مصاحبه ای متفاوت با پله درباره میزبانی برزیل و اشک های پدرش؛
جام جهاني بعد از 64 سال به برزيل بازگشته است. از خاطرات خود در ارتباط با جام1950 بگوييد.
يكي از اولين خاطرات فوتباليام متاسفانه همان شكست در روز پاياني رقابتهاي جام جهاني 1950 است. اولين باري بود كه ديدم پدرم گريه ميكند. او كنار راديو نشسته و جريان مسابقه برزيل ـ اروگوئه را شنيده و بر اثر شكستمان به شدت ناراحت شده بود. از او پرسيدم چه شده و او كوتاه و به صراحت گفت: برزيل باخته است.
و شما جبران كرديد.
همين طور است. هشت سال بعد از آن واقعه كه جام جهاني در سوئد برگزار ميشد، من به عنوان يكي از اعضاي بسيار جوان تيم ملي برزيل و با 17 سال سن در اولين قهرماني كشورم در تاريخ برگزاري جامهاي جهاني شريك شدم.
پدرتان حتماً بسيار شاد شد.
همين طور است. يادم ميآيد در آن روز غمبار كه برزيل به اروگوئه باخته و از فتح جام جهاني بازمانده بود، به پدرم گفته بودم پدر غصه نخور، خودم جام جهاني را برايت خواهم برد. اين جمله همين طوري به فكرم رسيد و آن را گفتم. فكر و انديشهاي پشت آن ادعا نبود. ديدم پدرم اشك ميريزد و اولين چيزي را كه به قصد دلداري به او به ذهنم رسيد، گفتم.
از شرايط جام جهاني 1950 چه چيزهاي ديگري را به ياد ميآوريد؟
در آن زمانها هنوز تلويزيون متداول نشده بود. و يا در كشورها و آن جا كه ما زندگي ميكرديم، رواج نداشت. در نتيجه يادم ميآيد مردم و همسايهها در يكي از خانهها اجتماع كرده و جريان مسابقات را كه از راديو پخش ميشد، كنار يكديگر گوش ميكردند. پدرم نيز همين عادت را داشت و دوستان و اهالي محل را جمع كرده بود و بازيهاي آن سال را ميشنيدند. تا اين كه آن واقعه تلخ فينال اوضاع را سياه كرد.
عكس العمل مردم را در خيابانهاي برزيل به ياد ميآوريد؟
بله، همه افسرده و گريان بودند. چند نفري بعد از شكستمان برابر اروگوئه سكته كردند و از اين دنيا رفتند. من اگر هم ميخواستم آن اتفاقات را فراموش كنم از اختيارم خارج بود و اين كار امكانپذير نبود.
اگر شما زودتر به دنيا ميآمديد و در آن ديدار فاجعه بار در ماراكانا بازي ميكرديد، آيا باز امكان داشت آن نتيجه بدست آيد و يا شما باعث پيروزي برزيل ميشديد؟
نميدانم. خواست و هدف من هميشه اين بوده كه باعث شادي و افتخار مردم كشورم شوم ولي طبعاً در همان زمان و حيطهاي ميتوانم موفق باشم و كاري انجام بدهم كه خداوند مقرر كرده و نه قبل و بعد از آن.
مواسير باربوسا دروازهبان تيم ملي فوتبال برزيل در آن دوره رقابتها (1950) به خاطر گلي كه از السيديس گيگيا مهاجم اروگوئه خورد و همان گل باعث شكست تاريخي 1ـ2 برزيل و قهرماني اروگوئه شد، مورد انتقاد عظيمي واقع شد كه هنوز هم و به رغم گذشت 64 سال همچنان ادامه دارد. آيا آن واقعه و گل خاص را به ياد ميآوريد؟
طبعاً به ياد ميآورم اما آن چه بايد به آن اضافه كنم مصاحبههايي است كه او بعداً انجام داد و حرفهايي كه درپي آن ماجرا زد. او مي گفت من دهها بازي براي تيم ملي برزيل انجام داده بودم و اكثر آنها هم موفق بود و حتي در همان جام 1950 با همت و حركات نجات بخش من بود كه برزيل به يك قدمي قهرماني رسيد ولي همه آن چيزها ناديده گرفته و فقط روي همان تك گل گيگيا بحث و مانوور شد و با آن مرا نابود كردند. اين بسيار تلخ است كه يك عمر خدمت شما را فقط به خاطر يك خطا و يك باخت ناديده بگيرند و بابت خدماتتان از شما تقدير نشود. اما بابت همان شكست شما را بكوبند. بهرحال زندگي همين است و فوتبالدوستان در برزيل بسيار حساساند و ناكاميها را برنميتابند و واكنششان در قبال آن بسيار منفي است و بديهي مينمايد كساني را كه به زعم آنها عاملان آن ناكاميها هستند، بكوبند.
