گروه راهبرد خبرگزاری دانا- اما کمتر از 24 ساعت پس از آن که سعود الفیصل اعلام کرد که دعوتنامه به ایران فرستاده است، وزارت خارجه ایران دریافت این نامه را تکذیب کرد. به بهانه همین اتفاقات از پیروز مجتهدزاده دعوت کردیم که ضمن حضور در خبرآنلاین درباره این اقدام دولت سعودی توضیحاتی را ارایه دهد. البته گپ و گفت ما با مجتهد زاده تنها به مساله ایران و عربستان منتهی نشد و به مساله هسته ای ایران نیز کشیده شد. مشروح این گفت و گو در ادامه می آید:
آقای دکتر ، هفته گذشته دیدیم که سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی اعلام کرد که از وزیر امور خارجه ایران دعوت کرده است که به آن کشور سفر کنند. علت اینکه در این مقطع سعودی ها به دنبال بهبود روابط با ایران هستند چیست؟
تلاش ها و حرکت ها برای بهبود مناسبات ژئوپولتیکی در منطقه خاورمیانه امر تازه ای نیست. در حقیقت بیش از یک سال است که ما شاهد این تحولات هستیم و به همان منوال هم بیش از یک سال است که ما شاهد این هستیم که برخورد رقیبان ژئوپولتیکی در سوریه به صورتی در آمد که در حقیقت در انتهای معادلاتی که در سوریه پیش آمد کفه ترازو به نفع جبهه ایران، روسیه و رژیم اسد سنگین شد و به زیان طرف مقابل که مربعی بود متشکل از آمریکا ، اسرائیل، ترکیه و عربستان سعودی. البته ما وقتی می گوییم عربستان سعودی، باید قطر و امارات و این ها را هم در زیر مجموعه عربستان در نظر بگیریم. این وضعیت بیشتر تقصیر خود همان مربع بود. آن ها؛ عربستان سعودی، قطر و امارات را تشویق کردند که گروه های تروریستی افراطی اسلامگرا مانند القاعده، تکفیری ها، سلفی ها و ... را برای سرنگون کردن رژیم اسد به کار بگیرند، غافل از اینکه همین اقدام سبب از بین رفتن اعتبار مخالفان سوری اسد در داخل کشور خودشان شد. چون مخالفان رژیم اسد با تروریست ها همدست و همداستان شدند و می دیدند که به نفع آن ها نیست و سبب از بین رفتن اعتبار اهدافشان می شود، اما خواه یا ناخواه درگیر این موضوع شدند و نتیجه به این صورت در آمد که ایالات متحده آمریکا متوجه شد که اگر جلوی این وضعیت را نگیرد و اگر اجازه بدهد که این گروه های تروریستی در سوریه موفق بشوند دیگر خاورمیانه ای برای اسرائیل و خود آنها باقی نخواهند ماند. آمریکایی ها به موقع فهمیدند که این گروه های تروریستی در حال حاضر علیه رژیم اسد و پس از آن علیه گروه های شیعی در خاورمیانه مبارزه می کنند ولی انتهای موفقیت گروه های تروریستی علیه رژیم اسد و علیه شیعیان منطقه سبب خواهد شد که این گروه ها در مقامی قرار بگیرند که با قدرت و شدت تمام علیه حضور و منافع آمریکا و اسراییل قد علم خواهند کردجون دشمنی حقیقی و نهایی آنها با اسرائیل و آمریکا است. به همین دلیل ایالات متحده آمریکا به این نتیجه رسید که باید آن گروه ها را متوقف کرد.
