به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا مهدی محتشمی، تحلیلگر مسایل آمریکا و مدیرکل سابق آمریکای وزارت خارجه در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که با وجود فشارهای سیاسی مخالفان توافقنامه ژنو در آمریکا بر باراک اوباما، در نهایت این رییس جمهور است که کار را در سر میز مذاکره پیش خواهد برد
سی ان ان گزارش داد که تلاش های دولت آمریکا برای گفت وگو درباره یک توافق نهایی با ایران در زمینه برنامه هسته یی اش با یک مانع احتمالی جدید روبه روست زیرا سنای آمریکا در حال حرکت به سوی جلب اکثریت حمایت ها از طرح جدید تحریم ها علیه ایران است که می تواند آن را از وتو محفوظ نگه دارد. این اقدام با واکنش کاخ سفید مواجه شد به نحوی که برنادت میهن، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید، طی بیانیه ای گفته است:«اگر این گروه از سناتورها چنین انگیزه ای ندارند، چرا از لایحه ای حمایت می کنند که راه را بر دیپلماسی می بندد و انتخاب دولت آمریکا را میان گزینه نظامی یا ادامه یافتن فعالیت های هسته ای ایران می داند؟» درهمین حال رابرت منندر رییس کمیته روابط خارجی سنا ایالات متحده در یادداشتی برای واشنگتن پست به بیان دلایل اصرار خود برای تصویت طرح جدیدی از تحریم ها علیه ایران پرداخته است . او اعتقاد دارد که این طرح می تواند تضمینی بر اجرای صحیح مفاد برنامه اقدام مشترک باشد که در 24 نوامبر 2012 میان ایران و 1+5 در ژنو به امضا رسید. گرچه پیشتر نمایندگان مجلس ایران نیز با ارایه طرحی که غنی سازی را به میزان 60 درصد برای دولت مکلف می کند، اقدامی مقابله به مثل را صورت دادند. با این همه اقدام مجلس سنا در مقابل واکنش های کاخ سفید نشان از یک چالش درونی پیرامون سیاست خارجی آمریکا درباره موضوع هسته ای ایران دارد. شاید بتوان گفت ایران عامل شکاف دولت و مجلس آمریکا شده است. از این رهگذر نقش لابی های اسرائیلی و تامین منافع همپیمانان آمریکا و همچنین آغاز رقابت های انتخاباتی کنگره را در پیشبرد طرح جدید آمریکا نمی توان نادیده گرفت. مهدی محتشمی، تحلیلگر مسایل آمریکا و مدیرکل سابق آمریکای وزارت خارجه در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی به بررسی چرایی رفتار نمایندگان سنا در مقابل رفتار دولت آمریکا در قبال پرونده هسته ای پرداخته که در ادامه می خوانید:
در دو ماهی که از توافقنامه ژنو سپری می شود، هر روز فشار تندروهای آمریکایی علیه این توافق افزایش یافته است و نمایندگان سنا مصر هستند طرح تشدید تحریم ها علیه ایران را به تصویب برسانند. آیا این اقدام نمایندگان و اصرار آنها بر تصویب چنین طرحی با سیاست های دولت آمریکا، مغایر بوده یا هدف دیگری را دنبال می کند؟
اگر نگاهی به سابقه اقدام سنای آمریکا بیاندازیم، متوجه می شویم که موضوع تحریم نفت ایران یعنی به صفر رساندن صادرات آن پیش از توافق ژنو در دستور کار قرار داشته است. البته در دستور کار بخشی از سناتورهای آمریکایی که متاسفانه یکی از پایه گذاران آن نیز رییس کمیته روابط خارجی سنا آقای رابرت منندز است. اما این اقدام آنها مصادف با امضای توافقنامه ژنو شد. از آنجایی که موضوع فشارهای سیاسی از ناحیه جناح راست و همچنین لابی های سازمان ایپک به صورت یک اهرم مستمر علیه ایران عمل می کرد و همچنین به دلیل فشارهای وارد شده بعد از توافقنامه ژنو از ناحیه اسرائیل و برخی کشورهای عربی، بار دیگر جریان تصویب طرح، تحرک و سرعت بیشتری پیدا کرد. از این رو با توجه به این سابقه و همچین مطرح شدن دوباره طرح توسط سناتورها یکی از مدافعان آن نیز جان مک کین بوده، این اقدام عملا بعد از توافقنامه ژنو، دولت آمریکا را در مقابل بخش نسبتا قابل توجهی از