدان را داشته باشد از «فقر» نمي‌گويد بلكه از «فقرا» صحبت مي‌كند،‌ به بيان بهتر، مسأله را فقر نمي‌داند بلكه وجود فقرا را مسأله مي‌پندارد و به ويژگي شخصي فقرا توجه مي‌كند. 
در جامعه ما، به تدريج از «فقر» ديگر صحبتي نشد و پرداختن به فقرا به ويژگي شخصي فقرا تقليل ‌پيدا كرد. بدين معنا كه جامعه، سيستم و ساختارها مهم نيستند بلكه فقر شخصي مطرح است و بايد با ترحم اين مسأله را حل كرد، حتي در نوع‌دوستي نيز اين خودخواهي به وجود آمد كه اگر من به فقيري كمك مي‌كنم، اين نوع دوستي براي مبارزه نيست بلكه براي رستگاري روح و بيمه كردن فرزندانم است! باز هم در اينجا مسأله اصلي «من» هستم و «چهره خيرين»، جانشين «چهره مبارزين» ديروز شد. امروز ما با جامعه‌اي مواجهیم كه بافت اجتماعي‌اش آسيب ديده و قطعه قطعه شده است، هركسي در ميدان، محيط قوم و قبيله خودش است و فقر در هزار و يك چهره خودنمايي مي‌كند. امروز ديگر در جامعه نمي‌گويند «كار» تو را ثروتمند مي‌كند بلكه گفته مي‌شود «پول» تو را ثروتمند مي‌كند. 
ما نياز به اتوآناليز داريم. اراده سياسي ريشه‌كن كردن فقر وجود ندارد. جامعه هم در برابر فقر مسئول است. ما حساسيت‌هايمان را نسبت به فقر از دست داده‌ايم. آن‌قدر كه در پرونده‌هاي سياسي داخلي و خارجي، حساس هستيم درباره فقر حساسيت نداريم. آيا تا به حال «فقر»، تيتر يك روزنامه شده است؟ مي‌گويند سياه‌نمايي نكنيد، اما بايد دوباره خود را با واقعيت‌هاي اجتماعي درگير كنيم، جامعه ديني و سياسي‌مان را به پرسش بگيريم كه شما براي از بين بردن فقر چه كرده‌ايد؟ 
اول صحبتم اشاره به تئاتري داشتم كه درباره بچه‌هاي خياباني بود،‌ وقتي از تئاتر برگشتم سوار تاكسي بودم و راننده متوجه بغض و ناراحتيم شد و گفت خودتان را درگير نكنيد آن‌ها زندگي خودشان را دارند. 
اين حرف را راننده‌اي گفت كه خود، در اين محله زندگي مي‌كرد، در همان لحظه كودكي فال‌‌فروش دستش را از شيشه آورد داخل و مدام تكرار مي‌كرد خاله فال بخر،‌ خاله فال بخر. به راننده گفتم همين‌ كه دستش را داخل ماشين آورد و درخواست كمك كرد يعني به اين جامعه متصل است و به ما مربوط. با اين تفاسير، معتقدم كتاب «منهاي فقر» كتابي متناسب با شرايط امروز جامعه است كه لازم است خوانده و درك شود.

منبع: ایران

ارسال نظر