در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۶۰۹۶۸
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۹
روزهای مهم و تاثیرگذاری را برای آینده خط لوله‌ انتقال گاز بین ایران و پاکستان (خط لوله صلح)، پشت سر می‌گذرایم. در هفته‌ها و روزهای اخیر خبرهای مختلفی از منابع گوناگونی مخابره می‌شود که هر کدام به نوعی ابعادی از آینده این پروژه عظیم انتقال انرژی را روشن می‌کنند.

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا و به نقل از روابط عمومی پترونت جرقه‌ها و ایده‌ ابتداییِ احداث این خط لوله به اوایل دهه نود میلادی باز می‌گردد؛ بحران انرژی در پاکستان با 180 میلیون نفر جمعیت و همچنین ضرورت انتقال گاز به شبه‌قاره‌ هند و در نهایت چین به عنوان اقتصادهایِ نوظهورِ محتاج انرژی، باعث شد تا در سال 1995 توافقات اولیه بین ایران و پاکستان برای ساخت این خط لوله حاصل آید، اما قرارداد نهایی آن تا 15 سال بعد یعنی تا سال 2010 امضا نشد. بر اساس این قرارداد دو کشور موظف شدند تا قبل از دسامبر سال 2014 احداث بخش‌هایی از این خط لوله که در خاک خود واقع شده‌ است، را به پایان برسانند؛ تا به این طریق در نهایت ایران بتواند روزانه 750 میلیون فوت مکعب گاز طبیعی به مدت 25 سال به پاکستان صادر کند.

در حالی که امروز کمی بیش از یک سال تا موعد قرارداد باقی مانده است، پاکستان هنوز نتوانسته خط لوله را طبق برنامه در خاک خود پیش ببرد، اما ایران تقریبا قسمت مربوط به خود را کامل کرده است. در ادامه سعی داریم تا به ضرورت‌های احداث این خط لوله، موانع پیشِ رو و چشم‌اندازِ سیاسی آن، بپردازیم.

ضرورت ایجاد خط لوله صلح

الف: برای کشور پاکستان این خط لوله یکی از ضروری‌ترین پروژه‌های ملی به حساب می‌آید. این کشور پُرجمعیت دائما با مشکل قطعی برق و همچنین تعطیل شدن جایگاه‌های پخش سی‌ان‌جی در کلان‌شهرهای خود روبروست؛ به طرزی که جمله «خطر کمبود انرژی از خطر تروریسم بزگ‌تر است» به شعار رسمی دولت پاکستان بدل شده است.

ب: از طرف دیگر دو کشور هند و چین که به حداقل یک سوم از جمعیت جهان را در خود دارند، به شدت نیازمند تامین انرژی ارزان هستند. این کشورها در دو دهه‌ اخیر به دو غولِ نوظهور در اقتصاد جهانی، با نرخ رشد اقتصادی بسیار بالا تبدیل شده‌اند و طبیعتا برای حفظ این موقعیت چاره‌ای به جز تامین انرژیِ برای اقتصادِ جوانِ خود، به هر شکل ممکن و حتی‌المقدور به ارزان‌ترین قیمت (برای تضمین سود بیشتر) ندارند.

ج: برای ایران نیز این خط لوله، اهمیت زیادی دارد چرا که در حال حاضر با تولید روزانه 600 میلیون متر مکعب گاز طبیعی، تنها 30 میلیون متر مکعب از آن را - آن هم فقط- به ترکیه می‌فروشد و مابقی به مصرف داخلی می‌رسد. ایران با جمعیتی که در دهه‌های اخیر رشد چشم‌گیری داشته، در مصرف انرژی نیز گوی سبقت را از کشورهای هم‌پایه‌ خود ربوده است و به همین خاطر نیز، مجبور است، تولید نفت و خصوصا گاز خود را هم برای مصرف داخلی و هم برای فروش و تجارت خارجی (که به ارز حاصل از آن شدیدا محتاج است) افزایش دهد؛ امری که فعلا و با توجه به منابع عظیم گازی و نفتی خود، تواناییِ آن را دارد. البته لازم به ذکر است که ایران اخیرا با مشکلی به نام تحریم‌های یکجانبه و به‌لحاظ عرف بین‌الملل غیرقانونیِ ایالات متحده و اتحادیه اروپا روبرو شده است که مخل افزایش تولید و صادرات این کشور بوده است؛ این موضوع را در ادامه پی خواهیم گرفت.

