در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۶۸۶۹۱
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۶
اگر حمله تمدن فرنگی را دفع نکنیم ملت ایران از میان خواهد رفت، تمدن فرنگی چنگال آهنین دارد و به علم و ادب و دانش و هنر و قدرت و اطلاع خود افتخار می کند. اگر ما حمله تمدن فرنگی غرب را با عبارت جهانی شدن مقایسه کنیم آنگاه پی به بعضی از مشکلاتی که می تواند برایمان به وجود بیاورد خواهیم برد. همچنین جهانی شدن از یک سو و سیاست سانتریالیسم از سوی دیگر باعث شده که سایر قومیت‌های ایرانی دچار نوعی مشکل مضاعف شوند، به عبارتی یکسان سازی فرهنگی حاکمیت مرکزی از یک سو و اندیشه جهانی شدن از سوی دیگر فشار مضاعفی بر فرهنگ سایر اقوام غیر فارس میاورد.

هویت فرهنگی در میان ایرانیان، چالش بزرگی است که بسیاری از اندیشمندان را به بحث و نظر درباره آن مشغول کرده است. روشنفکران ایرانی از آخوندف تا جلال آل احمد و از تقی زاده تا سریع القلم، یک تنه به تبیین چرایی افول فرهنگ در ایران پرداخته اند. آنچه می آید، یادداشت مهدی ایمانی، کارشناس ارشد علوم اجتماعی برای گروه راهبرد خبرگزاری دانا است که به تبیین هویت فرهنگی ایرانیان در منظر دتر فخرالدین شادمان پرداخته است.

ملتی که برای حفظ منافع خود نکوشد اگر یکباره معدوم نشود کم کم فقیر و اسیر و بنده خواهد شد و این عالم را چنان ساخته اند که هیچ چیز را به گریه و زاری و دعا نمی توان نگاه داشت. ملت زنده آن است که بتواند با آزادی و به راهنمایی عقل و به مدد ذوق و استعداد طبیعی برای حفظ مصالح و دفع مفاسد و جلب منافع مادی و معنوی خویش کار کند و زبانش را گنجینه ی معلومات و افکار خویش سازد چرا که اگر زبان و فرهنگ دیگر بر ما غلبه کند اختیار جان و آزادی فکریمان از دستمان خواهد رفت. دانشگاه هر جامعه ای بر آمده از آن جامعه و تاثیر گذار بر آن جامعه و نوعی رابطه ی دیالکتیکی بین این دو برقرار است. در این یاداشت با استناد به کتاب تسخیر تمدن فرنگی به قلم دکتر سید فخرالدین شادمان به قسمت های از آسیب های فرهنگی جامعه فرهنگی ایران میپردازیم.

از نظر دکتر شادمان ایران به بلایی گرفتار شده است که بدتر از آن هرگز ندیده است. بلایی خانمان سوز که ریشه اش را خشک خواهد کرد و نامش را از دفتر روزگار خواهد زدود... . بلایی چنان بزرگ که به اگر بماند از این کشور اثری نخواهد ماند. «ملتی که برای حفظ منافع خود نکوشد اگر یکباره معدوم نشود کم کم فقیر و اسیر و بنده خواهد شد و این عالم را چنان ساخته اند که هیچ چیز را بگریه و زاری و دعا نمی توان نگاه داشت». این نوشته ها با اینکه مربوط به سالیان بسیار دور است اما چون به صورت اساسی و منطقی با آن برخورد نکرده ایم بیشتر مشغول پاک کردن صورت مسئله بوده ایم تا حل آن این مشکل همچنان حل نشده بافی مانده است که نمود آن را می توانیم در دانشگاه ها نیز ببینیم. مشکلات فرهنگی که بخش بسیاری از آن در بین اقوام ایران مشترک نیز بخشی از آن مربوط به سایر اقوام غیر فارس ایران مربوط می شود. مشکلاتی که حتی با دیدی فراتر آن را می توان به دانشجویان و کسانی که در خارج از ایران مشغول زندگی یا درس خواندن هستند نیز مرتبط دانست.شادمان در ادامه کتابش این بلای عظیم را اینگونه معرفی میکند: این دشمن پلید و بلای عظیم «فکلی» نام دارد و آن را بدترین و پست ترین دشمن ملت می خواند و در ادامه به بیان وِیژگی های فکلی می پردازد که فکلی کیست ؟ و چگونه می توان او را شناخت؟

