در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۸۲۶۹۳
تاریخ انتشار: ۱۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۵
داعیه های داعش مبنی بر تسلط بر جهان اسلام به وضوح با بلندپروازی های سعودی ها در تضاد است.
چرا عربستان از داعش هراس دارد؟
گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - «برادر بزرگ تر» لقب پهناورترین کشور غرب آسیاست. سرزمینی گرم و خشک که یک چهارم آن خالی از سکنه است و صنعت کشاورزی آن بی رونق اما آنچه که درباره این کشور ۲،۱۴۹ میلیون کیلومتری مورد توجه قرار می گیرد این نکته است که عربستان یکی از تاثیرگذارترین بازیگران منطقه خاورمیانه به شمار می رود.

بازیگر قدرتمندی که تولید کننده یک چهارم ذخایر اثبات شده نفت جهان (حدود 262میلیارد بشکه) است که ثروتی عظیم را برای این همسایه جنوبی ایران به ارمغان آورده است.

در بررسی این موضوع که عربستان چگونه حق پیشرو بودن در میان کشورهای حاشیه نشین خلیج فارس را به خود اختصاص داده است، به مقوله هایی برمی خوریم که تحلیل هر کدام از آنها و ارتباطشان با هم ضروری به نظر می رسد.

مقوله هایی چون اقتصاد نفتی، موقعیت ژئوپلیتیکی، وضعیت امنیتی خاورمیانه و نقش ایدئولوژی حاکم بر این کشور؛ عواملی که در کنار یکدیگر عربستان را به عنصری تاثیرگذار در منطقه تبدیل می کنند که ارتباطات بین المللی گسترده ای نیز با دیگر کشورهای مطرح جامعه جهانی دارد و اینگونه است که طراحی معادلات موجود در خاورمیانه و حل آنها، بدون دخالت این کشور اقدام ساده ای نیست.

توجه به موقعیت استراتژیک عربستان در منطقه، آنقدر حایز اهمیت است که آن را تبدیل به بازیگری فرامنطقه ای هم می کند.

هم مرزی با کشورهای عربی که به شکلی در مقام رهبری معنوی آنها برآمده، همسایگی با ایران (کشوری که خود از جمله عناصر تاثیرگذار خاورمیانه به شمار می رود) و دارابودن مرز آبی با دریای سرخ و خلیج فارس که ارزشمندترین منابع انرژی خاورمیانه را در خود جای داده، از جمله عواملی هستند که موقعیت ژئوپلیتیکی ویژه ای را برای سرزمین تحت حاکمیت آل سعود ایجاد کرده اند.

از سوی دیگر جایگاه محکمی که عربستان در زمینه تولید نفت و اوپک دارد، قدرت آن را در زمینه اقتصادی - سیاسی می افزاید. کشوری بادیه نشین که در کنار ساختار سنتی - قبیله ای خود میزبان کمپانی های اقتصادی غربی و کارتل های بزرگ است، بی شک به اجرا درآمدن برنامه های عظیم خود را مدیون فروش نفت و جایگاهش در صنعت پتروشیمی جهان می داند.

از آنجا که پایه اصلی اقتصاد شبه جزیره عربستان نفت و مسایل مربوط به آن است، هزینه بسیار پایین استخراج و استمرار وابستگی اقتصاد ملی این کشور به نفت و گاز به تقویت بدنه این اقتصاد کمک شایانی می کند. به عبارتی رویه سیاسی این کشور به شکلی است که مدل طراحی شده بر اساس نیاز و وابستگی به نفت، تغییرناپذیر است.

از طرفی دیگر 80 میدان نفت و گاز در عربستان وجود دارد که تاکنون هزار و400حلقه چاه حفرشده را در خود جای داده است تا جایی که پیش بینی می شود تا سال 2025 تولید روزانه نفت خام این کشور به 22 میلیون بشکه در روز برسد.

همچنین دارا بودن مقام پنجم در ذخایر گاز جهانی نیز باعث شده خاندان آل سعود فارغ از هر گونه دغدغه مالی، به دخالت در معادلات نفتی خاورمیانه و حتی جهان بپردازند.

نمونه این مداخلات، ادعای ریاست معنوی بر اوپک است که عربستان از دیرباز، داعیه پرچمداری آن را دارد.

در این میان با توجه به اینکه تصمیمات اتخاذشده از سوی اوپک، درصد تعیین کنندگی جدی ای بر قیمت جهانی نفت دارد، مداخله عربستان در آن می تواند جامعه جهانی را از تصمیمات این کشور تاثیرپذیر کند.

به همین دلیل عربستان همیشه در راه رسیدن به اعمال مدیریت های کلان بر اوپک، رقابتی جدی با دیگر مدعیان داشته است. چون هدایت بازار نفت در اوپک از سوی کشورهایی صورت می گیرد که  درصد تولیدکنندگی بالاتری دارند و عربستان با توجه به ذخیره چشمگیر خود و همچنین وجود انسجام میان کشورهای هم زبان، در این عرصه نیز خود را بزرگ تر همسایگان می پندارد.
 
ایدئولوژی حاکم بر ساختار سیاسی این همسایه جنوبی نیز از جمله متغیرهایی است که تاثیر آشکاری بر تدوین راهبردهای کلان سیستم، روابط با دنیای خارج و حتی زمینه سازی منازعات درونی و بیرونی می گذارد.

به طور کلی رویکردهای ایدئولوژیک در منطقه خاورمیانه موجب روی دادن تعارضات متعدد سرزمینی، ژئوپلیتیکی و اقتصادی جدی میان کشورهای این منطقه شده است.

