به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا مسعود نیلی، استاد اقتصاد و مشاور اقتصادی رییس جمهور طی یادداشتی در اقتصاد ایرانی به تبیین وضعیت اقتصادی ایران با یک تمثیل پرداخته است. در ادامه این یادداشت را می خوانید:
در خصوص احیای سازمان برنامه و بودجه تاکنون بیشتر مباحث مبنایی مطرح بوده است، مباحثی در مورداین که اصلا یک چنین سازمانی در کشور ضرورت دارد و یا ندارد؟ اگر دارد با چه ماموریت هایی و با چه قابلیت هایی؟ جایگاهش در کجا باید باشد و به چه نکاتی باید توجه کرد؟ اما به نظر می رسد، فوریت تعیین تکلیف موضوع نقش و جایگاه سازمان برنامه و بودجه در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های دولت و اقتصادایران مهم تر است.
چرا که در حال حاضر ما با پارادوکسی مواجه هستیم بدین صورت که ابعاد مشکلات بسیار بسیاربزرگ است و ظرفیت کارشناسی که در دولت وجود دارد برای این که بخواهد به آن مشکلات بپردازد بسیار بسیار محدود است و این ممکن هست که خودش تبدیل به مشکل شود.
نکته اصلی این است که این توان کارشناسی که الان کشور احتیاج دارد، اکنون در اوج خود است ولی سوالاتی وجود دارد که پاسخی برایش وجود ندارد. مثلا بخشی ازهدفمندسازی یارانه ها اجرا شده است، قرار است که بعد از آن چه شود؟ آیا قرار است که دوباره یک افزایش 500%، 600% در قیمت انرژی داشته باشیم؟ و یا بهتر است که این تغییر تدریجی انجام شود؟ این مکانیزم پرداخت به خانوارها که همه می گویند که غلط است، شیوه صحیح آن باید چگونه باشد؟ و یک لیست بلند بالایی از این نوع سوالات فقط در حوزه هدفمندی یارانه ها وجود دارد.
در مورد نرخ ارز، اکنون پس از یکسان سازی خیلی خوب و موفقی که در سال 81 انجام شد حالا ما برگشتیم به نظام چندگانه نرخ برابری. چکار باید بکنیم؟ بودجه دویست و ده هزار میلیارد تومانی دولت با یک اصلاحیه الان صد و پنجا هزار میلیارد تومان شده است؛ یعنی یک شوک کاهشی قابل توجه به بودجه دولت وارد شده است. پس قرار است که بعدا دولت با چه مقدار منابع، آموزش و پرورش و بهداشت و درمان و آموزش عالی و این دستگاه ها را با این پولی که دارد اداره کند؟ یک محل لازم است تا به این سوالات فکر کند.
مثال وضعیت فعلی ما این است که یک ماشین بوده است که بد نگهداری شده است؛ این ماشین که راننده اش با شجاعت زیاد آن را جلو می برده و حتی روی دو چرخ هم بلند می کرده است، اکنون به دیوار خورده است؛ این ماشین الان راننده اش عوض شده است ولی قراضه است! حال به این ماشین قراضه گفته اند باید یک بیمار اورژانسی را به بیمارستان برسانی!
مساله و مشکلی که وجود دارد این است که سازمان برنامه وبودجه در بهترین حالت، سال 96 به قابلیت های لازم می رسد. ولی اصلی ترین مسایل کشور در فاصله سال های 93 تا 96 اتفاق خواهد افتاد که ما احتیاج به فکر و توان و قابلیت و این سازمان داریم.
بنابراین این گرفتاری خیلی بزرگی است که واقعا باید به این موضوع پرداخت تا ببینیم چه کاری می توانیم بکنیم؟
آیا این ماشین را می شود کنار گذاشت و این مریض را به یک دوچرخه سوار داد تا به بیمارستان برساند؟ یا این که این ماشین را تعمیر کرد و تا هرجا که رسیدیم، بیمار را برسانیم؟ یا این که آیا می شود در حین این که ماشین را در حین اشکالات فنی جلو ببریم و حین حرکت تعمیر کنیم؟ بنابراین فکر این که آثار این چند سال گذشته تا چه زمانی در کشور ما باقی خواهد ماند، بک امر بلند مدت است و مساله این است که دولت چگونه می تواند یک توان کارشناسی کمکی را تجهیز کند که بتواند به موازات احیاء سازمان برنامه، جایی هم باشد که مسایل را آن جا تجزیه و تحلیل کند و راه حل هایی را به عنوان کمک ارایه کند تا وقتی که سازمان برنامه عملا بتواند کارها را بدست گیرد.
فکر می کنم که ما اکنون در درجه اول، قبل از این که بخواهیم به مسایل اداری سازمان برنامه بپردازیم، اول باید به این مساله بپردازیم که اولا تصویر ما از آینده سازمان برنامه چیست و نقشه راه آن چقدر است تا یک سازمان با حداقلی از قابلیت ها ایجاد بشود؟ البته در میان کارشناسان امر اتفاق نظر وجود دارد که این بازسازی کاری نیست که در یک سال و دو سال انجام شود و باید اندیشید که در این فاصله برای پرداختن به مسایل کشور چکار باید کنیم تا بتوانیم به نتیجه برسیم؟