در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۶۱۴۰۸
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۶
گفت‌و‌گو با انریکه پنالوسا، شهردار اسبق بوگوتا دارنده عنوان الگوی مدیریت در دنیا؛
انریکه پنالوسا، بعد از آنکه شهردار بوگوتا در برزیل شد، به شکل معجزه آسایی این شهر را متحول کرد. وی به سرمایه گذاری اجتماعی بیش از سایر سرمایه گذاری ها معتقد است.

گروه راهبرد خبرگزاری دانا- دانشگاه ملی شهر را کبوترها پر کرده‌اند. در معابر بساط فروش پهن است. زرنگ تر‌ها صنایع دستی سرخپوست‌ها را می‌فروشند، عده‌ای آب نبات و آجیل و عده زیادی دست گدایی به سمت عابران دراز کرده‌اند. در نقطه‌ای هم سرخپوستان معتاد به الکل و مواد مخدر آفتاب می‌خورند. اما اغلب در زاغه‌ها و آلونک های روی تپه‌ها که شهر را محاصره کرده، سکونت دارند. برعکس ریودوژانیرو که زاغه‌ها را از همه جا می‌توان دید در بوگوتا می‌شود در محله‌ای لوکس زندگی کرد و بدبختی رانده شدگان از جهان را ندید. اغلب زاغه‌ها در دامنه تپه‌ها و نزدیک مرز شهر، جایی که زمین صاف و مسطح می‌شود واقع شده‌اند. زمانی می‌گفتند بوگوتا 2 هزار و 600 متر به ستاره‌ها نزدیکتر است به خاطر ارتفاع این شهر از سطح دریا. اما شکاف طبقاتی مردمش را از هم دورتر می‌کند. این تصویری است که آرتور دموسلاوسکی، روزنامه نگار و نویسنده کتاب تب تند آمریکای لاتین در سفر تحقیقاتی‌اش به بوگوتای کلمبیا ارایه می‌دهد، درست اندکی قبل از این‌که انریکه پنالوسا شهردار آن می‌شود؛ در سال 1998. انریکه پنالوسا شهردار شهری می‌شود که به گفته دموسلاوسکی، مطرودین از جهان در آن جنبه استعاره ندارد و خود واقعیت است. جرم، جنایت، ناهنجاری‌های اجتماعی و فقر بیداد می‌کند. او که در فرانسه دکترای مدیریت خوانده و پدرش کارشناس سازمان ملل در امور مسکن است با مدیریت علمی و اصولی به شهر سامان می‌دهد. طوری‌که از اقدامات او به عنوان یک انقلاب در بوگوتا نام می‌برند. پنالوسا همه ساله به همایش‌های مختلفی دعوت می‌شود تا از تجربه هایش بگوید. در تهران بود که این فرصت دست داد با او مصاحبه کنم. جدی، دقیق و در عین حال خوش صحبت. مدام ایمیل‌هایش را چک می‌کند. یکی از همراهانش می‌گوید شهرداران زیادی از او برای مدیریت مشاوره می‌گیرند. وقتی هم ایمیل هایش را چک می‌کند چنان در صفحه مانیتور متمرکز می‌شود که به سلام و سوال هیچ کس پاسخ نمی‌دهد. پنالوسا در پاسخ هایش به کرات بر مشارکت عمومی و تعامل اجتماعی تاکید می‌کند و برخی صحبت هایش در خصوص سرمایه‌گذاری اجتماعی نقطه نظرات رونالد ریس شهردار استراسبورگ فرانسه را که سال 1388 با او مصاحبه کرده بودم در ذهنم تداعی می‌کند که می‌گفت هر وقت شهر ما خلاقان و دانشمندان و توریست‌های بیشتری داشت آن موقع می‌توانیم بگوییم مدیر موفقی بوده‌ایم. صحبت‌های انریکه پنالوسا را که حالا راهبردهای او مسیر بسیاری از مدیران را تعیین می‌کند، می‌خوانید.


در شهری که می‌گویند 2600 متر به ستاره‌ها نزدیکتر است مردم از رفاه اجتماعی و امنیت دورتر می‌شوند و مطابق آنچه توریست‌ها و دانشگاه رفته‌های شهر توصیف می‌کنند شهر از نظر حیات اجتماعی وضع آشفته و نابسامانی داشته، شما شهردار شهری می‌شوید که جزو جرم خیزترین‌ها در دنیا بوده و با چالش‌های متعدد اجتماعی دست به گریبان، چگونه اوضاع را سامان دادید؟ سخت نبود؟

