در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۷۱۹۸۳
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۱
وقتی بخشی از جامعه کوتاه‌نگر باشد و منافع عاجل را بر منافع آتی مقدم شمارند این مشکلات بروز می‌کند. کسانی که کمتر ذی‌نفع هستند برخورد متفاوتی از دیگران دارند.

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا دکتر علی سرزعیم طی مطلبی در اعتماد به مساله عدم پیشرفت در برخی از حوزه ها در ایران اشاره کرده و نوشته است:

قطعا به این سوال در ذهن خود برخورده‌اید که چرا پیشرفت نمی‌کنیم یا پیشرفته نیستیم. ممکن است با پاسخ‌های ساده‌انگارانه‌یی نظیر اینکه از بس دزدی یا فساد هست که مانع پیشرفت می‌شود ذهن خود را راضی کرده باشیم و عطش پاسخ به این سوال را موقتا فرونشانده باشیم.

من با یک مثال کوچک از زندگی شخصی خود تلاش می‌کنم چشم‌اندازی از پاسخ بهتر به این سوال مهم را فراهم کنم گرچه تاکید دارم که مثال مذکور صرفا بهانه‌یی برای گشودن یک چشم‌انداز فراخ‌تر خواهد بود نه ذکر یک مساله شخصی. قبل از ورود به بحث ذکر این مقدمه خالی از لطف نیست که دوستی که در امریکا (بوستون) به سر می‌برد با مزاج طنز در وبلاگ خود نوشته بود که خیابان‌های اینجا مثل درون خانه‌های ما ایرانیان است و درون خانه‌های‌شان مثل خیابان‌های ایران.

من شخصا در مورد تکه دوم قضاوت وی مطمئن نیستم چون با وجود حضور در خارج از کشور تجربه رفت و آمد به خانه‌های آنها را نداشتم واز این حیث قضاوتی در این رابطه ندارم. اما تکه اول جمله او درست است. معمولا تمیزی و از آن مهم‌تر نظم خیابان‌ها و اساسا معماری شهری در کشورهای توسعه یافته همواره موجب غبطه ما ایرانیان است اما در عوض ما ایرانی‌ها هم و غممان معطوف به دکوراسیون و مجلل بودن درون خانه‌هاست. عادت بسیاری از ما ایرانیان است که درآمدهای خود را صرف خرید خانه و تزیین آن کنیم و در این راه با هم رقابت فزاینده‌یی داریم. دلیل چیست؟ آیا صرفا یک عادت فرهنگی در اینجا مطرح است؟

من گمان می‌کنم مساله فراتر از آن است. به اعتقاد من ریشه توسعه در فعالیت‌های جمعی در عرصه عمومی است و ما چون در این عرصه ضعیف هستیم پیشرفت نمی‌کنیم و پیشرفته نیستیم. یک نماد این مساله در معماری شهری ما ظاهر می‌شود که نمی‌توانیم در زیبایی شهر متفق شویم و به اتفاق شهر زیبا و تمیزی داشته باشیم اما در عرصه خانه که مساله رفتار جمعی کمتر است زیبایی و زیباشناسی ما مجال بروز می‌یابد.

امروزه بسیار روشن است که به عنوان مثال انجام یک فعالیت جدی در عرصه تولید و کسب و کار منوط به ایجاد یک شرکت و سازمانی حقوقی است تا در آن مجموعه‌یی از افراد بتوانند در تولید یک محصول یا ارائه یک خدمت با هم همکاری کنند. این امر میسر نمی‌شود مگر آنکه قانون کار پیشرفته‌یی حاکم باشد تا نحوه رابطه نیروی انسانی را به خوبی تنظیم کند و تعادل خوبی میان حقوق و کارایی برقرار کند. همچنین این شرکت موفق نخواهد بود مگر آنکه یک قانون پیشرفته در عرصه حقوق تجارت وجود داشته باشد و روابط میان شرکت‌ها را تنظیم کند. طبیعی است که این امرصرفا با وجود قانون خوب حل نخواهد شد بلکه ضروری است تا نهاد قضا آنقدر پیشرفته و توسعه‌یافته باشد که بتواند از اجرای قوانین پشتیبانی کند. همچنین این شرکت موفق نخواهد بود مگر آنکه برای فعالیت بتواند نیروی انسانی کارآمد را به استخدام بگیرد و این امر مرهون نهاد آموزش و پرورش است. طبیعی است که می‌توان این خط سیر را ادامه داد و دید که چطور زنجیره‌یی از امور که عمدتا نهاد هستند باید وجود داشته باشند تا موفقیت یک شرکت یا بنگاه را تضمین کنند.

