گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) – احسان هوشمند*: ظهور گروه های تکفیری - سلفی در خاورمیانه، پدیده نوپایی است که پس از اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی در حدود سه دهه پیش خود را نمایاند.
پس از افغانستان در آسیا، نوبت بوسنی وهرزگوین در قاره اروپا بود که پذیرای جنگجویان سلفی باشد که به انگیزه دفاع از مسلمانان بوسنی وارد بالکان شدند و به این ترتیب سلفی ها به تدریج توانستند در گستره ای قابل توجه در آسیا و آفریقا و سایر نقاط دنیا فعالیت های خود را تشدید کنند.
اندونزی در شرق دور، پاکستان، یمن، لیبی، آفریقای مرکزی، سومالی و نیجریه و سپس مصر و سوریه و عراق و بخش هایی از لبنان و سایر نقاط، محلی برای فعالیت های این جریان شدند.
تمامی جریان ها و شعبه های مختلف این گرایش، تحت تاثیر القاعده به رهبری اسامه بن لادن در اقصی نقاط دنیا در حال فعالیت بودند و به صورت شبکه ای و بدون ارتباط ارگانیک بخش های مختلف و شعب گوناگون، هر شعبه ای در نقطه ای از دنیای اسلام در حال پیشبرد برنامه های خود بود.
همچنین در هر نقطه ای که این جریان فعالیت داشته، با پذیرش رنگ وبوی بومی و محلی در تلاش بوده تا از ظرفیت های منطقه ای به سود اهداف خود استفاده کند.
نوع تلاش طلبه های افغانی در هنگام اقتدارشان در افغانستان با رویکرد جریان ابوشباب یا بوکوحرام در سومالی و نیجریه در عین داشتن مشترکات، تفاوت هایی نیز داشت اما همه این جریان ها خود را در قالب ایدئولوژی واحد القاعده تعریف کرده و می کنند.
اشغال عراق توسط ارتش آمریکا و نیز گسترش درگیری های نظامی در سوریه موجب شد تا در کنار به وجودآمدن فضای تازه برای فعالیت القاعده و شعب آن در این دو کشور، به تدریج جریان دیگری نیز ظاهر شود که اگرچه بخشی از بینش و روش های خود را از القاعده گرفته و حتی در ذیل گروه های وابسته به القاعده فعالیت می کرد اما کم کم راه خود را از القاعده و جریان های وابسته به القاعده همچون النصره جدا کرده و با نام دولت اسلامی عراق و شام، بر بخش های قابل توجهی از سوریه تسلط یابد.
وقوع درگیری های سنگین میان تکفیری های داعش با النصره، یعنی شعبه سوری القاعده، نشان داد این جریان جدید با تغییر خط مشی خود ضمن روگردانی از القاعده و مقابله با جریان های رقیب، در پی تثبیت موقعیت خود و حتی تشکیل حکومت متناسب با ایدئولوژی خود است.
لازم به تذکر است پیش از این، شعب وابسته به القاعده در افغانستان و سپس سومالی برای تشکیل حکومت یا به قول این جریان، خلافت اقدام کرده بود اما اقدام جدید داعش برای تشکیل خلافت اسلامی، تفاوتی اساسی با دو تجربه پیشین در افغانستان و سومالی دارد؛ وجود گرایش مشخصی از ناسیونالیسم در داعش که خود را در گرایش شدید این گروه به تسلط بر شامات یعنی بخش هایی از عراق، سوریه، لبنان و دیگر کشورهای همسایه نشان می دهد بخشی از تفاوت داعش را با سایر شعبه های القاعده به نمایش درمی آورد. به دیگر سخن، داعش در عین اینکه جریانی سلفی است، همزمان سلفی خاصی است که داعیه دار ناسیونالیسمی شامی است.
همچنین از نظر گستره فعالیت میدانی، تحولات چندساله گذشته در عراق و سوریه، فرصت بسیار مناسبی برای تشکیل این گروه و سپس رشد فعالیت هایش ایجاد کرد. امروزه تکفیری های داعش بر بخش هایی قابل توجه از عراق یعنی بخش زیادی از مناطق سنی نشین عراق و نیز بخش های قابل توجهی از سوریه تسلط دارد و در لبنان نیز فعالیت های خود را توسعه داده است.
