گروه راهبرد خبرگزاری دانا- اكنون كه تقريبا يك سال از آغاز به كار دولت مي گذرد، بازار نقد، تعريف و تمجيدها هنوز داغ است. البته نبايد فراموش كرد كه اين روزها بازار تخريب ها هم داغ است. و هر چه هست با نام نقد دولت از آن استفاده مي شود.
عملكرد فرهنگي يك سال دولت، شرايط نقد و انتقاد و جريان شناسي انتقاد موضوع گفتوگوي آرمان با دكتر عماد افروغ است.
در طول يك سال از فعاليت دولت يازدهم؛ نقدهاي متفاوتي از سوي اشخاص مختلف به عملكرد دولت وارد شده است. در ابتداي امر بفرماييد شرايط نقد در كشور ما چگونه است و عملكرد فرهنگي دولت را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
مسلم است نقد در کشور آنطور که باید و شاید جا نیفتاده است و همیشه موانعی بر سر نقد وجود داشته است بهطور کلی نقد از جایگاه خوبی برخوردار نیست و این عدم جایگاه مناسب میتواند هم به منتقد برگردد و هم به کسی که موضوع نقد قرار گرفته آن کسی که موضوع نقد واقع شده هم میتواند به ویژگیهای شخصی اش برگردد و هم تا حدودی به ویژگیهای ساختاری که به سيستمي که در این وجه ساختاری به نوعی اعمال قدرت میکند. آنکه به منتقد برمی گردد این است که هنوز فهم دقیقی از نقد وجود ندارد و تفکیکی بین نقد و تخریب ایجاد نکرده است و ما شاهد این هستیم که بین ماقال و من قال خلط ایجاد شده است و به جای رفتار افراد شخصیت ها مورد نقد قرار میگیرد و این نهایت سطحی نگری است که امروز سکه رایج شده است و به جای اینکه فکر افراد مورد نقد قرار گیرد شخصیت آنها هدف قرار گرفته میشود.
اگر بخواهيم بحث تاريخي كنيم، آیا شرایط نقد همیشه در ایران همین طور بوده یا در دوره هایی تعدیل داشته است؟
نه، افت و خیز داشته و بهترین دوره نقد ما دوره اول انقلاب بوده یعنی دوران جنگ و ده ساله اول ما در این دوره یک نقد درون گفتمانی داشتیم و یک اصولگرایی اولیه یعنی آزادی اخلاق و غیره . . روزنامه ها آزادانه نقد میکردند تا زمانیکه این روزنامه ها خط قرمز ها را شکستند که مسلما هر جامعه این را بر نمی تابد. در آن موقع بود که یک مقدار انقباض ایجاد شد. زمانی که جنگی پیش میآید معمولا تمرکزگرایی ایجاد میشود اما ما در دوران جنگ شاهد هستیم که امام اجازه تفکیک میدهند مانند تفکیک مجمع روحانیون از جامعه روحانیت و قائل شدن به تفکیک و فاصله گرفتن از نگاه توده وار یکی از مولفه های توسعه سیاسی است که امام در اوج جنگ این مساله را رعایت کردند و همچنان انتخابات در اوج جنگ برگزار میشود و اگر نگاهی به آرایش سیاسی مجالس اول و دوم بیندازیم میبینیم آرایش متنوعی بوده تا بعد از سال 67 که کم کم مجالس قطبی میشوند و مجالس قطبی مجلس خوبی نیست چون جامعه ما قطبی نیست و یک جامعه طیفی است که یک مجلس طیفی میخواهد و این روند قطبی شدن هر روز بیشتر میشود و بنا بر این این دوره یکی از بهترین دوره ها بود. دوره بعد دوره پراگماتیسم که دوره توسعه اقتصادیست. این دوره را هم نسبت به دوره قبل نمی توان نمره خوبی داد و شرایطی که در حال حاضر میبینیم یعنی خود شیفتگی و کم توجهی به مشورت در آن دوره هم این مسایل بود و من تفاوت زیادی بین پراگماتیسم فعلی و پراگماتیسم پس از جنگ قائل نمی شوم. دوره آقای خاتمی به اسم توسعه سیاسی مطرح شده بود و از اقتضائات توسعه سیاسی تفکیک بود برغم اینکه متاسفانه یک ذهنیت توسعه یافته هم در آن دوره نبود ما شاهد برخورد حذفی بودیم اما فضای نقد باز بود و نقد روان تر بود و من فراموش نمی کنم که اکثر کتابهای من در آن دوره جوانه زد و ما در آن زمان هشدار میدادیم نسبت به ماکیاولیسم سکولار. در طول دوره 8 سال احمدي نژاد اوج بی اخلاقی را میبینیم.