در نتیجه چنین درک و تصمیمی بود که آمریکائی هااز گروه های مخالف اسد خواست که صفوف خود را از تروریست ها جدا بکنند . در مواردی از آن ها خواسته شد که سکوت اختیار بکنند و فعالیت خود را کمرنگ بکنند تا بتوانند این وضعیت پیش آمده مهلک برای منطقه را سر و سامان بدهند. در آن رابطه ما شاهد این بودیم که تغییرات اساسی در جهت گیری های سیاسی و ژئوپولتیکی خاورمیانه حاصل شد. ما دیدیم که ترکیه خیلی راحت خود را از آن مربع کنار کشید و روابط خود را با ایران بهتر کرد. ما شاهد این بودیم که در سوریه همه طرف ها پذیرفتند که اسد به عنوان یک کاندید در انتخابات آینده ریاست جمهوری شرکت داشته باشد. این چیزی بود که گروه های مخالف در گذشته به شدت رد می کردند. اگرچه بعضی از گروه ها هنوز سر و صدایی در این زمینه دارند ولی این مساله پذیرفته شد. همزمان ما شاهد بودیم که هم ایالات متحده آمریکا ، هم دولت های سعودی و قطر ، ابراز تمایل کردند که روابطشان را با ایران اصلاح کنند. همینطور که اشاره کردم، این سنگین شدن کفه ترازوی ژئوپولتیکی منطقه به طرف ایران ، ساخت دولت ایران نیست، بلکه حاصل شرایط ژئوپولتیکی منطقه بوده است. این شرایط بوده است که کفه را به طرف ایران متمایل کرده است. در این رابطه من بارها گفته ام که سیاستی که ایران در این رابطه پیگیری کرده است ، سیاست بسیار معقولی بوده است. ایران هیچکدوم از فعالیت های استراتژیکی که اسرائیلی ها زیر عنوان ژئوپولیتیک هلال شیعی و یا ژئوپولیتیک شیعه به ایران نسبت می دادند و شخت تبلیغ مر کردند که ایران در مناطق شیعه نشین سوریه و لبنان دخالت اتراتزیک داشته و خواسته است مرزهای خود را از این طریق به مدیترانه برسانند را نه تکذیب کرد و نه تایید کرد. این بهترین برخوردی بود که دولت جمهوری اسلامی ایران می توانست در مسایل چند سال اخیر سوریه ولبنان داشته باشد. در همین رابطه هم باید تذکر بدهم که بعضی از صحبت هاکه اخیرا مطرح می شود و مستقیما یا غیر مستقیم می تواند به زیان مواضع رسمی ایران در حاور میانه خاور میانه تمام شود،به هیچ وجه بازگوینده مواضع رسمی دولت و رهبری جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه چنبه شخصی دارد،جهت به نمایش در آوردن توان درک و قدرت تحلیل شخصی مسائل ژئوپولیتیکیخاور میانه و چون این مطالب نظرات شخصی افراد است نه می تواند سبب بهره گیری های تبلیغاتی اسرائیل شود و نه بهانه ای برای گله و گذاری های دوستان ایران در منطقه.
آن چیزی که کفه ترازوی رقابت های ژئوپولتیکی در منطقه را به نفع ما سنگین کرد، اینگونه رجز خوانی ها نبود. دولت جمهوری اسلامی با درایت تمام هیچ چیز را ، در جدل های تبلیغاتی ژئواستراتژیکی منطقه نه تکذیب کرد و نه تایید. این کفه ترازوی در نتیجه این برخورد آرام و منطقی و حقیقت طلبانه و غیر تهاجمی به نفع ما سنگین شد. ما باید با دقت تمام این وضعیت را حفظ کنیم. از طرف دیگر دولت سعودی هم متوجه شد ( یا آمریکایی ها آن به آنها توجه دادند) که اینگونه بی مهابا حمایت کردن از گروه های تروریستی خونخوار و آتش افروز ، نه تنها به زیان صلح و امنیت منطقه تمام خواهد شد، و نه تنها می تواند به ایران و شیعیان در منطقه لطمه بزند، بلکه می تواند به منافع آمریکا و اسرائیل در منطقه هم لطماتی خانمان برانداز بزند و همینطور موجودیت عربستان را هم زیر سوال ببرد. این قضیه برای سعودی ها ثابت شد که آتش خطرناکی را دامن زدند. درنتیجه این تفاهم بود که رژیم سعودی دست به اقداماتی زد. نخست در تصفیه نظام حکومتی خود و کنارگذاشتن افرادی مانند شاهزاده بندر که تخصصش توسعه تروریسم از نوع سلفی و تکفیری بود. به این ترتیب بود که آنها هم مانند ترکیه به این نتیجه رسیدند که چاره نهایی کار ایجاد صلح و امنیت در منطقه ترمیم روابط با ایران است.
اخیرا چه اتفاقی افتاده است که دولت سعودی به شدت در تلاش برای ایجاد روابط صمیمانه با ایران هستند؟
آن ها مجبور هستند که روابط و مناسبات خود با ایران را تعدیل بکنند. در همین مقطع باید دقت بکنیم که وضع سعودی به چه صورت در آمده است. دولت سعودی وقتی دید که ادامه فعالیت های تروریستی این گروه ها به زیان خودشان و خاورمیانه خواهد بود، فهمید که نمی تواند این ها را نابود کند. چراکه این ها آتش هایی بودند که خودشان افروختند و امروز اگر بخواهند دست به اقداماتی بزنند که این آتش خاموش بشود و اگر خیلی فشار به این ها وارد بشود، سلاح را به سمت خود سعودی ها نشانه خواهند گرفت. لذا با احتیاط زیادی در این رابطه راه می روند.
