به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر)، «مهدی قره شیخلو» در گفت و گو با مهر، در خصوص جایگاه قرآن در فرهنگ و آداب و رسوم مردم کشور ما و چگونگی عمق بخشیدن به این فرهنگ پاسخ داده است که در زیر می آید:
چقدر از فرهنگ و آداب و رسوم کشور ما قرآنی است و چه کارهایی صورت گرفته تا تاثیر قرآن بر فرهنگ ما بیشتر شود؟
هدف از نزول قرآن این بوده که فکر انسانها و به تبع آن عمل آنها را تحت تاثیر قرار دهد، یعنی اگر به جایی برسیم که کسی که احساس می کند می تواند قرآنی فکر و عمل کند می توان گفت این فرد، فردی قرآنی است؛ به تبع جامعه هم همین طور. به جامعه ای که مبانی فکری و قرآنی و مبانی عملکردی اش هم قرآنی باشد می توان گفت آن جامعه، جامعه قرآنی و اسلامی است.
بعد از انقلاب کارهای زیادی در حوزه قرآن کریم انجام شده است، اگر بخواهیم امروز را با قبل از انقلاب اسلامی قیاس کنیم اصلا قابل قیاس نیست.
کار قرآنی بسیار توسعه پیدا کرده ولی شاید کارها را قدری شکلی انجام دادیم تا مفهومی. بخشی از مشکل به دستگاه های حاکمیتی و بخشی هم به خود مردم بر می گردد، آن بخشی که به ما بر می گردد همین موضوع است که بیشتر به کارهای شکلی و حجمی با سر و صدا (آماری) توجه کردیم و از آن کارهای مفهومی و کارهایی که مردم احساس کنند چیزی را دارند یاد می گیرند و می توانند از این مطلب در زندگی روزمره شان استفاده کنند فاصله گرفتیم زیرا نسخه های قرآنی برای زندگی مردم است.
من به عنوان یک مسوول، یکی به عنوان دانشجو، یکی به عنوان کارمند، یکی مغازه دار، هر کسی باید وظیفه خود را انجام دهد. فرهنگ قرآن برای انسان است نه برای دکتر، مهندس، کارگر بلکه برای انسان به ما هو انسان است.
در این بخش، کارهای کمی انجام داده ایم و متاسفانه بسیاری از مشتریانی که داشتیم و توقعشان این بود که متوجه شوند که بالاخره کارکرد این قرآن کجاست و کجا می توانند استفاده کنند، این بخش به دستگاه حاکمیتی بر می گردد؛ هم در بحث کار مفهومی و هم در بحث هدایت و سرمایه گذاری.
علی رغم اینکه می گوییم بعد از انقلاب کارهای بزرگی در زمینه قرآن صورت گرفته ولی با آن چیزی که نیاز جامعه ماست بسیار فاصله داریم و نظام باید سرمایه گذاری بیشتری برای حوزه فرهنگ قرآن انجام دهد.
ما در این بخش هم کم کار کرده ایم. این هم یکی از معضلاتی ماست، حتی در سپردن مسوولیتها یکی از اولویتهایی که در صدر اسلام وجود داشت این بود که پیامبر (ص) وقتی می خواست مسوولیتی را به کسی بسپارد نگاه نمی کرد به اینکه مثلا تیپ او چگونه است؟ یا پدر و مادرش کیست؟ آیا فامیل هست یا نیست؟! معیار اصلی پیامبر(ص) میزان آشنایی آن فرد با قرآن بود. اگر می خواست کسی استاندار یا فرمانده لشکر شود؛ کسی که قرآن فهم تر بود اولویت داشت. الان در نظام واگذاری مسوولیتهایمان چقدر این شاخصه را رعایت می کنیم؟ اصلا این شاخصه چه جایگاهی دارد؟! الان شاهد این هستیم که بعضی از مسوولان، قرآن را حتی نمی توانند درست بخوانند، لذا اگر بخواهیم جامعه ما به قرآنی شدن حرکت کند باید شاخصه های اصلی را رعایت کنیم:
1- سرمایه گذاری جدی بر روی قرآن انجام دهیم.
2- از کارهای آماری و پر سروصدا که که دو و سه روز جو و فضا را دستمان می گیریم و بعد تعطیل می شود و همه چیز از یادمان می رود، پرهیز کنیم.
3- به سمت اینکه قرآن را با سمت کاربردی به مردم آموزش دهیم، اگر بخواهیم در کشور اقتصاد سالم هم داشته باشیم باید فرهنگ آن مملکت درست شود.
اگر در کشوری ترجیح منافع فردی به منافع جمعی اولویت داشته باشد اگر در کشور خدای ناکرده دنبال این باشند که منفعت پیدا کنند که با هر دروغ و کلک به جایی برسند. در این صورت هیچ موقع اقتصاد مملکت درست نمی شود؛ مگر اینکه کار فرهنگی کنیم. این مطلب را جا بیاندازیم که موقعی کشور می تواند پیشرفت کند که منافع جمعی اش را به منافع فردی اش ترجیح دهد؛ با صداقت کار کند و از کار ندزدد. اگر قرار است چیزی تولید شود با کیفیت تولید شود. اینها به کارهای فرهنگی نیاز دارد. شما که نمی توانید برای هر آدمی در کارخانه پلیس بگذارید. سالهاست که این بحث را داریم چند وقت پیش با بعضی از مدیران حوزه صنعت جلسه داشتیم گفتیم که آقا شما بیایید موضوع قرآن را در دستگاه های خود جدی بگیرید. ماموریتان این باشد نگویید اولویت ما مثلا تولید این قندان است قرآن به من چه ربطی دارد. این فکر واقعا انحرافی است؛ یعنی اتفاقا در حوزه های تولید و صنعت باید موضوع قرآن و فرهنگ را جدی بگیریم؛ زیرا که بالاخره کارش و لحظه لحظه عمرش دوربینهای خدا دارند ثبت می کنند؛ آنجا دیگر کسی از کار نمی دزدد. کسی وقت را تلف نمی کند، آنجا دیگر کسی از کیفیت کم نمی گذارد تلاش می کند بهترین کار را تحول دهد. ما وقتی اینطوری کار نمی کنیم هیچ موقع صنعت نمی تواند با صنعت دنیا رقابت کند. اینها را باید هم در حوزه خانواده هم در حوزه آموزش و پرورش هم در دانشگاه و هم در صنعت جا بیاندازیم در بخشهای مختلف باید بفهمیم که نیاز به کارهای فرهنگی و قرآنی داریم. اگر این اتفاق بیافتد ما بهترینها می شویم. متاسفانه این مساله در کشور هنوز جدی گرفته نشده است.
در بسیاری از حوزه ها اصلا ورود پیدا نمی کنند؛ فکر می کنند کار قرآن فقط وظیفه سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. سال 94 نسبت به سال 93 باز یک پله بالاتر بودند. در بین خانواده ها فرزندان، شاید این ضعفی است که باعث می شود بهره برداری لازم را نداشته باشیم منابع ما غنی است منابع قرآن و این همه روایت از ائمه(ع) و بزرگان دینی ماست سنت و عملکرد پیغمبر(ص) و ائمه(ع) ماست. ما نمی توانیم این منابع تبدیل به نسخه های کاربردی کنیم که آنرا در طول روز زندگی عمرشان از آن استفاده کنند.
مثالی بزنم همین بحث مسئولیتهایی که در حوزه صنعت داریم بخشی از آیه ای در قرآن می فرماید «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ» تمام کسانی که می خواهند جذب ادارات دولتی شوند و تمام کسانی که می خواهند در کارخانه ها کار کنند باید این آیه را آموزش ببینند تا باور کنیم هر کار خیری که انجام می دهیم در حق خودمان داریم انجام می دهیم نه به دیگری، همچنین هر کار بدی هم که از ما سر می زند در حق خودمان است. اگر همین فرهنگ در کارمندان دولت ما جا بیفتد که ارباب رجوع دارند؛ واقعا الان سیستم مراجعه ارباب رجوع و پاسخ دهی ادارات به آنها چگونه است؟ آیا رضایت بخش است؟ بسیاری از ما دعا می کنیم که کارمان به ادارات دولتی نیفتد، زیرا کارهایی که در زمان کوتاهی قابل انجام است در مدت زمان زیادی انجام نخواهد شد. چرا برای ما به صورت فرهنگ در نیامده که خدمت به مردم یعنی خدمت به خدا. برای همین کار ارباب رجوع را پشت گوش می اندازیم و به فردا و پس فردا موکول می کنیم. کاری که در نیم ساعت انجام می شود دو ماه در سیستم اداری ما طول می کشد. به معنای آیه «ألم یعلم بأنّ اللّه یرى» توجه کنید، آیا خدا شما را نمی بینید. اگر در سیستم ادارای این جمله را به کارمندان آموزش دهیم و به آنها بگوییم قرار نیست وقتی رییس را دیدی، زود دست به کار شوی، رییس هم نبیند خدای آن رییس تو را می بیند، اگر این نکته را در بین مردم جا بیاندازیم و قرآن را این طور آموزش دهیم و چند آیه قرآن که به درد کارمندان می خورد، 50 تا آیه قرآن که به درد زنان خانه دار می خورد، 10 تا موضوعی که به درد مغازه دارها می خورد را به آنها آموزش دهیم؛ به نظرم بر روی اعمال و رفتار آنها بسیار اثر می گذارد. به هر حال ما در این بخشها ضعیف هستیم.
قرآن می گوید چرا چیزی را که عمل نمی کنید می گویید. از بدی دروغ و تهمت و خوردن مال یتیم و حیف و میل کردن بیت المال بسیار حرف می زنیم در تریبون های مختلف. درباره دروغ و تهمت آیات زیادی وجود دارد و تاکیدات زیادی در این موارد شده است ولی هیچ وقت در دستور حاکمیت قرار نگرفته که ما با معضل دروغگویی چه کار کنیم. بعضی از توصیه های قرآنی هستند که واقعا مورد بی مهری قرار می گیرند!
نگاه دینی ما نگاهی جامع است. در روایتی داریم که «الناس علی دین ملوکهم»؛ مردم به آنهایی که در راس جامعه هستند نگاه می کنند. در قرآن کریم چند بار این آیه تکرار شده «و الا تزر وازره وزر اخری» در روز قیامت هیچ انسانی بار گناه انسان دیگری را به دوش نخواهد کشید. هر کسی مسوول عمل خودش است ما هم باید در نظام اجرایی بسیار دقت کنیم که مردم احساس اختلاف بین عمل و حرف مسوولان را نداشته باشند. الان متاسفانه حرفهایی زیادی می زنیم که بنده خودم به آنها عمل نمی کنم. قطعا تاثیر می گذارد. به قول شما اگر حرف خوب می زنید خودتان عمل کنید یک عامل آن بر می گردد به اینکه ما در نظام گزینشی و در دادن مسوولیتها اقدامات فرهنگی لازم را انجام نمی دهیم. واقعا نمی دانیم شخصی که به مسوولیت گمارده می شود چقدر ضریب سلامتی اش بالاست که داریم امانتی را در کشور به او می سپاریم.
قرآن در داستان حضرت یوسف(ع) وقتی آن مسایل پیش می آید، حضرت یوسف خودش به فرعون می گوید: مرا مسوول مالی کشور کنید، چرا که من حفیظ و علیم هستم. من هم آدم امینی در این کار هستم، یعنی حفیظ اموال مردم هستم. هم علیم هستم، دو ویژگی که در سپردن مسائل مالی لازم است یکی این است که این آدم علم این کار را داشته باشد. دوم اینکه امانتدار خوبی باشد. این دو تا شاخصه قرآنی است. چقدر به این دو توجه می کنیم؟ واقعا چقدر کسانی که در حوزه های اقتصادی و مالی مسئولیت می گیرند در این دو ویژگی، ضریب اطمینان ما حداقل نود درصد است. در این دو ویژگی کمتر دقت می کنیم شاید در بعد تخصص اینکه چقدر تحصیل کرده یا دکترایش از کدام کشور است بعد هم یکدفعه به خاطر ضعف در این مسایل هزار گونه مصیبت به وجود می آید. یکی از ضعفهایی که در کشور وجود دارد که باعث می شود بعضی موقع مشکلات با سرعت توسعه پیدا کنند، این است که نظارت جدی وجود ندارد. در دوران حکومت امام علی(ع) می شنویم که مثلا به فلان مسئولش که در فلان میهمانی شرکت کرده بود هشدار داد و او را توبیخ کرد که چرا سفره پرچرب پهن کرده است یا سر سفره پرچرب رفته است. آن موقع که تلفن و تلگراف و اینترنت نبود که حضرت سریع و زود بفهمد استاندارش دارد چه کار می کند ولی بلافاصله حضرت می فهمید و تذکر می داد.
ولی امروزه با این همه وسایل ارتباط جمعی نظارتی روی مسوولان وجود ندارد. خیلی از اتفاقات می افتد اما شاید بعدها متوجه شویم یعنی بحث اینکه باید کار فرهنگی صورت گیرد برای واگذاری مسوولیتها باید در آن حراست و نظارت و ارزیابی وجود داشته باشد اگر اینگونه باشد مشکلات جامعه به 10 درصد می رسد. نه اینکه فراگیر باشد که مردم احساس کنند که بسیاری از مسوولان در جاهایی، حرفهایی می زنند ولی خودشان پایبند این حرفها نیستند. برای اینکه مقدمات را خوب نچیده ایم؛ نظارت دقیقی برای سپردن این مسوولیتها نداریم و شاید بیشتر رانتها و فامیل بازیها به ما آسیب زده است، لذا ریشه همه اینها ریشه فرهنگی است، یعنی باید به مردم آموزش دهیم که خطای بنده هیچ دلیل و توجیهی برای خطای شما نیست. این آیه قرآن که می گوید «و الا تزر وازره وزر اخری» در روز قیامت هیچ انسانی بار گناه انسان دیگری را به دوش نخواهد کشید، هر کس مسئول رفتار خودش است را عمل نمی کنیم. یا این دو کلمه قرآن که «جزاءً وفاقا» در روز قیامت پاداش هر کسی دقیقا مطابق عملی است که انجام داده است. هر طور که عمل کرده باشد خداوند هم همان طور با او عمل می کند. اگر اینها را به مردم آموزش دهیم دیگر این گونه نیست که اگر مسوولی پایش را کج گذاشت من هم برای خودم توجیه کنم و پایم را کج بگذارم. این یک روی سکه است. یک روی دیگر سکه این است که در کشورمان روی واگذاری مسوولیت و نظارت بر مسئولان در برخورد با تخلفاتی که انجام می شود جدی باشیم.
اگر مردم ببینند که آن آقا تخلفی هم کرده هزار تا کار غیرقانونی انجام داده ولی هیچ کس با او کاری ندارد، اینها بدآموزی دارد. این مساله را باید به جایش آموزشی برخورد کنیم هم به جایش درست انتخاب کنیم و هم درست نظارت کنیم. اینها اگر با هم باشند می توانند جواب دهند. شما اگر فقط تمرکز را روی آموزش بگذارید و از مردم انتظار داشته باشید اما به طرف دیگر اهمیت ندهید کار پیش نمی رود. اگر فقط این طرف را ببینید و آموزش نداشته باشید باز کار پیش نمی رود، یعنی ما از دوره دبستان و حتی پیش دبستان، دنیا همین کار را می کند. باید قبح دروغ را آموزش دهیم که واقعا دروغ گفتن زشت است. پیامبر(ص) که فرمودند: «دروغ ام الفساد است» یعنی ریشه همه گناهان دروغ است. اگر به دروغ آلوده شویم به گناهان دیگر هم می توانیم گرفتار شویم. ما اینها را باید از پیش دبستان و در آموزش و پرورش به کودکانمان آموزش دهیم، متاسفانه این آموزشها داده نمی شود، بلکه برعکس خودمان دروغ گفتن را به کودکانمان آموزش می دهیم. اینها ریشه های فرهنگی دارد که باید روی آنها کار شود.
البته اینها بعضی وقتها در سطوح بالا دیده می شوند. برای مثال می گوئیم دروغ، بد است ولی اثبات می شود که فلان مقام مسوول دروغ گفته است. اما می بینیم که در یکجایی از آن دفاع می شود. مردم می فهمند و قضاوت می کنند. برای مثال می گوییم فساد و حیف و میل بیت المال بد است اما دوگانه برخورد می شود. مردم می فهمند و چند وقت دیگر کم کم اینها در رفتار مردم بروز پیدا می کند.
بله! به صراحت عرض کردم هر چیزی را اگر در جای خودش درست به کار بگیریم و درست استفاده کنیم آن جاهایی که برخورد قاطع می خواهد باید قاطع برخورد شود آن جاهایی که باید ببخشیم هم ببخشیم. ولی اگر جا به جا شد یعنی آنجا که باید رفتار قاطعانه داشتنه باشیم، می بخشیم و آنجایی که باید ببخشیم، قاطعانه رفتار می کنیم اینها جابه جا اجرا می شود که اثراتش بر جامعه، منفی است و فرقی هم نباید بکند درشت و ریز نداریم. در زمان پیامبر(ص) همین طور بود. چهار سال حکومت امام علی(ع) همین گونه بود. فرقی برایشان نمی کرد که مسوولی خطا می کند یا شهروندی. این نظارتی که گفتم همه جانبه انجام می دادند. حضرت بعضی مواقع شلاق به دست می گرفت و به بازار می رفت و وقتی تخلفی می دید همان جا برخورد می کرد. این مسئله نشان می دهد وظیفه سنگینی بر دوش حاکمیت است و آن جاهایی که نیاز به برخورد قاطع دارد بدون هیچ مصلحتی باید برخورد کنند. اینکه فلانی پشتش گرم است اینها به ما ضربه می زند ما باید واقعا فکر جدی برای این مسایل بکنیم. نظارت در سیستم کشور ما ضعیف است. عموما در حوزه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... نظارت در کشور ما کمرنگ است.
اگر نظارت قوی باشد یعنی احساس کنیم که حساب و کتابی در کار است. جایی باید برویم و حساب پس دهیم بنده به عنوان مسوول اگر سالی چند میلیارد تومان بودجه در اختیار دارم بدانم که آخر سال باید حساب پس بدهم و از من می پرسند که این پول را چه کردی، آیا درست مدیریت کردی؟ تدبیرهایت درست بوده آیا این پول را در جای خودش هزینه کردی؟ خروجیهایت متناسب این پول بوده است؟ چون جواب پس دادنهای این گونه نداریم. پول و بودجه را می دهیم کسی هم نیست که بپرسد با آن چه کار کردی؟ اندازه اش چیست؟، خروجی اش چه بود؟، حالا در حوزه قرآن که شاید همه بودجه اش را جمع کنید به اندازه پول خرد صنعت هم نمی شود. حالا هر چقدر که باشد فرق نمی کند. در حوزه صنعت و اقتصاد و سیاست هم همین طور است. این آموزه قرآنی و دینی ماست که همه ما نیاز به نظارت داریم، آن لحظه که آدم احساس بکند فعال مایشاء است یعنی احساس کند هر کاری می تواند انجام دهد و هیچ کسی هم با او کاری ندارد. معمولا انحرافها از اینجا شروع می شود، اما اگر وقتی احساس کند صد چشم آشکار و نهان دارند او را کنترل می کنند بالاخره حواسش را جمع می کند. اصلی ترین مساله که در نظام حکومتی مان داریم که همان بحث نظارت است که بایستی جدی به آن بپردازیم. هر کسی در چارچوب وظایف خودش باید نظارت شود. یکی از ایراداتی که داریم فکر می کنیم وقتی مدیر شدیم هرکاری که بتوانیم باید انجام دهیم. مدیر هم شرح وظایف و اختیاراتی دارد نمی تواند مدیر با کارمند زیر دست خود هر طوری که بخواهد رفتار کند.