برای اینکه قدری این موضوع ملموس‌تر شود مثالی را مطرح می‌کنم. از آغاز سال گذشته در مجموعه مسکونی ساکن شدیم که 24 واحد دارد. در اداره این ساختمان با مسائلی روبه‌رو شدیم که در یک مقیاس وسیع‌تر در جامعه ما رخ می‌دهد و همین امر به ما به خوبی نشان می‌دهد که دشواری‌های اقدام جمعی به چه شکل است و چگونه می‌تواند نتایج بدی در عرصه عمومی به همراه داشته باشد و در عین حال به خوبی نشان می‌دهد که اگر نهادهایی بتوانند به افراد جامعه کمک کنند تا اقدام جمعی خود را حل کنند چگونه پیشرفت‌هایی در عرصه عمومی ایجاد می‌شود. در بدو ورود به ساختمان ملموس بود که ساختمان نیاز به تعمیر و نگهداری دارد. مسیر خودروها به پارکینگ (رمپ) نیاز به مرمت داشت، راه‌پله‌ها چراغ نداشتند و چراغ بسیاری سوخته بود، آسانسور زشت و کثیف بود، دیوارها نیاز به رسیدگی و نقاشی داشت و برای اینکه ساختمان زیبا شود ضروری بود تا اقداماتی صورت گیرد. از مدیر ساختمان پرسیدم که چرا اینکارها انجام نمی‌شود گفت که پولی در کار نیست که بشود روی این امور هزینه کرد.

راست می‌گوید وقتی درآمد سرانه کم باشد افراد پولی ندارند که صرف هزینه‌های لوکس مثل ظاهر ساختمان و شهر بکنند. گفت که برخی همسایگان مستاجر هستند و صاحبخانه‌ها چون خود مقیم ساختمان نیستند رضایت نمی‌دهند از پول اجاره در مورد ساختمان هزینه شود. یاد اقتصاد سیاسی افتادم. وقتی بخشی از جامعه کوتاه‌نگر باشد و منافع عاجل را بر منافع آتی مقدم شمارند این مشکلات بروز می‌کند. کسانی که کمتر ذی‌نفع هستند (صاحبخانه‌های غیرمقیم) برخورد متفاوتی از صاحبخانه‌های مقیم دارند. نکته دیگر آن است که ظاهرا خلأ قانونی در این زمینه داریم که اگر یک همسایه در یک امر جمعی اخلال کرد و مانع از ایجاد تفاهم شد چگونه باید با او برخورد کرد. کسی می‌گفت که قانونی در این زمینه هست ولی همه می‌دانیم که پیگیری قضایی در این زمینه بسیار سخت و فرساینده و زمانبر است. وی اضافه کرد که در گرفتن شارژ ساختمان برای پرداخت هزینه‌های جاری ساختمان نظیر آب، برق و غیره مشکل داریم و همسایگان بدهکار زیادند و گرفتن پول از آنها کار دشواری است. راست می‌گوید در اقتصاد نیز می‌دانیم که اخذ مالیات از مردم چقدر کار سخت و پرهزینه‌یی است و اخذ مالیات شاخصی از ظرفیت دولت قلمداد می‌شود.

با همسایگان باب صحبت در این زمینه را گشودم. می‌گفتند که مساله پرداخت شارژ ساختمان نیست بلکه اطمینانی نسبت به مدیر ساختمان ندارند. برخی گمان داشتند که وی به اندازه پول‌هایی که دریافت می‌کند خدمات ارائه نمی‌کند. هیچ گزارشی از دخل و خرج ارائه نمی‌کند و شفافیتی دیده نمی‌شود مضاف بر اینکه وقتی کاری انجام نمی‌شود چرا باید برای آن هزینه کرد. خواستیم هیات‌مدیره برای ساختمان تشکیل دهیم تا مسائل تقلیل یابد. فراخوانی زدیم اما کمتر از نصف همسایگان شرکت کردند.