در همین رابطه ها سعودی ها یک وضعیت پرسش بر انگیزی را در قبال روابط با ایران در پیش گرفتند که ظاهر خیلی غلط انداز به نظر می رسد. این تلاش هایی که صورت می گیرد ، به خصوص تلاش هایی که سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان پیگیری می کند ، بیشتر برای ایجاد این استنباط در منطقه وجهان است که سعودی مبتکر بهبود روابط ایران و کشورهای عربی خلیج فارس است. درحالی که اینطور نیست و این ابتکار از آن دیپلماسی ایرانی است. ما همه شاهد هستیم و همه جا ثبت شده است که وزیر خارجه دولت جدید ایران به دنبال آن چالش دیپلماتیکی که برای بهبود روابط با غرب آغاز کرد( بخصوص درباره بحث های هسته ای)، همزمان همگان به چشم خویش دیدند که یک چالش دیپلماتیک برای بهبود روابط با کشورهای عربی هم آغاز شد و در عمل هم وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران مسافرت های زیادی به این مناطق انجام داد و این اقدام برای همه ناظران منطقه ای و بین المللی خیلی چشمگیر بود. در اخبار آمد که در جریان مسافرت آقای ظریف به کویت ، امارات و قطراو ابراز تمایل کرد که از عربستان سعودی هم دیدار کند اما در مطبوعات آمد که گویا سعودی ها آمادگی نداشتند. اما وقتی سعود الفیصل دید که جز بهبود روابط با ایران چاره دیگری برایشان نمانده و مجبور هستند که با ایران رابطه داشته باشند، دست به یک ابتکار دیپلماتیک زد. هدف این ابتکار تنها یک چیز است و آن وانمود کردن به منطقه و جهان که آن ها ابتکار عمل را در دست دارند. چند روز قبل سعود الفیصل رویترز را خواست و در پاسخ سوالی که رویترز( احیانا به خواست خود سعود الفیصل) درباره روابط با ایران مطرح کرده بود ، گفت ما می خواهیم که این روابط را توسعه بدهیم و از وزیر خارجه ایران هم دعوت کردیم که به سعودی سفر بکند. اما این واقعیت نداشت. متاسفانه رسانه های ایرانی هم تحقیق نکرده این را منعکس کردند. در حالی که همین رسانه ها می دانستند که یک هفته قبل صحبت از این بوده است که ظریف می خواسته به عربستان برود اما آن ها قبول نکرده بودند. نکته ای که من می خواهم به آن توجه بدهم رویکرد رسانه های ماست. رسانه های ما درخواست ظریف برای سفر به عربستان را به خوبی منعکس نکردند اما صحبت های سعود الفیصل را پوشش زیادی دادند. همین رسانه های ما حتی به خود زحمت ندادند که به دنبال ادعای سعود الفیص در دعوت رسمی از وزیر خارجه جمهوری اسلامی بای دیدن از ریاض، تکذیبیه وزارت خارجه ایران را نیز منعکس کنند. این بود بازی رسانه ای سعودی ها در وانمود کردن خود به عنوان قرار داشتن در راس همه سیاست ها و ابتکارت خوب برای بهبود مناسبات منطقه ای. در این بازی هایی که سعودی ها دست زده اند ، می خواهند بگویند، حال که شرایط به این صورت در آمده است و ما مجبور هستیم روابط با ایران را درست بکنیم ، بهتر است که به دنیا ، آمریکا و به کشورهای عربی منطقه بگوییم که این ابتکار عمل در دست ماست و نه دولت جدید ایران. یک کودتای تبلیغاتی این چنینی است. چیزی که در این رابطه حقیقتا مایه تاسف است ، برخورد رسانه های ایرانی است. رسانه های ایرانیکه از یک ماه قبل گفتند که ظریف می خواهد به سعودی برود اما آن ها نپذیرفته اند، و بی توجه که در همین مقطع کنونی که وزارت خارجه ایران اعلام کرد که هیچگونه دعوتی از کسی دریافت نکرده است، مع الوصف کمک کردند که این استنباط در خاوریانه و غرب پیش آید که ابتکار عمل دست سعودی هاست. ما باید خیلی دقت و هوشیاری داشته باشیم که هیچ عملی در عالم سیاست به طور غیر مترقبه اتفاق نمی افتد. باید حافظه تاریخی خودمان را به کار ببریم تا متوجه حقایق بشویم. حافظه تاریخی در این رابطه به خصوص تنها دو الی سه هفته است. درحالی که سعودی ها مجبور به این کار بودند،ایران یک قدرت واقعی در منطقه استهمیشه ابتکار عمل را دردست دارد چنان کهدر گذشته هم ، در موارد بسیاری مبتکر اصلاح کردن ها و تعدیل کردن ها وبهبود روابط و مناسبات با دیگران بوده است. این بار هم باید حافظه تاریخی دو هفته ای خود را به کار بگیریم که این آقای ظریف بود که در ادامه سفر خود به کویت وامارات و قطر و برای بهبود روابط با کشورهای عربی منطقه خواست که به عربستان برود اما آن ها نپذیرفتند.