موانع پیشِ روی خط لوله انتقال گاز ایران-پاکستان

الف: یکی از مهم‌ترین موانع عملیاتی شدن این پروژه، مشکل تامین مالی احداث خط لوله در خاک پاکستان است. پاکستان توانایی مالی لازم را ندارد و در خبرهای چند ماه اخیر نیز دائما از ایران، استمداد مالی برای تکمیل این پروژه داشته است. چیزی که با توجه به وضعیت فعلی ایران و مشکلاتِ اقتصادی‌ای که این کشور با آن دست به گریبان است، احتمالا سخت از طرف ایران پذیرفته شود. اما در هر صورت پاکستان هم به خاطر مشکلات حوزه انرژی خود و هم به خاطر جریمه 1 تا 3 میلیون دلاری برای هر روز تاخیر از موعد مقرر (دسامبر 2014) مجبور است فکری اساسی برای یک سال باقی مانده تا سررسید قرارداد، بکند.

ب: مشکل دیگر، مساله تحریم‌هاست. صنعت نفت و گاز ایران با تحریم‌های یک‌جانبه‌ آمریکا و اروپا مواجه است. امری که پاکستان را به عنوان متحد و شریک قدیمیِ آمریکا در منطقه، برای ادامه فعالیتِ مشترک گازی با ایران به شدت تحت فشار قرار داده است. در ماه‌های اخیر اما پاکستان رایزنی‌های فشرده‌ای را با آمریکا برای جلب رضایت این کشور انجام داده است که امیدواری‌های زیادی نیز ایجاد کرده است.

ج: خط لوله تاپی نیز یکی دیگر از مشکلات پیشِ رویِ به سرانجام رسیدن خط لوله انتقال گاز از ایران به پاکستان و شبه‌قاره به حساب می‌آید. خط لوله‌ای که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند انتقال دهد و از قضا به شدت نیز توسط آمریکا حمایت می‌شود. این در حالی است که هنوز علی‌رغم اظهارات مقامات افغان، هیچ تضمین محکمی در مورد تامین امنیت خط لوله در خاک افغانستان وجود ندارد.

د: رقابت آمریکا و متحدانِ منطقه‌ای‌اش با اقتصادهای نوظهور چین و هند، نیز یکی دیگر از موانعِ به سرانجام رسیدن این پروژه به حساب می‌آید. ایران به همراه روسیه قیمت گاز در اروپا را به صورت انحصاری تعیین می‌کنند. حال با توجه به نزدیکی این دو کشور با قدرت‌های آسیایی، اصلا بعید نیست که گاز ارایه شده به هند و چین در آینده، از طرف ایران و روسیه (به عنوان دو ابرقدرت گازی) ارزان‌تر از گاز ارایه شده به اروپا باشد و در نتیجه سببِ رشد اقتصادی سریع‌ترِ هند و چین و عقب ماندنِ اروپا و آمریکا شود. بنابراین اروپا و آمریکا خط لوله صلح را خطری بالقوه برای جایگاه‌ جهانی اقتصادهای خود می‌دانند.

و اما دورنمای واقعی

رسیدن گازِ ایران، برای پاکستان حکم مرگ و زندگی را دارد و از آنجایی که هیچ منبع جایگزین دیگری نیز وجود ندارد و خط لوله تاپی نیز با مخاطرات بزرگ امنیتی روبروست، پاکستان در مقام پیرو قدیمی سیاست‌های آمریکا در منطقه، چاره‌ای جز فشار به آمریکا برای نادیده گرفتن تداخل این پروژه با تحریم‌های وضع شده ندارد. آمریکا هم نمی‌تواند با وعده و وعیدهای واهی چراغ خانه پاکستانی‌ها و موتورِ اتوموبیل‌ها و سه‌چرخه‌های در حال تردد در خیابان‌های این کشور را روشن نگه دارد، بنابراین مجبور است برای از دست ندادنِ متحد قدیمیِ خود یعنی پاکستان، کمی انعطاف به خرج دهد.

از طرفی دیگر انتخاب دولت‌های جدید در ایران و پاکستان، امیدهای تازه‌ای برای پیش‌برد مقاصد گازی دوجانبه به حساب می‌آید. نواز شریف با وعده بهبود وضعیت در پاکستان نخست‌وزیر شد و روحانی با شعار دیپلماسیِ جدید جهانی و کاستن از فشار تحریم‌ها. منتخب پاکستانی باید برای راضی نگه داشتن مردم، قطعی برق را برطرف کند و منتخب ایرانی هم قصد دارد برای حفظ رای‌دهندگانِ خود و بهبود معیشت مردم، رابطه این کشور با بلوک غرب را بهبود بخشد تا به این طریق اقتصاد دوباره رونق بگیرد.