هر توهینی که خدای ناکرده بخواهد به زیر دست خود بکند. اینها هم آموزش می خواهد. خودم را می گویم چطوری مدیر شدم. آیا آموزش دیدم، لوازم مدیریت را به ما آموزش دادند؟ اینطور نبوده ؛ معمولا مدیران ما سنتی مدیر می شوند. اگر بیاییم انتخاب مدیران را قانونمند و تعریف کنیم آن ابزاری که در سطوح مختلف مورد نیاز است، قبل از اینکه بخواهم مدیر شوم لااقل در حوزه های فرهنگی آن آموزشهای لازم را ببینیم و نوع برخوردم با مردم آموزش ببینیم اصلا با حدود اختیاراتم آشنا شوم. بگویند خط قرمز شما این است. از این جا به بعد دیگر پایتان را نمی توانید جلوتر بگذارید. اینها را کسی آموزش نمی دهد. حکمی می دهند مدیر می شوند و کارهایی طی 5 سال یا 10 سال خوب یا بد یا ضعیف و یا قوی انجام می دهد. آن وقت می روند سرکار دیگری.سیستم اشکال دارد. باید اینها را درست کنیم. البته ما تجربه حکومت داریمان تجربه زیادی نیست. به ویژه اگر مقایسه کنیم با کشورهایی که در این حوزه پیش رفته اند حالا 200 و 300 سال سابقه حکومت دارند.
به چند مفهوم قرآنی و ویژگی اقتصادی و اجتماعی اشاره کنید که باید بیشتر به آنها توجه شود، یعنی نقاط مثبت و ضعف ما در رابطه با قرآن چه چیزی است؟ در چه حوزه هایی ضعف داریم و در چه حوزه هایی باید بیشتر کار شود؟ بعضی از مفاهیم قرآنی مثل بیت المال، تهمت، ربا، دروغ، عدل، قسط در همه این حوزه ها مشکل داریم. ممکن است در بعضی جاها آدمهایی باشند که به فرهنگ قرآنی هم نزدیک باشند این طور نیست که همه بی دین و بی علم باشند.
در کشور ما امتیازات فرهنگی فراوانی داریم؛ یکی از امتیازاتی که داریم این است که حساسیت ما نسبت به اتفاقاتی که در دنیا می افتد بالاست. برای مثال همین مسایلی که در رابطه با غزه و اسرائیل و فلسطین پیش آمد. 35 سال است که نسبت به این مساله واقعا حساس هستیم. 35 سال است با اینکه خودمان گرفتار جنگ و مسایل داخلی بودیم و همین الان هم درگیر تحریمهای جدی هستیم که کار را برای کشور سخت کرده است، ولی با این حال این حساسیت را از دست نداده ایم. این مساله ریشه دینی دارد یعنی همان فرمایشی که پیامبر(ص) فرمود که کسی که اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد اصلا مسلمان نیست. از این جهت است که ما با توجه به همه مشکلاتی که در داخل داریم ولی آنجا برایمان اهمیت دارد. سرمایه گذاری می کنیم و مردم کمک می کنند، این خودش فرهنگ دینی و قرآنی است. این مساله یکی از امتیازات ماست. یکی دیگر از امتیازاتی که در کشور داریم امتیاز امنیت است. کشورهای اطراف ما را می بینید که چه وضعی دارند ولی کشور ما امن است، یعنی ما به راحتی از این سر ایران می توانیم به آن سر ایران برویم بدون اینکه برای ما اتفاقی بیفتد، ولی در افغانستان، عراق، سوریه و... معمولا کسانی که می خواهند از خانه بیرون بیایند امید زیادی ندارند که سالم به خانه برگردند. کنارشان ماشین یا آدم منفجر می شود، ولی کشور ما کشور امنی است و قدر این نعمت را باید بدانیم.
این مساله هم به نوعی به فرهنگ مردم ما بر می گردد. هم مسوولان و هم مردم این اجازه را ندادند در کشور ناامنی حاکم شود بالاخره این محافظت را داشتند که دستاورد امنیت را داریم. خداوند وقتی اوصاف بهشت را می گوید برای مثال می گوید در بهشت هیچ موقع دروغ و سخن لغوی نمی شنوید معنایش این است که اگر در این دنیا طوری زندگی کنیم که دروغ و لغو در زندگی ما وجود نداشته باشد همین زندگی دنیوی ما می تواند رنگ و بوی زندگی بهشتی به خود بگیرد. در واقع می توان گفت هر کسی که در این دنیا بهشتی عمل کند در آن دنیا هم به بهشت می رود. می دانیم که در کشور معضلات و گرفتاری هایی داریم ولی وقتی معدل می گیریم، می بینیم که فرهنگ عمومی جامعه ما، فرهنگ سالمی است. بله! معضل بی حجابی داریم ولی در جاهایی که مردم وارد میدان می شوند نگاه می کنیم می بینیم که بحث حجاب و عفاف بسیار پررنگتر از بی حجابی است ولی آنها انگار بیشتر در چشم و معرض دید هستند.
البته به خاطر جابه جایی در مفاهیم است که حجاب را فقط در ظاهر می بینیم.
هر حکمی، ظاهر و باطنی دارد، وقتی می گوییم نماز، نماز هم ظاهر و اصولی دارد قبلش وضو می خواهد. رکوع و سجده ای دارد. اینها ظاهر نماز است که در بطنش باطنی دارد که اگر می خواهید به آن برسید باید ظاهرتان درست باشد. بنابراین در بحث حجاب هم که می فرمایید مقوله ای فرهنگی است که باطن و ظاهری دارد. حجاب ابزاری است که می تواند زنها را از بسیاری از خطاها مصون بدارد. به قول شما ممکن است کسی چادر سرش باشد ولی عفیفانه عمل نکند. پی آن ظاهر اگر بخواهد به باطن درستی ختم شود باید ظاهر درستی داشته باشیم که به باطن درست ختم شود. بنابراین باید تعاریف دینی را جامع ببینیم. آموزشهای ما هم باید جامع باشد. راهش این است که باید منابع دینی را خوب بشناسیم و خوب تبلیغ کنیم و خوب آموزش دهیم.
به نظرم بخش عمده ای از مشکلاتی که در این حوزه ها داریم یکی این است که آموزشهای به خوبی به مردم داده نمی شوند. دوم اینکه روشهای ما روشهای خوبی نیست یعنی بعضی مواقع این روشها باعث موضع گیری و دهن کجی می شوند. اگر روشهای درستی را اتخاذ کنیم خیلی جاها جوابهای درستی می گیریم. بعضی وقتها خودمان به تعبیر عامیانه شل کن و سفت کن درمی آوریم. اگر چیزی بد است همیشه بد است اگر خوب است، همیشه خوب است. بعضی مواقع چیزی را که بد است مقطعی فشار می آوریم و همه را بسیج می کنیم که جلویش گرفته شود ولی بعد از یک سال می بینیم باز آزاد می شوند. اگر بد است، همیشه بد است باید جلویش گرفته شود. اگر هم بد نیست رهایش کنیم این کار هم باز نظم درستی ندارد. باز به تعالیم دینی ما بر می گردد.
حرام پیامبر(ص) تا قیامت حرام است و حلال پیامبر(ص) تا قیامت حلال است. اینکه بعضی مواقع اینها جابه جا شوند در زمانی یکی خوب شود و یکی بد باشد مردم را دچار خطا و اشتباه می کند. باز این هم برمی گردد به اینکه اصول دینی مان و اعتقاداتمان و منابع دینی مان را خوب عمل نکرده ایم. در دادن مسوولیتها اقدامات فرهنگی لازم را انجام نداده ایم، یعنی واقعا نمی دانیم این آدم چقدر ضریب سلامت او بالاست که داریم به او امانتی را می سپاریم. قرآن در داستان حضرت یوسف وقتی آن مسائل پیش می آید حضرت یوسف به فرعون می گوید مرا مسوول مالی کشور کنید چرا که من حفیظ و علیم هستم. هم آدم امینی در این کار هستم حفظ اموال مردم هستم و هم دانا هستم. دو ویژگی ای که در سپردن مسائل مالی به هر نفر لازم است در او وجود داشته باشد.
یعنی یکی اینکه آدمی که مسوولیتی را می گیرد علم به آن کار را داشته باشد و دوم اینکه امانتدار خوبی باشد. این دو شاخصه قرآنی است. حالا چقدر به این دو شاخص توجه می کنیم و کسانی را که می خواهیم در حوزه مسایل اقتصادی و مالی مسئولیت دهیم این دو ویژگی ضریب اطمینان را دارند؛ این دو ویژگی حداقل در حد 90 درصد باید باشد. در این دو ویژگی برای سپردن مسوولیت به افراد کمتر دقت می کنیم شاید در بعد تخصصی اش اینکه تحصیلکرده فلان جاست یا دکترایش را از فلان کشور اروپایی گرفته است معیار گزینش ماست بعد هم به یکباره هزار جور مصیبت و گرفتاری در جامعه پیش می آید. همین که عرض کردم اگر در نظام کشورمان در سپردن مسوولیتها و در بحث نظارت ضعیف عمل می کنیم؛ یکی از ضعفهای که داریم و سبب می شود که بعضی مواقع با سرعت مشکلات توسعه پیدا کند همین است که نظارت جدی نداریم.
در دوران حکمت حضرت علی(ع) می شنویم که فلان مسوول در فلان میهمانی ای با سفره پرچرب شرکت کرده بود مواخذه شد، یعنی حضرت زمانی که تلفن، تلگراف و اینترنت نبود بلافاصله از شرکت فلان مسوولش در میهمانی حرام مطلع می شود و فورا او را توبیخ می کند، ولی الان با این همه ابزارهای ارتباطی مدرن اصلا هیچ گونه نظارتی بر مسوولان وجود ندارد. خیلی از اتفاقات می افتد که شاید بعدها متوجه می شویم که فلان مسوول فلان اختلاس را کرد، یعنی کار فرهنگی باید صورت گیرد برای واگذاری مسوولیتها باید حراست، نظارت و ارزیابی وجود داشته باشد. نظارت و ارزیابی اگر باشد مشکلات جامعه به 10 درصد کاهش می یابد نه اینکه فراگیر باشند که مردم احساس کنند که بسیاری از مسوولان حرفهایی را می زنند ولی خودشان پایبند حرفهایشان نیستند. برای اینکه مقدمات را خوب نچیده ایم. نظارت دقیقی برای سپردن این مسوولیتها وجود ندارد. شاید بیشتر همان رانتها و فامیل بازی ها به ما آسیب زده است، لذا این مسائل هم ریشه فرهنگی دارد، یعنی باید به مردم آموزش دهیم که خطای بنده هیچ دلیل و توجیهی برای خطای شما نیست.
این آیه قرآن است که می فرماید در قیانت کسی بار گناه کس دیگری را به دوش نمی کشد. هرکسی مسئول رفتار خودش است. باز در قرآن داریم دو کلمه است «جزاء وفاقا» در روز قیامت پاداش هر کس دقیقا مطابق عملی است که انجام داده است. هر طوری عمل کنید خداوند هم همان طور با شما عمل می کند. اگر اینها را به مردم آموزش دهیم دیگر این طور نیست که آقا پایش را کج گذاشت ما هم برای خودمان توجیهی کنیم وپایمان را کج بگاریم، این یک سمت سکه است یک روی سکه هم این است که در کشورمان روی واگذاری مسوولیت و نظارت بر مسئولین در برخورد با تخلفاتی که انجام می شود جدی باشیم. اگر مردم ببینند که ان اقا تخلفی هم کرده هزار تا کار غیر قانونی انجام داده ولی هیچ کس با او کاری ندارد اینها همه اش بد آموزی است. این مساله یعنی باید هم آموزش دهیم به جایش برخورد کنیم هم به جایش درست انتخاب کنیم هم درست نظارت کنیم، اینها اگر با هم باشند می تواند جواب دهد. شما اگر فقط بحث را بگذارید روی آموزش و از مردم انتظار داشته باشید؛ اینطرف را رها کنی، کار پیش نمی رود. اگر فقط اینطرف را گرفتی و آموزش نداشته باشید باز کار پیش نمی رود. یعنی ما از دوره دبستان حتی پیش دبستان بشناسیم به روز رسانی اش کنیم این مساله را به مردم خوب آموزش دهیم. اگر این اتفاق بیفتد به نظر من 99 درصد استقبال می کنند. حالا دیگر یک امتی وجود دارد که با همه چیز مخالفند.
یکی از ضعفهای فرهنگی ما که شما اشاره کردید همین است که سیستم ها و روشهای ما متأسفانه روشهای درستی نیستند. بعضی مواقع باعث می شوند که جوانها موضع بگیرند؛ اطلاع رسانی ما اطلاع رسانی درست و جامع و به موقعی نیست. این مسایل بالاخره تاثیر دارند. چقدر در حوزه فرهنگی مان از ابزار هنر توانسته ایم برای فراگیری آموزه های قرآنی استفاده کنیم. حالا تلویزیون که نمی دانم علت وجود اش هم برای چیست مرتب کانال اضافه می کند فیلمی را صدبار در کانالهای مختلف نشان می دهد یعنی طوری که برای مردم آزردگی می آورد . خب ما از این ابزار هنر چقدر استفاده کرده ایم. پیامهای فرهنگی مان را نتوانسته ایم با سینما، تاتر، کتاب، و ابزارهای هنری و فرهنگی روز، برسانیم شما الان هم که الان است فیلمهایی از زمان جنگ جهانی دوم می سازند طوری که آلمان را همیشه در این فیلمها مغلوب نشان می دهند که بالاخره همیشه به دنیا می خواهند نشان دهند که آتش جنگ از کجا سردرآورد چه کسی مقصر بود. الان چند فیلم در رابطه با دفاع مقدسمان ساخته ایم که به روز باشد. مخصوصا این چند سال اخیر همه اش فیلمهای تکراری که سالها مردم آنها را دیده اند و دیگر اول و آخرش را حفظ هستند. ما در این حوزه ها ضعف داریم.
البته ما جاهایی حمایتهایی از فیلمسازان کرده ایم که نتیجه برعکس داده؛ یعنی اینکه آمده ایم امکانات رسانه ای و پول و سرمایه در اختیار کارگردان هایی گذاشته ایم که فیلمی درمورد دفاع مقدس بسازند و آنها فیلم درجه سوم یا چهارمی ساخته اند که مردم هم می فهمند. مردم می گویند آیا دفاع مقدس شما این است؟!
در حوزه قرآن چند تا کلیپ قرآنی داریم؟ برای ترویج و ترغیب نوجوانان مان برای توجه به قرآن و تویق خانوادها به قرآن چند کلیپ قرآنی خوب درست کرده ایم؟ چند تا فیلم در رابطه با قرآن ساخته ایم؟ حالا چند فیلمی که در مورد زندگی پیامبران ساخته شد و فیلم امام علی(ع) و امام رضا(ع) که مردم هم خوب استقبال کردند کنار بگذاریم که اینها هم نشان می دهد که اگر فیلم خوب ساخته شود مردم استقبال می کنند؛ به اندازه انگشتهای دو دست در این 35 سال فیلم قرآنی ساخته نشده است. به خاطر همین گفتم که باید در فرهنگ کشور سرمایه گذاری شود. اگر هالیوود در سال می آید یک دفعه چند صد فیلم برای مخالفت با هویت فرهنگ اسلامی ما، تولید می کند ما هم باید سالی 10 فیلم برای دفاع از هویت فرهنگ اسلامی بسازیم، ولی نمی خواهیم یا نمی توانیم. رادیو و تلویزیون واقعا این وظیفه را نسبت به قرآن دارند. راه اندازی شبکه قرآن و رادیو قرآن به قول معروف شمشیر دولبه شد، یعنی از جهتی که شبکه مستقلی برای قرآن داریم بسیار خوب است از جهتی هم بقیه شبکه ها انگار تکلیف از گرده شان برداشته شد. یک شبکه قرآن داریم دیگر کار قرآنی با آنهاست و دیگر شبکه ها دیگر هیچ مسوولیتی درباره قرآن ندارند.
در این شبکه ها به فوتبال و فیلمهای سینمایی می پردازیم واقعا این کار درست است؟ من به دوستان رسانه ایمان گفته ام که این کلیپهایی که برای راهنمایی و رانندگی ساختید همین آقا سیا، چقدر فرهنگ رانندگی مردم را ارتقا داد. الان دیگر کمربند بستن جزو فرهنگ مردم شده است. در همین جا هم تاثیرگذار بود. بنابراین نشان می دهد اگر رسانه ملی ما جدی وارد این حوزه شود روی موضوعی زون کند زود می تواند بر روی مردم تاثیر بگذارد. این کلیپها را الگو قرار دهیم در حوزه قرآن هم بیاییم همین کار را انجام دهیم. شروع کنیم کار فرهنگی کنیم آموزش دهیم. کلیپ خوب بسازیم. کلیپ آموزشی بسازیم اینها خیلی تاثیر دارند. در آموزش و پرورش ما هم همین کار را کنیم. در بچه ها از مقطع دبستان ورود پیدا کنیم. آموزش دهیم؛ صداقت، نظم و انضباط را به آنها یاد دهیم. اینها همه اشان مفاهیم قرآنی است.
حضرت علی (ع) در 1300و اندی سال قبل فرموده تقوی و نظم؛ این نظم و تقوی چه چیزی دارند که کنار یکدیگر قرار می گیرند. می رویم خارج از کشور نظم را می بینیم ولی میاییم داخل کشور در حوزه جمهوری اسلامی ایران که رهبرش امام علی(ع) است وقتی می گوید تقوی و نظم در کنار هم؛ این را نمی بینیم بزرگترین جلساتی که مسوولان درجه یک ما در آن حضور دارند با تاخیر های یک ساعته شروع می شوند یعنی وقتی می گوییم 10 بین همه جا افتاده که 11 یا 11:30 با هم می رویم. اینها همه اش ضد فرهنگ و دین ماست. برای آن باید کاری کنیم و آموزش دهیم. باید نظم و تقوی در خانواده های ما رسوخ پیدا کنند. اگر از خانواده و محله و مساجد مان شروع کنیم. الان نه، 5 سال دیگر، نه، 10 سال دیگر، جواب می گیریم. ولی وقتی نگاهمان این طرفی نباشد و اصلا سمت و سوی دیگری بخواهیم برویم قطعا روز به روز وضعیتمان بدتر می شود.