ما مثالی داریم که می‌گوید همه روی زمین صاف می‌توانند راه بروند، مهم این است در شیب‌های ناهموار درست راه برویم. من وقتی شهردار شدم مشکلات اجتماعی زیاد بود، از هم گسیختگی اجتماعی، بی‌خانمان‌ها، تراژدی مواد مخدر که هر روز در شهر فاجعه می‌آفرید و شرایط بد زندگی و ده‌ها مشکل دیگر که قطعا سیاست‌های کلی برای حل آن‌ها را باید دولت تعیین می‌کرد و اصلاحات اجتماعی در ابعاد گسترده از سوی این نهاد صورت می‌گرفت. در این ارتباط چون موضوع به دولت مربوط می‌شود من صحبت نمی‌کنم اما به عنوان شهردار این شهر که پایتخت کشور است و بیشترین جمعیت در آن زندگی می‌کند، نقشی کمتر از دولت نداشتم و باید تصمیمات پایه‌ای می‌گرفتم. شاید این موضوع از نظر شما عجیب باشد چون من طبق مطالعاتی که در خصوص مدیریت شهری در ایران داشتم دیدم شهرداران بیشتر فعالیت‌های خدماتی انجام می‌دهند و اغلب زیرساخت‌های شهری را فراهم می‌کنند. در بوگوتا من به عنوان شهردار مسوولیت‌های اجتماعی مهمی داشتم و باید برای خیلی از مسائل مردم شهر برنامه‌ریزی می‌کردم.


مثلا چه برنامه‌ریزی‌هایی؟ لطفا جزیی‌تر توضیح دهید.


آموزش، بهداشت، مسکن، عدالت اجتماعی و بطور کلی برنامه‌ریزی‌هایی که همه ابعاد زندگی شهری و اجتماعی را در بر می‌گرفت نه صرفا یک بعد زندگی شهری یا اجتماعی را. متاسفانه چیزی که من در دیدارهایم از شهرهای کمتر توسعه یافته می‌بینم این است که مدیریت شهری در برنامه‌ریزی‌ها کمتر جنبه‌های اجتماعی را در نظر می‌گیرد و من در مشاوره‌هایم مجبور می‌شوم این مسأله را یادآوری کنم. مثلا در زیرساخت‌های شهری که تدارک می‌بینند به شکل و فرم تعاملات اجتماعی توجه نمی‌کنند و گاه این زیرساخت‌ها به تعاملات اجتماعی آسیب جدی می‌زند. بر این اساس همیشه می‌گویم شهردار، بویژه شهردار شهرهای بزرگ باید علم مدیریتی بالایی داشته باشد و حتی دقت و ظرافت برنامه‌های شهردار باید بیشتر از دولت باشد. شما اگر اطلاعاتی در مورد تاریخ معاصر کشورهای امریکای لاتین داشته باشید می‌بینید برخی جنبش‌های اجتماعی بر اثر برخی تصمیمات مدیریت شهری شکل گرفته و شهردار باید همه جوانب را بسنجد و تصمیمی که می‌گیرد همه جانبه باشد. حالا این‌که من در برنامه‌ریزی‌هایم تا چه حد دقیق بودم و درست عمل کرده‌ام موضوعی است که کارشناسان اجتماعی و مردم شهر بوگوتا باید نظر بدهند و من نباید درباره عملکردم قاضی مطلق باشم. این مساله از نظر من اصلا جالب نیست و وقتی مدیرانی را می‌بینم که با اعتماد به نفس آمار می‌دهند و اقدامات خود را کاملا رضایت بخش می‌خوانند دید خوبی نسبت به آن‌ها پیدا نمی‌کنم. چون به روش ریاضی نمی‌توان ثابت کرد که مردم چقدر خوشحال و راضی اند. افرادی با این روحیه کمتر به افکار عمومی مراجعه کرده و از مشاوره‌های کارشناسی بهره می‌گیرند. یعنی این مساله به مرور با افزایش تجربه کاری به من ثابت شده. با این‌همه به جرات می‌گویم در برنامه‌ریزی‌هایی که برای شهر انجام می‌دادم با کارشناسان در حوزه‌های مختلف مشورت می‌کردم و خیلی دقت می‌کردم که برنامه هایم در نهایت، تعامل اجتماعی را افزایش دهد و فضایی دموکراتیک بوجود آورد. چون معتقدم در فضای غیردموکراتیک فعالیت‌های مدنی شکل نمی‌گیرد و ما برای این‌که شهروندانی با رشد بالای اجتماعی داشته باشیم باید زمینه‌های آن را در مدیریت و زیرساخت‌های فیزیکی فراهم کنیم.


این زمینه را چگونه فراهم کردید؟ چه پارامترهایی را در مدیریت مدنظر داشتید که شما را به هدف اصلی می‌رساند؟


