گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - علی بیگدلی*: رییس دولت یازدهم از زمان روی کار آمدن در عرصه سیاست خارجی، اقدامات قابل توجهی را درکارنامه خود به ثبت رسانده است.
دستگاه دیپلماسی ایران به ریاست محمدجواد ظریف طی بیش از یک سال اخیر، سیاست خارجی کشور را از وضعیت رکود به حالت فعال درآورده است. در این راستا نیز شاهد تحرکات بسیاری مانند خارج شدن پرونده هسته ای ایران از بن بست، سفر های هیات های مختلف اروپایی به ایران و حتی گشایش در روابط با کشورهای عربی هستیم.
اما در این میان پس از گفت وگوی تلفنی سال گذشته باراک اوباما، رییس جمهوری امریکا با حسن روحانی در پایان سفرشان به نیویورک و همچنین ملاقات دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا با ایشان باز هم در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل، عده ای دولت را آماج انتقادهای خود قرار داده اند.
این در شرایطی است که اولا تمامی تحرکات و دیدارهای خارجی که صورت می گیرد در راستای امین منافع ملی کشور است و ثانیا در دولت نهم و دهم، هیچ وقت با چنین مواردی به صورت انتقادی برخورد نمی شد. دلیل آن را شاید بتوان در وابستگی دولت آقای احمدی نژاد به نهادهای قدرت و ارتباط با شبکه های تصمیم گیری و تصمیم سازی در سیاست داخلی و خارجی جست و جو کرد؛ به همین خاطر نیز دولت او از آزادی عمل زیادی برخوردار بود. جالب است این آزادی عمل هم در سیاست خارجی و هم در سیاست داخلی نمونه های بارزی داشت و جالب تر اینکه در هیچ یک از این دو زمینه، دولت قبلی مورد انتقاد و اعتراض قرار نمی گرفت.
بنابراین آنچه که هنوز از میراث دولت قبل در نهادهای قدرت باقی مانده کسانی هستند که به اشکال مختلف دولت یازدهم را تحت فشار قرار می دهند.
از دیگر سو بعضا دولت آقای روحانی دست به نوعی آشکارسازی اشتباهات دولت نهم و دهم می زند که این مساله نیز باعث شده است میراث داران باقی مانده از دولت آقای احمدی نژاد تلاش کنند دولت آقای روحانی را مورد انتقاد قرار داده و تضعیف کنند.
این مساله، پنهان و جدید نیست و بارها چنین اتفاقاتی را شاهد بوده ایم که البته بعضا با واکنش های شدید آقای روحانی مواجه بوده است.
باید توجه داشت که زیان چنین رفتارهایی در وهله نخست متوجه منافع ملی ما می شود و از طرف دیگر دولت آقای روحانی را مخصوصا در محافل بین المللی تضعیف می کند که در نهایت به زیان نظام تمام می شود.
در رابطه با دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به خاطر دارم زمانی که وزیر خارجه آلمان به ایران آمد، پس از بازگشت به آلمان و در مصاحبه ای، گفت: با 10 نفر از مقامات ایرانی ملاقات کردم که 10 نظر متفاوت داشتند. به گمان وزیر خارجه آلمان هیچ نوع رابطه ملی میان این 10 نفر احساس نمی شده است. این قضاوتی است که آن زمان اغلب مقامات خارجی در ملاقات با مقامات ایرانی مطرح می کردند؛ لذا باید تلاش شود که این دیدگاه نسبت به ایران حذف شود.
متاسفانه باید پذیرفت که برخی جریان هایی که در دولت احمدی نژاد در پناهگاهی امن حضور داشتند و می توانستند با خیال راحت اقدامات غیرقانونی خود را پیش ببرند، حالا از شفاف شدن نگران هستند و می ترسند شفاف سازی های آقای روحانی فضای زیست را از آن ها بگیرد.
بنابراین اکنون که این گروه های صاحب قدرت، پناه شان را از دست داده اند باز هم برای تخریب دولت روحانی تحریم می شوند.
این بیانگر آن است که دولتمردان ما برای ارتقای منافع ملی و مصالح مملکتی کار نمی کردند بلکه بیشتر در پی کسب رضایت احمدی نژاد بودند.
در حال حاضر نیز انتقادهایشان مبتنی بر مصلحت گرایی ملی نیست بلکه متکی بر مصلحت گرایی های فردی است و این طرز تفکر سیاسی که از زمان احمدی نژاد به ارث مانده است، نشان دهنده فقدان فهم اصول و موازین سیاسی در جهت ارتقای سطح منافع ملی است.