یکی از توصیه های قرآن این است که احترام به مومن از کعبه هم بیشتر است. از مفاهیم قرآنی این است که انسان کریم است. در جامعه ما کمتر به این امر توجه می شود حق، شخصیت و زندگی و آبروی مردم، عامدانه یا غیر عامدانه مخدوش می شود این مساله را چه کار می شود کر؟ برای مثال از یک طرف توصیه می کنیم که بروید ازدواج کنید بعد می خواهیم به آنها وام ازدواج بدهیم دو سال در نوبت نگهشان می داریم. در سیستم قضایی اسلامی که باید این طور باشد که هر کس اگر تخلفی کرد حتی اگر رهبر جامعه هم باشد باید کیفر تخلفش را ببیند؛ انسانهای بی گناهی در زندان هستند یا کارهایی که باید یکی ـ دو روزه حل شوند طی یک سال و دو سال هم به آنها رسیدگی نمی شود.
خانمی در زابل می گفت یک وامی از دولت گرفتم و چهارصد میلیون تومان خودم رویش گذاشتم کارخانه تولید لبنیات باز کردم اما به خاطر 100 میلیون تومان بدهی به بانک، خانه و کارخانه ام را مزایده کردند. این یک طرف قضیه. از آن طرف می بینیم که این خانم که با 10،20 نفر کاری را ایجاد کرده بود و خودش هم همسر جانبازی بود بانک، خانه و کارخانه اش را گرفت. مردم مقایسه می کنند به خاطر 100 میایون تومان 20 خانواده بیچاره می شوند در حالی که اینجا در پایتختش مربی فوتبال باشگاهی سالانه یک میلیارد تومان از بیت المال حقوق می گیرد و کسی هم صدایش در نمی آید. هزار میلیارد تومان گردش مالی باشگاهش است. کسی نیست به آنها بگوید شما چرا این کارها را می کنید. چرا دارید این پولهای بی حساب کتاب را خرج می کنید. البته این را مثال زدم. حفاظت از بیت المال در تمام نماز جمعه های کشور توصیه می شود ولی در عمل چیز دیگری می بینیم موارد اینطوری زیاد است.
یکبار خودمان را در جایگاهی می بینیم که می گوییم جامعه اسلامی باید باشیم به آن نقطه های مطلوب و آرمانی باید برسیم. این یک بحث است و معمولا در ذهن، خودمان را با آن ارمان ها مقایسه می کنیم. حالا در جلسه های قرآنی خودمان در صوت و لحن این مثال را می زنم. می گویم که ما قاری های ایرانی اینجوری تربیت شده ایم که همیشه می خواهیم تلاوتهایمان آرمانی باشد. به هرحال یک وقتی قاری آماده نیست یا مریض است صدایش ضعیف است باید قاری ببیند وضعیتش چگونه است متناسب با آن وضعیت از خودش انتظار داشته باشد نه انتظارداشته باشد که مثل آن شرایط اوجی که ممکن است در طول سال دوبار برایش اتفاق بیافتد تلاوت کند. وقتی این مسایل و معضلات جامعه را مورد بررسی قرار می دهیم همیشه معیارمان آن جامعه آرمانی و اسلامی است؛ با آن فاصله زیادی داریم. الان ذره ای شک و شبهه داریم که این حرف رهبری است یا نه در یکی از سخنرانی ها ایشان فرمودند که درحال حاضر 5 درصد جامعه مان را توانسته ایم آن تعالیم بلند اسلامی را پیاده کنیم 95 درصد آن مانده است. ممکن است این جمله را از کس دیگری شنیده باشم. ایراد از من است ولی فکر می کنم که مقام معظم رهبری گفته اند.
ممکن است عدالت در جامعه ما درست نباشد. به قول شما خانمی در زابل آن طور است و افرادی در پایتخت میلیاردی وام می گیرند، وام ازدواج که اتفاقا بحثش در جامعه زیاد داغ است مردم واقعا مشکل دارند بعضی ها با همین 4 و 5 میلیون تومان مشکلشان حل می شود. در همین فاصله که بحث وام ازدواج داغ است اخباری می رسد که 3 نفر 35 هزار میلیارد تومان وام گرفته اند و پس نداده اند و کسی هم با آنها کاری ندارد. مردم هر دو را می شنوند.
حالا این مساله هم ریشه اش باز به ریشه فرهنگی بر می گردد. اگر واقعا برای فرهنگ سرمایه گذاری کنیم برای آموزش مردم سرمایه گذاری کنیم برای اینکه معضلات و مشکلات مردم را شناسایی کنیم برای اینکه راهکار برایش پیدا کنیم برای اینکه آدمهایی که می خواهند برای تصمیم گیری کشور وارد می شوند و اختیاراتی که به آنها می دهیم باید آدمهای امینی باشند. اینها همه اش به آن فرهنگ و آموزشی بر می گردد که در کشور ما ضعیف است. یعنی وقتی این ریشه ها را نداریم و به آن کم توجه می کنیم. الان مثال زدید که برای مربی فوتبال حاضریم چند میلیارد تومان بدهیم معلوم نیست چه چیزی از درونش دربیاید. تمامیتش این است که به جام جهانی فوتبال راه یافتیم برای فوتبال چنین سرمایه گذاری ای می کنیم.
من در مورد باشگاهی مثال زدم، حالا بحث تیم ملی که جداست.
یادم است که آقای خواجوی وقتی سازمان مسوول دارالقرآن الکریم بود بحث نهضت قرآن آموزی مطرح بود ایشان می گفت کل بودجه ای که برای این طرح به ما دادند 600 میلیون تومان بود البته در سال 84 یا 85، همان موقع حقوق مربی تیم ملی یک میلیارد و دویست میلیون تومان بود که ایشان مصاحبه کرده بود که نهضتی که بودجه اش نصف حق الزحمه یک مربی فوتبال باشد این چه نهضتی است؟ اسمش را بی خودی نهضت نگذاریم. اینها معادله را به هم می زند. این طرف شعارمی دهیم و سرمایه گذاری می کنیم توقع داریم معضلاتی که در کشور داریم روز به روز کمتر شود؛ بعد میاییم یک جاهایی سرمایه گذاری می کنیم که برایمان مرتب معضل درست می کند. الان بحث فساد در فوتبال مطرح است این فساد از گردش پول زیاد است که بدون برنامه تزریق می شود یکدفعه جوان 20،21،22 ساله ماشینی 500 میلیونی سوار می شود یا درآمد سالش یک میلیارد تومان است. از این طرف هم در آن زیربناهای تربیتی مان خوب کار نکردیم. قطعا معلوم می شود که سر از کجا در می آورد. فساد هم می آید؛ رانت هم می آید و مساله اخلاقی هم در می اید. یعنی باز هم این مسایل به مسایل فرهنگی بر می گردد. یعنی اینکه آقا امسال فرمودند فرهنگ نباید در حاشیه سیاست و اقتصاد باشد.
همین جمله را اگر جدی بگیریم و فرهنگ را زیربنا بگیریم، آموزش بدهیم؛ طراحی کنیم؛ فقط راه حلش همین است ولی ما متاسفانه در این سالها، این مساله را جدی نگرفته ایم؛ یعنی همیشه فرهنگ درسایه و حاشیه بوده است. اقتصاد و سیاست برای ما موضوع اول بوده است. همیشه به دوستان و همکاران در سازمان می گویم که اگر در اقتصاد مثل کشورهای پیشرفته، پیشرفت نکنیم یعنی مثل سوییس و سوئد و کشورهایی که خودشان می ایند دنبال شما و شما می برند دندانهایتان را چکاپ می کنند، و اگر سروقت به پزشک مراجعه نکنید یقه تان را می گیرند چرا سروقت نیامدی، دیگر از این کشورها که بهتر نمی توانیم بشویم. اما می بینید همانها با همه رفاهیاتی که حداعلایش را دارند مردمشان از بی هویتی رنج می برند. خودکشی و هزار جور گرفتاری روانی دارند. زیرا واقعا پول همه نیاز مردم را برطرف نمی کند. به قول شما مردم نیاز به تکریم و احترام و نیاز به جایگاه دارند. نیاز به این دارند که وقتی جایی می روند و یا به اداره ای مراجعه می کنند برای شخصیتشان حرمت قائل شوند.
به یک اداره ای می رویم که روی دیوارش هم آیه ای از قرآن زده ولی رفتاری که کارمندانش با ارباب رجوع دارند هیچ تناسبی با توصیه های قرآن ندارد!
برای این است که درست آموزش ندیده ایم. نظارت درست نداریم. این عمل به این دو مطلب بر می گردد. واقعا الان در سیستم جذب نیروی انسانی چه آموزشهایی داریم که به کارمند یاد دهد با مردم چگونه رفتار کنند؟ این را کجا به کارمندان یاد می دهند؟ امتحانی می دهیم و ریاضی و جغرافی و زبان انگلیسی ازمان می پرسند و پذیرفته می شویم. در کجا به افراد آموزش داده می شود که چگونه با ارباب رجوع رفتار کنند؟ آموزشی وجود ندارد. کنکور می دهیم و درپزشکی قبول می شویم و طی چند سال تحصیل پزشک می شویم کجا به آن آدم یاد می دهند که به عنوان یک پزشک چه تعهدی به مردم دارد؟ بعد می بینید که جامعه پزشکی ما دچار یک چیزی به اسم زیرمیزی می شود. اگر این آموزشها نباشد نتیجه اش همین ها است یعنی واقعا بحث فرهنگی را باید در کشور جدی بگیریم. عرض کردم که رهبری فرهنگ را به عنوان دغدغه مهم در کشور بیان کردند الان 6ماه از سال دارد می گذرد تقریبا سال نصف می شود واقعا عملکرد دولت را ببینیم که نسبت به سال گذشته در حوزه فرهنگ چه کار کرده است؛ چقدر سرمایه گذاری کرده است. چقدر سراغ کارهای زیربنایی رفته ایم. من که چیزی ندیدم یعنی اتفاقی نیافتاده است.
فرهنگ باید نیاز درجه یک کشور و مسوولین شود. وقتی فرهنگ درست شود قول می دهم که اقتصاد هم درست می شود. سیاست هم دنبالش می اید. اصلا این مساله آیه قرآن است «و لو ان اهل قري امنوا و اتقوا فتحنا عليهم برکاته و سماء والارض» اگر جامعه ای دین مدار شد ما برکت را از زمین و آسمان برایشان نازل می کنیم. این حرف خداست. اگر فرهنگ جامعه ای دین مدار شد مردم به هم دروغ نگفتند سرهم کلاه نگذاشتند و تکالیفشان را درست انجام دادند به همدیگر احترام گذاشتند خدا می گوید من برکتش را اقتصادش را تضمین می کنم. ولی وقتی اینطور نیست قطعا اقتصاد درست نمی شود. در این 20 ساله گذشته پول کم خرج نکرده ایم برای توسعه اقتصاد کشور چه خروجی ای گرفته ایم؟ بنابراین باید به موضوع فرهنگ توجه کنیم. ما قرآنی ها معترضیم که وقتی می گوییم فرهنگ، قرآن را جزیی از فرهنگ می دانیم برای مثال می گوییم در حوزه فرهنگ، سینما، تاتر موسیقی و رمان استقرآن هم یکی از اینهاست. باز یکی از اشتباهاتی که می کنیم این است که قرآن را جزیی از فرهنگ قلمداد می کنیم درحالیکه قرآن همه فرهنگ است. آن کتاب، فیلم، یا موسیقی ای مورد تأیید است که با قرآن سازگاری داشته باشد. دینی مورد تایید است که با قرآن سازگاری داشته باشد. قرآن جزیی از فرهنگ نیست این فکر خطا است بلکه قرآن همه فرهنگ ماست.
فرض کنید همین بحثی که در جذب بورسیه ها پیش آمد ممکن است هم دروغ باشد اما حاکمیت هیچ وقت نیامد این مساله را بررسی کند. آیا این کار درست است؟ اگر با این فساد هم مثل آن فساد سه هزار میلیاردی قوه قضائیه برخورد می کرد، مردم احساس نمی کردند که حاکمیت از حق دفاع می کند؟
فساد در آموزش عالی کشور ممکن است که از آن فساد مالی سه هزار میلیارد تومان هم بدتر باشد. اعتماد جامعه را از بین می برد آنجا اگر پول مملکت را می برند اینجا اعتماد جامعه را از بین می برند. خیلی بدتر است. اگر در عرض 5 سال 4و 5 تا از این گره ها در کشور پیش آید ممکن است در حوزه ورزش یا اقتصاد باشد زیاد به چشم نیاید اما ممکن است در جایی باشد که آنجا منشأ قضاوت مردم باشد منشأ یادگیری مردم باشد مردم یاد می گیرند دروغ بگویند و حق کشی کنند. اینها همه کارهای فرهنگی است. می بینیم که بحث های متناقضی پیش می آید برای مثال می بینیم نماینده مجلسی که خودش در موارد زیادی از فساد شرکت داشته پرونده هایش هم اثبات شده اند یا قاضی ای داریم که آدم مفسد است فردا می شود رییس فلان سازمان مردم این مسائل را می فهمند که در سیستم قضایی یا در مجلس اتفاق می افتد. می گویند این قاضی پدر مردم را در می آورد حالا شده مدیر فلان سازمان. دروغ می گوید بعد به همین آدم میدان می دهند؛ دردانه حاکمیت می شود یا سخنگوی اسلام یا سخنگوی جمهوری اسلامی می شود. مردم قضاوت می کنند و رفتارهای فرهنگی اینجا شکل می گیرند. مشکلی که داریم این است فقط می آییم آموزش می دهیم باید آمار تحویل دهیم. کلاس بگذاریم و استاد بیاید و از این قبیل مسایل ولی کار فرهنگی که این نیست.
ببینید کار فرهنگی یک بسته است. آموزش اصلی ترین کار در آن است. زیرا اگر بخواهیم این معضلات را در برنامه های دراز مدت حل کنیم باید روی نسل جوان و نوجوان و کودکمان کار کنیم. از الان اینها را آموزش دهیم. می توانیم کارهای زیاد دیگری انجام دهیم. مخصوصا حاکمیت که گفتم الناس علی دین ملوکهم، مسوولین و حاکمیت زیر ذره بین هستند. مردم می بینند و نظر می دهند، تجزیه و تحلیل می کنند. اگر جایی کار خوب انجام شود همه تشویق می کنند و به آن کار راضی هستند. اما اگر جایی خدای ناکرده کار بدی انجام شود از آن کار اعلام انزجار می کنند.
کارفرهنگی یک بسته است. آموزش فرهنگی، رفتار فرهنگی، نظارت فرهنگی نیاز داریم هرکدام از اینها بلنگد ، کار جایی تقش در می اید. یعنی وقتی می گوییم نظارت باید همه جانبه باشد آن هم کار فرهنگی است. وقتی می گوییم آنجایی که نیاز ب برخورد است برخورد شود این هم در ریشه، کار فرهنگی است. آنجا که نیاز به آموزش است باید آموزش داده شود. این هم کار فرهنگی است.
مجموعه این کارها باید اتفاق بیافتد حالا بنده به عنوان یک مجموعه فرهنگی که گرایشم بیشتر آموزشی است در حوزه آموزشی بیشتر فعال هستم دستگاه قضایی که نقش قضایی و انتظامی دارد در حوزه خودش باید فعال شود. آن هم کار فرهنگی است. باید درست انجام شوند.
شاید ایراد ما هم در همین نقطه است بعضی موقع عا آن وظایفی که داریم خوب انجام نمی دهیم یا از آن کم می گذاریم یا وارد زد و بند هایی می شویم که نسبت به آدمها و جناح های مختلف فرق می کند.در حوزه دین، قرآن و اسلام چنین نیست. یعنی خداوند می فرمایدالَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا خداوند دنبال این است که چه کسی بهترین عمل را انجام می دهد؛ هرجایی که است کیلویی و خرواری نمره نمی دهد. آن کسی که بهترین کار را انجام می دهد برای خدا ارزش دارد. حالا در حوزه قضایی یا انتظامی یا فرهنگی و سیاسی است بهترین کار را انجام دهیم. بهترین کار در حوزه خبرگزاری این است که ما با مردم صادق باشیم. خبر راست به مردم بگوییم خدای ناکرده شیشه خرده قاطی اش نکنیم. به قول آن مداح، زهر ماری قاطی اش نکنیم. هر کس در حوزه خودش اگر این دید را داشته باشد که خداوند مشتری بهترین عمل است به نظرم همه چیز جامعه درست می شد.
معمولا به سراغ کیلویی کارکردن می رویم کیلویی ای که دیگر آن بهترین را از دست می دهد. این کار به ما ضربه می زند. بیان مشکلات راحت است گفتگو کردیم و صحبت دلمان را گفتیم اما چه کسی گوش می دهد و انجام می دهد. البته اینطرف قضیه را هم باید ببینیم. اگر این بحث ها را می کنیم همه اش از سر دلسوزی و دغدغه است نمی خواهیم سیاه نمایی کنیم. همین مسایل با تمام مشکلاتی که وجود دارد بالاترین امنیت بین کشورهای منطقه را ما داریم. هنوز هم بالاترین سلامت را باز خانواده های ما دارند. اگر اینها را می گوییم داریم زنگ خطر را به صدا در می آوریم که حواسمان باشد که این ظرفیت ها و پتانسیل هایی که در کشور است اینها را مراقبت و ارتقا دهیم. خدای ناکرده به سمت اینکه 20،30، 50سال دیگر بگوییم بدکار کردیم که حالا به اینجا رسیدیم. امتیازاتی در کشور داریم که همین الان با همه انتقاداتی که داریم و وارد هم است باز نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر قابل قیاس نیست.روابط عاطفی ای که اینجا داریم در خیلی از کشورها وجود ندارد. اینها امتیازاتی است که ریشه اش هم همان ریشه فرهنگی دینی است.
