در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۶۱۸۲۰
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۴
ادبیات مرثیه آذربایجان گرچه از زمان های قدیم بوده است ولی ادبیات مرثیه ای که در مورد شهادت امام حسین(ع) وحادثه کربلا که به شکل کنونی در آمده است بعد از حکومت صفویان به وجود آمده است.

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا و به نقل از جماران سرودن شعر در ثنا و رثای اهل البیت(ع) از صدر اسلام و از زمان خود رسول الله(ص) توسط شعرای مسلمان مثل حسان بن ثالث، ابوطالب و ... شروع شده است و در قرن دوم و سوم هجری با ظهور شاعران بزرگ همچون کمیت اسدی، سید حمیری، سفیان عبدی، دعبل خزائی و ... این پدیده چشمگیر ادبی دینی به اوج رسید اما بعد از واقعه عاشورا، نوع عاشورایی شعر آیینی ظهور می کند و ادبیات دینی که تا قبل از این تنها به مدح اختصاص داشت، درد و اندوه و سوگواری را تجربه می کند و عاطفی تر می شود. ذکر مصایب خاندان عصمت و طهارت بویژه حادثه عاشورا و شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش موضوع اصلی شعر دینی می شود ائمه اطهار(ع) هم با تشویق شاعران ادبیات عاشورایی را به کمال رساندند.

امام صادق(ع) فرمود: ((من قال فینا بیتنا" بنی الله تعالی له بیتنا" فی الجنته)) هر کس در مدح و رثای ما اهلبیت(ع)یک بیت شعر بگوید خداوند در جنت برای او یک بیت (خانه) بنا می کند!

همچنین فرمود: «مَن اَنشَدَ فی الحسین (ع) بیتاً مِن شعرٍ فَبَکی او تباکی فَلَهُ الجَنَّهٍ» هر کس در مصیبت امام حسین (ع) بیت شعری بخواند و گریه کند و یا حالت گریستن به خود بگیرد بهشت براو واجب می شود.

بعدها موج ادبیات عاشورایی و تعهد شیعی از حیطه ادبیات عرب گذشته و به عرصه ادبیات دیگر ملت های مسلمان و شیعه رسید و به تبع آن ادبیات مرثیه آذربایجان نیز تحولی بسیار یافته و حادثه کربلا و مراسم های عزاداری اباعبدالله (ع) جهت دیگری به شعر ادبیات مرثیه آذربایجان داده است و بعد از این واقعه «بایاتی» ها و «اوخشاماها» و همچنین «آغی» ها جهت نوینی به خود گرفته اند و بیشتر این نوع شعرها به حادثه کربلا منحصر شده وبه شکل بدیعی در مراسم عزاداری شهدای کربلا استفاده می کنند ویا اوخشاماهایی که با این مضامین سروده می شوند در مجالس عزاداری امام حسین(ع) با توجه به موضوع مرثیه و این که برای هر یک از دلاوران دشت کربلا خوانده می‌شود، به تناسب آن نیز اوخشاما بیان می‌شود. که به ذوق و سلیقه مداح نیز بستگی دارد. اوخشاما در اوج مرثیه بیان می‌شود و همراه با «آغلاشما» و همراهی مستمعین است.

مثلا اوخشامای زیر از زبان حضرت ابوالفضل(ع) بیان می‌شود: بیلمه‌ینلر بیلدی گل غم اور‌گیم بؤلدی گل / پرچمیوه صاحیب اول اباالفضلین اؤلدی گل (هرکس نمی‌دانست، خبردار شد غم، دلم را به دو نیم کرد پرچمت را بردار بیا که ابوالفضلت کشته شد)

یا در بیان مصیبت حضرت زهرا (س) و مادر از بایاتی زیر استفاده می‌شود: باغدان باغا گلمیشم گول درماغا گلمیشم / ایتیرمیشم آنامی آختارماغا گلمیشم! (از آن گلستان به این گلستان آمده ام، دنبال گل رفته ام / مادرم را گم کرده ام، برای یافتنش آمده ام)

در فراق عزیز از دست رفته سروده می‌شود: کؤینگین آغ ساخلارام یویارام آغ ساخلارام / بیرده منه قوناق گلسن یوز ایل قوناق ساخلارام * قیزیل گول اولمایایدی سارالیب سولمایایدی / بیر آیریلیق بیر اؤلوم هئچ بیری اولمایایدی (لباس‌هایت را می‌شورم و تمیز نگه می‌دارم / اگر یک بار دیگه مهمان بشوی، برای صد سال نگهت می‌دارم * کاش گل محمدی نبود تا افیرده و پژمرده نمی‌شد / نه مرگ و نه زندگی، هیچ کدام وجود نداشت)

