گروه راهبرد خبرگزاری دانا- در حال حاضر نزدیک به ۱7 کشور در جهان از طرف آمریکا مورد تحریم قرار گرفته اند. با نگاه به سابقه بسیاری از این کشورها می توان به این نکته پی برد که بسیاری از آنها از جمله کشورهایی هستند که با سیاست های ایالات متحده در مناطق مختلف جهان مخالفت کرده بودند.
بنا به فهرست منتشر شده از طرف وزارت خزانه داری آمریکا کشورهای بلاروس، میانمار، کوبا، جمهوری دموکراتیک کنگو، ایران، صربستان، مقدونیه، کشورهای حوزه بالکان غربی، ساحل عاج، عراق، لبنان، لیبی، کره شمالی، سومالی، سودان، سوریه، یمن، زیمبابوه، لیبریا و اخیرا روسیه تحت ۲۳ قانون از طرف کاخ سفید مورد تحریم قرار گرفتهاند.
یک بررسی اجمالی از تاریخ تحریمهای اقتصادی در سطح جهانی نشان دهنده آن است که دولت آمریکا همواره بزرگترین سهم را در کاربرد سیاست تحریم اقتصادی داشته است. در مجموع، دوسوم تحریم های اقتصادی جهان توسط دولت آمریکا اعمال شده است.
اهداف این تحریم ها عبارت بودند از؛
جلوگیری از نقض حقوق بشر: 22 مورد
مبارزه با تروریسم بین المللی: 14 مورد
منع گسترش سلاح های هستهای: 9 مورد
حمایت از حقوق کارگران: 6 مورد
حفظ محیط زیست: 3 مورد
جلوگیری از گسترش مناقشات و جنگ های داخلی: 7 مورد.
تحریم ها در دکترین های سیاست خارجی آمریکا
با نگاهی اجمالی به دکترین های سیاست خارجی آمریکا می توان دریافت استفاده از ابزار تحریم بعد از پایان یافتن دکترین مونرو آغاز شده است.
دکترین مونرو یک دکترین سیاسی آمریکایی بود که در ۲ دسامبر ۱۸۲۳ توسط جیمز مونرو رییس جمهور وقت آمریکا اعلام شد. این دکترین مخالف استعمار یا دخالت قدرت های اروپایی در کشورهای تازه استقلال یافته قاره آمریکا بود. بر اساس این دکترین، دولت ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفت که از دخالت در جنگهای بین قدرتهای اروپایی و مستعمرات آنها خودداری و وقوع جنگ یا فعالیت استعماری در قاره آمریکا را به عنوان حرکتی خصمانه تلقی کند.
در جنگ آمریکا علیه اسپانیا در سال ۱۸۹۸ دکترین مونرو به اوج رسید، اما وودرو ویلسون با وارد کردن آمریکا به جنگ جهانی اول خط بطلانی بر این دکترین کشید.
در فاصله جنگ جهانی اول تا سال 1990، یعنی در طول نزدیک به 75 سال، در مجموع 115 تحریم اقتصادی علیه کشورهای مختلف تصویب و به اجرا گذاشته شد که به طور متوسط برابر است با 1.5 تحریم در سال. دولت آمریکا مسوول 77 مورد از کل 115تحریمهای اقتصادی جهان، یعنی 67 درصد کل تحریم ها در طی دوره 1918- 1990 بوده است.
وضعیت تحریم ها در دوره ای که دکترین ترومن سرلوحه سیاست خارجی امریکا قرار گرفته بود، بیشتر متوجه مبارزه با کمونیسم بود.
دکترین ترومن
دکترین ترومن دکترینی بود که در سال ۱۹۴۷ توسط رییس جمهور آمریکا، هری اس.ترومن، مطرح شد.
این دکترین بر این پایه بود که دنیا اکنون به دو بخش تقسیم شده است. کشورهای آزاد و دمکراتیک و کشورهای غیرآزاد و غیردموکراتیک کمونیست و اکنون آمریکا باید به همه مخالفین کمونیسم برای آزادی کمک کند.
ترومن، بر پایه این دکترین، به همه کسانی که علیه کمونیسم میجنگیدند کمک مالی و نظامی میکرد.
دولتهای ترکیه و یونان که پس از جنگ جهانی دوم در حال مقابله با شورشهای کمونیستی بودند، اولین دولتهایی بودند که طبق دکترین ترومن از حمایت آمریکا برخوردار شدند.
جنگ کره، که طی آن نیروهای نظامی آمریکا با حمله به کره سعی در جلوگیری از نفوذ کمونیسم در آن کردند را میتوان اولین جنگ عظیمی دانست که بر پایه این طرح درگرفت.
