به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا گروهی از اقتصاددانان مسایل کشور را تنها بر پایه مدل های رایج اقتصادی تحلیل می کنند و گروهی دیگر نگاه گسترده تری به مسایل روز ایران دارند.
اقتصاددانان ایرانی در آستانه اجرای فاز دوم طرح هدفمندسازی یارانه ها به دو گروه تقسیم شده اند. در یک سو اقتصاددانانی مانند مسعود نیلی و موسی غنی نژاد قرار دارند که معتقدند اجرای فاز دوم اثرات تورمی شدیدی در پی نخواهد داشت و دولت قادر خواهد بود که با کنترل نقدینگی تاثیر اجرای فاز دوم هدفمندسازی بر نرخ تورم را مهار کند. اما در سوی دیگر محسن رنانی قرار دارد که نه تنها به یکی از مخالفان اجرای فاز دوم طرح هدفمندسازی یارانه ها در شرایط فعلی تبدیل شده بلکه نسبت به عواقب اقتصادی و اجتماعی اجرای چنین طرحی هشدار می دهد.
منطق گروه نخست بر تئوری های اقتصادی حاکم بر جریان اصلی اقتصاد جهان قرار دارد اما منطق محسن رنانی نه تنها بر تئوری های اقتصادی بلکه بر نظریه های اجتماعی استوار است. آیا می توان رنانی را یک اقتصاددان چپ گرا دانست؟ به طور قطع خیر. محسن رنانی نه تنها از اثرات منفی نظام یارانه ای فعلی بر اقتصاد ایران مطلع است بلکه یکی از افرادی است که اگرچه به اجرای فاز نخست هدفمندی نیز انتقاداتی جدی داشت، مناظره او با جمشید پژویان در مورد هدفمندسازی پس از نزدیک به پنج سال هنوز هم ارزش خواندن دارد، اما به محض آغاز این طرح اعلام کرد که دیگر در مورد هدفمندسازی اظهار نظر نمی کند تا این طرح با آرامش هرچه بیشتر انجام شود و با موفقیت همراه شود.
مثال محسن رنانی در آن زمان این بود که اکنون که بیمار وارد اتاق عمل شده دیگر زمان بحث کردن بر سر چگونگی عمل جراحی به پایان رسیده و تنها باید برای موفقیت آمیز بودن عمل دعا کرد. در واقع محسن رنانی چپ گرا نیست بلکه نگاه او نسبت به سیاست های اقتصادی مانند نگاه گروهی از اقتصاددانان است که معتقدند اصول اقتصادی لزوما در همه کشورها یکسان عمل نمی کنند.
دنی ردریک (Dani Rodrik)، اقتصاددانی که پیش تر استاد دانشگاه هاروارد بود و اکنون در موسسه تحقیقات پیشرفته علوم اجتماعی در پرینستون مشغول به کار است، می نویسد: «در جهانی با ساختارهای گوناگون و شرایطی در حال تحول، ممکن است دانشمندان علوم اجتماعی با به کار بردن مدل هایی اشتباه، آسیبی جدی به جامعه وارد کنند. سیاست های اقتصادی نئولیبرال در اقتصادهای در حال توسعه عملکرد خوبی نداشتند همانطوری که سیاست های مبتنی بر برنامه ریزی دولتی نیز پیش تر در این اقتصادها ناکام مانده بودند.» دلیل این ناکامی ها نیز به اعتقاد دنی ردریک این است که اقتصاددانانی که در هر شرایطی از آزادسازی بیشتر در اقتصاد حمایت می کنند مدل های خود را بر پایه ساده سازی های اقتصادی بنانهاده اند و هنگامی که این مدل های به شدت ساده شده توسط واقعیت های موجود در یک اقتصاد پس زده می شود، غافلگیر می شوند. در واقع دنی ردریک، در مقابل اقتصاددانانی که به مدل های خود بیش از حد اطمینان دارند، از گروهی دیگر از اقتصاددانان دفاع می کند که به اعتقاد او بر اساس طبقه بندی آیزا برلین (Isaiah Berlin)، در دسته اندیشمندان «روباه» قرار می گیرند. ذهن یک اندیشمند «روباه» بر خلاف اندیشمندانی که تنها یک ایده بزرگ دارند و همواره از آن دفاع می کنند، از ایده های متنوع و حتی متضاد تشکیل شده است.
دنی ردریک می نویسد که می توان انتظار داشت که بنیادگرایان طرفدار بازار همواره و در هر شرایطی از بازاری آزادتر دفاع می کنند آن هم بدون توجه به ماهیت مشکلات اقتصاد اما گروهی دیگر از اندیشمندان شرایط اقتصادی را در دستگاه گسترده تری تحلیل می کنند که در آن همزمان تئوری های مختلف حضور دارند؛ نمونه چنین اندیشمندانی در ایران محسن رنانی است که اگرچه از یک سو از مزایای اقتصاد رقابتی تر اطلاع دارد اما اعتقاد دارد که در حال حاضر اجرای فاز دوم هدفمندسازی ممکن است به طبقه متوسط آسیب جدی بزند و واکنشی غیرقابل پیش بینی را از سوی جامعه ایران به همراه داشته باشد. در واقع مقالات محسن رنانی همزمان ترکیبی است از تحلیل های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و نه صرفا تحلیلی بر اساس مدل های رایج اقتصادی.
دنی ردریک اعتقاد دارد چنین اقتصاددانانی هستند که می توانند اقتصاد یک کشور را در جهت درست قرار دهند و به همین خاطر او می نویسد که اکنون جهان به اندیشمندان «روباه» بیشتری نیاز دارد. اقتصاد ایران امروز چنین اقتصاددانی را دارد و خوشبختانه محسن رنانی نیز در مورد مسایل کشور سکوت نکرده اما اینکه آیا قدر او دانسته خواهد شد و صدایش شنیده خواهد شد، چندان مشخص نیست.
منبع: خبرآنلاین