گروه راهبرد خبرگزاری دانا- شباهت های رفتاری خاصی بین «باراک حسین اوباما»، چهل و چهارمین رییس جمهوری آمریکا و «توماس وودرو ویلسون»، بیست و هشتمین رییس جمهور آمریکا وجود دارد. هر دو رییس جمهور دکترای حقوق دارند و عضو حزب دموکرات هستند و هر دو جایزه نوبل صلح را دریافت کرده اند.
اما فقط این 3 مشابهت نیست که باعث پدید آمدن نگرشی همسان به این دو رییس جمهور می شود. بلکه ساختار جهانی بعد از جنگ جهانی اول و شرایط کنونی جهان به ایده «باراک» «ویلسون» قوت می دهد.
توماس وودرو ویلسون
درست 100 سال پیش، یعنی 1913 توماس وودرو ویلسون بیست و هشتمین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا در رقابت با «ویلیام هووارد تافت» پیروز انتخابات ریاست جمهوری شد. ویلسون پایه گذار جامعه ملل است و 8 سال متوالی با ایجاد صلح و آشتی بین طبقات مختلف اجتماعی، گام های بزرگی در جهت بسط و گسترش دموکراسی برداشت و «تغییر»اتی اساسی در زمینه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور انجام داد.
با شروع جنگ جهانی اول در سال های 1914 تا 1918 میلادی، ایالات متحده آمریکا به پاس تلاش های ویلسون، تا 6 آوریل 1917 با داشتن موضع بی طرفی، در جنگ شرکت نکرد و پس از اندک مدتی به کشوری توسعه یافته تبدیل شد. درحالی که دولت های درگیر جنگ تلفات انسانی و مالی سنگینی داشتند، وضعیت اقتصادی ایالات متحده آمریکا روز به روز بهبود پیدا کرد و به کشوری قدرتمند در عرصه اقتصادی تبدیل شد.
زیر پا گذاشتن دکترین مونروئه
وودرو ویلسون در 7 نوامبر 1916 برای بار دوم به عنوان رییس جمهور ایالات متحده آمریکا انتخاب شد. وی از اولین رییس جمهورهایی بود که سیاست انزواطلبی «دکترین مونروئه» را زیر پا گذاشت. اندکی قبل از پایان جنگ جهانی اول، در 6 آوریل 1917 ایالات متحده آمریکا در جبهه متفقین وارد جنگ شد و به عنوان یکی از دول پیروز در جنگ در انعقاد معاهده صلح ورسای شرکت کرد و در 8 ژانویه 1918، ویلسون طرح معروف «14 ماده ای برنامه صلح جهانی» خود را ارایه داد.
وودرو ویلسون با برنامه 14 ماده ای خود جایگاه قدرت جهانی ایالات متحده آمریکا را پس از جنگ جهانی اول تحکیم کرد.
در نتیجه تلاش های بی وقفه وی در سال 1919 میلادی جامعه همکاری بین المللی تحت عنوان «جامعه ملل» بنیان گذاری شد.
وی همچنین تشکیلاتی را برای دوران پس از جنگ تاسیس کرد و ایده های سیستم اعطای اعتبار، حق تعیین سرنوشت ملت ها، دیوان دایمی عدالت بین المللی و اصول امنیت جمعی را وضع کرد.
گرچه برنامه 14 ماده ای ویلسون به طور کامل اجرا نشد ولی در روابط بین الملل نقشی انقلابی و تاثیری به سزا ایفا کرد.
در هر صورت ویلسون در تحکیم جایگاه جهانی ایالات متحده آمریکا نقشی اصلی بازی کرد و اگر چه به صورت «خشونت آمیز» وارد جنگ های استعماری نشد، اما همین آمریکایی که منادی آزادی و دموکراسی بود، نهایتا در جنگ دوم جهانی از بمب هسته ای در ژاپن استفاده کرد و اینک چهره ای استثماری در بین برخی از ملت های دنیا دارد.
باراک حسین اوباما
اگر رفتار سیاسی باراک اوباما را پیگیری کنیم در مجموع می توان گفت که وی هم با شعار «تغییر» سر کار آمد و به شدت از جنگ احتراز می کند و جنگی آمریکا در دوران ریاست جمهوری اوباما در آن شرکت کرده، حمله هوایی به لیبی بود که در قالب نیروهای ناتو شکل گرفت.