سنای آمریکا قرار داد. گرچه اختلافات و رقابت های سیاسی در آمریکا، یکی از پارامترهای تعیین کننده در این فضاسازی است اما نباید نادیده گرفت که با توجه به دفاع بخشی از سنتاتورهای دموکرات از این طرح، عملا این حرکت از حالت تک حزبی ( تنها جمهوری خواهان ) خارج شده و به دو حزبی تبدیل شده است. ادعای آنها این است که توافقنامه ژنو، نمی تواند عامل بازدارنده ایران با توجه به فعالیت های هسته ای باشد. به عبارتی به ادعای آنها، ایران در حال تولید و تکثیر سانتریفیوژ بوده و رآکتور آب سنگین اراک نیز به فعالیت خود ادامه داده و غنی سازی نیز در حال انجام است. بنابر ادعای این بخش از سنای آمریکا، ایران باید فاقد هرگونه پیشرفت فناوری در زمینه هسته ای باشد؛ موضوعی که قطعا ناشدنی است و جامعه بین المللی از جمله دولت آمریکا نیز به این نتیجه رسیده که این خواسته جناح تندرو عملا امکان پذیر نخواهد بود. از این رو باید توافق و تفاهم بینابینی صورت گیرد که توافق خواسته های نه حداکثری، بل خواسته های متناسب محقق شود. با این همه توافقنامه ژنو عملا مورد اعتراض این جناح در سنا بوده و تلاش می کنند فشار مضاعفی بر دولت آمریکا وارد کنند تا با تصویب طرح جدید موجب مخدوش شدن فضای اعتمادساز حاصل از توافقنامه ژنو را که می تواند دو طرف را محک بزند، شوند. نتیجه این اقدام توقف دستاوردهایی است که ایران و آمریکا در توافقنامه ژنو به دست آوردند. این هدف گیری آنهاست، زیرا مطمئن هستند جمهوری اسلامی ایران از خطوط قرمزش عقب نشینی نمی کند. موضوعی که دولت آمریکا و تیم مذاکره کننده با تمام مذاکرات و اختلافات به آن دست یافته و بر اساس آن طرح اقدام مشترک نوشته شده و مورد استقبال جامعه بین الملل و شش کشور بزرگ قرار گرفته است. کاری که این نمایندگان انجام می دهند عملا زیر سوال بردن توافقنامه است؛ زیر سوال بردن توافقنامه به فهموم متوقف کردن خواهد بود و توقف آن نیز به مفهوم برگشتن به نقطه صفر است. بازگشت به نقطه صفر یعنی افزایش دوباره منازعات و اختلافات. اینکه چه کسانی از این منازعات سود خواهند بود، تندرو ها خواهند بود که به دنبال چنین فضایی هستند و متاسفانه در هر کجای دنیا شاهدیم این گروه به دنبال تاریک کردن فضا بوده و قطعا در پی تامین منافع حداکثریشان هستند.
رابرت منندر رییس کمیته روابط خارجی سنا ایالات متحده در یادداشتی برای واشنگتن مدعی شده که این طرح می تواند تضمینی بر اجرای صحیح مفاد برنامه اقدام مشترک باشد که در 24 نوامبر 2012 میان ایران و 1+5 در ژنو به امضا رسید، باشد آیا این ادعا همخوان با روح توافقنامه است؟ و آیا مساله راست آزمایی را که اساس توافقنامه است زیر سوال نمی برد؟
این ادعا به هیچ وجه با متن و روح توافقنامه همخوانی ندارد. نمی توان برای توافقنامه ای که کارهای کارشناسی های بسیار طولانی چندساله صورت و برای امضای آن نیز اجماعی شکل گرفته را، یک اصلاحیه (amendment) در نظر گرفت. سند به اجماع رسیده و مورد توافق کشورهاست. نمی شود هر کشوری بخواهد نگرانی خود را مطرح کنند مثلا فرانسه بگوید نگرانی هایی داریم یا روسیه و چین هم ادعا کنند که برای حسن اجرا و تضمین آن، ما هم خواهان تصویب اصلاحیه ای هستیم که تضمینی برای اجرا باشد. با وجود آنکه این موافقنامه یک توافق اعتمادساز اخلاقی است که طرفین نسبت به اجرای آن متعهد شده اند، سازو کارهای نظارتی، کنترلی و ارزش یابی هم در آن پیش بینی شده است. بنابراین نیازی نیست که مکانیزم های دیگری علاوه بر آنچه که در متن توافقنامه است، پیشنهاد شود. مگر اینکه جهت گیری ها و اهداف سیاسی که متاسفانه آقای منندز هم در جرگه آن دسته از سناتورهای آمریکایی قرار گرفته که خواهان اعمال فشار هستند، مد نظر قرار گرفته است.