و در داغ برادر اوخشامای زیر را سر می‌دهند: قارداشلار، آی قارداشلار یاغیش یاغار قار باشلار / باجیلار غملننده گؤیلون آلار قارداشلار (آه برادران، باران می آید برف می آید / هرگاه خواهرها ناراحت می شوند، برادرها آنان را تسلی می دهند) و زبان‌حال مادر فرزند مرده را این چنین سر می‌دهند: داغلار باشی چمنلر کهلیکلر داغدا دنـلر اوغلو اؤلن آنانین اورگی تئز ورملر * اولدوز گؤیه دوزولر خومار گؤزلر سوزولر / آهو ملر، سس گلر منیم قلبیم اوزولر (دل مادری که فرزندش را از دست داده، داغ است / وقتی آهو ناله می کند، قلب من می تپد)

چند نمونه از «اوخشاما» راجع به جریان کربلا :

یامان گونلر بئل ایر باغدا باغبان بئل ایر / اوغول اؤلسه ائو ییخار قارداش اؤلسه بئل ایر: (روزهای سخت کمر می شکند / باغبان در باغ کمرش را خم میکند مرگ فرزند خانه خرابت می کند / مرگ برادر کمر می شکند)

بده‌نیمده قولوم یوخ / اوجا سروه‌م خولیم یوخ / مشگیمه اوخ دگیبدى / خیمه لره یولیم یوخ ( در اندام من، بازوانی وجود دارد / قدی چون سرو دارم / به مشک من تیر زده اند / به خیمه ها راه ندارم)

نهر اوسته آییم باتدى / آى باتدى غمیم آرتدى/ گلنده یوز یوزه قویدوم / محاسینیم قانا باتدى (بر سر نهر، ماه من غروب کرد / ماه که غروب کرد، غم من فزون شد / وقتی ماه من آمد صورتم را به صورت او گذاشتم / محاسنم خونین شد)

حسینم یانا یانا / اوره گیم دؤندو قانا / باشیمى سوسوز کسمه / سو وئره‌للر قوربانا (حسین من در آتش بیداد سوخت / دل من خون شد / سر مرا تشنه نبر / به قربانی آب می‌دهند )

زینبم شاما سارى / گون گئدر شاما سارى / قانلى باشین دالیجا / گئدره‌م شاما سارى (زینب به شام می رود / آفتاب به شام می رود / دنبال یک سر خونین / او به شام می رود)

زینبم گؤزیاشیما / آغلارام اؤز باشیما / خیردا قبر اولدى مکان / اوجا بوى قارداشیما (من زینبم چشم‌هایم خیس است / بی اراده گریه می کنم / جای کوچکی قبر برادر بلند قد من شد)

در بایاتی اخیر مداح با ذوق و سلیقه خود با افزودن کلمه‌ای (مثلا اسم فرد و یا فرزند و نسبت دادن آن به یکی از بستگان متوفی) اوخشاما را مناسب روضه خودش بیان می‌کند؛ مثلا حاج سلیم موذن در روضه حضرت علی اصغر(ع) با افزودن کلمه «بالا: فرزند» و «علی» این را از زبان مادر آن حضرت بیان می‌دارد. مثلا این اوخشاما درباره حضرت علی اصغر (ع) از زبان مادر آن‌ جناب:

من گول اکیب درمه‌دیم اوغول دادین بیلمه‌دیم / های دوشدو اوخلانمیسان اوخ یارووی گؤرمه‌دیم (من گل کاشتم اما گل نجیدم / فریاد آمد تیرباران شده ای / اما من زخم تیرهایت را ندیدم)

باغلی قالیب اللرین پارچالانیب حنجرین گولمه‌دی بیر یول منه اوخا گولن لبلرین (دستهایت بسته مانده / حنجره ات پاره شده / لب های تو به تیر لبخند زد اما به من لبخند نزد )

غملریمی سانارام زلفلریمی یونارام گهواره‌وی ترپدیب لای‌لای چالیب یانارام (غم هایت را سان می بینم / زلف هایت را شانه می زنم / گهواره ات را تکان می دهم / لای لای خوانده و می سوزم )

آهو کیمی مله رم قان یاش گؤزه الرم سنی سالیب یادیمه قنداق آچیب بلرم (مثل آهو می نالم / در فراق تو خون می گریم / تو را به یاد می آورم و مدام قنداقت را باز و بسته می کنم )