آقای دکتر اینکه آن ها از ما دعوت کرده باشند بهتر نیست؟ انتقادی که به دوره قبل می شد این بود که بارها رئیس جمهور ایران به عربستان سفر کرد در حالی که سفرش از جانب مقامات سعودی بی پاسخ می ماند و این در عرف دیپلماتیک خوب نبود.
سیاست های آقای احمدی نژاد در مسایل سیاست داخلی و خارجی یک دوره خاص خود است و نمی شود آن را با دوره های دیگر مقایسه کرد. در موارد بسیار زیادی آقای احمدی نژاد رعایت پروتکل های بین المللی را نمی کرد. رعایت اصول حاکم بر روابط دیپلماتیک را نمی کرد. این مربوط به خود اوست و من نمی خواهم بگویم که بد بوده است یا خوب بوده است. یک دوره ای بود که با دوره های دیگر فرق می کند.
مساله دیگر این است که بحث ما این نیست که ما پاسخ مثبت ندهیم. اصلا صحبت این نیست. ما هم در شرایطی هستیم که باید از بهبود مناسباتمان با همه همسایگان استقبال بکنیم. اما باید دقت داشته باشیم که ارزش منزلت خودمان را به دلیل عدم دقت از دست ندهیم. این منزلت برای ماست و ایرانی ها شروع کننده بوده اند. ملت ایران در انتخابات گذشته ریاست جمهوری تصمیمی بسیار برجسته و عالی گرفت و پیام مهمی را از این انتخاب به جهانیان ارسال کرد و آن هم بهبود روابط ایران با جهان بوده است. در نتیجه آن ماموریتی که ملت ایران به دولت ایران داد، ما شاهد بودیم که وزیر خارجه دولت جدید دست به ابتکاراتی برای بهبود مناسبات با همه جهان و منطقه زد. در این شرایط ما صدمات زیادی هم خوردیم. در آن زمانی که آقای ظریف اعلام کرد که می خواهد به عربستان برود اما سعودی قبول نکرده است خیلی من ناراحت شدم و از این مساله انتقاد کردم که چرا باید روابط ما با کشورهای دیگر به صورتی باشد که رسانه های خودمان بگویند سعودی ها ما را ( به زبان عوام) کنف کردند. نباید اینطور باشد. این گفت و گوهای زمینه سازی برای اقدامات سیاسی باید به صورت سرپوشیده و دیپلماتیک پیگیری بشود. نباید شرایطی پیش بیاید که برای مردم منطقه این تصور پیش آید که دولتی بگوید مقامات دولتی دیگر را نپذیرفته است. یعنی باید آن رایزنی ها خیلی ماهرانه تر و محرمانه تر صورت بگیرد. ای کاش از طریق دولت سوم این ارتباطات برقرار بشود تا اینکه یک طرف بگوید من می آیم و آن ها بگویند نیایید. اما همین انتقاد نشان می دهد که ابتکار عمل با ایران بوده است. وقتی ما ثابت بکنیم که ابتکار عمل برای بهبود مناسبات با ما بوده است ، ما احترام بیشتری در منطقه کسب خواهیم کرد. اینجاست که سعودی ها با زرنگی تمام و در اوج سبک شدن های سیاسی در منطقه می خواهند آن احترام را برای خود بدزدند. ما باید دقت داشته باشیم. در مناسبات دیپلماتیک و در شرایط ژئوپولتیک اگرچه ممکن است فکر کنید که این موارد و مباحث در ظاهر بی اهمیت هستند، ولی در عمل، تاثیرگذاری فرهنگی- سیاسی فراوانی را بر مسائل و مناسبات منطقه ای دارند.
