به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا، «ریچارد هاس» رییس شورای روابط خارجی آمریکا در یادداشتی که در مجله آمریکایی «امریکن اینترست» منتشر شد، تاکید کرد: دولت اوباما باید به متحدان واشنگتن ثابت کند که توانایی و قابلیت لازم برای رهبری جهانی را دارا است.
رییس شورای روابط خارجی آمریکا در این یادداشت نوشت: سیاست خارجی آمریکا در وضعیت آشفته و دردسرسازی قرار گرفته است که نتیجه این وضعیت نیز خبرهای ناخوشایندی برای جهان به همراه خواهد داشت؛ جهانی که به طور گسترده به آمریکا وابسته است تا در عدم حضور کشوری دیگر که نه می تواند و نه مایل است، نظم جهانی را برقرار ساخته و آن را ارتقاء بخشد. و این نیز خبر بدی برای ایالات متحده است که نمی تواند خود را از تحولات ورای مرزهای خویش مصون سازد.
مدیر برنامه ریزی سیاسی وزارت خارجه در دولت «جرج دابلیو بوش» رییس جمهور سابق آمریکا در ادامه افزود: اگر موفقیت پدران بیشماری دارد، این امر در مورد آشفتگی نیز صدق می کند. دولت بوش در عراق، تعهداتی فراتر از توان آمریکا را پذیرفت و بیش از حد، جان و مال آمریکایی ها را به مخاطره انداخت و (در کنار کنگره و هیئت مدیره بانک مرکزی آمریکا) نظارت و کنترل کافی بر بخش مالی آمریکا در دوره منتهی به بحران اقتصادی سال 2008 اعمال نکرد. کنگره آمریکا نیز باید در خصوص مسایلی پاسخگو باشد؛ مسایلی چون پنهانکاری (که هیچ تمایزی میان سرمایه گذاری و هزینه کرد قائل نشد)، به تعطیلی کشاندن دولت، به مرز ورشکستگی رساندن دولت و ناتوان گذاشتن آن در پرداخت بدهی ها، و ناکامی های پی در پی در اصلاح نظام مهاجرتی، نوسازی زیرساخت ها، و نیز اصلاح تعهدات بلندمدت اعتباری دولت. همه این موارد توان اقتصادی ایالات متحده را به شدت تضعیف کرده و هزینه سنگینی را بر وجهه و اعتبار آمریکا تحمیل کرده است.
هماهنگ کننده اسبق سیاست های آمریکا در قبال آینده افغانستان همچنین با اشاره به اشتباهات رخ داده در دولت اوباما خاطرنشان ساخت: در عین حال، دولت اوباما نیز نمی تواند از سهم خود در اشتباهات صورت گرفته شانه خالی کند. درست همانند بوش و کنگره پیشین، ضعف و کاستی های دولت اوباما نیز برخاسته از سوتدبیر خویش است. آنچه درباره مسایل و مشکلات دولت اوباما عجیب به نظر می رسد این است که این مسایل با رویکرد ارایه شده وی در قبال جهان همخوانی ندارد. مفهومی در دوره نخست ریاست جمهوری دولت اوباما مطرح شد که در جایگاه یک نقشه راه مطمئن، به وضوح بیان می کرد که آمریکا در قبال دیگر کشورهای جهان چگونه باید عمل کند. اما آنچه که مفقود است تعهد و نظم و ترتیب لازم برای تضمین اجرای سیاست خارجی همخوان با این نقشه راه است.
رییس پیشین و مدیر بخش مطالعات سیاست خارجی در موسسه بروکینگز با اشاره به لزوم تغییر رویکرد آمریکا از اروپا و خاورمیانه به منطقه آسیا- اقیانوسیه به عنوان مهد قدرت های مطرح در آینده ای نه چندان دور نوشت: رویکردی که می بایست سیاست خارجی آمریکا را شکل دهد، یک چرخش و توازن مجدد است – به این معنا که آمریکا باید از تمرکز خود بر خاورمیانه کاسته و در عوض بر آسیا تمرکز بیشتری داشته باشد. این تغییر رویکرد با توجه به این واقعیت موجه می نماید که ایالات متحده منافع متعددی در منطقه آسیا- اقیانوسیه دارد؛ منطقه ای که منزلگاه بسیاری از کشورهایی است که احتمالا در قرن حاضر قدرت برتر خواهند بود. آسیا- اقیانوسیه همچنین منطقه ای است که آمریکا می تواند تعهدات رسمی متعددی را [در قبال آن] عهده دار شود. خبر نگران کننده این است که ثبات این منطقه به شدت ناپایدار است؛ در عین حال خبر امیدوارکننده آن است که ایالات متحده ابزارهایی را در اختیار دارد (ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی) که می تواند منافع خود را در این منطقه پیش برده و از آن دفاع کند.
