گروه راهبرد خبرگزاری دانا- برخی معتقدند که اساسا انقاب مردم ایران، به خاطر مسایل
اقتصادی نبوده است و ریشه های آن را در مسایل دیگر چون سیاست و فرهنگ باید جست و جو کرد.
یک راننده تاکسی که حدود 55 سال سن دارد و در زمان پیروزی انقلاب، جوانی 20 ساله بوده، می گوید: مردم به خاطر فسادهای شاه علیه او انقلاب کردند و اصلا وضعیت مالی مردم زیاد مهم نبود خود تهران داشت به یک شهر پیشرفته تبدیل می شد.
اما پیرمردی که در پارک با وی برخورد داشتم، اعتقاد دیگری دارد. وی می گوید: شماها که جوان هستید نمی دانید در زمان شاه در حاشیه شهرها و روستاها چه بدبختی و فقری بود؟
وی با آهی به جامانده از رنج های آن دوران ادامه می دهد: بعضی ها می گویند زمان شاه وفور نعمت بود این حرف ها را برای شما جوان ها تعریف می کنند و شما هم باور می کنید اما باور نکنید شما که حلبی آبادها را ندیدید.
***
کارشناسان اقتصادی چه می گویند؟
برای بررسی دقیق تر این موضوع سراغ دو کارشناس اقتصادی رفتیم. کامران ندری، استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) و سعید لیلاز، استاد اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی.
کامران ندری استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع)، با اشاره وضعیت اقتصادی قبل از انقلاب اسلامی، می گوید: اقتصاد قبل از انقلاب را در دو مقطع می توان بررسی کرد یکی قبل از افزایش قیمت نفت و مقطع دوم، بعد از افزایش قیمت نفت؛ در مقطع اول رشد اقتصادی قابل قبولی را در چارچوب برنامه های توسعه اقتصادی آن دوره داشتیم و بعد از افزایش قیمت نفت، رشد اقتصادی تحت تاثیر بیماری هلندی مقداری کند شد و در مقابل آن نرخ تورم افزایش یافت.
ندری: شکل اجرای اصلاحات ارضی نادرست بود
ندری با اشاره به اصلاحات ارضی در سال های قبل از انقلاب، ادامه می دهد: قبل از افزایش قیمت نفت، اصلاحات ساختاری با عنوان اصلاحات ارضی در بخش کشاورزی انجام داد و در بخش صنعت هم استراتژی شاه جایگزینی واردات را دنبال می کردند و در پی این بودند که ایران یک کشور صنعتی شود و سهم ارزش افزوده در صنعت افزایش پیدا کند.
موفق بودن استراتژی صنعتی
استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق (ع) معتقد است: می توان گفت شاه در استراتژی صنعتی تا حدودی موفق بود ولی استراتژی اصلاحات ارضی که شاه انجام داد، صدمه جبران ناپذیری را به اقتصاد ما زد که تا حدودی هم می توان گفت در تعارض با صنعتی شدن بود چون اگر شاه می خواست صنعتی شدن را در بخش کشاورزی هم دنبال کند، باید به شکل دیگری اصلاحات ارضی را انجام می داد؛ اصلاحات ارضی به معنای اینکه سیستم «ارباب- رعیتی» از بین برود، مطلوب بود، اما اینکه اراضی را بین کشاورزان تقسیم کردند، با ماهیت کشاورزی مغایر بود یعنی با این اصل در کشاورزی که فرد هر چقدر زمین های بیشتری داشته باشد، هزینه های کمتری می پردازد.
در اصلاحات ارضی باید باید نظام «تولیدی شرکتی» اجرا می شد
وی با انتقاد از شکل اجرای اصلاحات ارضی، توضیح می دهد: اگر چه اصل قضیه اصلاحات ارضی و از بین بردن نظام استثماری «ارباب- رعیتی»، درست بود اما شیوه ای که شاه اتخاذ کرد، غلط بود و باید به سمت حاکمیت نظام «تولیدی شرکتی» می رفت که این اتفاق نیفتاد و به همین دلیل کشاورزی ما به شدت در آن دوران صدمه دید.