برخی ناظران مصوبه اخیر کنگره آمریکا مبنی بر الزام دولت این کشور به کاهش وابستگی به نفت را علت این تکاپوی عرب ها برای بهبود روابط با ایران عنوان می کردند. شما چقدر این مساله را موثر می دانید؟
به نظر می آید که این بحث ناشی از عدم آشنایی با ظرافت های شرایط استراتژیک نفت در منطقه و جهان باشد. من نمی بینم که وابستگی نفت آمریکا به عربستان کم بشود. ممکن است نیاز آمریکا به نفت سعودی کم بشود ولی وابستگی و نیاز دو چیز جدا از هم هستند. وقتی ما صحبت از وابستگی می کنیم ، صحبت از یک سلسله پیوندهای استراتژیک و ژئوپولتیکی می کنیم. نفت سعودی برای آمریکا تنها یک منبع سوخت نیست،بلکه در اختیار داشتن این منبع برای توزیع دلخواهانه آن با دیگران هم اهمیت دارد. این که آمریکا بخواهد نفت مورد نیاز خود را از سعودی تامین بکند یا از جای دیگر فرق می کند. دلیل این بحث این است که ایالات متحده آمریکا در سواحل غربی خود به منابع عظیم گازی جدیدی دسترسی پیدا کرده است که تا کنون شناخته شده نبوده است. اما مشکل این است که تبدیل کردن این منبع بالقوه به یک سوخت بالفعل سال ها طول خواهد کشید و تکنولوژی بسیار پیشرفته جدیدی را نیاز دارد که آن تکنولوژی محقق بشود و بتواند این سوخت را به صورت بالفعل درآود. تازه پس از این مرحله باید ببنیم که آیا محصول جدید ارزانتر از سوخت در دسترس سعودی و ایران هست یا گرانتر خواهد بود.
اگرامروز ایران و عربستان پشت میز مذاکره بنشینند، چه موضوعاتی برای مطرح کردن دارند. آیا تنها بحث آن ها ، مساله تروریسم در منطقه است؟
این تروریست ها برای ضدیت با ایران درست شده اند. مذاکرات با ایران به دنبال استراتژی بالاتری برای ایجاد صلح و امنیت در منطقه است که به سود همگان خواهد بود و من مطمئن هستم که سعودی ها این درک را دارند که برای حفظ امنیت در منطقه باید یک توازنی در نفود و قدرت صاحبان قدرت منطقه ای به وجود بیاید. ما در تاریخ این را به چشم خود دیده ایم. ما در دهه 1970 دیدیم که توازن بین ایران و عربستان سعودی ، یک قدرت مخلمنطقه ای مانند عراق را کنار گذاشت و منطقه از شر آن راحت بود. وقتی این توازن از بین می رود. عراق به کشورهای منطقه حمله می کند. تنها به ایران نیست که حمله می کند، کویت را اشغال می کند و می خواهد که عربستان را هم بگیرد که آمریکایی ها مداخله می کنند. در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی هم ما برای مدتی کوتاه شاهد این بودیم که تفاهم ایران و سعودی توانست موازنه خوبی را در منطقه به سود هر دو طرف ایجاد بکند. این دو مورد در حافظه تاریخی ما هست و به ما کمک می کند. توازن بین ایران و عربستان سعودی کلید صلح و امنیت در منطقه است. امروز هر دو طرف به دلیل شرایط پیش آمده خواهان بازگشت به آن وضعیت پیشین هستند. منتها همانطور که پیشتر گفتم ظاهرا یک مسابقه جدیدی آغاز شده است که ابتکار عمل با کیست. البته این خیلی اهمیت ندارد. قبلا هم گفتم که باید مراقب باشیم رسانه های ما وسیله امیال و اغراض سیاسی نشوند.
آقای دکتر ما همواره در منطقه در مقابل سعودی ها بوده ایم. اینکه کفه ترازو در معادلات منطقه به سمت ما بیاید آیا دلیل موجهی برای سعودی هاست که به سمت ما بیایند؟
تحولات جدید در موازنه های ژئوپولیتیکی منطقه سبب شد که آمریکا حتی خود را در خطر ببیند و سعودی را هم در خطر ببیند. این ایالات متحده آمریکا است که به سعودی ها می گوید بروید و مشکلات مربوط به بر هم خوردن موازنه های ژئوپولیتیکی در روابط خود با ایران را حل کنید. این تصمیم از طرف سعودی ها نیست بلکه از طرف آمریکایی هاست. اسراییل مخالف این تصمیم بوده است اما به آن ها هم گفته اند که ساکت باشید.