آقای منندز چندین دلیل دیگری نیز در توجیه این طرح مطرح کرده از جمله اینکه نمایندگان مجلس در ایران اخیرا طرحی را برای غنی سازی تا 60 درصد مطرح کرده اند و اینکه این میزان غنی سازی بسیار بیشتر از میزان مورد نیاز برای برنامه های صلح امیز هسته ای است. وی همچنین از نصب 1000 سانتریفیوژ نسل دوم به عنوان حرکتی تحریک آمیز از سوی ایران یاد کرده است. آیا این دلایل برای تصویب چنین طرحی هم لازم و هم کافی هست؟
ادعای آقای منندز متاثر از اظهارات رییس سازمان انرژی اتمی و اقدام اخیر مجلس شورای اسلامی است. اگر به سابقه ارایه این طرح نگاهی بیاندازیم می بینیم که پیش از بیان چنین اظهارات و اقداماتی از سوی ایران، این طرح مطرح شده و آنها دنبال افزایش تحریم ها و به صفر رساندن صادرات نفت بودند. به نظرم این بهانه ای بیش نیست. گرچه معتقدم نباید به تندروهای آمریکا یا منطقه و کسانی که مایل نیستند، روند توافقی برد- برد به سرانجام برسد، اجازه این کار را داد، زیرا به اندازه کافی عوامل بازدارنده و منفی در مجموعه سناریو وجود دارد. تندروی از هر ناحیه ای که باشد، مورد نکوهش است. باید فضای توام با تفاهم و حسن نیت فراهم و اجازه دهیم متن موافقنامه که بسیار پیچیده و در عین حال بسیار پر اهمیت است، اجرا شود. در ارتباط با اظهارات دکتر صالحی هم بعید می دانم که مغایر متن توافقنامه ژنو باشد. اما جواب " های "، " هوی " است. وقتی طرف مقابل تهدیدهای زیادی و خواسته های حداکثری که فراتر از متن توافقنامه است را مطرح می کند، در این طرف نیز کسانی پیدا می شوند که چنین ادعاهایی مطرح می کنند. ولی به هیچ وجه این ادعا خواسته یا در چارچوب سیاست های جمهوری اسلامی ایران برای اجرای متن این موافقت نامه نیست.
ادعای دیگر این است که: این طرح، پیشبرد طرحی دیپلماتیک برای پایان دادن به برنامه تسلیحات هسته ای ایران به انضمام تضمینی دیپلماتیک که در صورت شکست به کمک ما ( آمریکا ) بیاید. اما این ادعا در حالی مطرح می شه که کاخ سفید روز پنجشنبه شماری از سناتورهای آمریکایی را به چالش کشید و از آنها خواست بپذیرند که می کوشند آمریکا را به سمت جنگ با ایران بکشانند. اگر چنین طرحی مسیر دیپلماتیک را طی می کند، چرا کاخ سفید مدعی است سناتورها مسیر را به سمت جنگ پیش می برند؟
این یک واقعیت است که آمریکا از یک مجموعه یکدست برخوردار نبوده و مجموعه نظام حاکمیتی آمریکا یکدست نیست. دولت آقای اوباما به دنبال سازش و توافقی است که از مسیر گفت وگو و دیپلماسی عبور کند و از این طریق مذاکرات به نتیجه برسد. به نظر می رسد که تا کنون کانال دیپلماسی بسیار موفق و موثرتر عمل کرده و به طور حتم جمهوری اسلامی ایران نیز در مقابل تهدیدها عقب نشینی نخواهد کرد. با این همه مسیر دیپلماسی و مذاکره نشان داده، نتایج حاصله و مسیری که تا به امروز طی شده تا این نتایج حاصل شود، مطلوب بوده و جامعه بین المللی و حتی افکار عمومی آمریکا نیز پشتیبان چنین نظریه و سیاستی هستند تا از طریق دیپلماسی بتوانند پرونده هسته ای ایران را حل کنند. اما ادعایی که امضا کننده طرح مبنی بر غیرصلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران مطرح می کنند، از پایه باطل است. زیرا ایران به هیچ وجه چنین برنامه ای نداشته و تمایلی نیز ندارد و همواره اعلام کرده اهداف برنامه صلح آمیز است. شاید این نمایندگان بخواهند بر طبل جنگ بکوبند و از روش هایی استفاده کنند که به تخاصم ختم شود. تخاصمی که ما امروز در منطقه می بینیم متاثر از آن است که هرجایی که آمریکا وارد معادله جنگ شده، بازنده بوده است. تحولات عراق، افغانستان، سوریه و لیبی همه اینها گواه این است که اگر آمریکایی ها یا آن دسته از جریانات آمریکا که علاقه مند به این سبک از موضوعات بین المللی هستند، باید بدانند که از هم اکنون بازنده ماجرا خواهند بود.