داستان هایی که امروز به عنوان دلواپسی شنیده می شود ناشی از نگرانی نسبت به لطمه خوردن به منافع ملی نیست بلکه بیشتر شکل انتقام گیری دارد.
به یاد داریم زمانی که آقای احمدی نژاد 11 روز قهر کرد هیچ وقت مجلس این اقدام غیرمتعارف را تحلیل به عدم کفایت او نکرد ولی همین مجلس از قبل گوشزد کرده که اگر روحانی با اوباما مذاکره کند طرح عدم کفایت او را در مجلس مطرح خواهند کرد.
حال این سوال پیش می آید، دولت قبلی چرا از این توان برخوردار بود و چرا معایبش و زیان هایی که به منافع ملی وارد شد جایی مواخذه نشد؟ دلیلش هم شاید همین باشد که برخی کانون های برتر قدرت، آن دولت را حمایت می کردند.
از منظر دیگر اگر بخواهیم به انتقادهایی که به دیدارها با مقامات خارجی صورت می گیرد بپردازیم باید گفت در زمان احمدی نژاد به قدری فضای سیاست خارجی ایران منجمد و بسته بود که کمتر مقام ارشد خارجی، تمایل به دیدار با رییس جمهوری وقت ایران را داشت.
حتی زمانی که وی می خواست به مجمع عمومی سازمان ملل برود، تعداد زیادی از ایرانیانی که از عملکرد دولت ناراضی بودند، جلوی مجمع یا هر جایی که ایشان می خواستند، سخنرانی کنند، تجمع می کردند اما در سفر آقای روحانی به نیویورک شاهد چنین رویدادهایی نبودیم.
در زمان آقای روحانی، سیاست خارجی ایران و همین طور سیاست داخلی، نوعی انبساط خاطر نزد مخاطبان ایشان به وجود آورد و همین انبساط در روابط خارجی ایران باعث شد که شخصیت های برجسته ای مانند رییس جمهوری فرانسه، نخست وزیر بریتانیا و وزیر خارجه آلمان علاقه مند به دیدار و مذاکره با رییس جمهوری ایران شوند.
در این میان اگر اظهارات دیوید کامرون بعد از ملاقات با آقای روحانی خارج از آداب دیپلماسی بود، این به عهده آقای روحانی نیست؛ اکنون مساله اینجاست که اگر کامرون به صورت از پیش تعیین شده قصد داشت بعد از ملاقات با رییس جمهوری ایران چنین اظهار نظرهایی را مطرح کند، دیگر چه ضرورتی برای این دیدار وجود داشت؟ همچنین به نظر می رسد که بعد از ملاقات مقامات ارشد ایران و بریتانیا، محافل صهیونیستی او را تحت فشار گذاشتند تا چنین اظهار نظرهایی بیان کند.
و سخن آخر اینکه، جامعه ایران مخصوصا جامعه رسانه ای و مطبوعاتی نباید تا این اندازه نسبت به اظهارات غیر دیپلماتیک دیوید کامرون واکنش های منفی نشان دهند و این موضوع را بزرگنمایی کنند.
برای اینکه نشان دهیم این اظهارات نخست وزیر بریتانیا اهمیتی ندارد، بهتر است آن را نادیده گرفته تا دچار فراموشی شود. همچنین نباید از نظر دور داشت که اظهارات اخیر کامرون با اعتراض مطبوعات غربی و حتی نمایندگان مجلس بریتانیا مواجه شد تا جایی که یکی از نمایندگان خانم پارلمان که از حزب نخست وزیر بود، به او اعلام کرد که شما نباید با چنین سخنانی، ایران را از غرب دور می کردید چرا که ایران می تواند نقش موثری در بحث مبارزه با داعش ایفا کند.
با توجه به این فضای پیش آمده، احتمال می رود که در آینده نزدیک به نوعی لندن اقدام به عذرخواهی از ایران بکند؛ زیرا از یک سو پیشنهاد ملاقات از طرف بریتانیا مطرح شده بود و نه ایران و از دیگر سو با توجه به اینکه کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و اتریش ظرف چند ماه گذشته هیات های پرجمعیت بازرگانی خود را به ایران فرستاده اند، بریتانیا نیز برای اینکه از این قافله عقب نماند، ناچار است برای اظهارات غیراخلاقی نخست وزیرش به نوعی از ایران دلجویی کند.
* استاد دانشگاه شهید بهشتی
منبع: شرق