یعنی اینجا آمریکا ها در برابر لابی صهیونیست ها ایستاده اند؟
لابی یهودی همه جا و بدون حساب و کتاب خود را به آب و آتش نمی زند. او آنقدر شعور دارد که از ابزار خود زیاد و بدون وجه استفاده نکند. آمریکایی ها در جاهایی به اسرائیلی ها می توانند نه بگویند. مثلا در همین مذاکرات هسته ای وقتی اسرائیلی ها در مقطعی می خواستند که برنامه ایران به کلی تعلیق بشود ، آن ها یک جایی ایستادند و گفتند که نمی شود. اینجا هم اسرائیلی ها موافق نبودند که سعودی با ایران کنار بیاید. ولی آمریکایی ها به آن ها گفتند که خود شما هم در خطر هستید.
اگر شما شناخت درست از منطقه داشته باشید ، نمی توانید بگویید که در کویت، امارات و قطر حتی یک استراتژیست وجود داشته باشد. آمریکایی ها به این ها گفتند که با ایران کنار بیایید. این ها در بحث ها استراتژیک و ژئوپولتیک تنها فرمانبردار هستند. وقتی، برای مثال آمریکایی ها به امارات متحده عربی می گویند روابط خود را با ایران تعدیل کنند، آنها می گویند ولی ما مدعی خاک ایران شدیم و در این رابطه وضع خودمان را به گرو گذاشتیم و حال نمی توانیم چنین یا چنان کنیم، جوابی دریافت می کنند به این صورت که کارهای شما و خواست های شخصی شماها نمی تواند مانع از گسترش صلح و امنیت منطقه شود و بروید و به صورتی با آیرانی ها کنار آیید.
آقای دکتر نمی شود درباره سیاست خارجی ایران در منطقه و جهان صحبت کرد اما سخنی از پرونده هسته ای ایران نکرد. اینگونه که از اخبار شنیده می شد آخرین دور مذاکرات ایران و 1+5 بدون نتیجه پایان یافت و حتی ظریف و اشتون با هم کنفرانس خبری مشترکی برگزار نکردند. علت چه بود؟
ما در این لحظه ( عصر روز شنبه 27 اردیبهشت) اطلاعات دقیقی از جزئیات مذاکرات نداریم اما تا آنجایی که من می دانم، از گفته های دو طرف اینگونه بر می آید که بروز این اختلافات عمدتا ناشی از جهت گیری های جدید ایالات متحده آمریکا در مذاکرات است. جهت گیری هایی که تا کنون مطرح نبوده است. جهت گیری هایی که اگر در گذشته مطرح می شد در متن مذاکرات مطرح نمی شد. آن هم این بحث است که ایران همراه با این توافقات جدید باید قبول بکند که سلاح های استراتژیک ، از جمله موشک های بالستیک خود را نابود بکند. نفس طرح این مساله تنها می تواند یک معنی داشته باشد و آن هم شاید این باشد که ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفته است که مذاکرات به جایی نرسد چراکه یک درخواست غیر ممکن را مطرح کرده است. همانطور که می دانیم این مذاکرات بر اساس مقررات ان پی تی و گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی پیگیری می شود. نه در مقررات ان پی تی پیش بینی این چنین بحثی شده است که سلاح های غیر هسته ای مشمول مذاکرات هسته ای بشود، و نه در گزارش های آژانس بین المللی انرزی هسته ای جایی برای طرح این گونه مباحث پیش بینی شده است. مطرح کردن این موضوع ، خود یک تخلف بزرگ است. مساله دیگر اینکه حتی گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی کوچکترین اشاره ای به تجهیزات غیر هسته ای ایران و اماکن نظامی ایران نکرده است. اگر از اماکن نظامی در زمان هایی صحبت کرده اند که مورد بازدید قرار بگیرد و احیانا کم یا زیاد بشوند، اماکنی هستند که مربوط به غنی سازی انرژی هسته ای و یا مسایلی که به گونه ای به انرژی هسته ای مربوط می شود. این یک حرف جدید است. این یک فاز جدید است که آمریکایی ها مطرح می کنند. ادامه این گونه مباحث نمی تواند نشان از مبارک بودن آینده مذاکرات داشته باشد. همه ما شاهد هستیم که از آخرین دور مذاکرات ژنو در چند ماه پیش تا کنون، اسرائیل به چه تلاش های گسترده ای دست زد که بتواند مسایل نامربوط را به مذاکرات هسته ای وارد بکند. این تلاش آنقدر گسترده بود که بین سیاستمداران 5+1 و حتی بین رهبران اسرائیل هم اختلاف انداخت. چگونه ایالات متحده آمریکا می خواهد جهت گیری جدید خود را برای ناظران بین المللی توجیه بکند.