چیزهایی که بوده و در این 35 سال بعد از انقلاب ایجاد شده؛ انقلاب کردیم برای اینکه به سمت تعالی پیش برویم اما آنطور که باید و شاید جلو نرفته ایم. ما باید قضاوتهایمان همیشه منصفانه باشد یعنی باید هم اشکالاتمان را و هم نقاط مثبتمان را ببینیم. یادمان نرود که 35 سال است که انقلاب کردیم، دشمنان شب و روز برای ما نقشه کشیدند. یعنی داستان ما با مصر و عراق متفاوت است. یعنی تمام دنیا امکاناتشان را بسیج کردند که به هر نحوی که شده به ما ضربه بزنند. ضربه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... . این مساله را نباید فراموش کنیم یعنی ما کشوری هستیم که واقعا تنها هستیم. دنیا در مقابل ما ایستاده به هر نحوی می خواهند از هر روزنه ای که شده به ما ضربه بزنند. مدیریت کردن کشور با این شرایط بسیار سخت است. البته نمی خواهم همه مشکلات را به گردن دشمن بیاندازم زیرا بخشی از مشکلات را خودمان درست کرده ایم. یعنی جاهایی هم دست خودمان بوده؛ بد عمل کردیم. ولی اینطرف سکه هم را باید ببینیم. یعنی واقعا چرخاندن مدرسه ای با 100 نفر دانش آموز پدر آدم را در می آورد حالا وقتی می خواهید کشوری را مدیریت کنید دیگر کار بسیار طاقت فرسا و مشکل است. ولی این مساله بهانه ای نمی تواند باشد که ضعف های خودمان را نادیده بگیریم و آنجاهایی که قصورات متوجه خودمان است هم تقصیر را به گردن استکبار جهانی بیاندازیم. هردو روی سکه را باید دید. جایی مشکلات و قصورات به سوی مدیریت های خودمان بر می گردد. باید تلاش کنیم این مشکلات را رفع کنیم.
جایی هم واقعا مشکلاتی است که نظام سلطه برای ما ایجاد می کند و آنها اثراتشان را می گذارند. مدیریت کردن این تحریمها، کار آسانی نیست ولی دارد به جاهایی می رسد که بر آنها فائق می آییم. نباید خدای ناکرده دچار یاس و ناامیدی شویم اینکه بگوییم فاتحه همه چیز خوانده است. همین کشور با همین مشکلات الان چرخ نظام اقتصادی و سیاسی اش دارد می چرخد.
اینگونه نیست که دارقحطی شده باشیم که نان گیرمان نیاید که بخوریم. سخت است مشکلات داریم ولی قابل حل هستند. اگر مقداری به ریشه ها بیشتر توجه کنیم مشکلاتمان قابل حل است.
شیوه هایی را آقای قرائتی به کار می برند که می تواند الگو قرار بگیرد مثلا نامه هایی که می نویسند از آیه های قرآنی است. به مسوولی می خواهند تذکر بدهند می گوید بنا بر این آیه قرآنی این راهی که می روید خلاف قرآن است. این کار الگوی خوبی است برای اینکه اگر مسئولی، نماینده ای و دولتمردی خلاف می کند تذکر قرآنی به او بدهیم مردم از این کار استقبال می کنند. بگوییم این کاری که شما تحت عنوان مقام مسوول می کنید قرآن درباره آن 10،20 آیه دارد. اینها تذکرات قرآنی می شود. این شیوه اثرگذار است. بعضی وقت ها کاملا این شیوه رافراموش می کنیم!
درست است، فکر می کنم جامعه قرآنی ما در حوزه هایی ضعیف است. در حوزه های ورود پیدا کرده که می تواند با توجه به پشتوانه هایی که دارد اطلاعات قرآنی که دارند در حوزه های مختلف ورود پیدا کنند. مقداری جامعه قرآنی در این حوزه ضعیف عمل می کنند یعنی در حوزه سیاست و اقتصاد ردپایی از قرآنی ها نمی بینیم. در صورتی که این افراد از همه اقشار دیگر جامعه اولی هستند. چه اشکالی دارد اگر قرآن در حوزه اقتصاد حرف دارد به قول شما مفسر قرآن کسی که 30، 40 سال عمرش را با قرآن مأنوس کرده باید بگوید آقای اقتصاددان یا رییس بانک مرکزی؛ آن علم اقتصاد درست، اما این الگوی قرآنی هم می تواند در اینجا به شما کمک کند. از این روش قرآنی هم غافل نشوید. یعنی دربست سراغ سیستمهای غربی نرویم که بخواهیم فقط آنها را بیاوریم. در منابع دینی مان حرفهای زیادی برای گفتن داریم. در حوزه سیاست رفتارهایی در کشورمان اتفاق می افتد که بعضی هایش متناسب با آموزه های قرآنی نیست چقدر خوب است که قرآنی ها موضع بگیرند. برای مثال بگویند این رفتار شما با چارچوب قرآنی نمی خورد. اگر طوری رفتار کنیم که مسئولین احساس بکنند که جایی اعمال آنها رصد می شود اگر مسوولی پایش را کج گذاشت با چارچوب دین و قرآن مغایرت داشت به آنها تذکر داده شود. به قول شما مداح ها این کار را می کنند البته ما در این بحث باید حریمها را رعایت کنیم اصلا قرآن به مسلمانهای صدر اسلام می گوید اگر می خواهید بت پرستان را زیر سوال ببرید فحش به آنها ندهید. اگر شما به خدای آنها فحش دهید آنها هم به خدای شما فحش می دهند.
البته قرآن نمی گوید با مفسدان بسازید.
حرف شما درست است، ولی طوری رفتار کنیم که بیشترین اثر را بگذارد. یعنی نوع بیان و انتقاد ما ریشه های قرآنی به ما فرموده که چطور انتقاد کنید. قرآن می فرماید «ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ» شما مردم را به راه خدا دعوت کنید «بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ» یعنی جدال هم که می خواهید کنید جدال احسن باشد. قرار نیست به هم بد و بیراه بگوییم. انتقاد مودبانه باید باشد. درچارچوب اخلاق می توانیم این انتقادات را بیان کنیم. این حرف درست است. به نظرم جامعه قرآنی باید مقداری فعالتر در حوزه های قرآنی ورود پیدا کند.
غربی ها اعلامیه حقوق بشر دارند که خیلی هم طولانی نیست. هر جایی اتفاقی می افتد آنها محکمه حقوق بشر تشکیل می دهند ولی ما هیچ وقت در مورد قرآن این کار را نکرده ایم که اداره ای بنام محکمه قرآنی داشته باشیم وقتی مسئولی بر خلاف قرآن بخواهد عمل کند از آنجا ترس داشته باشد.
به طور محدود داشتیم. چند مورد بوده برای مثال یادم است آقای سلیمی یکی و دو اتفاق که در حوزه وزارت ارشاد افتاد یکی دو نامه را نوشت در روزنامه ها هم چاپ شد که آقای وزیر این رفتار، رفتار دینی نیست و یا با چارچوب قرآنی ما سازگاری ندارد، حتی ایشان با آن قرآن سوزی ای که اتفاق افتاد نامه ای را خطاب به پاپ نوشتند که باز در روزنامه ها چاپ شد ولی موردی است. به قول شما فراگیری ندارند که آدمهای مختلفی که در این حوزه ها هستند در موضوعات مختلف ورود پیدا کنند و نظر بدهند حالا می تواند قالب بیانیه داشته باشد می تواند حتی یک نفر این کار را انجام دهد.
فضا هم مناسب این کار نیست کسی بخواهد انتقاد کند شاید به او برچسب بزنند.
وقتی تکلیف وجود دارد نباید همه اش به فضا نگاه کنیم اگر احساس مسوولیت در این حوزه پیدا کردیم باید ورود کنیم راهنمایی کنیم و نظرمان را باز تاکید می کنم با رعایت موازین ارایه دهیم. بالاخره مملکت قانون و چارچوبی دارد برای اعتراض و انتقاد تان هم چارچوبی دارد. اینجوری نیست که وقتی به فردی یا سیاستی یا عملکردی معترضیم می خواهیم همه چیز را زیر سوال ببریم. نه خیر. ما می گوییم در این بخش مشکل داریم به اینجا باید توجه کنیم. شما ممکن است ده تا محسنات داشته باشید ولی اینجا را خراب کردید باید درستش کنید.
آیا مجامعی مانند مجامع مفسرین قرآن داریم مثل مجمع مربیان فوتبال؟
نه متاسفانه، الان تشکیلاتی داریم که تازه دارند تجربه پیدا می کنند؛ موسسات قرآنی در کشور داریم 7،8 سال است راه افتاده اند؛ اینها اتحادیه ای تحت عنوان اتحادیه موسسات قرآنی دارند. جمع می شوند آنجا و مسائلی که مربوط به حوزه کاری خودشان می شود یا تشکلاتی که دارند می تواند الگویی باشد که ورود به حوزه های مختلف پیدا کنند. من در جلسات مختلف در استان های مختلف گفتم که جامعه قرآنی باید رفتار منسجم تری داشته باشند برای مثال انتخابات ریاست جمهوری تمام اقشار مختلف ورود پیدا می کنند توقعاتشان، مطالبات و انتظاراتشان را می گویند. ولی ما از طرف جامعه قرآنی آش دهن سوزی نداریم. در همین انتخابات یازدهم در مجمع داخلی خودمان بیان شد آقایان هیات امنا نظر مثبتی نداشتند گفتم روزی بیاییم این 6 نفر کاندیدا را دعوت کنیم بگوییم آقای الف اگر شما رییس جمهوری شوید اصلا چه برنامه هایی برای قرآن دارید اصلا قرآن جزء برنامه هایتان است؟ متاسفانه یادم است که در تمام مناظراتی که این 6نفر در تلویزیون انجام دادند کلمه ای در مورد موضوع قرآن از آنها نشنیدم که یکی بگوید اگر رئیس جمهور شدم برنامه ام در حوزه قرآن در نظام جمهوری اسلامی این است. در حوزه آموزش مثلا این کار را می کنم در آموزش و پرورش در مورد قرآن این کار را می کنم. حتی یک کلمه هم در این مورد از کاندیداها نشنیدم.
باید به مجری مناظره های کاندیداهای ریاست جمهوری می گفتید از آقایان این سوال را هم بکنند!
اتفاقا صدا و سیما یکسری سوالاتی از ما خواست و ما دادیم ولی هیچ کدام مطرح نشد این هم از مهجوریت قرآن است در حوه فرهنگ، کلان صحبت کردند. اینکه می گویم قرآن را جزیی از فرهنگ می دانند درست است، زیرا هیچ کس پیدا نشد که از قرآن به ما هو قرآن بگوید اگر فردا رییس جمهوری شدم برنامه ام در حوزه قرآن این است برای توسعه فرهنگ قرآن برای آشنایی مردم با قرآن برای توسعه تفسیر قرآن چه کار می کنیم. اصلا در برنامه ها این مساله جایی نداشت که بر می گردد به عدم مطالبه جامعه قرآنی یعنی اگر جامعه قرآنی این مطالبه را داشته باشد و مسوولی بداند جامعه ای وجود دارد که حداقل اگر در این حوزه ورود پیدا کند این جامعه پشت سرش می آید؛ متاسفانه اینطوری نیست. باید تلاش کنیم این کار را در جامعه قرآنی داشته باشیم
فضای نقد ما مقداری سیاسی هم شده برای مثال اگر فلان حرف را یک نفر خاصی بزند زود علیه اش موضع می گیرند ولی اگر کس دیگری این حرف را بزند با او کاری ندارند به قرآن سیاسی و جناحی نگاه می شود.
برای اینکه معیار ما معیار درستی نیست دچار این آفت می شویم. حضرت علی می فرماید شما حق را بشناس و بعد افراد را با حق بسنج؛ نه اینکه حق را با افراد بسنجی. ما هم اگر در موضع گیری هامان حق برای ما مبنا باشد دیگر فرقی نمی کند اگر با آن حرف همخوانی داشت مورد تایید هر کسی که می خواهد باشد اگر با آن معیار حق همخوانی نداشت باید مخالفت کرد؛ هر کسی که می خواهد باشد. ولی برای اینکه ما معمولا معیارمان باندی و جناحی و گروهی است به قول شما کسی جایی حرفی را می زند تأییدش می کنیم ولی آن حرف را کس دیگری می زند تکذیبش می کنیم.دونفرشان یک چیز می گویند اما برای اینکه آن یکی در جناح ما نیست مورد تأیید ما نیست.
آیه قرآن داریم که می گوید در زندگی شخصی یکدیگر تجسس نکنید. بعضی وقتها فردی را برای اینکه 20،30 سال قبل در محفلی شرکت کرده آبرویش را می بریم.این کار بر خلاف آن آموزه های قرآنی است، این آدم هم شاید آدم درستی نباشد ولی آیا چنین کاری درست است؟
این کارها هیچ کدام مورد تأیید دین ما نیست. به نظرم اگر حوزه کارشناسی را مقداری زمینه اش را قویتر باز کنیم در بعضی حوزه ها که ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد افراد با دیدگاه های مختلف بیایند نظریه هایشان و دلایلشان را بگویند. اجازه بدهیم که اینها مطرح شود و نگرانی هم نداشته باشیم که ممکن است مخالفتی با ما شود این مساله کمک می کند تا بلوغ اجتماعی مردم گسترش پیدا کند. مقداری اطلاعاتشان محکم شود. با آگاهی تصمیم بگیرند. یعنی شاید قدری کانالیزه شده با این مساله برخورد می کنند. زمان پیامبر(ص) هر کسی با هر ادبیاتی با پیامبر صحبت می کرد گاهی اوقات اصحاب می خواستند برخورد فیزیکی کنند ولی حضرت جلویشان را می گرفت و می گفت بگذارید حرفش را بزند . حتی به پیامبر(ص) بد و بیراه می گفتند منتها ایشان با سعه صدر گوش می کردند. باید بگذاریم حرفهای کارشناسی، ریشه اش بازتر شود. بگوییم در واقع دلایل و مستنداتی که برای آن اعتقادات دارید بگویید. بگذاریم مردم خودشان انتخاب کنند و از این طرف هم باید مراقبت کنیم که بالاخره دشمن هم سوء استفاده نکند. زیرا کشور خاصی هستیم که تقریبا همه دنیا بر علیه مان بسیج شده اند. هم باید ازادی عمل وجود داشته باشد مردم قدرت عمل داشته باشند هم از این طرف جلوی آن حرکات خاص و ویژه که دشمن از هر روزنه ای می خواهد استفاده بکند آن را هم باید ببینیم.
بهترین روشش هم این است رسانه هایمان باید طوری عمل کنند که اعتماد مردم به آنها جلب شود. مردم احساس بکنند که نیازمندی هایشان که در حوزه اطلاع رسانی، نقد، و تحلیل به آن نیاز دارند در رسانه های داخلی مان می توانند به آن دست پیدا کنند.خدای ناکرده طوری عمل نکنیم که مردم را دست به دامن رسانه های خارجی کنیم. این قضیه الان مقداری اتفاق افتاده است. یعنی واقعا رسانه های ما اتفاقات را آن طور که هست منعکس می کنند و نقد و تحلیل هم بگذارند. از جناح های مختلف باشند هم موافقین هم مخالفین حرفشان را بزنندو بالاخره سطح شعور مردم در این 35 سال بعد از انقلاب طوری شده که خودشان درست را از نادرست تشخیص دهند. بفهمند چه کسی دروغ می گوید چه کسی راست می گوید و این هم یکی از ضعف های ماست. چیزهایی در کشور بعضی وقت ها مطرح می شود که ته اش در نمی آید که آقا این آدمی که آمده در روزنامه یا مجلس یا فلان رسانه چنین ادعایی کرده بالاخره این مساله در کشور است یا نیست؟ واقعیت دارد یا خلاف واقع است. چیزی گفته می شود در ذهنها می ماند همینطور در حالت شبهه می ماند. معلوم نمی شود که این مساله درست بوده یا غلط. این هم در نظام اسلامی ما خوب نیست. ریشه قرآنی داریم که مردم حق دارند در جریانات قرار بگیرند. اگر تخلفی صورت گرفته بگوییم این تخلف بوده این قدر هم بوده 10 نفر بوده اند نه 3 هزار نفر، اینجا هم با متخلفان برخورد شده و آنها را گرفته ایم. این مسئله اگر اتفاق بیفتد کمک می کند که روز به روز اعتماد مردم بیشتر به سمت خود جلب کنیم.
رژیم صهیونیستی جنایت کار است ولی می بینیم درون خودشان در برخورد با تخلفات مقامات خیلی سختگیر هستند. رییس جمهورشان تا خلاف کرد او را کنار می گذارند. برای مثال در جنگ 33 روزه شکست می خورند هفته بعدش جلسه تشکیل دادند گفتند فلان ژنرال ارتش خطا کرده بر کنارش کردند.
زمانی که بحث رابطه کلینتون با دفتردارش مطرح بود آن موقع خارج بودم برای یک برنامه قرآنی رفته بودم تقریبا هر شبCNNدادگاه کلینتون را نشان می داد. آخر سر هم خلاصه دادگاه او گفتند ما کاری نداریم که ارتباط تو با این دختر چه بوده ولی تو چرا به عنوان رییس جمهوری آمریکا به مردم دروغ گفتی چرا شما دفعه اول منکر شدید و سر این دروغ خیلی اذیتش کردند. کلینتون هم در آخر رسما بخاطر دروغی که به مردم گفته بود عذرخواهی کرد. این مساله نشان می دهد که آنها در قوانین اجتماعی اشان به اینجا رسیده اند که بالاخره نظام دنیای شان اگربخواهد برپا باشد باید به نظام دنیای شان پایبند باشند. کسی که در راس قرار می گیرد نباید دروغ بگوید. حالا ممکن است هزار تا کثافت کاری هم پشت پرده بکند. با آن زندگی شخصی اش کاری ندارند. ولی وقتی شما درجامعه می آیید مسئولیتی می گیرید در قبال آن مسئولیت به مردم باید صداقت داشته باشید. اشتباه کردی باید بگویی اشتباه کردم. اگر گفتی اشتباه کردم از تو می گذرند دیکر آن را چماق نمی کنند تا آخر عمرت تو سرت بزنند بگویند یکبار عذر خواهی کردی تمام شد رفتی پی کارت.
در ایران سالهای زیادی است که کالا تولید می کنیم اما یک کالایمان استاندارد جهانی ندارد. می گویند مردم باید کالای داخلی را بخرند که حمایت از تولیدکننده داخلی است اما حق مصرف کننده چه می شود؟
آیه ای در قرآن داریم که کفار در قیامت آرزو می کنند که ای کاش مسلمان بودند. «رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ» حالا چرا در دنیا این مساله نباشد. الان برعکس است غرب غرق نظم و خدمات است و ما می گوییم ای کاش کشور ما هم مثل آنها بود. واقعا دین و قرآن و اسلام ما این ظرفیت را دارد که آنها آرزو کنند مثل ما باشند. این هم برای این است که ما تعالیم دینی مان را نمی شناسیم و خوب عمل نمی کنیم. این دیگر به مدیریت ما بر می گردد. همان بحثی که گفتم. آموزش و نظارت و برخورد قاطعانه، اینها چیزهایی است که از ابزارهای حاکمیت است. بعضی وقتها ما دوگانه برخورد می کنیم باید تلاش کنیم این مشکلات را یکی یکی حل کنیم. این هم نیاز به آموزش دارد یعنی باید یاد بگیریم همدیگر را تحمل کنیم. کافی است فقط بگوییم بالای چشمتان ابرو است دیگر در لیست سیاه قرار می گیریم. ولی اصلا روایت صریح امام صادق(ع) است که می فرماید برادر مومن من کسی است که عیوب مرا به من تذکر بدهد. بگوید تو این اشکالات را داری، فرهنگ دینی ما چنین است اما عمل ما با این فرهنگ فاصله زیادی دارد. باید تلاش کنیم کم کم درست شود.