گيگيا، همان مردي كه آن گل نابودگر را به برزيل زد و باربوسا را ويران و يك ملت را گريان كرد هنوز در قيد حيات است و براي قرعهكشي جام جهاني 2014 به ريودوژانيرو آمده بود. ديدارتان با او چگونه بود.
من قبل از آن قرعهكشي هم گيگيا را دو سه باري ديده بودم و بديهي است كه در آن موارد بارها راجع به آن مسابقه صحبت كرده باشيم. او به من گفت كه نه خودش و نه يارانش اصلا اعتقاد و باور نداشتند كه بتوانند ما را ببرند. او تيم ملي برزيل را در آن سال بهترين خواند و گفت تا قبل از مسابقهاش با اروگوئه همه را با اقتدار برده بود. به اعتراف او آن برد جيزي مثل يك معجزه بود.
از قهرماني سال 1958 خودتان بگوييد.
فكر نميكردم براي تيم ملي برزيل در آن سال انتخاب شوم. سنم بسيار كم و تجربهام از سنم هم كمتر بود. وقتي در سال 1958 در تورنمنتي در ريو شركت كرديم كه ساير تيمهاي آن از سانتوز و واسكوداكاما ميآمدند. برايم همه چيز تازگي داشت. براساس اين نكات است كه ميگويم فراخوانيام به تيم ملي برزيل براي جام جهاني 1958 كاملاً غير منتظره بود ولي به لطف وقايع شيريني كه براي ما در استكهلم رقم خورد اولين قهرماني برزيل حاصل شد.
آيا امكان تكرار واقعه تلخ 1950 در مسابقات امسال كه يك بار ديگر ميزبان هستيد، وجود ندارد؟
اميدوارم تكرار نشود. قوتبال معدن شگفتيها است و هيچ چيز آن را با قطعيت نميتوان پيشبيني كرد. در سال 1982 برزيل بهترين تيم را داشت و به آن شكل مغلوب هت تريك پائولوروسي شد و به ايتاليا باخت و حذف شد و اين بار هم هر رويدادي امكانپذير است. اميدوارم گيگياي تازهاي سربرنياورد و يك بار ديگر ما را نابود نكند!
يكي از اولين خاطرات فوتباليام متاسفانه همان شكست در روز پاياني رقابتهاي جام جهاني 1950 است. اولين باري بود كه ديدم پدرم گريه ميكند. او كنار راديو نشسته و جريان مسابقه برزيل ـ اروگوئه را شنيده و بر اثر شكستمان به شدت ناراحت شده بود. از او پرسيدم چه شده و او كوتاه و به صراحت گفت: برزيل باخته است.
و شما جبران كرديد.
همين طور است. هشت سال بعد از آن واقعه كه جام جهاني در سوئد برگزار ميشد، من به عنوان يكي از اعضاي بسيار جوان تيم ملي برزيل و با 17 سال سن در اولين قهرماني كشورم در تاريخ برگزاري جامهاي جهاني شريك شدم.
پدرتان حتماً بسيار شاد شد.
همين طور است. يادم ميآيد در آن روز غمبار كه برزيل به اروگوئه باخته و از فتح جام جهاني بازمانده بود، به پدرم گفته بودم پدر غصه نخور، خودم جام جهاني را برايت خواهم برد. اين جمله همين طوري به فكرم رسيد و آن را گفتم. فكر و انديشهاي پشت آن ادعا نبود. ديدم پدرم اشك ميريزد و اولين چيزي را كه به قصد دلداري به او به ذهنم رسيد، گفتم.
از شرايط جام جهاني 1950 چه چيزهاي ديگري را به ياد ميآوريد؟
در آن زمانها هنوز تلويزيون متداول نشده بود. و يا در كشورها و آن جا كه ما زندگي ميكرديم، رواج نداشت. در نتيجه يادم ميآيد مردم و همسايهها در يكي از خانهها اجتماع كرده و جريان مسابقات را كه از راديو پخش ميشد، كنار يكديگر گوش ميكردند. پدرم نيز همين عادت را داشت و دوستان و اهالي محل را جمع كرده بود و بازيهاي آن سال را ميشنيدند. تا اين كه آن واقعه تلخ فينال اوضاع را سياه كرد.