فکلی را «به جامه، شغل،دین، تحصیل و محل تحصیل نمی توان شناخت. آخوند و آخوند زاده، سید و عام، فرنگ رفته و بغداد ندیده، تاجر و تاجر زاده، زن و مرد، استاد و شاگرد، معلم و مدرس، دیندار و بیدین و... فکلی بسیاراست» تاکید شادمان در مورد فکلی ها بیشتر اشاره به کسانی دارد که زبان مادری را دست کم گرفته و به زبان بیگانه و اجنبی اقبال بیشتری نشان می دهند تا زبان مادری آن هم نه از سر معنا و درک و فهم بلکه از سر ضعف و نادانی و جهالت.و می گوید «فکلی کسی است که از آموختن صرف و نحو سخت آلمانی و فرانسه و تلفظ بی بند و بست انگلیسی هرگز نمی نالد اما از یاد گرفتن زبان مادری خود گریزان است و ندانستنش را از افتخارات خود می شمرد».

هستند کسانی که در دانشگاه و یا جامعه به دلیل تفاوت زبان مادریشان با زبان رسمی کشور در مکان غیر رسمی نیز به زبان فارسی صحبت می کنند که به نظر نگارنده این یاداشت برای این تیپ افراد اصطلاح فکلی قومی یا درون مرزی را می توان اطلاق کرد . به طور کلی بعضی از این افراد که از فرهنگ و غنای زبان مادری خود بی اطلاع هستند سعی در یادگیری زبان بیگانه نه به عنوان زبان دوم خود که به عنوان زبان اصلی برای خود و فرزندان خود هستند. این مشکل در مورد کسانی هم که در خارج از ایران تحصیل می کند نیز وجود دارد.که این امر به تدریج باعث نابودی زبان و فرهنگ مادری‌شان می شود که بنا به گفته شادمان بلای خانمان سوز که ریشه ی هویت و فرهنگ آن ملت یا قوم را خواهد خشکاند.

ملت زنده آن است که بتواند با آزادی و به راهنمایی عقل و به مدد ذوق و استعداد طبیعی برای حفظ مصالح و دفع مفاسد و جلب منافع مادی و معنوی خویش کار کند و زبانش را گنجینه ی معلومات و افکار خویش سازد چرا که اگر زبان و فرهنگ دیگر بر ما غلبه کند اختیار جان و آزادی فکری‌مان از دستمان خواهد رفت.

شادمان در ادامه این سوال را مطرح می کند که اگر کسی پرسد که چرا فکلی بزرگترین خصم ایرانی است میگویم به این علت که در هنگام حمله تمدن فرنگی به ایران این دشمن خانگی هم‌دست بیگانه است و برای ماهی گرفتن دیگران آب را گل آلود می کند و به امید آنکه تمدن فرنکی ما را زودتر بگیر از خیانت بفکر، زبان، آداب و رسوم خود رو گردان نیست.

وی دو گروه از ایرانیان را به شدت نقد کرده و این دو را بلای جان ایران و ایرانی معرفی می کند و برای نامگذاری این دو گروه زیرکانه دست به بازی کلمات می زند؛ دسته اول: "هناوید" و دسته دوم "یعفور". که هناوید معکوس دیوانه است و یعفور یا روفعی شخصی است که در جمع طلاب به آدم ابله گفته می شود. روفعی ها را به دلیل مخالفت کورکورانه با دستاوردهای کشوری های غربی و تکنولوژی و ... مورد نقد قرار می دهد و از هناوید را با نقدی بسیار گزنده تر از روفعی ها مورد عتاب قرار می دهد.

در بیان سایر ویژگی های فکلی «شهوت پرست کوته نطری است که تمدن فرنگی را همه رقص و قمار و آواز و ... می داند و خبر ندارد که اساس تمدن فرنگی مطالعه درس و بحث بقصد کسب معلومات به قطب سفر کردن و صحرا نوردیدن و لغات شاهنامه و یکایک شمردن و جای هریک از آنها را نشان دادن و بیش از دویست سال بر سر ترجمه مثنوی انگلیسی زحمت کشیدن و سرچشمه نیل کشف کردن و این قبیل کارهاست نه شب و روز رقصیدن و شراب نویشدن»

شادمان در ادامه رساله خود به کتاب «ادیان فلسفه های آسیا مرکزی» تالیف گوبی نو (سفیر مشهور فرانسه در عهد ناصرالدین شاه ) اشاره می کند و به نکته ای از این کتاب در مورد ایرانیانی که در فرنگ تحصیل کرده اند اشاره می کند «این اشخاص همانند که بودند با این تفاوت که در فرنگ بر عیب‌شان افزوده شد و من در میان ایشان کسی که یکی از فضائل و خوبی های اروپا را بدست آورده باشد هرگز ندیده ام.فکلی نادان که شیفته شراب و کباب و ابله فریبی و فرنگی می‌شود و گمان می‌برد دست بوسی و شلوار و کروات شناسی نشان آشنایی با تمودن فرنگی است.»