چقدر از فرهنگ و آداب و رسوم کشور ما قرآنی است و چه کارهایی صورت گرفته تا تاثیر قرآن بر فرهنگ ما بیشتر شود؟
هدف از نزول قرآن این بوده که فکر انسانها و به تبع آن عمل آنها را تحت تاثیر قرار دهد، یعنی اگر به جایی برسیم که کسی که احساس می کند می تواند قرآنی فکر و عمل کند می توان گفت این فرد، فردی قرآنی است؛ به تبع جامعه هم همین طور. به جامعه ای که مبانی فکری و قرآنی و مبانی عملکردی اش هم قرآنی باشد می توان گفت آن جامعه، جامعه قرآنی و اسلامی است.
بعد از انقلاب کارهای زیادی در حوزه قرآن کریم انجام شده است، اگر بخواهیم امروز را با قبل از انقلاب اسلامی قیاس کنیم اصلا قابل قیاس نیست.
کار قرآنی بسیار توسعه پیدا کرده ولی شاید کارها را قدری شکلی انجام دادیم تا مفهومی. بخشی از مشکل به دستگاه های حاکمیتی و بخشی هم به خود مردم بر می گردد، آن بخشی که به ما بر می گردد همین موضوع است که بیشتر به کارهای شکلی و حجمی با سر و صدا (آماری) توجه کردیم و از آن کارهای مفهومی و کارهایی که مردم احساس کنند چیزی را دارند یاد می گیرند و می توانند از این مطلب در زندگی روزمره شان استفاده کنند فاصله گرفتیم زیرا نسخه های قرآنی برای زندگی مردم است.
من به عنوان یک مسوول، یکی به عنوان دانشجو، یکی به عنوان کارمند، یکی مغازه دار، هر کسی باید وظیفه خود را انجام دهد. فرهنگ قرآن برای انسان است نه برای دکتر، مهندس، کارگر بلکه برای انسان به ما هو انسان است.
در این بخش، کارهای کمی انجام داده ایم و متاسفانه بسیاری از مشتریانی که داشتیم و توقعشان این بود که متوجه شوند که بالاخره کارکرد این قرآن کجاست و کجا می توانند استفاده کنند، این بخش به دستگاه حاکمیتی بر می گردد؛ هم در بحث کار مفهومی و هم در بحث هدایت و سرمایه گذاری.
علی رغم اینکه می گوییم بعد از انقلاب کارهای بزرگی در زمینه قرآن صورت گرفته ولی با آن چیزی که نیاز جامعه ماست بسیار فاصله داریم و نظام باید سرمایه گذاری بیشتری برای حوزه فرهنگ قرآن انجام دهد.
ما در این بخش هم کم کار کرده ایم. این هم یکی از معضلاتی ماست، حتی در سپردن مسوولیتها یکی از اولویتهایی که در صدر اسلام وجود داشت این بود که پیامبر (ص) وقتی می خواست مسوولیتی را به کسی بسپارد نگاه نمی کرد به اینکه مثلا تیپ او چگونه است؟ یا پدر و مادرش کیست؟ آیا فامیل هست یا نیست؟! معیار اصلی پیامبر(ص) میزان آشنایی آن فرد با قرآن بود. اگر می خواست کسی استاندار یا فرمانده لشکر شود؛ کسی که قرآن فهم تر بود اولویت داشت. الان در نظام واگذاری مسوولیتهایمان چقدر این شاخصه را رعایت می کنیم؟ اصلا این شاخصه چه جایگاهی دارد؟! الان شاهد این هستیم که بعضی از مسوولان، قرآن را حتی نمی توانند درست بخوانند، لذا اگر بخواهیم جامعه ما به قرآنی شدن حرکت کند باید شاخصه های اصلی را رعایت کنیم:
1- سرمایه گذاری جدی بر روی قرآن انجام دهیم.
2- از کارهای آماری و پر سروصدا که که دو و سه روز جو و فضا را دستمان می گیریم و بعد تعطیل می شود و همه چیز از یادمان می رود، پرهیز کنیم.
3- به سمت اینکه قرآن را با سمت کاربردی به مردم آموزش دهیم، اگر بخواهیم در کشور اقتصاد سالم هم داشته باشیم باید فرهنگ آن مملکت درست شود.
اگر در کشوری ترجیح منافع فردی به منافع جمعی اولویت داشته باشد اگر در کشور خدای ناکرده دنبال این باشند که منفعت پیدا کنند که با هر دروغ و کلک به جایی برسند. در این صورت هیچ موقع اقتصاد مملکت درست نمی شود؛ مگر اینکه کار فرهنگی کنیم. این مطلب را جا بیاندازیم که موقعی کشور می تواند پیشرفت کند که منافع جمعی اش را به منافع فردی اش ترجیح دهد؛ با صداقت کار کند و از کار ندزدد. اگر قرار است چیزی تولید شود با کیفیت تولید شود. اینها به کارهای فرهنگی نیاز دارد. شما که نمی توانید برای هر آدمی در کارخانه پلیس بگذارید. سالهاست که این بحث را داریم چند وقت پیش با بعضی از مدیران حوزه صنعت جلسه داشتیم گفتیم که آقا شما بیایید موضوع قرآن را در دستگاه های خود جدی بگیرید. ماموریتان این باشد نگویید اولویت ما مثلا تولید این قندان است قرآن به من چه ربطی دارد. این فکر واقعا انحرافی است؛ یعنی اتفاقا در حوزه های تولید و صنعت باید موضوع قرآن و فرهنگ را جدی بگیریم؛ زیرا که بالاخره کارش و لحظه لحظه عمرش دوربینهای خدا دارند ثبت می کنند؛ آنجا دیگر کسی از کار نمی دزدد. کسی وقت را تلف نمی کند، آنجا دیگر کسی از کیفیت کم نمی گذارد تلاش می کند بهترین کار را تحول دهد. ما وقتی اینطوری کار نمی کنیم هیچ موقع صنعت نمی تواند با صنعت دنیا رقابت کند. اینها را باید هم در حوزه خانواده هم در حوزه آموزش و پرورش هم در دانشگاه و هم در صنعت جا بیاندازیم در بخشهای مختلف باید بفهمیم که نیاز به کارهای فرهنگی و قرآنی داریم. اگر این اتفاق بیافتد ما بهترینها می شویم. متاسفانه این مساله در کشور هنوز جدی گرفته نشده است.
در بسیاری از حوزه ها اصلا ورود پیدا نمی کنند؛ فکر می کنند کار قرآن فقط وظیفه سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. سال 94 نسبت به سال 93 باز یک پله بالاتر بودند. در بین خانواده ها فرزندان، شاید این ضعفی است که باعث می شود بهره برداری لازم را نداشته باشیم منابع ما غنی است منابع قرآن و این همه روایت از ائمه(ع) و بزرگان دینی ماست سنت و عملکرد پیغمبر(ص) و ائمه(ع) ماست. ما نمی توانیم این منابع تبدیل به نسخه های کاربردی کنیم که آنرا در طول روز زندگی عمرشان از آن استفاده کنند.
مثالی بزنم همین بحث مسئولیتهایی که در حوزه صنعت داریم بخشی از آیه ای در قرآن می فرماید «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ» تمام کسانی که می خواهند جذب ادارات دولتی شوند و تمام کسانی که می خواهند در کارخانه ها کار کنند باید این آیه را آموزش ببینند تا باور کنیم هر کار خیری که انجام می دهیم در حق خودمان داریم انجام می دهیم نه به دیگری، همچنین هر کار بدی هم که از ما سر می زند در حق خودمان است. اگر همین فرهنگ در کارمندان دولت ما جا بیفتد که ارباب رجوع دارند؛ واقعا الان سیستم مراجعه ارباب رجوع و پاسخ دهی ادارات به آنها چگونه است؟ آیا رضایت بخش است؟ بسیاری از ما دعا می کنیم که کارمان به ادارات دولتی نیفتد، زیرا کارهایی که در زمان کوتاهی قابل انجام است در مدت زمان زیادی انجام نخواهد شد. چرا برای ما به صورت فرهنگ در نیامده که خدمت به مردم یعنی خدمت به خدا. برای همین کار ارباب رجوع را پشت گوش می اندازیم و به فردا و پس فردا موکول می کنیم. کاری که در نیم ساعت انجام می شود دو ماه در سیستم اداری ما طول می کشد. به معنای آیه «ألم یعلم بأنّ اللّه یرى» توجه کنید، آیا خدا شما را نمی بینید. اگر در سیستم ادارای این جمله را به کارمندان آموزش دهیم و به آنها بگوییم قرار نیست وقتی رییس را دیدی، زود دست به کار شوی، رییس هم نبیند خدای آن رییس تو را می بیند، اگر این نکته را در بین مردم جا بیاندازیم و قرآن را این طور آموزش دهیم و چند آیه قرآن که به درد کارمندان می خورد، 50 تا آیه قرآن که به درد زنان خانه دار می خورد، 10 تا موضوعی که به درد مغازه دارها می خورد را به آنها آموزش دهیم؛ به نظرم بر روی اعمال و رفتار آنها بسیار اثر می گذارد. به هر حال ما در این بخشها ضعیف هستیم.
قرآن می گوید چرا چیزی را که عمل نمی کنید می گویید. از بدی دروغ و تهمت و خوردن مال یتیم و حیف و میل کردن بیت المال بسیار حرف می زنیم در تریبون های مختلف. درباره دروغ و تهمت آیات زیادی وجود دارد و تاکیدات زیادی در این موارد شده است ولی هیچ وقت در دستور حاکمیت قرار نگرفته که ما با معضل دروغگویی چه کار کنیم. بعضی از توصیه های قرآنی هستند که واقعا مورد بی مهری قرار می گیرند!
نگاه دینی ما نگاهی جامع است. در روایتی داریم که «الناس علی دین ملوکهم»؛ مردم به آنهایی که در راس جامعه هستند نگاه می کنند. در قرآن کریم چند بار این آیه تکرار شده «و الا تزر وازره وزر اخری» در روز قیامت هیچ انسانی بار گناه انسان دیگری را به دوش نخواهد کشید. هر کسی مسوول عمل خودش است ما هم باید در نظام اجرایی بسیار دقت کنیم که مردم احساس اختلاف بین عمل و حرف مسوولان را نداشته باشند. الان متاسفانه حرفهایی زیادی می زنیم که بنده خودم به آنها عمل نمی کنم. قطعا تاثیر می گذارد. به قول شما اگر حرف خوب می زنید خودتان عمل کنید یک عامل آن بر می گردد به اینکه ما در نظام گزینشی و در دادن مسوولیتها اقدامات فرهنگی لازم را انجام نمی دهیم. واقعا نمی دانیم شخصی که به مسوولیت گمارده می شود چقدر ضریب سلامتی اش بالاست که داریم امانتی را در کشور به او می سپاریم.
قرآن در داستان حضرت یوسف(ع) وقتی آن مسایل پیش می آید، حضرت یوسف خودش به فرعون می گوید: مرا مسوول مالی کشور کنید، چرا که من حفیظ و علیم هستم. من هم آدم امینی در این کار هستم، یعنی حفیظ اموال مردم هستم. هم علیم هستم، دو ویژگی که در سپردن مسائل مالی لازم است یکی این است که این آدم علم این کار را داشته باشد. دوم اینکه امانتدار خوبی باشد. این دو تا شاخصه قرآنی است. چقدر به این دو توجه می کنیم؟ واقعا چقدر کسانی که در حوزه های اقتصادی و مالی مسئولیت می گیرند در این دو ویژگی، ضریب اطمینان ما حداقل نود درصد است. در این دو ویژگی کمتر دقت می کنیم شاید در بعد تخصص اینکه چقدر تحصیل کرده یا دکترایش از کدام کشور است بعد هم یکدفعه به خاطر ضعف در این مسایل هزار گونه مصیبت به وجود می آید. یکی از ضعفهایی که در کشور وجود دارد که باعث می شود بعضی موقع مشکلات با سرعت توسعه پیدا کنند، این است که نظارت جدی وجود ندارد. در دوران حکومت امام علی(ع) می شنویم که مثلا به فلان مسئولش که در فلان میهمانی شرکت کرده بود هشدار داد و او را توبیخ کرد که چرا سفره پرچرب پهن کرده است یا سر سفره پرچرب رفته است. آن موقع که تلفن و تلگراف و اینترنت نبود که حضرت سریع و زود بفهمد استاندارش دارد چه کار می کند ولی بلافاصله حضرت می فهمید و تذکر می داد.
ولی امروزه با این همه وسایل ارتباط جمعی نظارتی روی مسوولان وجود ندارد. خیلی از اتفاقات می افتد اما شاید بعدها متوجه شویم یعنی بحث اینکه باید کار فرهنگی صورت گیرد برای واگذاری مسوولیتها باید در آن حراست و نظارت و ارزیابی وجود داشته باشد اگر اینگونه باشد مشکلات جامعه به 10 درصد می رسد. نه اینکه فراگیر باشد که مردم احساس کنند که بسیاری از مسوولان در جاهایی، حرفهایی می زنند ولی خودشان پایبند این حرفها نیستند. برای اینکه مقدمات را خوب نچیده ایم؛ نظارت دقیقی برای سپردن این مسوولیتها نداریم و شاید بیشتر رانتها و فامیل بازیها به ما آسیب زده است، لذا ریشه همه اینها ریشه فرهنگی است، یعنی باید به مردم آموزش دهیم که خطای بنده هیچ دلیل و توجیهی برای خطای شما نیست. این آیه قرآن که می گوید «و الا تزر وازره وزر اخری» در روز قیامت هیچ انسانی بار گناه انسان دیگری را به دوش نخواهد کشید، هر کس مسئول رفتار خودش است را عمل نمی کنیم. یا این دو کلمه قرآن که «جزاءً وفاقا» در روز قیامت پاداش هر کسی دقیقا مطابق عملی است که انجام داده است. هر طور که عمل کرده باشد خداوند هم همان طور با او عمل می کند. اگر اینها را به مردم آموزش دهیم دیگر این گونه نیست که اگر مسوولی پایش را کج گذاشت من هم برای خودم توجیه کنم و پایم را کج بگذارم. این یک روی سکه است. یک روی دیگر سکه این است که در کشورمان روی واگذاری مسوولیت و نظارت بر مسئولان در برخورد با تخلفاتی که انجام می شود جدی باشیم.
اگر مردم ببینند که آن آقا تخلفی هم کرده هزار تا کار غیرقانونی انجام داده ولی هیچ کس با او کاری ندارد، اینها بدآموزی دارد. این مساله را باید به جایش آموزشی برخورد کنیم هم به جایش درست انتخاب کنیم و هم درست نظارت کنیم. اینها اگر با هم باشند می توانند جواب دهند. شما اگر فقط تمرکز را روی آموزش بگذارید و از مردم انتظار داشته باشید اما به طرف دیگر اهمیت ندهید کار پیش نمی رود. اگر فقط این طرف را ببینید و آموزش نداشته باشید باز کار پیش نمی رود، یعنی ما از دوره دبستان و حتی پیش دبستان، دنیا همین کار را می کند. باید قبح دروغ را آموزش دهیم که واقعا دروغ گفتن زشت است. پیامبر(ص) که فرمودند: «دروغ ام الفساد است» یعنی ریشه همه گناهان دروغ است. اگر به دروغ آلوده شویم به گناهان دیگر هم می توانیم گرفتار شویم. ما اینها را باید از پیش دبستان و در آموزش و پرورش به کودکانمان آموزش دهیم، متاسفانه این آموزشها داده نمی شود، بلکه برعکس خودمان دروغ گفتن را به کودکانمان آموزش می دهیم. اینها ریشه های فرهنگی دارد که باید روی آنها کار شود.
البته اینها بعضی وقتها در سطوح بالا دیده می شوند. برای مثال می گوئیم دروغ، بد است ولی اثبات می شود که فلان مقام مسوول دروغ گفته است. اما می بینیم که در یکجایی از آن دفاع می شود. مردم می فهمند و قضاوت می کنند. برای مثال می گوییم فساد و حیف و میل بیت المال بد است اما دوگانه برخورد می شود. مردم می فهمند و چند وقت دیگر کم کم اینها در رفتار مردم بروز پیدا می کند.
بله! به صراحت عرض کردم هر چیزی را اگر در جای خودش درست به کار بگیریم و درست استفاده کنیم آن جاهایی که برخورد قاطع می خواهد باید قاطع برخورد شود آن جاهایی که باید ببخشیم هم ببخشیم. ولی اگر جا به جا شد یعنی آنجا که باید رفتار قاطعانه داشتنه باشیم، می بخشیم و آنجایی که باید ببخشیم، قاطعانه رفتار می کنیم اینها جابه جا اجرا می شود که اثراتش بر جامعه، منفی است و فرقی هم نباید بکند درشت و ریز نداریم. در زمان پیامبر(ص) همین طور بود. چهار سال حکومت امام علی(ع) همین گونه بود. فرقی برایشان نمی کرد که مسوولی خطا می کند یا شهروندی. این نظارتی که گفتم همه جانبه انجام می دادند. حضرت بعضی مواقع شلاق به دست می گرفت و به بازار می رفت و وقتی تخلفی می دید همان جا برخورد می کرد. این مسئله نشان می دهد وظیفه سنگینی بر دوش حاکمیت است و آن جاهایی که نیاز به برخورد قاطع دارد بدون هیچ مصلحتی باید برخورد کنند. اینکه فلانی پشتش گرم است اینها به ما ضربه می زند ما باید واقعا فکر جدی برای این مسایل بکنیم. نظارت در سیستم کشور ما ضعیف است. عموما در حوزه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... نظارت در کشور ما کمرنگ است.
اگر نظارت قوی باشد یعنی احساس کنیم که حساب و کتابی در کار است. جایی باید برویم و حساب پس دهیم بنده به عنوان مسوول اگر سالی چند میلیارد تومان بودجه در اختیار دارم بدانم که آخر سال باید حساب پس بدهم و از من می پرسند که این پول را چه کردی، آیا درست مدیریت کردی؟ تدبیرهایت درست بوده آیا این پول را در جای خودش هزینه کردی؟ خروجیهایت متناسب این پول بوده است؟ چون جواب پس دادنهای این گونه نداریم. پول و بودجه را می دهیم کسی هم نیست که بپرسد با آن چه کار کردی؟ اندازه اش چیست؟، خروجی اش چه بود؟، حالا در حوزه قرآن که شاید همه بودجه اش را جمع کنید به اندازه پول خرد صنعت هم نمی شود. حالا هر چقدر که باشد فرق نمی کند. در حوزه صنعت و اقتصاد و سیاست هم همین طور است. این آموزه قرآنی و دینی ماست که همه ما نیاز به نظارت داریم، آن لحظه که آدم احساس بکند فعال مایشاء است یعنی احساس کند هر کاری می تواند انجام دهد و هیچ کسی هم با او کاری ندارد. معمولا انحرافها از اینجا شروع می شود، اما اگر وقتی احساس کند صد چشم آشکار و نهان دارند او را کنترل می کنند بالاخره حواسش را جمع می کند. اصلی ترین مساله که در نظام حکومتی مان داریم که همان بحث نظارت است که بایستی جدی به آن بپردازیم. هر کسی در چارچوب وظایف خودش باید نظارت شود. یکی از ایراداتی که داریم فکر می کنیم وقتی مدیر شدیم هرکاری که بتوانیم باید انجام دهیم. مدیر هم شرح وظایف و اختیاراتی دارد نمی تواند مدیر با کارمند زیر دست خود هر طوری که بخواهد رفتار کند.
