
روابط قدرت از نظر فرکلاف، نامتقارن، نابرابر و سلطه آورند. او برای توجیه این نابرابری به ایدئولوژی روی میآورد. ایدئولوژیها، مفروضاتی هستند که به تولید و بازتولید روابط قدرت کمک میکنند. ایدئولوژی را میتوان دستهای از باورها و نگرشها دانست که اعضای یک گروه اجتماعی خاص به طور مشترک از آن برخوردارند. نکته مهم اینجاست که بدانیم بیشتر گفتمانی که اعضای یک گروه به کار میبرند، پایه ایدئولوژیکی دارد. اما باورها و نگرشهایی که از یک ایدئولوژی ناشی میشوند ممکن است همیشه «هشیارانه» در افراد به وجود نیامده باشند. این باورها و نگرشها ممکن است چنان عمیق در الگوی فکری و زبان ما ریشه دوانده باشد که آنها را «بدیهی» فرض کنیم. به عنوان مثال، اینکه یک پزشک به علت علم پزشکیاش که بیمار از آن برخوردار نیست باید تصمیم گیرنده باشد و بر مشاورههای پزشکی کنترل داشته باشد و بیمار هم باید اطاعت و همکاری کند، فرضیات و باورهایی هستند که این ایدئولوژیها را میسازند. این ایدئولوژیها با گفتمان پیوند میخورند و به این شکل در حفظ یا تغییر روابط نابرابر قدرت سهیم میشوند. به عبارت دیگر، «گفتمان»ها بار ایدئولوژیک مییابند و نقش بسیار مهمی در شیوه «ایجاد رضایت» و «پذیرفتن این ایدئولوژیها» در دیگران ایفا میکنند.
باید توجه داشت که قدرت و سلطه ممکن است از طریق اشکال ظریف و روزمره نوشتار و گفتاری که «طبیعی» و کاملا «مقبول» به نظر میآیند، اعمال و بازتولید شوند. مثلا ممکن است یک موضع ایدئولوژیکی از سوی کلمات، مخفی (یا حداقل سانسور) شوند، مانند موقعی که جنگ، «حفظ صلح» نامیده میشود. به همین علت، وظیفه اصلی تحلیل انتقادی گفتمان ایجاد آگاهی و شناخت در مورد این ایدئولوژیها و حذف قدرت و سلطه در نظریه و عمل است.
منبع: روزنامه ایران- یاسمن چوب ساز