به چه علتی اکنون آمریکایی ها این کار را می کنند؟
آمریکایی ها در مراحل اولیه استقلال فکری و عملی خود را نسبت به اسرائیل نشان دادند اما این بار معلوم می شود که آن تلاش ها پرهیاهو اسرائیل نتیجه می دهد و ایالات متحده آمریکا در عمل ثابت می کند که در این مرحله به طور کلی استقلال تصمیم گیری سیاسی خود را از دست داده است.
آیا ممکن است که این یک تاکتیک باشد که امروز فشار بیاورند و فردا کوتاه بیایند؟
کسانی که به این تاکتیک متوسل می شوند ، معمولا حد و اندازه ای را در نظر می گیرند و این حد و اندازه را در نظر می گیرند که تا چه اندازه می شود به پیش رفت. ولی وضعیتی که همه ما می شنویم و پیش آمده است و بحث را به بن بست کشانده است ، وضعیتی است که کویا آمریکایی ها مصمم هستند. آنها حذف موشک های بالستیکی ایران را شرط قرار داده اند. آیا ایالات متحده آمریکا به عنوان یک ابرقدرت می تواند بلوفی را مطرح کند که مجبور شود در یک مقطعی پس بگیرد. این در منطق ابرقدرت بودن نیست. ولی در عین حال ما ساهد موارد زیادی در تاریخ اخیر بوده ایم که ابالات متحده منطق ابرقدرت بودن را از دست داده است. در این مقطع آمریکا دارد نشان می دهد که به دنبال منافع خود نیست بلکه در مقابل فشارهای لابی یهودی تسلیم شده است. آژانس بین المللی انرژی اتمی چندی پیش اعلام کرد که مساله موشک های ایران ربطی به مساله هسته ای ندارد.
باید ببینیم آمریکا این درایت را دارد که اسرائیل می خواهد برنامه تهاجم نظامی خود را به پیش ببرد. یعنی می خواهد کاری کند که وقتی به ایران حمله نظامی کرد، ایران توان دفاع از خود را نداشته باشد. ناظران دیپلماتیک و سیاسی بین المللی قطعا این دم خروس را از دست نخواهند داد. این شرایط رسوا کننده طرح یا توطئه اسرائیلی- آمریکایی برای خلع سلاح کردن ایران برای تهاجم به ایران را نمی توانند نادیده بگیرند. در غیر این صورت توان دفاعی غیر هسته ای ایران چه ارتباطی با مساله هسته ای ایران دارد؟ اگر اسرائیل می گوید موشک های ایران به این دلیل که می تواند کلاهک هسته ای جابجا کند،باید از بین برود،باید به آن ها بگوییم که مگر هدف شما این نیست که ایران به آن کلاهک هسته ای دست پیدا نکند؟
گذشته از همه این حرف ها اجازه دهید به شما اطمینان دهم که من نسبت به آینده موفقیت آمیز این مذاکرات بد بین نیستم، چون توافق های ژنو همه کشورهای درگیر در مذاکرات هسته ای ایران را فرسنگ ها از نقطه غیر قابل برگشت فراتر برده است و در این مقاطع و در قیاس تعهدهایی که نسبت به صلح و امنیت منطقه ای و جهانی برای همه کشورهای درگیر مذاکرات ایران با پنج به اضافه یک پیش آمده است هیچ کشوری نمی تواند مسولیت شکست این مذاکرات بسیار حساس برای صلح و امنیت جهانی را به عهده گیرد.
در صورتی که تفاهمی صورت نگیرد، آیا ایران می تواند با تحریم ها ادامه بدهد؟
در انتهای این سوال شما، یک سوال دیگری مطرح است و آن اینکه اگر در مذاکرات موفق نشویم احیانا اگر دچار تهاجم نظامی بشویم، آمادگی تسلیم شدن را داریم؟ من به عنوان یک ایرانی می گویم هرگز. البته ایران بیش از 70 میلیون جمعیت دارد و من یک نفر بیش نیستم.