عئشقین آتیب منظره آدین دوشوب دیللره قلبی یارالی آنان قوربان خمار گؤزلره (عشق تو منظره هستی شده است / اسم تو به زبان ها افتاده است / مادر داغ دیده ات قربان چشم های خمارت برود)

آلنیندا قارا تلون گؤرمه‌دیم شیرین دیلین قالدی/ سندن یادگار سینه‌مده دیرناق یئرین قالدی (در پیشانی تو، موی سیاهت را ندیدم / زبان شیرینت برایم به یادگار ماند)

گوندوز گئجه آغلارام اوره‌ک باشین داغلارام / گلسن منیم سینه‌مه اوخ یاراوی باغلارام (شب و روز گریه می کنم اگر به آغوش من آیی، زخمهایت را می بندم)

سینیب منیم شه‌پریم قان اولوب اشک تریم / سو ایچمیشم سود گلیب الوو وئریر دؤشلریم (شاه من کشته است / اشک من خون شده است / آب خورده ام خون آمده / سینه ام آتش شده)

باغچادا گول درمیشم دیلبره گؤندرمیشم / بیر اولان آللاهیمه سنی‌ قوربان وئرمیشم (از باغچه گل چیده ام / به دلبرم فرستاده ام / به خداوند یکتای خود، تو را قربان کرده ام)

آنان زولفون هؤرمه‌ییب سن‌سیز آغ گون گؤرمه‌ییب هئچ قانادی باغلی قوش سن کیمی جان وئرمه‌ییب (مادرت زلف خود را شانه نزد بدون تو یک روز خوش ندید / هیچ پرنده بال و بسته ای، مثل تو جان نداد)

از نوشته بالا و مثال‌های ارایه شده با قاطعیت تمام می توان گفت که نوحه، مرثیه و عزاداری ترکی بخشی از اعتبار خودش را مدیون همین اوخشاماهای جانگداز است و اوخشاما جزیی از فرهنگ عامه است. در حقیقت این بخش از ادبیات مرثیه ترکی یک شاخه از فرهنگ عامه (فولکلور) نیز حساب می‌شود.

در ادبیات مرثیه آذربایجان علاوه بر شعرهایی که نام برده شده، شعرهای دیگری در قالب‌های گوناگون «چهارپاره، مخمس، تجنیس، غزل، قصیده، مثنوی، دوبیتی، رباعی، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند و ...» که قبلا از ادبیات کلاسیک به شمار می آمده در این قالب ها نیز نوحه سروده اند. ادبیات مرثیه آذربایجان گرچه از زمان های قدیم بوده است ولی ادبیات مرثیه ای که در مورد شهادت امام حسین(ع) وحادثه کربلا که به شکل کنونی در آمده است بعد از حکومت صفویان به وجود آمده، بعد از به حکومت رسیدن صفویان ادبیات مرثیه ایران دگرگون شده و تحولی عظیم یافته است. در دوره حکومت شاه اسماعیل صفوی که خودش عارف و شاعر و شیعه راستین حضرت علی (ع) بوده و مذهب شیعه را دین رسمی ایران اعلام کرده و بعد از این بود که کتاب های شیعی و فقه شیعی جمع آوری و نوشته شده است که باعث ترویج مذهب علوی و شیعی شده و همچنین امکان تربیت دانشمندان شیعه را فراهم کرده است . در حقیقت شاه اسماعیل ختایی و مولانا محمد فضولی دو شاعری بودند که مرثیه را به عنوان یک گونه ادبی مطرح و پایه‌هایش را محکم کردند.

مثلا شاه اسماعیل این مرثیه را درباره عاشورا و امام حسین (ع) سرود:

بو گون ماتم گونو گلدی آه حسین و وا حسین / سنین دردین باغریمی دلدی آه حسین و وا حسین (امروز روز ماتم آمد آه حسین واحسین / درد تو جان مرا گرفت آه حسین واحسین)

کربلانین اؤنو یازی اورگیندن چیخماز سؤزی / یزیدلرمی قیردی سیزی؟ آه حسین و وا حسین ( درد عاشورای پاییزی کربلا هرگز از دل من بیرون نمی رود / یزیدها شما را کشتند آه حسین واحسین)