اگر حمله تمدن فرنگی را دفع نکنیم ملت ایران از میان خواهد رفت، تمدن فرنگی چنگال آهنین دارد و به علم و ادب و دانش و هنر و قدرت و اطلاع خود افتخار می کند. اگر ما حمله تمدن فرنگی غرب را با عبارت جهانی شدن مقایسه کنیم آنگاه پی به بعضی از مشکلاتی که می تواند برایمان به وجود بیاورد خواهیم برد. همچنین جهانی شدن از یک سو و سیاست سانتریالیسم از سوی دیگر باعث شده که سایر قومیت‌های ایرانی دچار نوعی مشکل مضاعف شوند، به عبارتی یکسان سازی فرهنگی حاکمیت مرکزی از یک سو و اندیشه جهانی شدن از سوی دیگر فشار مضاعفی بر فرهنگ سایر اقوام غیر فارس میاورد.

وی در ادامه این سوال را مطرح می کند که چرا یکباره خود را تسلیم چنین تمدن مترقی و بزرگی نمی کنیم و خود را از جهل و غفلت و فقر مادی و معنوی رها نمی کنیم؟ در پاسخ می گوید: «تمدن فرنگی عالی است ولیک آن را مفت به کسی نمی دهند و نمی توان با تغییر لباس و خط و زبان علمای فرنگی و فرنگی مآبی بدان دست یافت.تمدن فرنگی تقلید ابلهانه و ظاهرسازی و تغییر لغت و عجز و الحاح که ای فرنگیان برای رضای خدا ما را در جمع خود راه دهید نیست مگرنه آنکه ما مثل شما لباس می پوشیم مگر نه که ما مثل شما از چپ به راست می نویسیم.تمدن رواج علم و ادب و هنر است و اصولش هم همه جا و همه سو یکی است و صفتش تغییر نمی کند.امروز تمدن فرنگی است و دیروز عهد تمدن مصری و یونانی و ایرانی و عربی و بابلی بوده و فردا تمدنی دیگر.

جمعی از ایرانیان به خطا تصور می کنند که تمدن فرنگی جز هوسرانی و تفریح و خوشگذرانی نیست. در فرنگ فاحشه و قمار باز و شرابخوار و عاشق شیفته صید و شکار و فوتبال و کشتی و مشت زنی فرواوان است اما این تمدن در رقاصخانه و قمارخانه و میخانه و شکارگاه و بازیگاه و زورخانه اروپا و آمریکا را به وجود نیاورده است. تمدن فرنگی نتیجه کار مفید است و بس. هزاران متفکر و نویسنده و عالم و محقق هنرمند که این عمارت مجلل فرنگی را بنا کرده اند همه عمر خویش را بخواندن و نوشتن و تحقیق و مقایسه گذرانده اند و پیشرفت را جز این راهی نیست.تفریح و ورزش نیز لازم است اگر از حد بگذرد موجب ضایع شدن وقت است. اگر همه ایرانیان تنیس باز و ماهی گیر و شناگر و مشت زن و سگ باز شوند نه یک خط از نوشته های داروین و مارکس ترجمه خواهد شد نه یک رساله در باب گردش خون تالیف خواهد شد.

از دیگر عادات بد فرهنگی ایران که در دانشگاه ها نیز شکل دیگر آن را می توان دید این است که هرکسی چند فصل از کتاب اقتصاد شارل ژید و یا مارشال را سرسری و بی مقدمه خواند و در امور اقتصادی متخصص و هر کس پیچ چرخ خیاطی عمه اش را محکم کرد مهندس و هر کس شرح عروسی دختر خاله اش را به فارسی سراپا غلط نوشت نویسنده مبتکر و هر کس سه چهار کلمه سیاست و حزب و مترنیخ و لرد کرزن و اقلیت و اکثریت را به زبان آورد سیاست شناس شده و کار مملکت امروزه به جایی کشیده است که به نسبت عدد و سکنه ایران متخصص اقتصادی بیش از آمریکا و سیاست شناس و مفسر بیش از انگلیس داریم چرا چنین نباشد؟

آنان که برای حفظ آبرو نمی خواهند بدی ها گفته شود مردم فریبانی هستند ناپاک،شریک دزد و رفیق قافله.ازشرح کارهای ابلهانه ی امروز عظمت مقام بزرگان دیروز ما کم نمی شود و از وصف آنهای که کاری جز افترا ، تهمت و دروغ به سایر ملت ها و قومیت ها ندارند وغیر از زبان مادری ندانستن افتخاری ندارند گردی بر دامن بزرگ این ملت نمی نشیند.

ارسال نظر