با وجود مخالفت کاخ سفید و امکان وتوی آن توسط رییس جمهوری، تا کنون 59 نفر از نماینده طرح را امضا کرده اند و در صورت یک امضای دیگر این طرح به تصویب خواهد رسید. هرچند در صورتی که طرحی با کمتر از دو سوم آرا به تصویب برسد، اوباما می تواند از رای وتوی خود علیه آن استفاده کند، اما در صورتی که دو سوم آرا به طرحی آری بگویند، دیگر اوباما قدرت وتو در اختیار نخواهد داشت. آیا چنین اتفاقی با توجه به هشدارهای کاخ سفید، نشان از چالش سیاسی داخلی بوده یا عملکرد ایران در توافقنامه ژنو توانسته عامل بروز چنین شکافی شود؟
در عامل سیاست نمی توان هیچ موضوعی را سیاه یا سفید ببینیم. در عالم سیاست هر چیزی مطابق منافع ملی هر کشوری شکل می گیرد.اینک در آمریکا اختلافات سیاسی و نزاع قدرت وجود دارد، یک واقعیت انکار ناپذیر است. هم اینکه در آینده نزدیک انتخابات کنگره وجود دارد که بر اساس آن باید یک سوم اعضای آن تغییر کنند. از این رو این یک جنگ قدرت در آمریکاست و اساسا طرح چنین موضوعی پیش درآمد انتخابات آینده ریاست جمهوری است. نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که فضای ایجاد شده ناشی از جنگ قدرت و رقابت های سیاسی بین جریانات موجود است. بخش دیگر نیز منافعی است که از رهگذر لابی های بیرونی به وجود می آید. لابی اسرائیل بسیار بسیار موثر است آنها هم در حزب جمهوری خواه و هم در حزب دموکرات وجود دارند. اما اینکه بتوانند تعداد امضاها را به 67 عدد برسانند نیازمند حداقل ده امضای دیگر هستند اما این تعداد همگی از روسای کمیته های سنا بوده که دموکرات هستند و عملا به امضا کنندگان طرح نپیوستند. این تعداد روسای کمیته های مختلف نقش بسیار موثری دارند. اینکه بگویم به طور مطلق به 67 امضا نمی رسد، مقداری به لحاظ سیاسی دور از ذهن است اما به نظرم در نهایت قوه عاقله ای که میان تامین منافع مردم آمریکا و اینکه وارد یک فضای غیر دیپلماسی شده و آن را به جنگ ختم کنند، وجود دارد، در نهایت منافع آمریکا و جامعه بین الملل را انتخاب می کند و اساسا منطقه خاورمیانه نیاز به جنگ دیگری ندارد و بعید می دانم این طرح به حدی برسد که دست دولت آمریکا را ببندد. از طرفی فراموش نکنیم که طبق قانون اساسی، رییس جمهوری آمریکا دارای قدرت بسیار زیادی بوده و این دولت است که در نهایت باید برای اجرایی شدن موضوعات در خصوص اینکه کشور به چه جهت و چه شرایطی پیش برود، تصمیم می گیرد.
با این تفاسیر آیا دولت آقای اوباما می تواند نمایندگان را قانع کند که از تصویب و مسیری که در پیش گرفته اند منصرف شوند؟
نظرم بر این است که نمایندگان تلاش می کنند حداکثر فشار سیاسی را بر آقای اوباما افزایش دهند که به نوعی خواسته های این جریان و جناح را برای کند کردن، بی اثر یا کم اثر کردن امتیازاتی که بر اساس توافقنامه ژنو به ایران بدهند، اعمال کند. این هم یقیقا نه تنها از نظر دولت ایران بلکه از نظر سایر اعضای امضا کننده توافقنامه قابل قبول نخواهد بود.