ما زمانی به اصلاح طلبان هشدار میدادیم که مراقب نفوذ لیبرالها و سکولارها باشند که دچار استحاله از درون نشوند بطور کلی در دوره آقای خاتمی ما بیاخلاقی نداشتیم و نقد وجود داشت اما مشکلات خاص خود را هم داشت. اما در دوران جدید من کتابی دارم به نام اصولگرایی توده وار که در سال 84 نوشته شده و در سال 86 چاپ شده که وقتی به آن نگاه میکنیم میبینیم که با چه ترس و لرزی نوشته شده. روشنفکری و منتقد بودن هزینه دارد و آن وقتی نیست که همه میگویند شما هم بگویید بلکه از آن وقتی است که هیچکس نمیگوید شما بگویید و من در آن جا چالشها و موانع را اشاره کردهام که در حال حاضر به وضوح شاهد آن هستیم یکی از آنها این است که سطح چالشهای نخبگی ما مانند سنت مدرنیته جهانی شدن و غیره تقلیل پیدا کرده به چالشهای توده وار و چالشهای احساس گرایی و نکته دوم بازگشت ابزار گرایی و عملگرایی در دوران جدید است یعنی ما دوباره برگشتیم به زمان پس از جنگ یعنی من در الگوهای رفتاری تفاوت چندانی میان رئیس دولت سازندگی و رئیس دولت فعلی قایل نیستم منتها پی فنی نگاه اقتصادی در دوران پس از جنگ محکمتر از پی فنی دوران جدید است و مساله سوم نگاه کمیت گراست که اگر در دوران پس از جنگ بحث عدد و رقم بود در حال حاضر هم بحث عدد و رقم هست. در دوران احمدي نژاد کیفیت فدای کمیت شده در واقع در هیچ دوره ای ما شاهد توسعه فرهنگی نبودیم و اخلاق فدای توسعه شده است و در دوره احمدي نژاد ما شاهد بی توجهی به حقوق فرهنگی مردم هستیم و بی برنامگی داشتيم مداهنه و تملق گری ریا، دورویی و همینطور مساله و از همه مهمتر عدم توجه به اصل طلایی اخلاق است و بی اخلاق ترین رفتارها در دوره احمدي نژاد رخ داد.