یاد این افتادم که در عرصه عمومی مشارکت معمولا پایین است و افراد نسبت به سرنوشت‌شان بی‌تفاوت هستند. موج‌سواری و طفیلی‌گری (free-riding) ویژگی عامی در مسائل جمعی است. عده‌یی حاضر نیستند هیچ هزینه‌یی کنند اما می‌خواهند از ثمرات آن بهره‌مند شوند. یکی از همسایگان که خانم بازنشسته و خانه‌داری است داوطلب بود که مدیر جدیدی برای ساختمان شود اما مدیر قبلی مخالفت می‌کرد. برای من که سعی می‌کردم قضاوت بدبینانه نسبت به مدیر سابق نداشته باشم همین امر مرا مشکوک می‌کرد چون بنا به تعریف این مسوولیت هیچ منفعتی نداشت و صرفا هزینه و زحمت بود و انتظار می‌رفت که هر کس با کمال میل از بار آن شانه خالی کند. خانم داوطلب مدعی بود که مدیر فعلی در بهترین حالت کفایت لازم را ندارد برای اینکه هزینه تعمیر و نگهداری شوفاژ ساختمان خیلی بیشتر از قیمت رایج تمام شده است. برای من این مساله نوعی تبلیغات سیاسی برای کسب قدرت قلمداد می‌شد و به همین دلیل آن را جدی نمی‌گرفتم. نهایتا خانم مذکور همسایگان را به مقاومت منفی به شکل ندادن شارژ ترغیب کرد تا مدیر قبلی حاضر به قبول انتقال مسالمت‌آمیز قدرت شود و این یعنی راهبری. به عبارت دیگر وی توانسته بود در یک حرکت جمعی یعنی تحریم پرداخت شارژ مساله کنش و اقدام جمعی را حل کند که امری دال بر قدرت راهبری وی قلمداد می‌شد. مدیر جدید بالاخره آمد و انقلاب در ساختمان پیروز شد اما مدیر جدید مدعی شد که مدیر قبلی مبالغ مانده را به وی تحویل نمی‌دهد کمااینکه در کشورهای در حال توسعه جابه‌جایی قدرت به سادگی انجام نمی‌شود و پس از انتخابات تازه جنگ بر سر انتقال واقعی قدرت آغاز می‌شود. انرژی جدیدی ایجاد شد و با روی کار آمدن بلافاصله دست به کار شد. در نخستین گام وضعیت چراغ‌های ساختمان را یک سامان اساسی داد و با نصب سنسورهایی در راهروها همه را خودکار کرد. بلافاصله دیدیم که وی هر روز نمونه‌هایی از سنگ مرمر می‌آورد و با پیمانکارانی وارد مذاکره می‌شود که دلالت بر فعالیت وی داشت. مدیر قدیم را روزی در راهروها دیدم که از اقدامات انجام شده اظهار نارضایتی می‌کرد. می‌گفت اجناس بنجل خریداری شده که دوام ندارد و به زودی برای ساختمان هزینه‌زا خواهد بود. این مدیر جدید یکه‌تاز است و باید قبل از دست زدن به هر اقدام هزینه‌زایی چون نصب سنگ مرمر بر دیوارها رضایت همه را جلب کند و مسائلی از این دست.با خود گفتم رقابت سیاسی است و نباید این حرف‌ها را جدی گرفت. مساله دیگری نیز مطرح شد و آن اینکه مدیر جدید نیز مثل مدیر سابق زیربار نظارت نمی‌رفت. ما که تجربه مدیر قبل را داشتیم مصوب کردیم تا ساختمان هیات‌مدیره داشته باشد و یک حسابرس و یک بازرس نیز وجود داشته باشند. مدیر ساختمان زیر بار این قضیه نمی‌رفت و می‌گفت مخالف استقلال عمل من است و اگر من را قبول ندارید یا به من اعتماد ندارید بهتر است مدیر دیگری بیاورید. ما راهی جز کنار آمدن با وی نداشتیم چرا که گزینه دیگری پیش روی‌ما نبود. مساله آن است که نباید ساختمان زیربار منت یک فرد رود. کافی است همه افراد هر ماه پولی دهند تا یک مدیر ساختمان استخدام گردد تا رسیدگی به ساختمان را وظیفه خود بداند و بدون منت کار کند و بشود بدون ملاحظه او را بازخواست کرد. اما وقتی که درآمد خانوارهای مقیم ساختمان آنقدر نیست که بتوانند هزینه یک مدیر ساختمان را تقبل کنند، طبیعی است که باید از میان اهالی خود ساختمان کسی را پیدا کرد. نهایتا اینکه نخستین جلسه ساختمان تحت مدیریت جدید برگزار شد که از قضا من نبودم. ظاهرا در آن جلسه مدیر قبلی ساختمان هجوم بی‌امانی بر مدیر جدید می‌آورد و بنا به نقل مدیر جدید همسایگان به اندازه کافی به دفاع از وی برنمی‌خیزند. نتیجه این امر آن شد که مدیر جدید انگیزه کار را از دست داد و دیگر هیچ اقدامی صورت نگرفت.

در هر حال ما تاکنون در اصلاح عرصه عمومی محدود به ساختمان خود با مشکلاتی مواجهیم ولی درک بهتری از دشواری اصلاح عرصه عمومی در ایران داریم. وجود نهادهایی که میان بخش‌های مختلف جامعه هماهنگی ایجاد کرده (coordination)، از مسوولان حسابرسی و انگیزه‌های لازم برای فعالیت درست را ایجاد کند شروط لازم برای اصلاح عرصه عمومی جامعه است. این همان چیزهایی است که اصطلاحا اقتصاد نهادگرا خوانده می‌شود.

ارسال نظر