هر توهینی که خدای ناکرده بخواهد به زیر دست خود بکند. اینها هم آموزش می خواهد. خودم را می گویم چطوری مدیر شدم. آیا آموزش دیدم، لوازم مدیریت را به ما آموزش دادند؟ اینطور نبوده ؛ معمولا مدیران ما سنتی مدیر می شوند. اگر بیاییم انتخاب مدیران را قانونمند و تعریف کنیم آن ابزاری که در سطوح مختلف مورد نیاز است، قبل از اینکه بخواهم مدیر شوم لااقل در حوزه های فرهنگی آن آموزشهای لازم را ببینیم و نوع برخوردم با مردم آموزش ببینیم اصلا با حدود اختیاراتم آشنا شوم. بگویند خط قرمز شما این است. از این جا به بعد دیگر پایتان را نمی توانید جلوتر بگذارید. اینها را کسی آموزش نمی دهد. حکمی می دهند مدیر می شوند و کارهایی طی 5 سال یا 10 سال خوب یا بد یا ضعیف و یا قوی انجام می دهد. آن وقت می روند سرکار دیگری.سیستم اشکال دارد. باید اینها را درست کنیم. البته ما تجربه حکومت داریمان تجربه زیادی نیست. به ویژه اگر مقایسه کنیم با کشورهایی که در این حوزه پیش رفته اند حالا 200 و 300 سال سابقه حکومت دارند.
به چند مفهوم قرآنی و ویژگی اقتصادی و اجتماعی اشاره کنید که باید بیشتر به آنها توجه شود، یعنی نقاط مثبت و ضعف ما در رابطه با قرآن چه چیزی است؟ در چه حوزه هایی ضعف داریم و در چه حوزه هایی باید بیشتر کار شود؟ بعضی از مفاهیم قرآنی مثل بیت المال، تهمت، ربا، دروغ، عدل، قسط در همه این حوزه ها مشکل داریم. ممکن است در بعضی جاها آدمهایی باشند که به فرهنگ قرآنی هم نزدیک باشند این طور نیست که همه بی دین و بی علم باشند.
در کشور ما امتیازات فرهنگی فراوانی داریم؛ یکی از امتیازاتی که داریم این است که حساسیت ما نسبت به اتفاقاتی که در دنیا می افتد بالاست. برای مثال همین مسایلی که در رابطه با غزه و اسرائیل و فلسطین پیش آمد. 35 سال است که نسبت به این مساله واقعا حساس هستیم. 35 سال است با اینکه خودمان گرفتار جنگ و مسایل داخلی بودیم و همین الان هم درگیر تحریمهای جدی هستیم که کار را برای کشور سخت کرده است، ولی با این حال این حساسیت را از دست نداده ایم. این مساله ریشه دینی دارد یعنی همان فرمایشی که پیامبر(ص) فرمود که کسی که اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد اصلا مسلمان نیست. از این جهت است که ما با توجه به همه مشکلاتی که در داخل داریم ولی آنجا برایمان اهمیت دارد. سرمایه گذاری می کنیم و مردم کمک می کنند، این خودش فرهنگ دینی و قرآنی است. این مساله یکی از امتیازات ماست. یکی دیگر از امتیازاتی که در کشور داریم امتیاز امنیت است. کشورهای اطراف ما را می بینید که چه وضعی دارند ولی کشور ما امن است، یعنی ما به راحتی از این سر ایران می توانیم به آن سر ایران برویم بدون اینکه برای ما اتفاقی بیفتد، ولی در افغانستان، عراق، سوریه و... معمولا کسانی که می خواهند از خانه بیرون بیایند امید زیادی ندارند که سالم به خانه برگردند. کنارشان ماشین یا آدم منفجر می شود، ولی کشور ما کشور امنی است و قدر این نعمت را باید بدانیم.
این مساله هم به نوعی به فرهنگ مردم ما بر می گردد. هم مسوولان و هم مردم این اجازه را ندادند در کشور ناامنی حاکم شود بالاخره این محافظت را داشتند که دستاورد امنیت را داریم. خداوند وقتی اوصاف بهشت را می گوید برای مثال می گوید در بهشت هیچ موقع دروغ و سخن لغوی نمی شنوید معنایش این است که اگر در این دنیا طوری زندگی کنیم که دروغ و لغو در زندگی ما وجود نداشته باشد همین زندگی دنیوی ما می تواند رنگ و بوی زندگی بهشتی به خود بگیرد. در واقع می توان گفت هر کسی که در این دنیا بهشتی عمل کند در آن دنیا هم به بهشت می رود. می دانیم که در کشور معضلات و گرفتاری هایی داریم ولی وقتی معدل می گیریم، می بینیم که فرهنگ عمومی جامعه ما، فرهنگ سالمی است. بله! معضل بی حجابی داریم ولی در جاهایی که مردم وارد میدان می شوند نگاه می کنیم می بینیم که بحث حجاب و عفاف بسیار پررنگتر از بی حجابی است ولی آنها انگار بیشتر در چشم و معرض دید هستند.
البته به خاطر جابه جایی در مفاهیم است که حجاب را فقط در ظاهر می بینیم.
هر حکمی، ظاهر و باطنی دارد، وقتی می گوییم نماز، نماز هم ظاهر و اصولی دارد قبلش وضو می خواهد. رکوع و سجده ای دارد. اینها ظاهر نماز است که در بطنش باطنی دارد که اگر می خواهید به آن برسید باید ظاهرتان درست باشد. بنابراین در بحث حجاب هم که می فرمایید مقوله ای فرهنگی است که باطن و ظاهری دارد. حجاب ابزاری است که می تواند زنها را از بسیاری از خطاها مصون بدارد. به قول شما ممکن است کسی چادر سرش باشد ولی عفیفانه عمل نکند. پی آن ظاهر اگر بخواهد به باطن درستی ختم شود باید ظاهر درستی داشته باشیم که به باطن درست ختم شود. بنابراین باید تعاریف دینی را جامع ببینیم. آموزشهای ما هم باید جامع باشد. راهش این است که باید منابع دینی را خوب بشناسیم و خوب تبلیغ کنیم و خوب آموزش دهیم.
به نظرم بخش عمده ای از مشکلاتی که در این حوزه ها داریم یکی این است که آموزشهای به خوبی به مردم داده نمی شوند. دوم اینکه روشهای ما روشهای خوبی نیست یعنی بعضی مواقع این روشها باعث موضع گیری و دهن کجی می شوند. اگر روشهای درستی را اتخاذ کنیم خیلی جاها جوابهای درستی می گیریم. بعضی وقتها خودمان به تعبیر عامیانه شل کن و سفت کن درمی آوریم. اگر چیزی بد است همیشه بد است اگر خوب است، همیشه خوب است. بعضی مواقع چیزی را که بد است مقطعی فشار می آوریم و همه را بسیج می کنیم که جلویش گرفته شود ولی بعد از یک سال می بینیم باز آزاد می شوند. اگر بد است، همیشه بد است باید جلویش گرفته شود. اگر هم بد نیست رهایش کنیم این کار هم باز نظم درستی ندارد. باز به تعالیم دینی ما بر می گردد.
حرام پیامبر(ص) تا قیامت حرام است و حلال پیامبر(ص) تا قیامت حلال است. اینکه بعضی مواقع اینها جابه جا شوند در زمانی یکی خوب شود و یکی بد باشد مردم را دچار خطا و اشتباه می کند. باز این هم برمی گردد به اینکه اصول دینی مان و اعتقاداتمان و منابع دینی مان را خوب عمل نکرده ایم. در دادن مسوولیتها اقدامات فرهنگی لازم را انجام نداده ایم، یعنی واقعا نمی دانیم این آدم چقدر ضریب سلامت او بالاست که داریم به او امانتی را می سپاریم. قرآن در داستان حضرت یوسف وقتی آن مسائل پیش می آید حضرت یوسف به فرعون می گوید مرا مسوول مالی کشور کنید چرا که من حفیظ و علیم هستم. هم آدم امینی در این کار هستم حفظ اموال مردم هستم و هم دانا هستم. دو ویژگی ای که در سپردن مسائل مالی به هر نفر لازم است در او وجود داشته باشد.
یعنی یکی اینکه آدمی که مسوولیتی را می گیرد علم به آن کار را داشته باشد و دوم اینکه امانتدار خوبی باشد. این دو شاخصه قرآنی است. حالا چقدر به این دو شاخص توجه می کنیم و کسانی را که می خواهیم در حوزه مسایل اقتصادی و مالی مسئولیت دهیم این دو ویژگی ضریب اطمینان را دارند؛ این دو ویژگی حداقل در حد 90 درصد باید باشد. در این دو ویژگی برای سپردن مسوولیت به افراد کمتر دقت می کنیم شاید در بعد تخصصی اش اینکه تحصیلکرده فلان جاست یا دکترایش را از فلان کشور اروپایی گرفته است معیار گزینش ماست بعد هم به یکباره هزار جور مصیبت و گرفتاری در جامعه پیش می آید. همین که عرض کردم اگر در نظام کشورمان در سپردن مسوولیتها و در بحث نظارت ضعیف عمل می کنیم؛ یکی از ضعفهای که داریم و سبب می شود که بعضی مواقع با سرعت مشکلات توسعه پیدا کند همین است که نظارت جدی نداریم.
در دوران حکمت حضرت علی(ع) می شنویم که فلان مسوول در فلان میهمانی ای با سفره پرچرب شرکت کرده بود مواخذه شد، یعنی حضرت زمانی که تلفن، تلگراف و اینترنت نبود بلافاصله از شرکت فلان مسوولش در میهمانی حرام مطلع می شود و فورا او را توبیخ می کند، ولی الان با این همه ابزارهای ارتباطی مدرن اصلا هیچ گونه نظارتی بر مسوولان وجود ندارد. خیلی از اتفاقات می افتد که شاید بعدها متوجه می شویم که فلان مسوول فلان اختلاس را کرد، یعنی کار فرهنگی باید صورت گیرد برای واگذاری مسوولیتها باید حراست، نظارت و ارزیابی وجود داشته باشد. نظارت و ارزیابی اگر باشد مشکلات جامعه به 10 درصد کاهش می یابد نه اینکه فراگیر باشند که مردم احساس کنند که بسیاری از مسوولان حرفهایی را می زنند ولی خودشان پایبند حرفهایشان نیستند. برای اینکه مقدمات را خوب نچیده ایم. نظارت دقیقی برای سپردن این مسوولیتها وجود ندارد. شاید بیشتر همان رانتها و فامیل بازی ها به ما آسیب زده است، لذا این مسائل هم ریشه فرهنگی دارد، یعنی باید به مردم آموزش دهیم که خطای بنده هیچ دلیل و توجیهی برای خطای شما نیست.
این آیه قرآن است که می فرماید در قیانت کسی بار گناه کس دیگری را به دوش نمی کشد. هرکسی مسئول رفتار خودش است. باز در قرآن داریم دو کلمه است «جزاء وفاقا» در روز قیامت پاداش هر کس دقیقا مطابق عملی است که انجام داده است. هر طوری عمل کنید خداوند هم همان طور با شما عمل می کند. اگر اینها را به مردم آموزش دهیم دیگر این طور نیست که آقا پایش را کج گذاشت ما هم برای خودمان توجیهی کنیم وپایمان را کج بگاریم، این یک سمت سکه است یک روی سکه هم این است که در کشورمان روی واگذاری مسوولیت و نظارت بر مسئولین در برخورد با تخلفاتی که انجام می شود جدی باشیم. اگر مردم ببینند که ان اقا تخلفی هم کرده هزار تا کار غیر قانونی انجام داده ولی هیچ کس با او کاری ندارد اینها همه اش بد آموزی است. این مساله یعنی باید هم آموزش دهیم به جایش برخورد کنیم هم به جایش درست انتخاب کنیم هم درست نظارت کنیم، اینها اگر با هم باشند می تواند جواب دهد. شما اگر فقط بحث را بگذارید روی آموزش و از مردم انتظار داشته باشید؛ اینطرف را رها کنی، کار پیش نمی رود. اگر فقط اینطرف را گرفتی و آموزش نداشته باشید باز کار پیش نمی رود. یعنی ما از دوره دبستان حتی پیش دبستان بشناسیم به روز رسانی اش کنیم این مساله را به مردم خوب آموزش دهیم. اگر این اتفاق بیفتد به نظر من 99 درصد استقبال می کنند. حالا دیگر یک امتی وجود دارد که با همه چیز مخالفند.
یکی از ضعفهای فرهنگی ما که شما اشاره کردید همین است که سیستم ها و روشهای ما متأسفانه روشهای درستی نیستند. بعضی مواقع باعث می شوند که جوانها موضع بگیرند؛ اطلاع رسانی ما اطلاع رسانی درست و جامع و به موقعی نیست. این مسایل بالاخره تاثیر دارند. چقدر در حوزه فرهنگی مان از ابزار هنر توانسته ایم برای فراگیری آموزه های قرآنی استفاده کنیم. حالا تلویزیون که نمی دانم علت وجود اش هم برای چیست مرتب کانال اضافه می کند فیلمی را صدبار در کانالهای مختلف نشان می دهد یعنی طوری که برای مردم آزردگی می آورد . خب ما از این ابزار هنر چقدر استفاده کرده ایم. پیامهای فرهنگی مان را نتوانسته ایم با سینما، تاتر، کتاب، و ابزارهای هنری و فرهنگی روز، برسانیم شما الان هم که الان است فیلمهایی از زمان جنگ جهانی دوم می سازند طوری که آلمان را همیشه در این فیلمها مغلوب نشان می دهند که بالاخره همیشه به دنیا می خواهند نشان دهند که آتش جنگ از کجا سردرآورد چه کسی مقصر بود. الان چند فیلم در رابطه با دفاع مقدسمان ساخته ایم که به روز باشد. مخصوصا این چند سال اخیر همه اش فیلمهای تکراری که سالها مردم آنها را دیده اند و دیگر اول و آخرش را حفظ هستند. ما در این حوزه ها ضعف داریم.
البته ما جاهایی حمایتهایی از فیلمسازان کرده ایم که نتیجه برعکس داده؛ یعنی اینکه آمده ایم امکانات رسانه ای و پول و سرمایه در اختیار کارگردان هایی گذاشته ایم که فیلمی درمورد دفاع مقدس بسازند و آنها فیلم درجه سوم یا چهارمی ساخته اند که مردم هم می فهمند. مردم می گویند آیا دفاع مقدس شما این است؟!
در حوزه قرآن چند تا کلیپ قرآنی داریم؟ برای ترویج و ترغیب نوجوانان مان برای توجه به قرآن و تویق خانوادها به قرآن چند کلیپ قرآنی خوب درست کرده ایم؟ چند تا فیلم در رابطه با قرآن ساخته ایم؟ حالا چند فیلمی که در مورد زندگی پیامبران ساخته شد و فیلم امام علی(ع) و امام رضا(ع) که مردم هم خوب استقبال کردند کنار بگذاریم که اینها هم نشان می دهد که اگر فیلم خوب ساخته شود مردم استقبال می کنند؛ به اندازه انگشتهای دو دست در این 35 سال فیلم قرآنی ساخته نشده است. به خاطر همین گفتم که باید در فرهنگ کشور سرمایه گذاری شود. اگر هالیوود در سال می آید یک دفعه چند صد فیلم برای مخالفت با هویت فرهنگ اسلامی ما، تولید می کند ما هم باید سالی 10 فیلم برای دفاع از هویت فرهنگ اسلامی بسازیم، ولی نمی خواهیم یا نمی توانیم. رادیو و تلویزیون واقعا این وظیفه را نسبت به قرآن دارند. راه اندازی شبکه قرآن و رادیو قرآن به قول معروف شمشیر دولبه شد، یعنی از جهتی که شبکه مستقلی برای قرآن داریم بسیار خوب است از جهتی هم بقیه شبکه ها انگار تکلیف از گرده شان برداشته شد. یک شبکه قرآن داریم دیگر کار قرآنی با آنهاست و دیگر شبکه ها دیگر هیچ مسوولیتی درباره قرآن ندارند.
در این شبکه ها به فوتبال و فیلمهای سینمایی می پردازیم واقعا این کار درست است؟ من به دوستان رسانه ایمان گفته ام که این کلیپهایی که برای راهنمایی و رانندگی ساختید همین آقا سیا، چقدر فرهنگ رانندگی مردم را ارتقا داد. الان دیگر کمربند بستن جزو فرهنگ مردم شده است. در همین جا هم تاثیرگذار بود. بنابراین نشان می دهد اگر رسانه ملی ما جدی وارد این حوزه شود روی موضوعی زون کند زود می تواند بر روی مردم تاثیر بگذارد. این کلیپها را الگو قرار دهیم در حوزه قرآن هم بیاییم همین کار را انجام دهیم. شروع کنیم کار فرهنگی کنیم آموزش دهیم. کلیپ خوب بسازیم. کلیپ آموزشی بسازیم اینها خیلی تاثیر دارند. در آموزش و پرورش ما هم همین کار را کنیم. در بچه ها از مقطع دبستان ورود پیدا کنیم. آموزش دهیم؛ صداقت، نظم و انضباط را به آنها یاد دهیم. اینها همه اشان مفاهیم قرآنی است.
حضرت علی (ع) در 1300و اندی سال قبل فرموده تقوی و نظم؛ این نظم و تقوی چه چیزی دارند که کنار یکدیگر قرار می گیرند. می رویم خارج از کشور نظم را می بینیم ولی میاییم داخل کشور در حوزه جمهوری اسلامی ایران که رهبرش امام علی(ع) است وقتی می گوید تقوی و نظم در کنار هم؛ این را نمی بینیم بزرگترین جلساتی که مسوولان درجه یک ما در آن حضور دارند با تاخیر های یک ساعته شروع می شوند یعنی وقتی می گوییم 10 بین همه جا افتاده که 11 یا 11:30 با هم می رویم. اینها همه اش ضد فرهنگ و دین ماست. برای آن باید کاری کنیم و آموزش دهیم. باید نظم و تقوی در خانواده های ما رسوخ پیدا کنند. اگر از خانواده و محله و مساجد مان شروع کنیم. الان نه، 5 سال دیگر، نه، 10 سال دیگر، جواب می گیریم. ولی وقتی نگاهمان این طرفی نباشد و اصلا سمت و سوی دیگری بخواهیم برویم قطعا روز به روز وضعیتمان بدتر می شود.