ما در بوگوتا علاوه بر مسایل اجتماعی از نظر حمل‌و نقل هم مشکل جدی داشتیم. زمانی که داشتیم برای این موضوع برنامه‌ریزی می‌کردیم یک شرکت ژاپنی به ما پیشنهاد کرد اتوبان و بزرگراه بسازیم. پیرامون این پیشنهاد مطالعات گسترده اجتماعی انجام دادیم و در نهایت دیدیم ساخت بزرگراه نه تنها کمکی به رفع آلودگی‌های زیست محیطی ما نمی‌کند بلکه تعاملی هم بین شهروندان به‌وجود نمی‌آورد، بنابراین آن را رد کردیم و به جای آن مسیر سبز و مسیر ویژه دوچرخه سواری ساختیم آن هم به این صورت که محله‌های فقیر و ثروتمند را به هم متصل می‌کرد و یک پروژه شهری حساب شده، به راحتی بین اقشار مختلف جامعه تعامل برقرار می‌کرد و این تعامل برای ما که متعاقب اجرای پروژه اهداف اجتماعی را دنبال می‌کردیم بسیار اهمیت داشت. اگر ما فضای بیشتری به خودرو می‌دادیم نمی‌توانستیم سرمایه‌گذاری اجتماعی داشته باشیم. شما دقت کنید پیشرفته‌ترین و موفق‌ترین شهرهای دنیا که بیشترین تعداد دانشمندان، سرمایه گذاران و گردشگران را دارند شهرهایی هستند که خودروهای شخصی در جابه‌جایی آن‌ها تقریبا نقشی ندارد یا کمتر نقش دارد. در شهرهایی مثل نیویورک، لندن و پاریس که من به خاطر تحصیلاتم آشنایی بیشتری با مدیریت آن دارم، افراد کمی از خودرو استفاده می‌کنند در حالی که ارزش هر متر زمین در این‌گونه شهرها بسیار بالاست و بیشترین گردشگر و سرمایه‌گذار را در خود جای داده‌اند. در شهر سئول وقتی یک پل سواره رو را تخریب کردند و آن را به عابر پیاده اختصاص دادند، رضایت عمومی از عملکرد شهردار چنان افزایش یافت که انتخاب او به سمت ریاست جمهوری را در پی داشت. در حقیقت شما وقتی فضای بیشتری به خودروها می‌دهید فضای کمتری به انسان‌ها داده اید و به راحتی آن‌ها را نادیده گرفته‌اید. در فضای محدود هم انسان‌ها نمی‌توانند تعامل کنند، شهروندان شکوفا نمی‌شوند و کمتر شاهد خلاقیت خواهیم بود. امروز زندگی شهرنشینی دیگر مثل سابق نیست. پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. دیگر مثل گذشته صرفا ساخت یک خیابان یا بزرگراه برای تردد شهروندان مهم نیست و مساله این نیست که ما خیابانی را در نقطه‌ای از شهر طراحی کنیم و میلیاردها دلار هزینه شود تا زیباتر و باشکوه‌تر جلوه کند. مساله این است که چگونه آن را بسازیم که مردم بیشترین تعاملات اجتماعی را با یکدیگر داشته باشند. باید توجه کرد که طرح‌ها و پروژه‌های ما از نظر زیربنایی نقش مهمی را در شهر دارد و این‌که طرح‌های ما شاخصه‌های یک شهر دموکراتیک را داشته باشد نکته مهمی است که باید به آن توجه جدی شود. در طرح‌های شهری حساب شده است که فاصله طبقاتی کمرنگ‌تر می‌شود یا حتی از بین می‌رود. بنابراین باید همه ابعاد موضوع را در نظر گرفت.


از صحبت‌های شما این‌طور نتیجه می‌گیرم که سرمایه‌گذاری اجتماعی اولویت اصلی شما در برنامه‌ریزی‌ها بوده و شما و آقای موکس در برنامه‌های خود به آن توجه جدی داشتید، امروز نتیجه ملموس این هدفگذاری چه بوده؟


من اغلب در سخنرانی‌هایم این را می‌گویم و حالا در پاسخ به سوال شما باز همین را می‌گویم بوگوتا شهری بود که ساکنانش از آن نفرت داشتند و هیچ‌گاه باور نمی‌کردند که روزی اوضاع شهر سامان پیدا کند اما حالا مردم بوگوتا به شهر خود احساس تعلق خاطر دارند و خود را مسوول آینده و سرنوشت شهرشان می‌دانند. ما هر یکشنبه چندین کیلومتر از خیابان‌های اصلی شهر را می‌بندیم. با این اتفاق افراد زیادی ترغیب می‌شوند که برای دویدن، پیاده روی، دوچرخه سواری و دیدن مناظر شهر به بیرون از خانه بیایند. با هم و کنار هم خوشحالی کنند. این موضوع به همبستگی بین مردم که خود یک سرمایه اجتماعی است بسیار کمک می‌کند. زمانی آقای موکس در تبلیغات تلویزیونی از مردم بوگوتا می‌خواست به یکدیگر عشق بورزند و یکدیگر را دوست بدارند تا بدین وسیله روحیه همکاری را بین خود بالا ببرند و ما به دنبال آن شاهد افزایش مشارکت عمومی بودیم که باز سرمایه اجتماعی است. در شهری که مردم روحیه همکاری و حس همبستگی دارند و نسبت به شهر خود احساس تعلق می‌کنند می‌توان بزرگترین اقدامات را انجام داد و این یعنی موفقیت بزرگ، یعنی یک معجزه.

منبع: ایران

ارسال نظر