علاوه بر آن اوباما طی همین چند سال ریاست جمهوری خود رفتارهای دیپلماتیک خاصی از خود نشان داده است. روزگاری که هوگو چاوز در قید حیات بود و سایه سنگینی از سردی روابط بین آمریکا و ونزوئلا حاکم بود، اوباما با چاوز دست داد و گفت که به زودی سفارت آمریکا در ونزوئلا را راه اندازی خواهد کرد؛ در جریان مبارزات انتخاباتی خود به مهاجران کوبایی در آمریکا قول داد که شرایط آنها را بهبود بخشد و در روابط آمریکا با کوبا تجدید نظر کند؛ بعدها در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2013 با حسن روحانی، رییس جمهوری ایران مکالمه ای تلفنی برقرار کرد و در مراسم خاکسپاری نلسون ماندلا، رییس جمهور اسبق آفریقای جنوبی، با رائول کاسترو، رییس جمهوری کوبا دست داد و دقایقی با وی صحبت کرد و پیشتر از آن روندی را در دولت خود به وجود آورد که مساله هسته ای ایران بعد از یک دهه کشمکش تا حدودی سامان یافت.
برخی معتقدند اگر چه باراک اوباما شخصا می خواهد در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا تغییر ایجاد کند، اما ساختارها به وی اجازه نمی دهد تا بتواند تغییرات عمده ای در روابط خارجی ایجاد کند.
ایده آقای «باراک» «ویلسون»!
اما به نظر می رسد این فقط یک روی سکه است. ایالات متحده در دوران ویلسون، یعنی دقیقا 100 سال پیش منادی آزادی ملت ها، دموکراسی، بهبود روابط با کشورهای جهان بود اما ویلسون دکترین مونروئه را زیر پا نهاد و قدرتی دیگر به آمریکا بخشید.
اگر چه امروز ایالات متحده آمریکا در انزوا به سر نمی برد ولی شعارهای اوباما شباهت های زیادی به طرح 14 ماده ای برنامه صلح جهانی وودرو ویلسون دارد:
تقلیل نیروهای مسلح ملی و حل بی طرفانه اختلافات مستعمراتی دومورد از طرح چهاردهگانه ویلسون بود و اینک می بینیم که باراک اوباما هم در مورد فلسطین ادعا می کند که باید وضعیت سرزمین های اشغالی بی طرفانه حل شود و حتی اوباما بودجه نیروهای نظامی آمریکا را تقلیل داده است به نحوی که در جریان مبارزات انتخاباتی، سناتور میت رامنی به وی خرده گرفت که چرا بودجه نظامی آمریکا تقلیل یافته است؟
از بدبینی تا واقع بینی
اگرچه باراک اوباما بودجه نظامی را تقلیل داده و از طرفی دیگر دست همکاری به سوی مخالفان سرسخت آمریکا دراز کرده، اما نباید از خاطر دور کرد که طبق افشاگری های اسنودن همه مکالمات اینترنتی در سطح جهانی از طریق دولت آقای اوباما رصد می شود و رسوایی جاسوسی های تلفنی از سران حکومت های جهان هنوز پرونده ای مختومه نیست و از طرفی دیگر اسنادی که در سایت ویکی لیکس منتشر شد، اگر چه اما و اگرهایی داشت، اما باز نشان داد که آمریکا - حتی با باراک اوباما هم- سعی در تحکیم و تثبیت قدرت جهانی خود است.
از طرفی دیگر اوباما وقتی می خواست به عنوان رییس جمهور آمریکا انتخاب شود، قول داده بود که زندان گوانتانامو را تعطیل کند، وعده ای که هیچگاه عملی نشده است.
یک چهره دیگر از اوباما
همه اینها نشان می دهد که شاید باراک اوباما به مانند آقای ویلسون که دکترین مونروئه را نادیده انگاشت و مکتب «ویلسونیسم» را در سیاست خارجی آمریکا اتخاذ کرد می خواهد دکترین اسلاف خود، از جمله دکترین ترومن و آیزنهاور را به کناری نهاده و در صدد شکافتن سقف دیپلماسی جهانی و در انداختن طرحی نو در سپهر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا باشد که قطعا می توان گفت اوباما هم می خواهد از ابزارهای نوینی، از جمله تکنولوژی های ارتباطی بهره ببرد تا به مانند ویلسون قدرت جهانی آمریکا را حفظ و تضمین کند.