عقلانیت به غرب و آمریکا حکم می‌کند تا با حذف تحریم‌ها شرایط را برای نزدیکی مجدد به ایران و بهبود اقتصاد جهانی فراهم سازند. از یک طرف حذف تحریم‌ها می‌تواند به کاهش قیمت جهانی نفت و سود کشورهای واردکننده از جمله کشورهای اروپایی و آمریکا منجر شود و از طرف دیگر، شرکت‌های مختلف آمریکایی و اروپایی می‌توانند فضاهای سودآور سرمایه‌گذاری را در ایران به‌دست آورند. هزینه استخراج نفت در ایران 4 تا 5 دلار به ازای هر بشکه است، در صورتی که این هزینه‌ها در دریای شمال 40 تا 50 دلار به ازای هر بشکه است. این امر نشان می‌دهد که بخش انرژی ایران، یک فرصت سودآور استثنایی برای کلیه شرکت‌های شاغل در حوزه انرژی است. از طرف دیگر، در صورت که رابطه ایران با کشورهای غربی بهبود نیابد، بازار سرمایه ایران به سمت کشورهای شرق نظیر روسیه و چین گرایش پیدا می‌کند و این در میان‌مدت برای کشورهای غربی تبعات بسیاری را به همراه خواهد داشت. با این حال، تکه‌های پازل را که کنار هم قرار دهیم، متوجه می‌شویم اصلا مشخص نیست نومحافظه‌کاران آمریکایی و اصحاب تی پارتی به حکم عقلانیت عمل کنند.

علت استقبال دیپلماتیک از دولت روحانی در نیویورک و مجامع جهانی نیز همین است. همه شاهد هستند که اوباما میل زیادی برای آب شدن یخ روابط ایران و آمریکا از خود نشان می‌دهد. از این گذشته، هم‌زمان با لغو یکی از تحریم‌های ایران در دریای شمال، اوباما تلاش گسترده‌‌ای برای جلوگیری از تصویب تحریم‌های جدید علیه ایران در کنگره، از خود بروز داده؛ که هر دو نشان از وجود تمایل برخی از گروه‌ها در هیئت حاکمه آمریکا (به‌خصوص دموکرات‌ها) برای برقراری ارتباط نزدیک با ایران دارد.

از سمت پاکستان نیز آمریکا شدیدا تحت فشار است. نواز شریف پنج‌شنبه هفته گذشته دیداری با باراک اوباما در کاخ سفید داشته است. خبرها از این حکایت دارند که گفت‌و‌گوهای دوطرف، بیشتر حول دو محور اصلی، یعنی بحث حملاتِ هماهنگ‌نشده ارتش آمریکا توسط هواپیماهای بدون سرنشین به خاک پاکستان و مساله خط لوله انتقال گاز ایران- پاکستان، گذشته است. واضح است که پاکستان برای دست یافتن به انرژی مورد نیاز خود، بالاجبار باید نقش میانجیِ تنش‌های مابینِ ایران و آمریکا را بازی کند.

حال اگر فرض کنیم که آمریکا به پاکستان مجوز لازم برای ادامه فعالیت گازی مشترک با ایران را بدهد؛ تنها مسئله‌ای که باقی می‌مانند، مشکل تامین اعتبار برای اتمامِ پروژه از طرف پاکستان است، مسئله‌ای که ظاهرا دولت پاکستان در مورد آن درمانده است. در ماه‌های اخیر شاهد این بوده‌ایم که به کرات مقامات حوزه انرژیِ پاکستان از ایران درخواست کمک مالی 2 میلیارد دلاری کرده‌اند؛ درخواست‌هایی که همگی با برخورد سرد ایران مواجه شده است. از طرفی دیگر در هفته اخیر موسسه‌ای پاکستانی با عنوان موسسه سیاست‌گذاری توسعه پایدار قیمتِ گازِ تعیین شده در قرارداد سالِ 2010 خط لوله صلح را گران عنوان کرده و اعلام کرده است که تولید برق از گاز وارد شده از ایران صرفه اقتصادی نخواهد داشت. جالب این‌جاست که در جای جای گزارش این موسسه اعلام شده که این اظهارات به معنی تشویق دولت برای صرف‌نظر از خط لوله صلح نیست، چرا که پاکستان عمیقا به گاز ایران محتاج است... به نظر می‌رسد که پاکستان گاز ایران را هم‌زمان با دست پس می‌زند و با پا پیش می‌کشد.

در انتها می‌توان چنین گفت که به احتمال قریب به یقین، با مهیا شدن منابع مالی، خط لوله صلح در منطقه رقیبی نخواهد داشت و از آن بالاتر بازار انرژیِ جهانی به آن شدیدا محتاج است. و همین مسئله در کنار امیدواری بخشی از هیئت حاکمه آمریکا برای برقراری ارتباط نزدیک با ایران، باعث خواهد شد تا تحریم‌های واشنگتن حداقل در این مورد چندان تاثیری نداشته باشد.

ارسال نظر