تحریم ها بعد از فروپاشی شوروی
اما از سال 1990، به دنبال فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، سهم آمریکا در کاربرد سیاست تحریم اقتصادی و تعداد تحریمهای اقتصادی به شدت افزایش یافته است. به گونهای که طی دوره 1990-1999 سهم آمریکا در کل تحریمهای اقتصادی جهان به 92 درصد افزایش یافت. تنها در دوره اول ریاست جمهوری کلینتون دولت آمریکا 61 تحریم اقتصادی را علیه 35 کشور جهان، با جمعیتی بالغ بر 2.3 میلیارد نفر، یعنی 42 درصد کل جمعیت جهان و 790 میلیارد دلار صادرات، یعنی19 درصد صادرات جهان، به اجرا گذاشت.
ابزارهای دیگر سیاست خارجی آمریکا
علاوه بر تحریم، جنگ نظامی در سیاست خارجی آمریکا همواره یکی از ابزارهای مهم تلقی می شده است. جنگ کره، جنگ ویتنام، جنگ های جهانی اول و دوم، جنگ خلیج فارس، حمله به عراق، افغانستان، حمله هوایی به لیبی و... تنها بخشی از جنگ هایی است که تاکنون ایالات متحده آمریکا در آنها دست داشته است. از طرفی دیگر جاسوسی و شنود ارتباطات جهانی یکی دیگر از ابزارهایی است که آمریکا برای پیشبرد اهداف خود از آنها استفاده کرده است.
حربه سرد وقتی جهان شاهد جنگ افروزی های جرج دبلیو بوش بود، دوستان آمریکا هم
حاضر نبودند در کنار سیاست های واشنگتن بمانند از این رو وقتی باراک اوباما وارد
کاخ سفید شد، سیاست دیگری در پیش گرفت. جالب است که بعد از تصدی پست ریاست جمهوری
آمریکا توسط اوباما، وی در هیچ جنگ نظامی شرکت نکرده است و ایالات متحده آمریکا
تنها یک بار در قالب نیروهای ناتو به لیبی حمله هوایی کرد تا معمر قذافی را سرنگون
کند. از این رو به نظر می رسد اوباما در سه محور سیاست های خود را دنبال می کند: 1- جذب متحدان تازه و استراتژیک: در این راستا
اوباما سیاست گفت وگو و مذاکره را در مورد مخالفان خود در پیش گرفته است. تا جایی
که چند سال پیش نامه ای به بالاترین مقام جمهوری اسلامی ایران نوشت. هر چند متن آن
نامه ها هیچوقت منتشر نشده است ولی نشان می دهد باراک اوباما به دنبال جذب متحدان استراتژیک
است چرا که بعدها هم با حسن روحانی، رییس جمهوری ایران، زمانی که در نیویورک بود، تماسی
تلفنی برقرار کرد و مکالمه ای 15 دقیقه ای انجام داد. وی در مراسم خاکسپاری نلسون
ماندلا در آفریقای جنوبی با رائول کاسترو، رییس جمهور کوبا که یکی از مخالفان
سرسخت آمریکاست، دست داد و دقایقی با وی حرف زد. 2- ائتلاف حداکثری با دوستان خود 3- تحریم: فرید زکریا تحلیلگر شبکه آمریکایی سی ان
ان اخیرا در تحلیل خود درباره سیاست خارجی باراک اوباما رییس جمهور آمریکا، گفته
است که سیاست خارجی اوباما گسترش ائتلاف با متحدان و منزوی کردن دشمنان آمریکا بدون
توسل به مداخله نظامی است. طبیعی به نظر می رسد که اگر آمریکا بخواهد با دشمنان
خارجی خود بدون دخالت نظامی برخورد کند، گسترش تحریم علیه دشمنان خود است. مساله
ای که در بحران اوکراین صورت گرفت. به محض اینکه روسیه در بحران اوکراین مداخله
کرد، تحریم های آمریکایی و به تبع آن اروپایی علیه روسیه آغاز شد و روند این تحریم
ها با مداخله بیشتر روسیه در اوکراین شدت یافت. حتی مشاوره برژینسکی و ترغیب وی
برای شروع یک جنگ نیابتی در آمریکا، اوباما را مجاب نکرد که در اوکراین مداخله ای
نظامی، هرچند به صورت نیابتی بکند. به نظر می رسد تحریم حربه سردی است که اگر چه
در تاریخ سیاست خارجی آمریکا از جنگ اول جهانی به بعد آغاز شده، اما در دوران
کنونی شدت بیشتری یافته است.