در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۶۳۴۵۴
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۹
سیدجلال دهقانی فیروزآبادی تحلیل کرد؛
بسیاری از نگرانی‌‌های اعراب از ایران برخاسته از این ادراک و پندار است که ایران قدرتمند درصدد هژمونی منطقه‌ای و مدیریت یک جانبه نظم امنیتی منطقه‌ای و تحمیل آن بر دیگران است.

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا دکتر سیدجلال دهقانی فیروزآبادی طی یادداشتی در تابناک به ضرورت های «سیاست نگاه به جنوب خلیج فارس» پرداخته است. این یادداشت از نظر شما می گذرد:

براساس قانون اساسی، ضرورت‌‌های ژئوپولتیک، مجاورت جغرافیایی و همسایگی، و اشتراکات تاریخی و فرهنگی روابط حسنه با کشورهای جنوبی خلیج فارس یکی از اولویت‌‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. اما در اثر تاثیرگذاری بعضی از متغیرهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، روابط ایران و اعراب حوزه خلیج فارس قبض و بسط‌ها و فراز و فرودهای بسیاری داشته است. نخست، موضع کشورهای محافظه‌کار عرب نسبت به دولت انقلابی و اسلامی ایران روابط متقابل را در تنگنا قرار داد.

سپس، موضع حمایتی اعراب از رژیم بعث عراق در جریان تجاوز به جمهوری اسلامی ایران، روابط را متشنج‌تر ساخت. پایان جنگ سرآغاز تنش‌زدایی در روابط ایران و اعراب شد. به‌گونه‌ای که روابط دوجانبه ایران و شورای همکاری خلیج فارس در این دوران و دوره بعد از آن به سطح مطلوبی ارتقا یافت. طرح پرونده‌ هسته‌ای ایران در دستور کار بین‌المللی و اوج‌گیری بحران هسته‌ای در دولت‌‌های نهم و دهم، مجددا روابط ایران و اعراب دستخوش انقباض و تنش گردید. آغاز دولت یازدهم، برپایه دکترین تعامل سازنده، نویددهنده انبساط مجدد در روابط است.

تبارشناسی روابط ایران و شورای همکاری و در راس آن عربستان، بیانگر این واقعیت است که عوامل و متغیرهای ملی، منطقه ای و فرامنطقه‌ای نوع و سطح تعاملات دوجانبه را تعیین می‌کند. در سطح ملی، ماهیت متمایز نظام‌‌های سیاسی ایران و اعراب و تعارضات ایدئولوژیک آن‌ها یک عنصر تنش‌آفرین بوده است. ولی با این حال، گفتمان حاکم بر دولت‌‌های مختلف در ایران و خرده گفتمان‌‌های سیاست خارجی آن‌ها به صورت سلبی و ایجابی روابط ایران و اعراب جنوب خلیج فارس را متاثر ساخته است. از این رو، حاکمیت گفتمان اعتدال‌گرایی مبنی بر تعامل سازنده و توسعه متوازن روابط خارجی در سیاست خارجی دولت یازدهم، بستر و زمینه لازم برای گسترش روابط ایران و اعراب را فراهم ساخته است.

در سطح منطقه‌ای، در اثر تقابل بعضی از کشورهای عضو شورای همکاری، به ویژه عربستان، با جمهوری اسلامی ایران، شرایط مطلوبی برای توسعه روابط دوجانبه وجود ندارد؛ دست برتر و موضع مستحکم ایران در عراق، لبنان و سوریه، به گونه ای از ایران هراسی کاذب دامن زده که اعراب را به اتخاذ سیاست بازدارندگی و موازنه سازی معکوس واداشته است. این پندار از تهدید ایران، به ویژه پس از اوج‌گیری بحران سوریه، مهم‌ترین عامل تنش در روابط ایران و عربستان بوده است.

در سطح بین‌المللی، در اثر توافق هسته‌ای ایران و 1+5، وضعیت پارادوکسیکالی برای روابط ایران و اعراب به وجود آمده است. از یک سو، با توجه به کاهش محدودیت‌ها و تنش‌‌های ناشی از بحران هسته‌ای، قاعدتا باید زمینه مساعد و مناسبی برای توسعه روابط ایران و اعراب فراهم شده باشد. اما از سوی دیگر، نگرانی اعراب حوزه خلیج فارس به‌خصوص عربستان از احتمال و امکان‌ عادی‌سازی روابط ایران و امریکا، باعث مواضع منفی و سلبی آن‌ها در قبال ایران شده است.

به‌گونه‌ای که عربستان درصدد خنثی‌سازی این توافق و موازنه سازی منطقه‌ای برضد ایران از طریق ائتلاف با رژیم اسرائیل روی آورده است.

توسعه روابط ایران و شورای همکاری خلیج فارس و در راس آن عربستان الزامات و ضرورت‌‌های راهبردی و سیاستی خاصی دارد. از جانب ایران بعضی از مهمترین‌ الزامات را به این صورت می‌توان تلخیص و تبیین کرد. اول، تدوین و اجرای سیاست نگاه به جنوب در چارچوب دکترین تعامل سازنده. اگر چه جهت‌گیری کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، عدم تعهد است، اما در قالب آن سیاست‌‌های و راهبردهای فرعی مختلفی اتخاذ و اجرا شده است. سیاست نگاه به غرب، سیاست نگاه به شرق، سیاست جهان سوم گرایی و امریکای لاتین‌گرایی از جمله سیاست‌هایی است که در دوره‌‌های مختلف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اخذ و عملیاتی شده است. در بعضی از ادوار سیاست خارجی ایران، سیاست نگاه به جنوب و شمال نیز اتخاذ و اجرا شده است. اما تجربه تاریخی نشان می‌دهد که این سیاست به طور مستقل اتخاذ نشده بلکه در ذیل سیاست‌‌های کلی‌تر نگاه به غرب تعریف و تنفیذ شده است. از این رو، نخستین الزام توسعه روابط با اعراب جنوب خلیج فارس تدوین، تعریف و تنفید سیاست نگاه به جنوب به عنوان یک سیاست مستقل برمبنای سیاست خارجی متوازن است.