عكس العمل مردم را در خيابانهاي برزيل به ياد ميآوريد؟
بله، همه افسرده و گريان بودند. چند نفري بعد از شكستمان برابر اروگوئه سكته كردند و از اين دنيا رفتند. من اگر هم ميخواستم آن اتفاقات را فراموش كنم از اختيارم خارج بود و اين كار امكانپذير نبود.
اگر شما زودتر به دنيا ميآمديد و در آن ديدار فاجعه بار در ماراكانا بازي ميكرديد، آيا باز امكان داشت آن نتيجه بدست آيد و يا شما باعث پيروزي برزيل ميشديد؟
نميدانم. خواست و هدف من هميشه اين بوده كه باعث شادي و افتخار مردم كشورم شوم ولي طبعاً در همان زمان و حيطهاي ميتوانم موفق باشم و كاري انجام بدهم كه خداوند مقرر كرده و نه قبل و بعد از آن.
مواسير باربوسا دروازهبان تيم ملي فوتبال برزيل در آن دوره رقابتها (1950) به خاطر گلي كه از السيديس گيگيا مهاجم اروگوئه خورد و همان گل باعث شكست تاريخي 1ـ2 برزيل و قهرماني اروگوئه شد، مورد انتقاد عظيمي واقع شد كه هنوز هم و به رغم گذشت 64 سال همچنان ادامه دارد. آيا آن واقعه و گل خاص را به ياد ميآوريد؟
طبعاً به ياد ميآورم اما آن چه بايد به آن اضافه كنم مصاحبههايي است كه او بعداً انجام داد و حرفهايي كه درپي آن ماجرا زد. او مي گفت من دهها بازي براي تيم ملي برزيل انجام داده بودم و اكثر آنها هم موفق بود و حتي در همان جام 1950 با همت و حركات نجات بخش من بود كه برزيل به يك قدمي قهرماني رسيد ولي همه آن چيزها ناديده گرفته و فقط روي همان تك گل گيگيا بحث و مانوور شد و با آن مرا نابود كردند. اين بسيار تلخ است كه يك عمر خدمت شما را فقط به خاطر يك خطا و يك باخت ناديده بگيرند و بابت خدماتتان از شما تقدير نشود. اما بابت همان شكست شما را بكوبند. بهرحال زندگي همين است و فوتبالدوستان در برزيل بسيار حساساند و ناكاميها را برنميتابند و واكنششان در قبال آن بسيار منفي است و بديهي مينمايد كساني را كه به زعم آنها عاملان آن ناكاميها هستند، بكوبند.
گيگيا، همان مردي كه آن گل نابودگر را به برزيل زد و باربوسا را ويران و يك ملت را گريان كرد هنوز در قيد حيات است و براي قرعهكشي جام جهاني 2014 به ريودوژانيرو آمده بود. ديدارتان با او چگونه بود.
من قبل از آن قرعهكشي هم گيگيا را دو سه باري ديده بودم و بديهي است كه در آن موارد بارها راجع به آن مسابقه صحبت كرده باشيم. او به من گفت كه نه خودش و نه يارانش اصلا اعتقاد و باور نداشتند كه بتوانند ما را ببرند. او تيم ملي برزيل را در آن سال بهترين خواند و گفت تا قبل از مسابقهاش با اروگوئه همه را با اقتدار برده بود. به اعتراف او آن برد جيزي مثل يك معجزه بود.
از قهرماني سال 1958 خودتان بگوييد.
فكر نميكردم براي تيم ملي برزيل در آن سال انتخاب شوم. سنم بسيار كم و تجربهام از سنم هم كمتر بود. وقتي در سال 1958 در تورنمنتي در ريو شركت كرديم كه ساير تيمهاي آن از سانتوز و واسكوداكاما ميآمدند. برايم همه چيز تازگي داشت. براساس اين نكات است كه ميگويم فراخوانيام به تيم ملي برزيل براي جام جهاني 1958 كاملاً غير منتظره بود ولي به لطف وقايع شيريني كه براي ما در استكهلم رقم خورد اولين قهرماني برزيل حاصل شد.
آيا امكان تكرار واقعه تلخ 1950 در مسابقات امسال كه يك بار ديگر ميزبان هستيد، وجود ندارد؟
اميدوارم تكرار نشود. قوتبال معدن شگفتيها است و هيچ چيز آن را با قطعيت نميتوان پيشبيني كرد. در سال 1982 برزيل بهترين تيم را داشت و به آن شكل مغلوب هت تريك پائولوروسي شد و به ايتاليا باخت و حذف شد و اين بار هم هر رويدادي امكانپذير است. اميدوارم گيگياي تازهاي سربرنياورد و يك بار ديگر ما را نابود نكند!