دولت های قبل از انقلاب «دولت رفاه» نبودند
این کارشناس مسایل اقتصادی با اشاره به دولت رفاه هایی که قبل از انقلاب در برخی از نقاط جهان بود، معتقد است: دولت های قبل از انقلاب را در ایران نمی توان با دولت های غربی مقایسه کرد چون دولت ایران عقب ماندگی موروثی از دوره قاجار و خود رضا شاه داشت و به همین دلیل ما اصلا تولیدی نداشتیم یعنی برای اینکه رفاه ایجاد شود، اول باید اقتصاد به جهت ملی در یک سطح قابل قبولی، قرار بگیرد و بعد نوبت به تقسیم عادلانه ثروت برسد که معمولا در جوامع غربی این را از طریق مالیات انجام می دهند چون همیشه تولید ثروت ناهمگن است و معمولا با یک نوع سیستم مالیاتی از افراد با درآمد بالا با نرخ بالاتری مالیات گرفته می شود و برعکس.
اشتباهات اقتصادی شاه ترمیم نیافته است
ندری ادامه می دهد: به نظر من ما به خاطر عقب ماندگی موروثی که از دوران قاجار داشتیم، تولیدی نداشتیم و اقتصاد کشور در سال های اولیه افزایش قیمت نفت در حال جان گرفتن بود اما ما اشتباهات شاه را هم باید بعد از انقلاب درست می کردیم که متاسفانه اقدامی انجام ندادیم مثلا در کشاورزی به دلایلی بعد از انقلاب هم ادامه روند (اصلاحات ارضی) باعث شد که اقتصاد هم لطمه بخورد.
وی با اشاره به عامل دومی که به اقتصاد قبل از انقلاب لطمه زد، می گوید: عامل دومی که به اقتصاد شاه لطمه زد، همان افزایش قیمت های نفت و بیماری هلندی بود که این مساله هم باز دوباره بعد از انقلاب در 8 سال گذشته عینا تکرار شد و لطمات زیادی هم به اقتصاد وارد کرده است.
***
اما سعید لیلاز، استاد اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی نظر متفاوتی دارد و معتقد است، انقلاب سال 1357، اقتصاد ایران را نجات داده است.
لیلاز: انقلاب اسلامی ریشه اقتصادی داشت
لیلاز در گفت وگو با خبرگزاری دانا، می گوید: بر خلاف همه تصوراتی که وجود دارد انقلاب ایران ریشه ها و مبانی کاملا اقتصادی دارد و بزرگترین نکته در تایید این مدعا شکاف طبقاتی وحشتناکی بود که در 5 سال آخر رژیم شاه رخ داد از جنبه شکاف طبقاتی و رفع تبعییض انقلاب اسلامی نتیجه مستقیم و بلافصل این وضعیت وخیم بود و ثانیا گریزناپذیر بود و ثالثا به هدف خود رسید.
شکاف طبقاتی عظیم در دوره شاه
وی ادامه می دهد: درآمد دهک اول جامعه نسبت به دهک دهم در حالی که تا سال 1351 دوازده برابر بود، که سال 1356 به 38 برابر رسید عددی که در تمام خاورمیانه بی نظیر است کسانی که می گویند اقتصاد عامل انقلاب نبود، این مسایل را نمی دانند و اساسا وقتی می گوییم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» یک نگاه ضد تبعییض در ورای این شعار است و هر انقلابی یک ایدئولوژی دارد اما این ایدئولوژی پوششی برای واقعیتی است که در طبقات اجتماعی وجود دارد و اساسا خود آن بحث انتزاعی اصالت ندارد و اگر مردم می خواستند اسلام بر امورات آنها حاکم باشد، رژیم شاه که سال 1357 ضد اسلامی تر از سال 1342 نبود.
برنامه عمرانی ششم شاه بدهی ایران را به 120 میلیارد دلار می رساند
لیلاز با طرح این سوال که «چرا تلاش برای سرنگونی شاه از سال 1342 تا 1357» به نتیجه نرسید؟؛ معتقد است: چون ساختار اجتماعی، طبقاتی و اقتصادی بروز انقلاب را گریزناپذیر کرده بود؛ در مقدمه عمرانی برنامه ششم توسعه شاه در زمستان 1356 دو سناریو وجود دارد (برنامه ای که هرگز اجرایی نشد) سناریوی اول این برنامه عمرانی این است که همان گشاده بازی های برنامه پنجم ادامه یابد که در آن صورت تا پایان سال 1361 ایران 120 میلیارد دلار بدهی خارجی پیدا می کرد و از نظر اندازه بدهی از کشورهایی مثل برزیل و آرژانتین هم جلوتر می زد و اساسا در دنیا و در آن مقطع چنین پولی وجود نداشت.