اما اگر بخواهیم به صورت واقعی به مساله نگاه کنیم آیا می شود با وجود این تحریم ها ادامه داد؟
مساله این است که آیا ما توان رویارویی با حقایق را داریم و می توانیم در تجزیه و تحلیل های عالمانه از خود بپرسیم آیا مشکلات اقتصادی ما ناشی از سو مدیریت است؟ یا فقط از تحریم ها؟ من امیدوارم دولت کنونی سعی نکند که وضع امروز خود را مرتبا به مسائل گذشته گره بزند. این استدلال که بحران های اقتصادی کنونی فقط ناشی از تحریم ها است نشانی از یک دید عادلانه دانشگاهی ندارد. به نظر من 30 درصد مشکلاتمربوط به بحران اقتصادی کنونی ناشی از تحریم هاست و 70 درصد ناشی از سو مدیریت های چندین و چند ساله. بگذارید یک مثالی بزنم. در دوران آقای خاتمی مردم از تورم و گرانی شکایت داشتند. ناگهان اعلام شد که حقوق اساتید دانشگاه 3 برابر خواهد شد. این یک سو مدیریت اقتصادی وحشتناک بود که منجر به تورم اقتصادی وحشتناک در قیاس شرایط زمان بود و گرانی غیر قابل کنترلی را به دنبال داشت، در حالی که حتی تصور فرا آمدن دوران تحریم ها هم وجود نداشت. ما همواره شکایت داریم از کمبود بودجه و پول. اما نگاه کنید در هیچ کجای جهان به اندازه ایران همایش ها و مراسم های پوچ و بی محتوا با این همه ریخت و پاش نمی شود.صدها میلیارد دلار در سال هزینه می شود تا یاران ننر حزبی و جناحی بتوانند پول ها و امتیازنامه های شخصی را برای ترفیع و ارتقاء مجانا بدست آورند. چرا کسی حتی یارای پیشنهاد جلوگیری از این بریز و بپاش های سرسام آور نداشته و ندارد؟ حتی مکانیزمی در کار نیست که دست آوردهای زیر صفر این هزاران همایش بی معنی را در قیاس هزینه های سرسام آور بررسی کند. به نظر من می شود که با تحریم ها هم خوب زندگی کرد، به شرط آن که جای واقعی تولید مشکل را بشناسیم و به خانه تکانی واقعی بپردازیم و به جای حرف زدن و وعده دادن عمل کنیم.
پیش بینی شما درباره آینده مذاکرات چیست؟
من فکر می کنم که مذاکرات مربوط به برنامه هسته ای ایران برای سرنوشت صلح در جهان آنقدر حساس و مهم هست که ناچارا باید آن را نجات داد. آن ها مجبور خواهند شد که این مذاکرات را نجات بدهند. به نظر من ایرانی ها گنجایش کنار آمدن در این زمینه به خصوص را ندارند. من فکر نمی کنم که ایرانیان بتوانند که حتی دو موشک بالستیک خود را وارد بحث بکنند. چراکه اگر این بحث وارد شود دیگر چیزی برای دفاع کشور ما در برابر تجاوز نشامی بیگان در جهان برخوردار از تکنولوژی دفاعی غیر هسته ای کنونی باقی نخواهد ماند. مفهوم ورود این بحث به مذاکرات ، تسلیم شدن در برابر خواسته های جنگ طلبانه اسرائیل است. مذاکرات ما با 5+1 است. آمریکا یکی از این 6 کشور است. باید ببینیم که آن 5 کشور دیگر این ملاحظه را دارند که اسرائیل هم وارد مذاکرات شده است؟ ما الآن در عمل با 6+1 سرو کار داریم. آیا این درست است؟ اسرائیل خود را به صورت جانبی (by proxy) وارد مذاکرات کرده است. آیا این وضعیت غیر قابل درک برای پنج کشور دیگر قابل قبول است؟ لاجرم مشکل پیش آمده از سوی ایالات متحده در زمینه وارد کردن زیاده خواهی های ژئواستراتژیکی اسرائیل به محیط مذاکرات پنج به اضافه یک باید برای پنج کشور دیگر در گیر این مذاکرات هشدار های مهمی را در بر داشته باشد مبادا از این طریق بدعت های تازه ای در معادلات مروط به روابط بین الملل گذاشته شود.