به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا، حشمتالله فلاحتپیشه در یادداشتی در روزنامه آرمان با اشاره به بحران عراق و نقش ایران و آمریکا در حل این بحران، نوشت:
آمریکاییها بهرغم اینکه در ظاهر سعی میکنند با عراق بهعنوان یک امر عادی برخورد کنند، ولی احساس نگرانی جدی از عدم احتمال مدیریت در عراق دارند. سفر جان کری، وزیر امورخارجه آمریکا هم در همین رابطه صورت میگیرد. وی در ظاهر امر یکسری پیشفرضها را برای نوری المالکی مطرح میکند که از دل این پیششرطها شکلگیری قدرت نرم تحت مدیریت آمریکا درمیآید ولی در عمل نگرانی جدی آمریکاییها از تحولاتی است که اکنون در عراق شکل گرفته و میتواند امنیت انرژی، امنیت مرزها و مشخصا ثبات منطقه را به خطر بیندازد و بیش از همه عاملی برای نقد سیاست اوباما در داخل باشد. چراکه در داخل آمریکا هستند کسانی چون «مک کین» و محافظهکارانی که معتقدند آمریکاییها همیشه باید در دنیا دست به اسلحه باشند و معتقدند که خروج خوشبینانه اوباما از عراق در سال 2011 میلادی، زمینه را برای تبدیل شدن عراق و برخی کشورهای همسایه آن به کانون فعالیتهای تروریستی فراهم کرده است.
اکنون جمهوریخواهان در داخل آمریکا بیشترین فشار را به دولت وارد میکنند که به اعتقاد آنها هزینههای 6تریلیون دلاری نظامی در جنگهای 2001 تا 2003 میلادی و ادامه مدیریت جنگ تا 2011 را از دست داده و تلف کرده است. سفر «جان کری» هم در این راستاست اما آمریکاییها با یک پازل یا جدول سختمسالهای مواجهند که نوعی ایجاد توازن ظریف بین منافع ملی ایران و امنیت منطقهای ایران و دغدغههای سایر متحدان منطقهای آمریکا از یک سمت و دغدغه کلی ایالات متحده آمریکا برای مدیریت صحنههای باقیمانده از جنگهای دهه 2000 میلادی است.
در خلال این سفرها جان کری مانند برخی دیگر از مقامات آمریکایی سعی دارد نوعی بینیازی از دخالت ایران در تحولات عراق و منطقه را مطرح کند ولی در پس صحنه و حتی درمذاکراتی که با مقامات عراق شکل میگیرد، آمریکاییها خیلی تلاش خواهند کرد که بهگونهای راهبرد مبتنی بر همکاری در فضای عراق را شکل دهند تا قدرت مدیریت تحولات را در کشورهای منطقه به دست بیاورند. اینکه این موضوع بهعنوان یک سیاست مطرح نمیشود به این دلیل است که آمریکاییها دنبال اعطای مابهازا به ایران نبودند. همچون همکاریهایی که ایران در سالهای 2001 و 2003 میلادی در افغانستان و عراق داشت و این همکاریها با مابه ازایی مواجه نشد، آمریکاییها اکنون نیز چنین سیاستی در پیش گرفتهاند.
اصل این معادله برای ایرانیها سنگین نیست و میتوانند پیشرفت پایان تحریمها و تحقق حق هستهای خود در امضای توافقنامه جامع را مطرح کنند و اینکه فقط در چنین شرایطی است که میتوانند بهصورت محدود همکاریهایی را با آمریکاییها آنهم در قالب یک مکانیسم منطقهای شکل دهند. گروهک تروریستی داعش همچون طالبان گروهی است که بدون مدیریت سازمان سیا و افسرهای اطلاعاتی سازمان سیا در دو دهه 1370 و 1380 و ابتدای دهه هجری تازه شکل نمیگرفت منتها آمریکاییها اشتباهشان این است گروهی که آموزش عقیدتی یافته را نمیتوان مانند روبات به کار گرفت. از این گروه در یک مقطع حساس میتوان برای یکسری از راهبردها مثل ضدیت با شوروی سابق، اقدامات ایذایی علیه ایران و تلاش برای ایجاد خطوط گسل میان مسلمانان و غیره استفاده کرد ولی چون روبات نیستند و آموزش عقیدتی دیدهاند، راه خودشان را میروند. گروهک تروریستی داعش همچون طالبان و القاعده گروهی است که با مدیریت افسران اطلاعاتی سازمان سیا شکل گرفت اما در عین حال اکنون مدیریتشان از دست سازمان سیا هم خارج شده و میتواند به تعبیری برای امنیت ملی و منافع ملی ایالات متحده آمریکا به خطر تبدیل شود. لذا اگر کسانی معتقد هستند که هماکنون مدیریت این گروهک تروریستی از دست آمریکا هم خارج شده . معتقدم آمریکاییها خود نیز غافلگیر شدهاند و اتفاقا از همین غافلگیری است که کشورهایی مانند ایران باید استفاده کنند و منافع خود را پیش ببرند.