پس از اینکه ایران با اعضای گروه 5+1 به خصوص آمریکا توانستند بر سر یک توافقنامه به نتیجه برسند، برداشت ها این بود که ایران و آمریکا می توانند در مابقی موارد نیز بر سر میز مذاکره نشسته و نتیجه حداقلی را به دست آورند. اما این اتفاق به خصوص در مورد مساله سوریه و حضور ایران در نشست ژنو 2 شکل نگرفت و عملا آمریکا ایران را نه تنها همراهی نکرد، بلکه با حضور ایران در این اجلاس مخالفت کرد. دلیل تداوم همکاری میان ایران و آمریکا پس از توافقنامه در موضوعات دیگر چه بود؟
آنچه مناسبات ایران و آمریکا را به صورت تاریخی رقم زده، فضای بی اعتمادی است. هیچ گاه قادر نبودیم به دلیل بی اعتمادی _ بی اعتمادی که عملا آمریکایی ها به آن دامن می زدند_ به توافق برسیم. نمونه عملی و مثال بارز آن افغانستان است. ایران در رابطه با افغانستان بر اساس منافع ملی همکاری داشت اما شاهد بودیم که آمریکایی ها بالافصله وارد فضایی شده و ایران را محور شرارت اعلام کردند. دیوار فضای بی اعتمادی قطورتر و بلندتر شد. موضوع هسته ای نیز میدان عملی است برای سنجش آمریکا مبنی بر اینکه تا چه حد در گفته های خودشان ثابت قدم می مانند. اقدامی که از سوی برخی نمایندگان سنا صورت گرفته نشان می دهد آنها مجدد می خواهند به این فضای بی اعتمادی دامن بزنند. اگر قادر نباشیم موضوع پرونده هسته ای را به سرانجامی برسانیم و چوب لای چرخ آن گذاشته شود، از جمله اعلام فهرست جدید تحریم ها علیه ایران، چگونه می توانیم در سایر موضوعات نیز مناسبات خود را ارتقا و به نتیجه برسیم. موضوع هسته ای یک امتحان مناسبی است که آمریکایی ها آنگونه که ادعا می کنند در عمل به تعهداتشان، خد را اثبات کنند.
با توجه اتفاقات پیش آمده در منطقه به خصوص در سوریه و عراق و لزوم حضور ایران در نشست ها و مذاکرات برای حل این بحران ها، اما شاهدیم آمریکا با نوعی تردید به حضور ایران می نگرد. در حالی که آمریکایی ها به خوبی می دانند که حل و فصل مسایل منطقه بدون حضور و مذاکره با ایران میسر نخواهد شد. دلیل تردید آمریکا برای حضور ایران به خصوص در مورد ژنو 2 نشات گرفته از چیست؟
امروز به تمامی کشورهای موثر در بحران منطقه خاورمیانه ثابت شده که ایران یک نیرو و یک کشوری نیست که بتوان آن را در معادلات منطقه ای و حتی بین المللی نادیده گرفت. نقش و نفوذ ایران به عنوان یک عامل موثر در منطقه به خصوص در سوریه شناخته شده است. ایران همواره ادعا کرده باید با تروریسم مقابله شود. امروز شاهدیم طرح رییس جمهوری ایران در مجمع سازمان ملل به عنوان مبارزه با افراط گرایی و تروریسم که یک خواسته بین المللی هم هست، با اکثریت آرا به تصویب می رسد. بنابراین ایران خود منادی مبارزه با خشونت، افراط گرایی و تروریسم بوده و در عمل هم ثابت کرده است. آنچه که ایران در گذشته راجع به سوریه مطرح می کرد را امروز در صحنه عمل شاهد هستیم. اینک جنگ از حالت یک دولت با یک جریان سیاسی یا مخالف خارج شده و بین جریان های عمدتا تروریسم در منطقه صورت گرفته است مانند گروه داعش، جبهه النصره و دیگر گروه ها. محل دعوای جریانات تروریستی با منافع مختلف و همچنین حمایت برخی کشورهای منطقه در سوریه است. این به نفع هیچ کسی نه منطقه، و حتی ترکیه و ایران نیست. امروز آنچه ایران به عنوان مذاکرات صلح آمیز برای خاتمه دادن به بحران سوریه مطرح می کرده، ثابت شده است. اما اینکه چرا نمی خواهند این را بپذیرند که ایران بخشی از راه حل است، به منازعات و اختلافات سیاسی و همچنین ملاحظاتی که آمریکا نسبت به همپیمانان و متحدانشان از جمله اسرائیل و عربستان دارد، مربوط می شود. این موضوعی نیست که آمریکا به سادگی از آن صرفه نظر کند. گرچه در وادی عمل آمریکایی ها و به خصوص اروپایی ها به این نتیجه رسیده اند که بدون ایران این معادلات قابل حل و فصل نیست و قطعا ایران می تواند نقش سازنده ای در حل بحران های منطقه ای و تحولاتی که شاهد هستیم در سوریه روی می دهد، داشته باشد.