باتوجه به ویژگی سلفی - ناسیونالیستی داعش و نگاه خاص این جریان بر بخش هایی از خاک شامات که هنوز در اشغال این گروه نیست باید منتظر بود که فعالیت های این حزب، در صورتی که برای مقابله با آن راهی یافته نشود، در کشورهایی چون ترکیه، اردن، قبرس، مصر، کویت، فلسطین اشغالی و حتی عربستان توسعه یافته و به این ترتیب خاورمیانه وارد فاز تازه ای از چالش های سیاسی شود. ضمن آنکه ایدئولوژی ناسیونالیستی-سلفی داعش در ذات خود علیه شیعیان و نیز ایران، دارای مواضعی بسیار منفی است.
مخاطره آمیز بودن رویکرد چنین جریانی که با استفاده از ترور کور و وحشت آفرینی در حال بسط اقتدار خویش است ضرورت دیپلماسی فعال تری را میان کشورهای منطقه نمایان می کند.
بی توجهی به همگرایی کشورهای منطقه در برابر چنین جریانی می تواند در آینده ای نه چندان دور کل خاورمیانه را تحت تاثیر خویش قرار دهد.
امنیت و آسایش آتی ملت ها و کشورهای مختلف در خاورمیانه وابسته به درک مخاطرات امروزی منطقه و تلاش برای یافتن راه حل های متناسب با آن مخاطرات است.
آیا چنین ضرورتی مورد توجه دستگاه دیپلماسی کشور و نیز سایر کشورهای منطقه قرار خواهد گرفت؟ آیا ابعاد مخاطره آمیز گسترش فعالیت های چنین جریانی، مورد توجه کافی کشورهای منطقه و به ویژه قدرت های اثر گذار منطقه ای، همچون ترکیه و عربستان نیز قرار گرفته است؟
*پژوهشگر حوزه قومیت ها
منبع: شرق
پس از افغانستان در آسیا، نوبت بوسنی وهرزگوین در قاره اروپا بود که پذیرای جنگجویان سلفی باشد که به انگیزه دفاع از مسلمانان بوسنی وارد بالکان شدند و به این ترتیب سلفی ها به تدریج توانستند در گستره ای قابل توجه در آسیا و آفریقا و سایر نقاط دنیا فعالیت های خود را تشدید کنند.
اندونزی در شرق دور، پاکستان، یمن، لیبی، آفریقای مرکزی، سومالی و نیجریه و سپس مصر و سوریه و عراق و بخش هایی از لبنان و سایر نقاط، محلی برای فعالیت های این جریان شدند.
تمامی جریان ها و شعبه های مختلف این گرایش، تحت تاثیر القاعده به رهبری اسامه بن لادن در اقصی نقاط دنیا در حال فعالیت بودند و به صورت شبکه ای و بدون ارتباط ارگانیک بخش های مختلف و شعب گوناگون، هر شعبه ای در نقطه ای از دنیای اسلام در حال پیشبرد برنامه های خود بود.
همچنین در هر نقطه ای که این جریان فعالیت داشته، با پذیرش رنگ وبوی بومی و محلی در تلاش بوده تا از ظرفیت های منطقه ای به سود اهداف خود استفاده کند.
نوع تلاش طلبه های افغانی در هنگام اقتدارشان در افغانستان با رویکرد جریان ابوشباب یا بوکوحرام در سومالی و نیجریه در عین داشتن مشترکات، تفاوت هایی نیز داشت اما همه این جریان ها خود را در قالب ایدئولوژی واحد القاعده تعریف کرده و می کنند.