سازمان برنامه شاه انقلاب را پیش بینی کرده بود
این تحلیلگر مسایل اقتصادی، ادامه می دهد: سناریوی دوم برای برنامه عمرانی ششم این بود که ایران مصرف ارزی خود را کنترل کند و تن به ریاضت اقتصادی بدهد و در واقع کمربندها را ببندد و در پایان برنامه ششم به 30 میلیارد دلار بدهی خارجی برسد و جالب است که در مقدمه برنامه ششم توسعه عمرانی، آمده است که این سناریوی دوم تکان های اجتماعی و نارضایتی های بسیار شدیدی ایجاد خواهد کرد که معلوم نیست، عاقبت آن چه خواهد بود و در واقع همان گزارش سازمان برنامه، انقلاب ایران را به لحاظ اقتصادی پیش بینی کرده بود.
لیلاز در ادامه با بیان دلیل نارضایتی های مردم در دوره قبل از انقلاب، می گوید: وقتی مردم نارضایتی های اقتصادی پیدا می کنند، نمی گویند که ما می خواهیم «ضریب جینی» تغییر پیدا کند! این حرف کارشناس ها است و مردم دنبال بهانه ای هستند که بگویند مرگ بر فلان و زنده باد فلان! در نارضایتی ها گاها جدال های خاص، مثلا جدال های قومی شکل می گیرد اینکه آب از اصفهان به یزد می رود، کشته می دهد، یعنی مردم بهانه پیدا می کنند! ما در وزارت اطلاعات بخشی به اسم مبارزه با عرفان های کاذب داریم و هر وقت اوضاع اقتصادی، خراب می شود، این اداره کل سرش شلوغ می شود و هر وقت اوضاع اقتصادی مطلوب شود، این اداره کل بیکار می شود!
ضعف اقتصادی ایران از 1330 شروع شد
استاد اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به دلیل عمده ضعف اقتصادی شاه، معتقد است: همه اتفاقات از اواخر دهه 1330 به وجود آمد و به واقع می توان مقدمات انقلاب ایران را در اواخر دهه 1330 ریشه یابی کرد. برنامه های سوم، چهارم و پنجم اولا موج مهاجرت گسترده ای را به شهرها ایجاد کرد و ثانیا در خلال برنامه پنجم تبعییض اقتصادی را به گروه هایی که از روستاها به شهرها آمده بودند، روا داشت و ثالثا نرخ بیکاری که در ابتدای سال 1340-41 تقریبا صفر بود، تا سال 1356 از مرز 10 درصد عبور کرد.
غلبه حاشیه نشینی بر متن شهر
لیلاز با اشاره به توسعه ناموزون در شهر تهران در دوره شاه، بیان می دارد: اتفاقا آن چیزی که در دوره شاه در تهران رخ داد، غلبه حاشیه بر متن شهری بود یعنی تعداد مهاجرت ها اینقدر زیاد بود که به مقدار کافی خانه ساخته نشد و وقتی اینها در اطراف تهران قرار گرفتند و در حلبی آباد زندگی می کردند، وضعیت فاجعه باری به وجود آمده بود.
این تحلیلگر مسایل اقتصادی معتقد است: اولا انقلاب اسلامی زمینه های اقتصادی بسیار زیاد و نیرومندی داشت و من با هرکسی سر این مساله می توانم مناظره کنم و ثانیا این انقلاب به دلیل همان مسایل اقتصادی گریز ناپذیر بود و مسایل اقتصادی ایران را در حد بسیار کلانی حل کرد یعنی انقلاب اسلامی، اقتصاد ایران را نجات داد من این را مطابق آمار و یافته های مقدمه برنامه ششم عمرانی سازمان برنامه در زمان شاه می گویم و این اصلا هم داوری الان من نیست.
***
به هر روی به نظر می رسد شدت یافتن شکاف های طبقاتی، رشد فزاینده حاشیه نشینی، اجرای نادرست سیاست های توسعه مدار از جمله اصلاحات ارضی و بروز بیماری هلندی در اثر رشد قیمت جهانی نفت از دلایل عمده اقتصادی سقوط شاه بود که در کنار آن اتخاذ استراتژی توسعه صنعتی، اگرچه مطلوب بود، اما چون برنامه های دیگر اقتصادی، در جهت عکس این استراتژی حرکت می کرد، موجب شکست این استراتژی هم شد.
گزارش از محمود ابراهیمی سعید