در شرایط حاضر عدم توجه به نقدها ناشی از ساختار دولت هاست یا از افراد نشات گرفته؟
ما باید توجه داشته باشیم که نقد اثر خود را در جامعه میگذارد و بخش رسمی و مدنی آنرا تحت الشعاع قرار میدهد و مردم را آگاه میکند و این عدم توجه به هردو برمی گردد. ما چند وجه ساختاری داریم که باید در مورد آنها فکر اساسی بشود و ما را فاقد روحیه نقد پذیری میکند. رابطه قدرت- ثروت است.ما در جامعهای بسر میبریم که جهت قدرت به ثروت بیشتر نمود دارد تا ثروت به قدرت یعنی قدرت دولتی ست که به ثروت میانجامد و بنا بر این بلحاظ ساختاری افرادی که وارد قدرت میشوند چشم به ثروت هنگفتی دارند که در پس قدرت دولتی قرار دارد یعنی قدرت سیاسی بیشتر، قدرت اقتصادی بیشتر و قدرت فرهنگی بیشتر و اگر مطالعه میدانی شود در مورد میزان بهرهمندی افراد قبل از قدرت دولتی شان و بعد از قدرت دولتی شان متوجه این مساله بیشتر خواهیم شد و میبینیم به محض بقدرت رسیدن افراد حزب میزنند، روزنامه میزنند و... و بنا بر این این مسایل مانع از وجود نقد میشود و باعث میشود افرار دست به عصا راه بروند و ما نمی توانیم منتقد خوبی باشیم. اعتماد گرایی مفرط .مردم نباید اعتماد کامل به صاحبان قدرت داشته باشند و باید شرایطی فراهم کنند که دائما صاحبان قدرت پاسخگو باشند یعنی در واقع صاحبان قدرت اول باید برادریشان را ثابت کنند نه اینکه مردم برای اثبات عدم کفایت فردی به در و دیوار بزنند.
درک غلط از تاریخ. ما به علت حکومت اسلامی که تشکیل دادیم خواه نا خواه ذهن ها برمی گردد به صدر اسلام حال باید ببینیم رابطه ما با دوران صدر اسلام چگونه باید باشد آیا آمده ایم شبیه سازی مصداقی کنیم بگذارید من در این رابطه یک مساله را بیان کنم ما جزء اولین منتقدان دولت نهم بودیم که اسناد آن نیز موجود است. در این زمان به ما گفتند طلحه و زبیر، در آن موقع در مصاحبه ای من گفتم علی زمان کیست؟ !!و وقتی مساله را با مشکل مواجه دیدند به رئیس دولت گفتند مالک اشتر الآن آنهایی که شبیه سازی مصداقی میکردند آیا باز به ایشان میگویند مالک اشتر؟!! و آیا به این فکر نمیکنید که این شبیه سازی ها به فضیلت اسلام و این شخصیتها لطمه وارد میکند؟! شما دارید از تمام شخصیتهای مطلوب نزد مردم بهره برداری سیاسی میکنید. و اصلا منطق این شبیه سازیها چیست؟! و چرا این شبیه سازی ها را تنها صاحبان قدرت انجام میدهند و چرا فقط خوبها را برای خود برمی دارند. بنابر این این شبیه سازی ها هم با قدرت رسمی گره خورده و هم غیر اخلاقی است.به هر حال ما یک حکومت دینی تشکیل دادیم و من مدافع آن هستم اما باید دقت کرد این شبیه سازی ها عبرت گیری باشد نه مصداقی . و همانطور که حضرت علی (ع) میفرمایند در تاریخ چنان سیر کردم که ان هو یکی از آنان شدم و این کلام اشاره به عبرت گیری دارد.و مساله دیگر مصلحت گرایی و مصلحت اندیشی است که فقط به صاحبان قدرت بر نمی گردد و ممکن است به خود منتقد بر گردد و منتقد دچار خود سانسوری و ترس شود .