در این میان عربستان نیز از این قاعده مستثنا نبوده و حتی در بسیاری مواقع ایدئولوژی ای که به خاندان حاکم بر این کشور منسوب است، موجب ایجاد تقابل های جغرافیایی جدی و حتی امنیتی شده.

بنیادگرایی اسلامی که شاخصه روشن اندیشه ایدئولوژیک حاکمان و مردمان سعودی است، از دریچه چشم کسانی که نگاه معتدل تری نسبت به مقوله مذهب دارند، نوعی رادیکالیسم عقیدتی به شمار می رود که بسترساز جریان های تندروی منطقه ای شده و زمینه نگرانی بسیاری از کشورها را فراهم کرده است.

بنابراین با توجه به تعلق اندیشه بنیادگرایی به سرزمین عربستان، به سادگی می توان جریان های تکفیری و به دنبال آن پدیده تروریسم عقیدتی را مولود ایدئولوژی ای دانست که در عربستان و به پشتوانه دلارهای نفتی سعودی ها زاییده شد، پا گرفت و رشد کرد.

در این میان حمایت های مالی آشکار از گروه های تکفیری، دفاعیات جغرافیایی، عدم مقابله عملی با این جریانات و دامن زدن به گستره آن توسط عربستان، ازجمله دلایل روشن این نکته است که سرمنشا این رادیکالیسم ایدئولوژیک در چندین سال اخیر، بی تردید برادر بزرگ تر اعراب بوده است.

اما حکایت گروه های جدید تندرو که موردتوجه سیاستمداران، کارشناسان و رسانه ها در جامعه جهانی قرار گرفته، روایت جدیدی از تقابل های ایدئولوژیک است که نمی توان به سادگی گذشته از آن چشم پوشید.

از نگاه بعضی کارشناسان، با توجه به پیشینه و قدرت بالای اقتصادی عربستان در شکل دادن و حمایت از گروه هایی که در مقابله با اندیشه های شیعی قرار دارند، می توان عقبه جریان جدید موسوم به داعش را به پرچمدار اندیشه وهابیت در خاورمیانه نسبت داد.

اما نکته قابل بررسی اینجاست، از آنجا که این گروه تروریستی در اقدامات خود، نقشه راهی مبتنی بر حاکمیت کل جهان اسلام تدوین و به جامعه بین المللی تقدیم کرده است، کشوری که حاکمش خود را «خادم الحرمین الشریفین» و صاحب قطب کانونی جهان اسلام لقب داده، می تواند قادر به پذیرش چنین رویکردی و حمایت از آن  باشد؟

فراموش نکنیم گروهی که خود را دولت اسلامی نام گذاشته، در پیشروی های خود تا نزدیکی «عرعر» که از شهرهای مرزی عربستان به شمار می رود، رسیده و همین اقدام زنگ خطری بود برای ریش سفید جامعه اعراب تا دریابد میزبانی پایگاه های نظامی آمریکایی بودن، همیشه چاره ساز نیست و امروز راه گریزی جز برگزیدن روش های جدید برای حفظ امنیت خاورمیانه وجود ندارد اما هم عربستان و هم دیگر بازیگران منطقه ای و بین المللی به نیکی واقفند که عربستان بی یاری همسایه شمالی اش، قادر به این کار نخواهد بود.

تعارضات میان ایران و عربستان از گذشته تا به امروز غیرقابل انکار بوده است. از تقابل های ژئوپلیتیکی گرفته تا رقابت های جدی بر سر نفت و میزان قیمت و مقدار تولید آن در 2 کشور.

همچنین عربستان به دلیل واهمه از نفوذ اندیشه شیعی در منطقه و آسیب به ایدئولوژی وهابیت، سیستم سیاسی جمهوری اسلامی را که برپایه آموزه های شیعی بنا شده، همیشه خطری برای اقلیت دینی خود و دیگر کشورهای همسایه می دید.

همین امر باعث شد تا این کشور از لحاظ مالی، امنیتی و ایدئولوژیک هرآنچه را که در توان دارد برای حفظ موقعیت سیاسی - ایدئولوژیک خود به کار بندد.

به همین دلیل است که بسیاری از صاحب نظران، شکل گیری القاعده یا دیگر جریان های سلفی را حاصل چنین تقابلی از سوی عربستان می دانند.

در نتیجه زمانی که سخن از تغییر در تمامیت ارضی، حاکمیت جدید و تسلط بر کشوری که خود سالیان سال است بر منطقه همزبان خود مسلط است، به میان می آید، عربستان را از هرگونه حمایت مادی و معنوی از چنین حرکتی باز می دارد.

باید بپذیریم که این کشور با وجود تقابل با اندیشه های شیعی، هیچ گاه به جریانی که موجب سست کردن پایه های حکومتی خود کمک می کند، مبادرت نمی ورزد.  

با عنایت به چنین فرضیه ای، اینکه عربستان در شرایط کنونی تامین کننده منافع مادی- سیاسی داعش باشد، امر معقولی به نظر نمی رسد.

از طرفی امنیت ارضی این کشور آشکارا به خطر افتاده و شرط عقلانیت دیپلماتیک حکم می کند آل سعود رویکرد نوینی را در برقراری امنیت داخلی و منطقه ای خود جست وجو کند.

پس برای سیستم سیاسی جمهوری اسلامی، شرایط کنونی موقعیت مناسبی برای ایجاد همگرایی منطقه ای با عربستان به شمار می رود؛ موقعیتی که می تواند با یک تیر دو نشان را هدف گیرد، از سویی خطر جریان افراطی داعش را کاهش دهد و از سوی دیگر بهبود دهنده مناسبات زخم خورده چند سال اخیر میان 2 همسایه باشد.

ارسال نظر