یکی از توصیه های قرآن این است که احترام به مومن از کعبه هم بیشتر است. از مفاهیم قرآنی این است که انسان کریم است. در جامعه ما کمتر به این امر توجه می شود حق، شخصیت و زندگی و آبروی مردم، عامدانه یا غیر عامدانه مخدوش می شود این مساله را چه کار می شود کر؟ برای مثال از یک طرف توصیه می کنیم که بروید ازدواج کنید بعد می خواهیم به آنها وام ازدواج بدهیم دو سال در نوبت نگهشان می داریم. در سیستم قضایی اسلامی که باید این طور باشد که هر کس اگر تخلفی کرد حتی اگر رهبر جامعه هم باشد باید کیفر تخلفش را ببیند؛ انسانهای بی گناهی در زندان هستند یا کارهایی که باید یکی ـ دو روزه حل شوند طی یک سال و دو سال هم به آنها رسیدگی نمی شود.
خانمی در زابل می گفت یک وامی از دولت گرفتم و چهارصد میلیون تومان خودم رویش گذاشتم کارخانه تولید لبنیات باز کردم اما به خاطر 100 میلیون تومان بدهی به بانک، خانه و کارخانه ام را مزایده کردند. این یک طرف قضیه. از آن طرف می بینیم که این خانم که با 10،20 نفر کاری را ایجاد کرده بود و خودش هم همسر جانبازی بود بانک، خانه و کارخانه اش را گرفت. مردم مقایسه می کنند به خاطر 100 میایون تومان 20 خانواده بیچاره می شوند در حالی که اینجا در پایتختش مربی فوتبال باشگاهی سالانه یک میلیارد تومان از بیت المال حقوق می گیرد و کسی هم صدایش در نمی آید. هزار میلیارد تومان گردش مالی باشگاهش است. کسی نیست به آنها بگوید شما چرا این کارها را می کنید. چرا دارید این پولهای بی حساب کتاب را خرج می کنید. البته این را مثال زدم. حفاظت از بیت المال در تمام نماز جمعه های کشور توصیه می شود ولی در عمل چیز دیگری می بینیم موارد اینطوری زیاد است.
یکبار خودمان را در جایگاهی می بینیم که می گوییم جامعه اسلامی باید باشیم به آن نقطه های مطلوب و آرمانی باید برسیم. این یک بحث است و معمولا در ذهن، خودمان را با آن ارمان ها مقایسه می کنیم. حالا در جلسه های قرآنی خودمان در صوت و لحن این مثال را می زنم. می گویم که ما قاری های ایرانی اینجوری تربیت شده ایم که همیشه می خواهیم تلاوتهایمان آرمانی باشد. به هرحال یک وقتی قاری آماده نیست یا مریض است صدایش ضعیف است باید قاری ببیند وضعیتش چگونه است متناسب با آن وضعیت از خودش انتظار داشته باشد نه انتظارداشته باشد که مثل آن شرایط اوجی که ممکن است در طول سال دوبار برایش اتفاق بیافتد تلاوت کند. وقتی این مسایل و معضلات جامعه را مورد بررسی قرار می دهیم همیشه معیارمان آن جامعه آرمانی و اسلامی است؛ با آن فاصله زیادی داریم. الان ذره ای شک و شبهه داریم که این حرف رهبری است یا نه در یکی از سخنرانی ها ایشان فرمودند که درحال حاضر 5 درصد جامعه مان را توانسته ایم آن تعالیم بلند اسلامی را پیاده کنیم 95 درصد آن مانده است. ممکن است این جمله را از کس دیگری شنیده باشم. ایراد از من است ولی فکر می کنم که مقام معظم رهبری گفته اند.
ممکن است عدالت در جامعه ما درست نباشد. به قول شما خانمی در زابل آن طور است و افرادی در پایتخت میلیاردی وام می گیرند، وام ازدواج که اتفاقا بحثش در جامعه زیاد داغ است مردم واقعا مشکل دارند بعضی ها با همین 4 و 5 میلیون تومان مشکلشان حل می شود. در همین فاصله که بحث وام ازدواج داغ است اخباری می رسد که 3 نفر 35 هزار میلیارد تومان وام گرفته اند و پس نداده اند و کسی هم با آنها کاری ندارد. مردم هر دو را می شنوند.
حالا این مساله هم ریشه اش باز به ریشه فرهنگی بر می گردد. اگر واقعا برای فرهنگ سرمایه گذاری کنیم برای آموزش مردم سرمایه گذاری کنیم برای اینکه معضلات و مشکلات مردم را شناسایی کنیم برای اینکه راهکار برایش پیدا کنیم برای اینکه آدمهایی که می خواهند برای تصمیم گیری کشور وارد می شوند و اختیاراتی که به آنها می دهیم باید آدمهای امینی باشند. اینها همه اش به آن فرهنگ و آموزشی بر می گردد که در کشور ما ضعیف است. یعنی وقتی این ریشه ها را نداریم و به آن کم توجه می کنیم. الان مثال زدید که برای مربی فوتبال حاضریم چند میلیارد تومان بدهیم معلوم نیست چه چیزی از درونش دربیاید. تمامیتش این است که به جام جهانی فوتبال راه یافتیم برای فوتبال چنین سرمایه گذاری ای می کنیم.
من در مورد باشگاهی مثال زدم، حالا بحث تیم ملی که جداست.
یادم است که آقای خواجوی وقتی سازمان مسوول دارالقرآن الکریم بود بحث نهضت قرآن آموزی مطرح بود ایشان می گفت کل بودجه ای که برای این طرح به ما دادند 600 میلیون تومان بود البته در سال 84 یا 85، همان موقع حقوق مربی تیم ملی یک میلیارد و دویست میلیون تومان بود که ایشان مصاحبه کرده بود که نهضتی که بودجه اش نصف حق الزحمه یک مربی فوتبال باشد این چه نهضتی است؟ اسمش را بی خودی نهضت نگذاریم. اینها معادله را به هم می زند. این طرف شعارمی دهیم و سرمایه گذاری می کنیم توقع داریم معضلاتی که در کشور داریم روز به روز کمتر شود؛ بعد میاییم یک جاهایی سرمایه گذاری می کنیم که برایمان مرتب معضل درست می کند. الان بحث فساد در فوتبال مطرح است این فساد از گردش پول زیاد است که بدون برنامه تزریق می شود یکدفعه جوان 20،21،22 ساله ماشینی 500 میلیونی سوار می شود یا درآمد سالش یک میلیارد تومان است. از این طرف هم در آن زیربناهای تربیتی مان خوب کار نکردیم. قطعا معلوم می شود که سر از کجا در می آورد. فساد هم می آید؛ رانت هم می آید و مساله اخلاقی هم در می اید. یعنی باز هم این مسایل به مسایل فرهنگی بر می گردد. یعنی اینکه آقا امسال فرمودند فرهنگ نباید در حاشیه سیاست و اقتصاد باشد.
همین جمله را اگر جدی بگیریم و فرهنگ را زیربنا بگیریم، آموزش بدهیم؛ طراحی کنیم؛ فقط راه حلش همین است ولی ما متاسفانه در این سالها، این مساله را جدی نگرفته ایم؛ یعنی همیشه فرهنگ درسایه و حاشیه بوده است. اقتصاد و سیاست برای ما موضوع اول بوده است. همیشه به دوستان و همکاران در سازمان می گویم که اگر در اقتصاد مثل کشورهای پیشرفته، پیشرفت نکنیم یعنی مثل سوییس و سوئد و کشورهایی که خودشان می ایند دنبال شما و شما می برند دندانهایتان را چکاپ می کنند، و اگر سروقت به پزشک مراجعه نکنید یقه تان را می گیرند چرا سروقت نیامدی، دیگر از این کشورها که بهتر نمی توانیم بشویم. اما می بینید همانها با همه رفاهیاتی که حداعلایش را دارند مردمشان از بی هویتی رنج می برند. خودکشی و هزار جور گرفتاری روانی دارند. زیرا واقعا پول همه نیاز مردم را برطرف نمی کند. به قول شما مردم نیاز به تکریم و احترام و نیاز به جایگاه دارند. نیاز به این دارند که وقتی جایی می روند و یا به اداره ای مراجعه می کنند برای شخصیتشان حرمت قائل شوند.
به یک اداره ای می رویم که روی دیوارش هم آیه ای از قرآن زده ولی رفتاری که کارمندانش با ارباب رجوع دارند هیچ تناسبی با توصیه های قرآن ندارد!
برای این است که درست آموزش ندیده ایم. نظارت درست نداریم. این عمل به این دو مطلب بر می گردد. واقعا الان در سیستم جذب نیروی انسانی چه آموزشهایی داریم که به کارمند یاد دهد با مردم چگونه رفتار کنند؟ این را کجا به کارمندان یاد می دهند؟ امتحانی می دهیم و ریاضی و جغرافی و زبان انگلیسی ازمان می پرسند و پذیرفته می شویم. در کجا به افراد آموزش داده می شود که چگونه با ارباب رجوع رفتار کنند؟ آموزشی وجود ندارد. کنکور می دهیم و درپزشکی قبول می شویم و طی چند سال تحصیل پزشک می شویم کجا به آن آدم یاد می دهند که به عنوان یک پزشک چه تعهدی به مردم دارد؟ بعد می بینید که جامعه پزشکی ما دچار یک چیزی به اسم زیرمیزی می شود. اگر این آموزشها نباشد نتیجه اش همین ها است یعنی واقعا بحث فرهنگی را باید در کشور جدی بگیریم. عرض کردم که رهبری فرهنگ را به عنوان دغدغه مهم در کشور بیان کردند الان 6ماه از سال دارد می گذرد تقریبا سال نصف می شود واقعا عملکرد دولت را ببینیم که نسبت به سال گذشته در حوزه فرهنگ چه کار کرده است؛ چقدر سرمایه گذاری کرده است. چقدر سراغ کارهای زیربنایی رفته ایم. من که چیزی ندیدم یعنی اتفاقی نیافتاده است.
فرهنگ باید نیاز درجه یک کشور و مسوولین شود. وقتی فرهنگ درست شود قول می دهم که اقتصاد هم درست می شود. سیاست هم دنبالش می اید. اصلا این مساله آیه قرآن است «و لو ان اهل قري امنوا و اتقوا فتحنا عليهم برکاته و سماء والارض» اگر جامعه ای دین مدار شد ما برکت را از زمین و آسمان برایشان نازل می کنیم. این حرف خداست. اگر فرهنگ جامعه ای دین مدار شد مردم به هم دروغ نگفتند سرهم کلاه نگذاشتند و تکالیفشان را درست انجام دادند به همدیگر احترام گذاشتند خدا می گوید من برکتش را اقتصادش را تضمین می کنم. ولی وقتی اینطور نیست قطعا اقتصاد درست نمی شود. در این 20 ساله گذشته پول کم خرج نکرده ایم برای توسعه اقتصاد کشور چه خروجی ای گرفته ایم؟ بنابراین باید به موضوع فرهنگ توجه کنیم. ما قرآنی ها معترضیم که وقتی می گوییم فرهنگ، قرآن را جزیی از فرهنگ می دانیم برای مثال می گوییم در حوزه فرهنگ، سینما، تاتر موسیقی و رمان استقرآن هم یکی از اینهاست. باز یکی از اشتباهاتی که می کنیم این است که قرآن را جزیی از فرهنگ قلمداد می کنیم درحالیکه قرآن همه فرهنگ است. آن کتاب، فیلم، یا موسیقی ای مورد تأیید است که با قرآن سازگاری داشته باشد. دینی مورد تایید است که با قرآن سازگاری داشته باشد. قرآن جزیی از فرهنگ نیست این فکر خطا است بلکه قرآن همه فرهنگ ماست.
فرض کنید همین بحثی که در جذب بورسیه ها پیش آمد ممکن است هم دروغ باشد اما حاکمیت هیچ وقت نیامد این مساله را بررسی کند. آیا این کار درست است؟ اگر با این فساد هم مثل آن فساد سه هزار میلیاردی قوه قضائیه برخورد می کرد، مردم احساس نمی کردند که حاکمیت از حق دفاع می کند؟
فساد در آموزش عالی کشور ممکن است که از آن فساد مالی سه هزار میلیارد تومان هم بدتر باشد. اعتماد جامعه را از بین می برد آنجا اگر پول مملکت را می برند اینجا اعتماد جامعه را از بین می برند. خیلی بدتر است. اگر در عرض 5 سال 4و 5 تا از این گره ها در کشور پیش آید ممکن است در حوزه ورزش یا اقتصاد باشد زیاد به چشم نیاید اما ممکن است در جایی باشد که آنجا منشأ قضاوت مردم باشد منشأ یادگیری مردم باشد مردم یاد می گیرند دروغ بگویند و حق کشی کنند. اینها همه کارهای فرهنگی است. می بینیم که بحث های متناقضی پیش می آید برای مثال می بینیم نماینده مجلسی که خودش در موارد زیادی از فساد شرکت داشته پرونده هایش هم اثبات شده اند یا قاضی ای داریم که آدم مفسد است فردا می شود رییس فلان سازمان مردم این مسائل را می فهمند که در سیستم قضایی یا در مجلس اتفاق می افتد. می گویند این قاضی پدر مردم را در می آورد حالا شده مدیر فلان سازمان. دروغ می گوید بعد به همین آدم میدان می دهند؛ دردانه حاکمیت می شود یا سخنگوی اسلام یا سخنگوی جمهوری اسلامی می شود. مردم قضاوت می کنند و رفتارهای فرهنگی اینجا شکل می گیرند. مشکلی که داریم این است فقط می آییم آموزش می دهیم باید آمار تحویل دهیم. کلاس بگذاریم و استاد بیاید و از این قبیل مسایل ولی کار فرهنگی که این نیست.
ببینید کار فرهنگی یک بسته است. آموزش اصلی ترین کار در آن است. زیرا اگر بخواهیم این معضلات را در برنامه های دراز مدت حل کنیم باید روی نسل جوان و نوجوان و کودکمان کار کنیم. از الان اینها را آموزش دهیم. می توانیم کارهای زیاد دیگری انجام دهیم. مخصوصا حاکمیت که گفتم الناس علی دین ملوکهم، مسوولین و حاکمیت زیر ذره بین هستند. مردم می بینند و نظر می دهند، تجزیه و تحلیل می کنند. اگر جایی کار خوب انجام شود همه تشویق می کنند و به آن کار راضی هستند. اما اگر جایی خدای ناکرده کار بدی انجام شود از آن کار اعلام انزجار می کنند.
کارفرهنگی یک بسته است. آموزش فرهنگی، رفتار فرهنگی، نظارت فرهنگی نیاز داریم هرکدام از اینها بلنگد ، کار جایی تقش در می اید. یعنی وقتی می گوییم نظارت باید همه جانبه باشد آن هم کار فرهنگی است. وقتی می گوییم آنجایی که نیاز ب برخورد است برخورد شود این هم در ریشه، کار فرهنگی است. آنجا که نیاز به آموزش است باید آموزش داده شود. این هم کار فرهنگی است.
مجموعه این کارها باید اتفاق بیافتد حالا بنده به عنوان یک مجموعه فرهنگی که گرایشم بیشتر آموزشی است در حوزه آموزشی بیشتر فعال هستم دستگاه قضایی که نقش قضایی و انتظامی دارد در حوزه خودش باید فعال شود. آن هم کار فرهنگی است. باید درست انجام شوند.
شاید ایراد ما هم در همین نقطه است بعضی موقع عا آن وظایفی که داریم خوب انجام نمی دهیم یا از آن کم می گذاریم یا وارد زد و بند هایی می شویم که نسبت به آدمها و جناح های مختلف فرق می کند.در حوزه دین، قرآن و اسلام چنین نیست. یعنی خداوند می فرمایدالَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا خداوند دنبال این است که چه کسی بهترین عمل را انجام می دهد؛ هرجایی که است کیلویی و خرواری نمره نمی دهد. آن کسی که بهترین کار را انجام می دهد برای خدا ارزش دارد. حالا در حوزه قضایی یا انتظامی یا فرهنگی و سیاسی است بهترین کار را انجام دهیم. بهترین کار در حوزه خبرگزاری این است که ما با مردم صادق باشیم. خبر راست به مردم بگوییم خدای ناکرده شیشه خرده قاطی اش نکنیم. به قول آن مداح، زهر ماری قاطی اش نکنیم. هر کس در حوزه خودش اگر این دید را داشته باشد که خداوند مشتری بهترین عمل است به نظرم همه چیز جامعه درست می شد.
معمولا به سراغ کیلویی کارکردن می رویم کیلویی ای که دیگر آن بهترین را از دست می دهد. این کار به ما ضربه می زند. بیان مشکلات راحت است گفتگو کردیم و صحبت دلمان را گفتیم اما چه کسی گوش می دهد و انجام می دهد. البته اینطرف قضیه را هم باید ببینیم. اگر این بحث ها را می کنیم همه اش از سر دلسوزی و دغدغه است نمی خواهیم سیاه نمایی کنیم. همین مسایل با تمام مشکلاتی که وجود دارد بالاترین امنیت بین کشورهای منطقه را ما داریم. هنوز هم بالاترین سلامت را باز خانواده های ما دارند. اگر اینها را می گوییم داریم زنگ خطر را به صدا در می آوریم که حواسمان باشد که این ظرفیت ها و پتانسیل هایی که در کشور است اینها را مراقبت و ارتقا دهیم. خدای ناکرده به سمت اینکه 20،30، 50سال دیگر بگوییم بدکار کردیم که حالا به اینجا رسیدیم. امتیازاتی در کشور داریم که همین الان با همه انتقاداتی که داریم و وارد هم است باز نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر قابل قیاس نیست.روابط عاطفی ای که اینجا داریم در خیلی از کشورها وجود ندارد. اینها امتیازاتی است که ریشه اش هم همان ریشه فرهنگی دینی است.
چیزهایی که بوده و در این 35 سال بعد از انقلاب ایجاد شده؛ انقلاب کردیم برای اینکه به سمت تعالی پیش برویم اما آنطور که باید و شاید جلو نرفته ایم. ما باید قضاوتهایمان همیشه منصفانه باشد یعنی باید هم اشکالاتمان را و هم نقاط مثبتمان را ببینیم. یادمان نرود که 35 سال است که انقلاب کردیم، دشمنان شب و روز برای ما نقشه کشیدند. یعنی داستان ما با مصر و عراق متفاوت است. یعنی تمام دنیا امکاناتشان را بسیج کردند که به هر نحوی که شده به ما ضربه بزنند. ضربه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... . این مساله را نباید فراموش کنیم یعنی ما کشوری هستیم که واقعا تنها هستیم. دنیا در مقابل ما ایستاده به هر نحوی می خواهند از هر روزنه ای که شده به ما ضربه بزنند. مدیریت کردن کشور با این شرایط بسیار سخت است. البته نمی خواهم همه مشکلات را به گردن دشمن بیاندازم زیرا بخشی از مشکلات را خودمان درست کرده ایم. یعنی جاهایی هم دست خودمان بوده؛ بد عمل کردیم. ولی اینطرف سکه هم را باید ببینیم. یعنی واقعا چرخاندن مدرسه ای با 100 نفر دانش آموز پدر آدم را در می آورد حالا وقتی می خواهید کشوری را مدیریت کنید دیگر کار بسیار طاقت فرسا و مشکل است. ولی این مساله بهانه ای نمی تواند باشد که ضعف های خودمان را نادیده بگیریم و آنجاهایی که قصورات متوجه خودمان است هم تقصیر را به گردن استکبار جهانی بیاندازیم. هردو روی سکه را باید دید. جایی مشکلات و قصورات به سوی مدیریت های خودمان بر می گردد. باید تلاش کنیم این مشکلات را رفع کنیم.