وی همچنین افزود: با توجه به عدم حضور یک قدرت مهم منطقه ای، خاورمیانه به نوبه خود بسیار دور از ذهن است که بتواند آینده جهان را تعیین کنند. افزون براین، ابزارهای سیاست خارجی آمریکا در زمانی که با هدف بازسازی سیستم های سیاسی محلی به کارگرفته شوند، کمتر اثرگذار خواهند بود. آمریکا برای اعمال تغییر در سیاست خارجی کشورها در موضع بهتری است تا ایجاد تغییر در سیاست داخلی آنها. پس اگر این راهبرد خوب است، مشکل اصلی چیست؟ مساله اینجا است که 80 درصد سیاست خارجی اجرای آن است. هیچ طرحی هرچقدر هم بی نقص، نخواهد توانست به میزان آنچه که به اجرا درمی آید، تاثیرگذار باشد. مشکل در چرخش [رویکرد] و یا توازن مجدد نیست بلکه مشکل با یک سیاست خارجی است که به این امر توجه کمی نشان می دهد.
رییس شورای روابط خارجی آمریکا در ادامه یادداشت خود با اشاره به خروج نیروهای آمریکا از عراق، کاهش حضور نظامی آمریکا در افغانستان، اوضاع نابه سامان مصر، پیشروی های بشار اسد رییس جمهوری سوریه و عقب نشینی تروریست ها در این کشور و در نهایت به سرانجام نرسیدن مذاکرات صلح خاورمیانه، ادامه رویکرد سیاست خارجی آمریکا در تمرکز بر مسایل مذکور در خاورمیانه را کم اهمیت تر توصیف کرد، اما در عین حال تمرکز واشنگتن برای به سرانجام رساندن توافق هسته ای با ایران را مفید خواند و توافق هسته ای ایران با 5+1 را توافقی حیاتی در خاورمیانه عنوان کرد.
هاس در رابطه با تحریم های غرب علیه ایران مدعی شد: دولت اوباما برای هر آنچه که در جهت افزایش تحریم ها علیه ایران انجام داد، شایسته تقدیر است. به همین دلیل است که هم اکنون منفعت ایران برای رسیدن به یک توافق هسته ای نیز افزایش یافته است. تنها چالشی که وجود دارد این است که به یک بسته پیشنهادی برسیم که برای ایران کافی باشد، اما لازم هم نیست که به همان میزان برای ما و اسرائیل رضایت بخش باشد. رسیدن به چنین بسته پیشنهادی و در نهایت چنین توافقی دشوار به نظر می رسد اما ارزش دنبال کردن را دارد چرا که سازش دیپلماتیک با ایرانی که تسلیحات هسته ای داشته باشد به مراتب دشوارتر خواهد بود.
رییس شورای روابط خارجی آمریکا در ادامه تاکید کرد: البته انجام تمام این اقدامات دیپلماتیک نیازمند گذشت زمان است و یک وزیر خارجه آمریکایی تنها در این صورت است که خواهد توانست اقدامات قابل توجهی را صورت دهد. آنچه مسلم است، زمانی که در بیت المقدس و یا ژنو گذرانده شده، زمانی نیست که به توکیو و یا پکن اختصاص داده شده است. دولت آمریکا می توانست اقدامات بیشتری را در آسیا صورت دهد.
این استاد پیشین مطالعات بین الملل در دانشگاه هاروارد در پایان یادداشت خود با اشاره به لزوم تغییر تمرکز واشنگتن از اروپا به منطقه آسیا- اقیانوسیه و همچنین نظارت بیشتر بر مسایل داخلی آمریکا تاکید کرد: متاسفانه هیچ یک از مقامات عالیرتبه دولت اوباما تا کنون این مسایل را به عنوان اولویت دوره دوم ریاست جمهوری وی مطرح نکرده اند. آمریکا همچنان قصد دارد تا حضور خود در اروپا را افزایش دهد. اما باید توجه داشت که این بی توجهی دولت آمریکا در کنار سوعملکرد سیاسی اوکراین و اشتباهات اتحادیه اروپا، زمینه را برای حضور گسترده تر روسیه فراهم خواهد کرد. تحت کنترل درآوردن رفتار روسیه نیازمند دیپلماسی پایداری در سراسر منطقه اقیانوس اطلس، تخصیص منابع اقتصادی بیشتر به اوکراین، تمایل برای صادر کردن مقادیر بیشتری نفت و گاز طبیعی و همچنین تعهدی جدید و احیاشده در قبال ناتو می باشد. دولت اوباما باید به جای این مسایل، بیشتر مسایل داخلی آمریکا را تحت کنترل و نظارت خود داشته باشد و توجه بیشتری به مسایل اقتصادی و اجتماعی کشور خود اختصاص دهد که البته اینها هرگز جایگزینی برای تلاش ها در جهت حفظ امنیت ملی آمریکا نخواهد بود اما می توان اینطور نتیجه گیری کرد که این مسایل نیز بخش مهمی از امنیت ملی آمریکا را تشکیل می دهد. موضوع مهم تضمین قدرت آمریکا نیست، بلکه آنچه از اهمیت اساسی برخوردار خواهد بود این است که پیام درستی به دیگر کشورهای جهان منتقل شود. تحولات سیاسی و داخلی آمریکا در یک دهه گذشته سوالاتی را در خصوص قابلیت آمریکا برای رهبری جهانی مطرح کرده است. نتیجه این عدم اطمینان به آمریکا در عرصه بین المللی حرکت سریع در مسیر جهانی پساآمریکایی است که در آن تصمیمات بیشماری اتخاذ شده و اقداماتی صورت می گیرد که ترجیح و منافع آمریکا در آنها دیگر نقش چندانی نخواهد داشت.
منبع: فارس