شاه اسماعیل به دو نکته‌ اساسی توجه داشت: یکی مذهب تشیع و دیگری زبان ترکی. اولی پایه و اساس قدرت گیری خاندان صفویه بود و دومی عامل بسیج هواداران صفویه. در سپاهی که شاه اسماعیل برای اجرای اهدافش گردآورده بود، قبایل ترکی چون شاملو، استاجلو، تکه للو، روملو، افشار، ذوالقدر، قاجار و ارساق شرکت داشتند. این قبایل در زمان شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل، با نام قزلباشان معروف شدند. شیخ حیدر به هوادارانش دستور داده بود که کلاه سرخ رنگی دوازده تَرک به نشانه‌ 12 امام بر سر بگذارند. قزلباشان هسته‌ اصلی سپاه شاه اسماعیل را تشکیل می‌دادند. عامل ارتباط معنوی و ظاهری شاه اسماعیل با مریدانش نیز زبان ترکی بود. با به قدرت شاه اسماعیل، زبان ترکی نیرویی دوباره گرفت. شاه اسماعیل خود به ترکی شعر می‌سرود و ختایی تخلص می‌کرد. قسمت مهم اشعار او در عشق امام علی (ع) و امامان شیعه است. در زمان شاه اسماعیل، قالب قوشما (دو بیتی 11 هجایی) به وسیله‌ شاه اسماعیل و شعرای معاصر پایه گذاری و توسعه یافته بود. قوشما از وزن‌های هجایی معمول در میان اقوام ترک بوده است. هر قوشما 2 تا 5 بند بود. نمونه‌ای از قوشما:

هرکیم شیخ صفوی‌نین امرینی توتماز یورلور بویولدا منزله چاتماز / ملت اونا اعتبار ائتمز جمله عبادتین باشی دیر توحید (هرکس به امر شیخ صفی اعتنا نکند در این راه، خسته می شود و به منزل نمی رسد / ملت به او اعتبار نمی دهد توحید بالاتر از همه عبادت ها است)

اشعار عاشقانه نیز با اوزان هجایی مانند قوشما، گرایلی (دو بیتی 8 هجایی) و بایاتی (دوبیتی 7 هجایی) در همین زمان پدید آمد.[2] شاه اسماعیل خود غزل سرایی زبده بود. او از شاعران برجسته‌ی ترکی آذربایجانی است. نامه‌هایی که شاه اسماعیل برای پادشاهان عثمانی همچون سلطان مراد و سلطان سلیم می‌نوشت، به زبان ترکی بودند. زمانی که شاه اسماعیل تبریز را از سلطان مراد آغ قویونلو گرفت و عَلَم شیعه‌گری برافراشت، ادیبان پارسی زبان دربار آغ قویونلو که عده‌ای از آنان سنّی متعصب بودند، به عثمانی رفتند. بدین ترتیب ادب ترکی از ادب پارسی پیشی گرفت. این ادیبان همچنان به کار ترویج زبان پارسی در عثمانی ادامه دادند. سلاطین عثمانی نامه‌های خود را برای شاه اسماعیل به فارسی می‌نگاشتند.[3] اغلب شاعران آذربایجان در دربار صفوی گردآمده بودند.

مرثیه دینی که با شاعرهایی مثل شاه اسماعیل و محمد فضولی پا گرفته بود در دوره قاجاریه به اوج خودش رسید و شعرای زیادی ظهور کرده‌اند که همه هنر شعری‌شان را صرف شعر آیینی کرده‌اند. بعد از این دوره بود که ادبیات مرثیه آذربایجان با گذاشت زمان شکل عرفانی به خود گرفته و گسترش چشمگیری یافته است و در اشکال مختلف پیشرفت یافته و در عزاداری امام حسین(ع)در مساجد و تکیه ها و حسینیه ها خوانده شده است و ماه های محرم و صفر را گرامی داشته اند و این مراسم نیز به نوبه خود در پیشرفت و گسترش ادبیات مرثیه آذربایجان تاثیر بسزایی گذاشته است.

منظور از ادبیات مرثیه آذربایجان در حال حاضر شعرهایی هستند که در مورد ائمه معصومین و درباره حادثه عظیم کربلا سروده شده اند که نوحه نامیده می شوند و این ادبیات در مقایسه با ادبیات مرثیه دنیا بسیار قوی و بدیع و نوآوری های چشمگیری داشته و دارد و می بینیم که شعر نوحه شکل عرفانی به خود گرفته و عرفان نوینی را آفریده است و این نوع ادبیات در جای خود چه از لحاظ مضمون چه از لحاظ صنایع ادبی بسیار قوی و گوناگون می باشد.

ارسال نظر