دوم، اولویت بخشیدن به سیاست چندجانبه‌گرایی در مدیریت تعاملات و مسایل و موضوعات منطقه‌ای. بسیاری از نگرانی‌‌های اعراب از ایران برخاسته از این ادراک و پندار است که ایران قدرتمند درصدد هژمونی منطقه‌ای و مدیریت یک جانبه نظم امنیتی منطقه‌ای و تحمیل آن بر دیگران است. از این رو، در شرایط فعلی که جمهوری اسلامی ایران از موضع‌ برتری در منطقه خاورمیانه برخوردار است، برای رفع این سو تفاهم و ادراک اتخاذ رویکردهای دوجانبه و چندجانبه برای مدیریت مسایل منطقه‌ای ضرورت می‌یابد. به نظر می‌رسد نظم کنسرتی نظم منطقه‌ای ممکنی است که می تواند امنیت را خلیج فارس تامین کند.

سوم، اتخاذ و اجرای دیپلماسی چندجانبه فعال منطقه‌ای. تاریخ روابط بین‌الملل در هر دو سطح نظری و عملی نشان می‌دهد که دیپلماسی در زمان بحران، منازعه و جنگ ضرورت و اهمیت بیشتری از زمان صلح دارد. به گونه‌ای که وقتی سطح تنش و تخاصم بین دوبازیگر بین‌المللی افزایش می‌یابد برای پیشگیری از تصاعد آن به بحران و جنگ، دیپلماسی هم‌جانبه فعال ضرورت می‌یابد. چون دیپلماسی هنر مدیریت منافع متعارض و حل و فصل مسالمت‌‌آمیز اختلافات است که در شرایط بحران و تنازع اولویت می‌یابد. از این رو، در شرایط موجود که به دلایل تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی ناشی از توافق هسته ای ژنو، اختلافات بین ایران و عربستان افزایش یافته است، استفاده از دیپلماسی دو و چند جانبه ارزش و اهمیت راهبردی دارد. تحرک دیپلماسی منطقه‌ای فعال ایران که با سفر وزیر امور خارجه به کویت و عمان و قطر آغاز شد اولین گام در این راستاست که باید با تعامل بیشتر و نزدیک‌تر با عربستان و امارات کامل گردد.

کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به طور عام و عربستان به طور خاص نیز باید گام‌‌های عملی برای توسعه روابط با ایران بردارند. اول، گسترش روابط دوجانبه مستلزم اصلاح ادراک و پندار از تهدید جمهوری اسلامی ایران از سوی اعراب است. این تصور و تلقی که ایران درصدد تضعیف دیگر بازیگران منطقه برای تحمیل هژمونی در منطقه خلیج‌فارس است، اعراب را از نزدیکی و همکاری با جمهوری اسلامی بازمی‌دارد. به گونه‌ای که از یک طرف آنان را به تقابل درون‌گرا یا برون‌گرا با ایران وامی‌دارد. از طرف دیگر، زمینه مساعدی را برای مداخلات فرامنطقه‌ای در خلیج فارس فراهم می‌سازد که مهم‌ترین عامل تنش بین ایران و اعراب بوده است. در حالی که همسایگان قدرتمند و مستقل در جنوب ایران هر دو عامل نا امنی و بی ثباتی در خلیج فارس را بی اثر می سازد.

دوم، کشورهای عربی و به ویژه عربستان به جای تاکید براختلافات فی‌مابین باید بر منافع مشترک تمرکز کنند. تردیدی نیست که اختلاف دیدگاه بین ایران و عربستان وجود دارد، ولی تجارب گذشته نشان می‌دهد که همکاری و تعامل دو کشور بیش از تنازع و تخاصم منافع آنان را تأمین و تضمین کرده است. ناکامی و ناکارآمدی سیاست‌‌های تقابلی و تخاصمی عربستان برای خنثی کردن نفوذ منطقه‌ای ایران گواه عینی براین ادعاست.

سوم، اعراب و عربستان نباید سیاست منطقه‌ای خود را بر پایه بازی برد ـ باخت تعریف و تعقیب نمایند. اگرچه ایران و عربستان دو رقیب منطقه‌ای هستند ولی برد یکی از آن‌ها لزوما به مثابه باخت دیگری نیست. بلکه برعکس رقابت ایران و عربستان می‌تواند یک بازی برد ـ برد باشد که منافع هر دوی آنان را تأمین کند. بسیاری از سیاست‌ها و اقدامات بازدارنده عربستان در قبال جمهوری اسلامی ایران ناشی از این تلقی و تصور نادرست بوده که البته نتایج معکوسی نیز به بار آورده است.

چهارم، اعراب و عربستان باید از پیوند زدن موضوعات مختلف بپرهیزند. چون مرتبط ساختن مسایل متعدد منطقه‌ای که دو طرف در مورد آن اختلاف نظر دارند، نه تنها به حل و فصل آن‌ها کمک نمی‌کند، بلکه باعث پیچیده‌تر شدن آن‌ها می‌شود. برای نمونه پیوند زدن بحران سوریه، جزایر سه گانه ایرانی و پرونده هسته‌ای به همدیگر نتیجه‌ای جز لاینحل کردن بیشتر همه آن‌ها ندارد. چون بعضی از این موضوعات در حوزه منافع حیاتی جمهوری اسلامی قرار داشته و قابل مذاکره و مصالحه نیستند.

ارسال نظر