اشغال عراق توسط ارتش آمریکا و نیز گسترش درگیری های نظامی در سوریه موجب شد تا در کنار به وجودآمدن فضای تازه برای فعالیت القاعده و شعب آن در این دو کشور، به تدریج جریان دیگری نیز ظاهر شود که اگرچه بخشی از بینش و روش های خود را از القاعده گرفته و حتی در ذیل گروه های وابسته به القاعده فعالیت می کرد اما کم کم راه خود را از القاعده و جریان های وابسته به القاعده همچون النصره جدا کرده و با نام دولت اسلامی عراق و شام، بر بخش های قابل توجهی از سوریه تسلط یابد.
وقوع درگیری های سنگین میان تکفیری های داعش با النصره، یعنی شعبه سوری القاعده، نشان داد این جریان جدید با تغییر خط مشی خود ضمن روگردانی از القاعده و مقابله با جریان های رقیب، در پی تثبیت موقعیت خود و حتی تشکیل حکومت متناسب با ایدئولوژی خود است.
لازم به تذکر است پیش از این، شعب وابسته به القاعده در افغانستان و سپس سومالی برای تشکیل حکومت یا به قول این جریان، خلافت اقدام کرده بود اما اقدام جدید داعش برای تشکیل خلافت اسلامی، تفاوتی اساسی با دو تجربه پیشین در افغانستان و سومالی دارد؛ وجود گرایش مشخصی از ناسیونالیسم در داعش که خود را در گرایش شدید این گروه به تسلط بر شامات یعنی بخش هایی از عراق، سوریه، لبنان و دیگر کشورهای همسایه نشان می دهد بخشی از تفاوت داعش را با سایر شعبه های القاعده به نمایش درمی آورد. به دیگر سخن، داعش در عین اینکه جریانی سلفی است، همزمان سلفی خاصی است که داعیه دار ناسیونالیسمی شامی است.
همچنین از نظر گستره فعالیت میدانی، تحولات چندساله گذشته در عراق و سوریه، فرصت بسیار مناسبی برای تشکیل این گروه و سپس رشد فعالیت هایش ایجاد کرد. امروزه تکفیری های داعش بر بخش هایی قابل توجه از عراق یعنی بخش زیادی از مناطق سنی نشین عراق و نیز بخش های قابل توجهی از سوریه تسلط دارد و در لبنان نیز فعالیت های خود را توسعه داده است.
باتوجه به ویژگی سلفی - ناسیونالیستی داعش و نگاه خاص این جریان بر بخش هایی از خاک شامات که هنوز در اشغال این گروه نیست باید منتظر بود که فعالیت های این حزب، در صورتی که برای مقابله با آن راهی یافته نشود، در کشورهایی چون ترکیه، اردن، قبرس، مصر، کویت، فلسطین اشغالی و حتی عربستان توسعه یافته و به این ترتیب خاورمیانه وارد فاز تازه ای از چالش های سیاسی شود. ضمن آنکه ایدئولوژی ناسیونالیستی-سلفی داعش در ذات خود علیه شیعیان و نیز ایران، دارای مواضعی بسیار منفی است.
مخاطره آمیز بودن رویکرد چنین جریانی که با استفاده از ترور کور و وحشت آفرینی در حال بسط اقتدار خویش است ضرورت دیپلماسی فعال تری را میان کشورهای منطقه نمایان می کند.
بی توجهی به همگرایی کشورهای منطقه در برابر چنین جریانی می تواند در آینده ای نه چندان دور کل خاورمیانه را تحت تاثیر خویش قرار دهد.
امنیت و آسایش آتی ملت ها و کشورهای مختلف در خاورمیانه وابسته به درک مخاطرات امروزی منطقه و تلاش برای یافتن راه حل های متناسب با آن مخاطرات است.
آیا چنین ضرورتی مورد توجه دستگاه دیپلماسی کشور و نیز سایر کشورهای منطقه قرار خواهد گرفت؟ آیا ابعاد مخاطره آمیز گسترش فعالیت های چنین جریانی، مورد توجه کافی کشورهای منطقه و به ویژه قدرت های اثر گذار منطقه ای، همچون ترکیه و عربستان نیز قرار گرفته است؟
*پژوهشگر حوزه قومیت ها
منبع: شرق