جایی هم واقعا مشکلاتی است که نظام سلطه برای ما ایجاد می کند و آنها اثراتشان را می گذارند. مدیریت کردن این تحریمها، کار آسانی نیست ولی دارد به جاهایی می رسد که بر آنها فائق می آییم. نباید خدای ناکرده دچار یاس و ناامیدی شویم اینکه بگوییم فاتحه همه چیز خوانده است. همین کشور با همین مشکلات الان چرخ نظام اقتصادی و سیاسی اش دارد می چرخد.
اینگونه نیست که دارقحطی شده باشیم که نان گیرمان نیاید که بخوریم. سخت است مشکلات داریم ولی قابل حل هستند. اگر مقداری به ریشه ها بیشتر توجه کنیم مشکلاتمان قابل حل است.
شیوه هایی را آقای قرائتی به کار می برند که می تواند الگو قرار بگیرد مثلا نامه هایی که می نویسند از آیه های قرآنی است. به مسوولی می خواهند تذکر بدهند می گوید بنا بر این آیه قرآنی این راهی که می روید خلاف قرآن است. این کار الگوی خوبی است برای اینکه اگر مسئولی، نماینده ای و دولتمردی خلاف می کند تذکر قرآنی به او بدهیم مردم از این کار استقبال می کنند. بگوییم این کاری که شما تحت عنوان مقام مسوول می کنید قرآن درباره آن 10،20 آیه دارد. اینها تذکرات قرآنی می شود. این شیوه اثرگذار است. بعضی وقت ها کاملا این شیوه رافراموش می کنیم!
درست است، فکر می کنم جامعه قرآنی ما در حوزه هایی ضعیف است. در حوزه های ورود پیدا کرده که می تواند با توجه به پشتوانه هایی که دارد اطلاعات قرآنی که دارند در حوزه های مختلف ورود پیدا کنند. مقداری جامعه قرآنی در این حوزه ضعیف عمل می کنند یعنی در حوزه سیاست و اقتصاد ردپایی از قرآنی ها نمی بینیم. در صورتی که این افراد از همه اقشار دیگر جامعه اولی هستند. چه اشکالی دارد اگر قرآن در حوزه اقتصاد حرف دارد به قول شما مفسر قرآن کسی که 30، 40 سال عمرش را با قرآن مأنوس کرده باید بگوید آقای اقتصاددان یا رییس بانک مرکزی؛ آن علم اقتصاد درست، اما این الگوی قرآنی هم می تواند در اینجا به شما کمک کند. از این روش قرآنی هم غافل نشوید. یعنی دربست سراغ سیستمهای غربی نرویم که بخواهیم فقط آنها را بیاوریم. در منابع دینی مان حرفهای زیادی برای گفتن داریم. در حوزه سیاست رفتارهایی در کشورمان اتفاق می افتد که بعضی هایش متناسب با آموزه های قرآنی نیست چقدر خوب است که قرآنی ها موضع بگیرند. برای مثال بگویند این رفتار شما با چارچوب قرآنی نمی خورد. اگر طوری رفتار کنیم که مسئولین احساس بکنند که جایی اعمال آنها رصد می شود اگر مسوولی پایش را کج گذاشت با چارچوب دین و قرآن مغایرت داشت به آنها تذکر داده شود. به قول شما مداح ها این کار را می کنند البته ما در این بحث باید حریمها را رعایت کنیم اصلا قرآن به مسلمانهای صدر اسلام می گوید اگر می خواهید بت پرستان را زیر سوال ببرید فحش به آنها ندهید. اگر شما به خدای آنها فحش دهید آنها هم به خدای شما فحش می دهند.
البته قرآن نمی گوید با مفسدان بسازید.
حرف شما درست است، ولی طوری رفتار کنیم که بیشترین اثر را بگذارد. یعنی نوع بیان و انتقاد ما ریشه های قرآنی به ما فرموده که چطور انتقاد کنید. قرآن می فرماید «ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ» شما مردم را به راه خدا دعوت کنید «بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ» یعنی جدال هم که می خواهید کنید جدال احسن باشد. قرار نیست به هم بد و بیراه بگوییم. انتقاد مودبانه باید باشد. درچارچوب اخلاق می توانیم این انتقادات را بیان کنیم. این حرف درست است. به نظرم جامعه قرآنی باید مقداری فعالتر در حوزه های قرآنی ورود پیدا کند.
غربی ها اعلامیه حقوق بشر دارند که خیلی هم طولانی نیست. هر جایی اتفاقی می افتد آنها محکمه حقوق بشر تشکیل می دهند ولی ما هیچ وقت در مورد قرآن این کار را نکرده ایم که اداره ای بنام محکمه قرآنی داشته باشیم وقتی مسئولی بر خلاف قرآن بخواهد عمل کند از آنجا ترس داشته باشد.
به طور محدود داشتیم. چند مورد بوده برای مثال یادم است آقای سلیمی یکی و دو اتفاق که در حوزه وزارت ارشاد افتاد یکی دو نامه را نوشت در روزنامه ها هم چاپ شد که آقای وزیر این رفتار، رفتار دینی نیست و یا با چارچوب قرآنی ما سازگاری ندارد، حتی ایشان با آن قرآن سوزی ای که اتفاق افتاد نامه ای را خطاب به پاپ نوشتند که باز در روزنامه ها چاپ شد ولی موردی است. به قول شما فراگیری ندارند که آدمهای مختلفی که در این حوزه ها هستند در موضوعات مختلف ورود پیدا کنند و نظر بدهند حالا می تواند قالب بیانیه داشته باشد می تواند حتی یک نفر این کار را انجام دهد.
فضا هم مناسب این کار نیست کسی بخواهد انتقاد کند شاید به او برچسب بزنند.
وقتی تکلیف وجود دارد نباید همه اش به فضا نگاه کنیم اگر احساس مسوولیت در این حوزه پیدا کردیم باید ورود کنیم راهنمایی کنیم و نظرمان را باز تاکید می کنم با رعایت موازین ارایه دهیم. بالاخره مملکت قانون و چارچوبی دارد برای اعتراض و انتقاد تان هم چارچوبی دارد. اینجوری نیست که وقتی به فردی یا سیاستی یا عملکردی معترضیم می خواهیم همه چیز را زیر سوال ببریم. نه خیر. ما می گوییم در این بخش مشکل داریم به اینجا باید توجه کنیم. شما ممکن است ده تا محسنات داشته باشید ولی اینجا را خراب کردید باید درستش کنید.
آیا مجامعی مانند مجامع مفسرین قرآن داریم مثل مجمع مربیان فوتبال؟
نه متاسفانه، الان تشکیلاتی داریم که تازه دارند تجربه پیدا می کنند؛ موسسات قرآنی در کشور داریم 7،8 سال است راه افتاده اند؛ اینها اتحادیه ای تحت عنوان اتحادیه موسسات قرآنی دارند. جمع می شوند آنجا و مسائلی که مربوط به حوزه کاری خودشان می شود یا تشکلاتی که دارند می تواند الگویی باشد که ورود به حوزه های مختلف پیدا کنند. من در جلسات مختلف در استان های مختلف گفتم که جامعه قرآنی باید رفتار منسجم تری داشته باشند برای مثال انتخابات ریاست جمهوری تمام اقشار مختلف ورود پیدا می کنند توقعاتشان، مطالبات و انتظاراتشان را می گویند. ولی ما از طرف جامعه قرآنی آش دهن سوزی نداریم. در همین انتخابات یازدهم در مجمع داخلی خودمان بیان شد آقایان هیات امنا نظر مثبتی نداشتند گفتم روزی بیاییم این 6 نفر کاندیدا را دعوت کنیم بگوییم آقای الف اگر شما رییس جمهوری شوید اصلا چه برنامه هایی برای قرآن دارید اصلا قرآن جزء برنامه هایتان است؟ متاسفانه یادم است که در تمام مناظراتی که این 6نفر در تلویزیون انجام دادند کلمه ای در مورد موضوع قرآن از آنها نشنیدم که یکی بگوید اگر رئیس جمهور شدم برنامه ام در حوزه قرآن در نظام جمهوری اسلامی این است. در حوزه آموزش مثلا این کار را می کنم در آموزش و پرورش در مورد قرآن این کار را می کنم. حتی یک کلمه هم در این مورد از کاندیداها نشنیدم.
باید به مجری مناظره های کاندیداهای ریاست جمهوری می گفتید از آقایان این سوال را هم بکنند!
اتفاقا صدا و سیما یکسری سوالاتی از ما خواست و ما دادیم ولی هیچ کدام مطرح نشد این هم از مهجوریت قرآن است در حوه فرهنگ، کلان صحبت کردند. اینکه می گویم قرآن را جزیی از فرهنگ می دانند درست است، زیرا هیچ کس پیدا نشد که از قرآن به ما هو قرآن بگوید اگر فردا رییس جمهوری شدم برنامه ام در حوزه قرآن این است برای توسعه فرهنگ قرآن برای آشنایی مردم با قرآن برای توسعه تفسیر قرآن چه کار می کنیم. اصلا در برنامه ها این مساله جایی نداشت که بر می گردد به عدم مطالبه جامعه قرآنی یعنی اگر جامعه قرآنی این مطالبه را داشته باشد و مسوولی بداند جامعه ای وجود دارد که حداقل اگر در این حوزه ورود پیدا کند این جامعه پشت سرش می آید؛ متاسفانه اینطوری نیست. باید تلاش کنیم این کار را در جامعه قرآنی داشته باشیم
فضای نقد ما مقداری سیاسی هم شده برای مثال اگر فلان حرف را یک نفر خاصی بزند زود علیه اش موضع می گیرند ولی اگر کس دیگری این حرف را بزند با او کاری ندارند به قرآن سیاسی و جناحی نگاه می شود.
برای اینکه معیار ما معیار درستی نیست دچار این آفت می شویم. حضرت علی می فرماید شما حق را بشناس و بعد افراد را با حق بسنج؛ نه اینکه حق را با افراد بسنجی. ما هم اگر در موضع گیری هامان حق برای ما مبنا باشد دیگر فرقی نمی کند اگر با آن حرف همخوانی داشت مورد تایید هر کسی که می خواهد باشد اگر با آن معیار حق همخوانی نداشت باید مخالفت کرد؛ هر کسی که می خواهد باشد. ولی برای اینکه ما معمولا معیارمان باندی و جناحی و گروهی است به قول شما کسی جایی حرفی را می زند تأییدش می کنیم ولی آن حرف را کس دیگری می زند تکذیبش می کنیم.دونفرشان یک چیز می گویند اما برای اینکه آن یکی در جناح ما نیست مورد تأیید ما نیست.
آیه قرآن داریم که می گوید در زندگی شخصی یکدیگر تجسس نکنید. بعضی وقتها فردی را برای اینکه 20،30 سال قبل در محفلی شرکت کرده آبرویش را می بریم.این کار بر خلاف آن آموزه های قرآنی است، این آدم هم شاید آدم درستی نباشد ولی آیا چنین کاری درست است؟
این کارها هیچ کدام مورد تأیید دین ما نیست. به نظرم اگر حوزه کارشناسی را مقداری زمینه اش را قویتر باز کنیم در بعضی حوزه ها که ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد افراد با دیدگاه های مختلف بیایند نظریه هایشان و دلایلشان را بگویند. اجازه بدهیم که اینها مطرح شود و نگرانی هم نداشته باشیم که ممکن است مخالفتی با ما شود این مساله کمک می کند تا بلوغ اجتماعی مردم گسترش پیدا کند. مقداری اطلاعاتشان محکم شود. با آگاهی تصمیم بگیرند. یعنی شاید قدری کانالیزه شده با این مساله برخورد می کنند. زمان پیامبر(ص) هر کسی با هر ادبیاتی با پیامبر صحبت می کرد گاهی اوقات اصحاب می خواستند برخورد فیزیکی کنند ولی حضرت جلویشان را می گرفت و می گفت بگذارید حرفش را بزند . حتی به پیامبر(ص) بد و بیراه می گفتند منتها ایشان با سعه صدر گوش می کردند. باید بگذاریم حرفهای کارشناسی، ریشه اش بازتر شود. بگوییم در واقع دلایل و مستنداتی که برای آن اعتقادات دارید بگویید. بگذاریم مردم خودشان انتخاب کنند و از این طرف هم باید مراقبت کنیم که بالاخره دشمن هم سوء استفاده نکند. زیرا کشور خاصی هستیم که تقریبا همه دنیا بر علیه مان بسیج شده اند. هم باید ازادی عمل وجود داشته باشد مردم قدرت عمل داشته باشند هم از این طرف جلوی آن حرکات خاص و ویژه که دشمن از هر روزنه ای می خواهد استفاده بکند آن را هم باید ببینیم.
بهترین روشش هم این است رسانه هایمان باید طوری عمل کنند که اعتماد مردم به آنها جلب شود. مردم احساس بکنند که نیازمندی هایشان که در حوزه اطلاع رسانی، نقد، و تحلیل به آن نیاز دارند در رسانه های داخلی مان می توانند به آن دست پیدا کنند.خدای ناکرده طوری عمل نکنیم که مردم را دست به دامن رسانه های خارجی کنیم. این قضیه الان مقداری اتفاق افتاده است. یعنی واقعا رسانه های ما اتفاقات را آن طور که هست منعکس می کنند و نقد و تحلیل هم بگذارند. از جناح های مختلف باشند هم موافقین هم مخالفین حرفشان را بزنندو بالاخره سطح شعور مردم در این 35 سال بعد از انقلاب طوری شده که خودشان درست را از نادرست تشخیص دهند. بفهمند چه کسی دروغ می گوید چه کسی راست می گوید و این هم یکی از ضعف های ماست. چیزهایی در کشور بعضی وقت ها مطرح می شود که ته اش در نمی آید که آقا این آدمی که آمده در روزنامه یا مجلس یا فلان رسانه چنین ادعایی کرده بالاخره این مساله در کشور است یا نیست؟ واقعیت دارد یا خلاف واقع است. چیزی گفته می شود در ذهنها می ماند همینطور در حالت شبهه می ماند. معلوم نمی شود که این مساله درست بوده یا غلط. این هم در نظام اسلامی ما خوب نیست. ریشه قرآنی داریم که مردم حق دارند در جریانات قرار بگیرند. اگر تخلفی صورت گرفته بگوییم این تخلف بوده این قدر هم بوده 10 نفر بوده اند نه 3 هزار نفر، اینجا هم با متخلفان برخورد شده و آنها را گرفته ایم. این مسئله اگر اتفاق بیفتد کمک می کند که روز به روز اعتماد مردم بیشتر به سمت خود جلب کنیم.
رژیم صهیونیستی جنایت کار است ولی می بینیم درون خودشان در برخورد با تخلفات مقامات خیلی سختگیر هستند. رییس جمهورشان تا خلاف کرد او را کنار می گذارند. برای مثال در جنگ 33 روزه شکست می خورند هفته بعدش جلسه تشکیل دادند گفتند فلان ژنرال ارتش خطا کرده بر کنارش کردند.
زمانی که بحث رابطه کلینتون با دفتردارش مطرح بود آن موقع خارج بودم برای یک برنامه قرآنی رفته بودم تقریبا هر شبCNNدادگاه کلینتون را نشان می داد. آخر سر هم خلاصه دادگاه او گفتند ما کاری نداریم که ارتباط تو با این دختر چه بوده ولی تو چرا به عنوان رییس جمهوری آمریکا به مردم دروغ گفتی چرا شما دفعه اول منکر شدید و سر این دروغ خیلی اذیتش کردند. کلینتون هم در آخر رسما بخاطر دروغی که به مردم گفته بود عذرخواهی کرد. این مساله نشان می دهد که آنها در قوانین اجتماعی اشان به اینجا رسیده اند که بالاخره نظام دنیای شان اگربخواهد برپا باشد باید به نظام دنیای شان پایبند باشند. کسی که در راس قرار می گیرد نباید دروغ بگوید. حالا ممکن است هزار تا کثافت کاری هم پشت پرده بکند. با آن زندگی شخصی اش کاری ندارند. ولی وقتی شما درجامعه می آیید مسئولیتی می گیرید در قبال آن مسئولیت به مردم باید صداقت داشته باشید. اشتباه کردی باید بگویی اشتباه کردم. اگر گفتی اشتباه کردم از تو می گذرند دیکر آن را چماق نمی کنند تا آخر عمرت تو سرت بزنند بگویند یکبار عذر خواهی کردی تمام شد رفتی پی کارت.
در ایران سالهای زیادی است که کالا تولید می کنیم اما یک کالایمان استاندارد جهانی ندارد. می گویند مردم باید کالای داخلی را بخرند که حمایت از تولیدکننده داخلی است اما حق مصرف کننده چه می شود؟
آیه ای در قرآن داریم که کفار در قیامت آرزو می کنند که ای کاش مسلمان بودند. «رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ» حالا چرا در دنیا این مساله نباشد. الان برعکس است غرب غرق نظم و خدمات است و ما می گوییم ای کاش کشور ما هم مثل آنها بود. واقعا دین و قرآن و اسلام ما این ظرفیت را دارد که آنها آرزو کنند مثل ما باشند. این هم برای این است که ما تعالیم دینی مان را نمی شناسیم و خوب عمل نمی کنیم. این دیگر به مدیریت ما بر می گردد. همان بحثی که گفتم. آموزش و نظارت و برخورد قاطعانه، اینها چیزهایی است که از ابزارهای حاکمیت است. بعضی وقتها ما دوگانه برخورد می کنیم باید تلاش کنیم این مشکلات را یکی یکی حل کنیم. این هم نیاز به آموزش دارد یعنی باید یاد بگیریم همدیگر را تحمل کنیم. کافی است فقط بگوییم بالای چشمتان ابرو است دیگر در لیست سیاه قرار می گیریم. ولی اصلا روایت صریح امام صادق(ع) است که می فرماید برادر مومن من کسی است که عیوب مرا به من تذکر بدهد. بگوید تو این اشکالات را داری، فرهنگ دینی ما چنین است اما عمل ما با این فرهنگ فاصله زیادی دارد. باید تلاش کنیم کم کم درست شود.