يعني معتقديد دولت را نبايد مورد نقد قرار داد؟
خير، نقد دولت و يا هر كس ديگري در جامعه امروزي ما موانعي دارد كه من این موانع را به صورت فهرست وار بیان میکنم 1- عدم آشنایی با مفهوم نقد 2 – نگاه کارکردی به نقد نداریم جوامعی که نقد پذیر بودند و نگاه کارکردی داشتند و رجالی که نقد پذیر بودند معمولا دارای جوامع بهتر و شکوفا تری هستند 3- روش مند و مستند نبودن نقد است که معمولا بصورت کلی گویی و برخوردهای هیجانی است .اما از طرف فردی که موضوع نقد قرار گرفته عدم سعه صدر آن و عدم تحمل آن است که در ساختارهاي مختلف معانی و دلالتهای مختلف دارد. 5 – مساله احساس گرایی و عاطفه گرایی است اگر جامعه ای بیش از حد احساسی و عاطفی شد بر پایه این پیش فرض اصلی که بین عقل و نقد رابطه است جامعه احساسی مفرط جامعه ایست که رابطه خوبی با تفکر ندارد 6 - خرافه گرایی جامعه ای که اهل خرافه باشد براحتی میتوان آن را فریب داد و یک تغایری بین خرافه گرایی و عقل گرایی وجود دارد. روحیه تقلید و گرتهبرداری که این گرته برداری همراه با شبیه سازی است که در این شبیه سازی هر چیزی که خوب است از آن صاحبان قدرت و هرچه بد است نصیب منتقد میکنند. سنت گرایی اجتماعی. این سنت گرایی اجتماعی رابطه ای با گرته برداری دارد یعنی ما فکر میکنیم هر چه در گذشته اتفاق افتاده قبل باز تولید است نمیشود که گذشته را باز تولید کرد جامعه حرکت دارد و ثابت نیست و ما بهترین نگاهمان به رابطه دین و جامعه یک رابطه عموم خصوص من وجه است و جامعه برای خود اصالت دارد اما اشتراکاتی هم با دین دارد و این اصالت و استقلال باید مورد توجه قرار گیرد هرچند که جهت را دین بدهد.اخباری گری،جمود گری،تحجر و ابزار گرایی است.
متاسفانه این اخباری گری و بی توجهی به عقل و بی توجهی به قرآن و چسبیدن به یکسری روایات آن هم گزینشی مانع نقد است و نباید فراموش کرد که حضرت امام(ره) فرمودند که این انقلاب آمده که با بخش انحرافی اسلام مقابله کند و در منشور روحانیت ایشان خطاب اصلی همین افراد تقدس كننده دولت دیروز و مدعیان امروز است و افرادی که نگاه قرون وسطایی به انسان دارند. همين ها در تعريف بهشت و جهنم نگاه قرون وسطايي به انسان دارند. مقدس مآبی: بطور کلی ساختار برخي دولت ها این دلالت را دارد که عدهای به اشتباه صاحبان قدرت را قدسی بپندارند در حالی که هیچ صاحب قدرتی مقدس نیست بلکه معیارها مقدساند و افراد مقدس نیستند و این یکی از موانع جدی نقد است که پایین تری ها بالا تری ها را مقدس بپندارندو اعتماد بیش از حد بکنند،مصلحت اندیشی کاذب. مصلحت اندیشی یک سم مهلک ساختارهاي ایدئولوژیک است یعنی ما با این بهانه که در شرایط حساسی بسر میبریم و دشمن داخلی و خارجی وجود دارد جلوی حقیقت را بگیریم در حالی که لازمه نقدحقیقت است،ضرافتها و تدابیری است که صاحبان قدرت بهکار میگیرند و آنهایی که بر آنها اعمال قدرت میشود اصلا متوجه نمی شوند که مشکل کجاست و این مفهومی است به نام اغوا و فریب یعنی همان هژمونی یا استیلای فرهنگیست یعنی برخي صاحبان قدرت تدابیری اتخاذ میکنند که شما احساس میکنید عین حقیقت و صواب است اما در عین حال فریب در پس آن وجود دارد .خود منتقدان اصحاب دست صاحبان قدرت میشوند و منافعی داشته باشند یعنی بدنبال منافع خود باشند و نه برای حقیقت .
یعنی نقد را بیان میکنند که به منفعتی برسند؟
بله برخي اين گونه اند و برخي اصلا نه اینکه به منفعتی برسند یعنی اصحابی که ما انتظار داریم زبان گویای ما باشند و حافظه تاریخی ما باشند، یا اصلا نقد نمی کنند یا یکی به نعل میزنند یکی به تخته و یا به گونه ای با پیچیدگی های خاصی که ما فکر میکنیم نقد میکنند در حالی که هژمونی صاحبان قدرت را پیاده میکنند و در واقع یکی از موانع نقد همین نقد نمایی صاحبان نقد است.